کد خبر: ۱۹۸۹۰۸
تاریخ انتشار : ۰۶ تير ۱۳۹۲ - ۲۲:۰۱

نامه‌ای به شیخ حسن روحانی

شهروندی در نامه‌ای خطاب به دکتر حسن روحانی، رئیس‌جمهور منتخب ملت نوشته است: نامزدی که تلاش کرد خود را مستقل معرفی کند اما تردیدی نیست که با رای حامیان اصلاحات پیروز انتخابات شد، باید پاسخ چه مطالباتی را بدهد و قفل کدام مشکلات را با کلیدِ تدبیر و امید خود بگشاید؟
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: متن کامل این نامه که برای آفتاب ارسال شده است به شرح زیر است:

به نام نامی ایزد یکتا

جناب شیخ حسن روحانی

سلام 

می دانم که این روزها سخت مشغول دید و بازدید هستید. از سران قوا و وزرا گرفته تا نمایندگان کشورهای خارجی. گویی همه از آمدن شما خوشحال شده اند. قصد نوشتن نامه نداشتم، قصدم قلم زدن به نیت نوشتن حرف های دلم بود برای آنکه با هم دردهایم در میان نهم. اما در پایان نوشتارم، یاد صحبت های شما در آن شبی افتادم که گویی حرف های دل خودم بود و لاجرم بر دلم نشست!

اگر حرف هایم تلخ و نیش دار و گزنده بود، این «جوانکِ خام» را به سفیدی محاسن خود ببخشید!
 «شیخ حسن» 


شما در حالی با کسب بیش از 18 میلیون رای، سکان دار دولت یازدهم شدید که در هیچ یک از برنامه های تبلیغاتی، از عنوان «اصلاح طلب» برای معرفی خود استفاده نکردید و همواره بر مستقل وارد شدن به کارزار انتخابات و مشی اعتدال خود تاکید می کردید.


اما با حمایت رسمی حضرت آیت الله هاشمی و جناب حجت الاسلام و المسلمین خاتمی از شما، به جرات می توان گفت که آراء اکثریت مطلق اصلاح طلبان به سبدِ تنها «روحانی» انتخابات یازدهم ریاست جمهوری ریخته شد و نا گفته پیداست که ایثار محمدرضا عارف، گام بلندی برای پیروزی آن «شیخ» بود که با هزار امید و آرزو برداشته شد.

یا شیخ

حال سوال اینجاست: نامزدی که تلاش کرد خود را مستقل معرفی کند اما تردیدی نیست که با رای حامیان اصلاحات پیروز انتخابات شد، باید پاسخ چه مطالباتی را بدهد و قفل کدام مشکلات را با کلیدِ تدبیر و امید خود بگشاید؟


برای پاسخ به این پرسش، رخصت دهید در اولین قدم، زاویه دید و جایگاه اظهار کننده ی این سخنان برای همگان محرز شود. بنا را بر این می گذاریم که جوانی از قشر دانشگاهی با سنی قریب به 25 سال  که دل در گرو کلیدِ تدبیر و امیدِ آن شیخِ خوش صورتِ نیک سیرت دارد و به جهت شغل و علاقه، هم با مردم کوچه و بازار و روشنفکر و دانشگاهی و هم با سیاستمداران چپ و راست و هم با هنرمندان رشته های مختلف سر و کار دارد، این سخنان را می نویسد.

با چرخی در میان جوانان هم سن و سال خود و البته چرخ در شبکه های اجتماعی (که گویی این روزها تنها سرگرمی نوجوانان و جوانان است) می توان از امیدهایی که با انتخاب شما در دل هایشان زنده شده است، آگاه شد.


شاید خواسته ای کوچک و از نظر بسیاری، ساده لوحانه باشد اما رفع فیلترینگ یکی از مهم ترین مطالبات جوان هاست. وقتی بعد از اعلام نتایج انتخبات ریاست جمهوری، سرعت لاک پشتی اینترنت، نه به سرعت یوزپلنگ، اما به سرعت اسب ترکمن می رسد(!)، وقتی دسترسی به وایبر و اووو و اسکایپ امکان پذیر می شود و وقتی قیمت طلا و ارز در سراشیبی سقوط قرار می گیرد، عده ای از همین جوانان بر آن می شوند تا با ساخت صفحه ای در فیس بوک با عنوان «روحانی متشکریم!» از ایجاد تغییراتی که فقط با پیروزی «شیخ حسن» میسور شده است، قدردانی کنند و شاید با خود فکر کنند که وقتی روحانی پاستور نشین شود، دیگر نور علی نور خواهد شد!

بله؛ من هم می دانم که قیمت طلا با سقوط ارزش جهانی آن پایین آمد و این را هم می دانم که قیمت ارز با دست بردن دولت در بازار و البته اطمینان خرده دارندگان دلار به پیروزی شما، کاهش پیدا کرد و ایضأ بعد از سقوط به زیر سه هزار تومان، باز افزایش یافت؛ اما فکر می کنم می شود با کمی تدبیر و چاشنی دور اندیشی و اندکی دوری از خودخواهی و مقدار زیادی عشق به ملک و ملت، بذر امیدی که با پیروزی آن «شیخ» در دل های این مردم رنج کشیده کاشته شد را بارور کرد تا درختی شود تنومند برای آن که مردم نیز با دولتمردان آشتی کنند، تا تلخی این روزهای سخت را کم کم فراموش کنیم.

بله شیخ بزرگوار

این ها مطالباتی پیش پا افتاده است! اینکه مجبور نباشی برای خرید یک کتاب با جلد و کاغذی معمولی، 20 هزار تومان پول بدهی، مطالبه ای پیش پا افتاده است! اینکه از اصلاحات حرف بزنی و به برانداز بودن متهم نشوی، مطالبه ای پیش پا افتاده است! اینکه انتقاد کنی و نترسی که چه عقوبتی دارد؛ اینکه بخواهی یخ دانشگاه را بشکنی و سرخورده نشوی؛ این دانشجو باشی و بخواهی نشاط دانشگاه را مزه کنی و از بهایی که باید بپردازی، نترسی؛ اینکه حرف از سرمایه های انقلاب بزنی و فتنه گر خوانده نشوی؛ اینکه با هزار امید و آرزو مقاله بنویسی و تیغ  سانسور زخمی اش نکند؛ اینکه فیلم بسازی و از همان تیغی که مقاله ای را درید، نترسی که نکند فیلم تو را هم بدرد؛ اینکه درِ خانه ای که خانه ی امید هزاران دلباخته ی هنر است را به بهانه هایی «من در آوردی» تخته نکنند؛ اینکه دیدن چهره ی استاد آواز کشورت از تلویزیون ملی ممنوع نباشد؛ اینکه کسب مجوز برگزاری جشن خانه ی موسیقی، به سخنرانی نکردن محمدرضا شجریان، مشروط نباشد؛ اینکه وسط برج، پیغام «موجودی کافی نیست» خودپرداز بانک را نبینی؛ اینکه همکارت مدام از تو نپرسد «کی یارانه رو واریز می کنن؟!»؛ اینکه دشمن اول کشورت را تصمیم های اشتباهی بدانی که خودت گرفته ای؛ اینکه کودکان سر چهارراه ها را مشغول فروختن دستمال کاغذی و اسپند دود کردن، نبینی و صورت خواهر کوچکت را در صورت آن ها نبینی؛ اینکه پدر و مادرت بخاطر پول با هم دعوا نکنند؛ اینکه به چشم های پدرت نگاه کنی و غم بی پولی را در چشمانش نبینی؛ اینکه صد یا دویست تومن، دردی نباشد که مردم شهرت بخواهند در اتوبوس و تاکسی، سر کرایه ی آن دعوا کنند؛ اینکه کسی را در خیابان صدا کنی و با لبخند جوابت را بدهد، این ها مطالباتی پیش پا افتاده است!

جناب رییس جمهور منتخب!

از شما می خواهم که واژه ها را برای ما دوباره بنویسید. «مهروزی» را، که گفتند و ما ظلم خواندیمش؛ «عدالت» را، که جز بی عدالتی از آن ندیدیم؛ «خادم ملت» را که فقط صدایش بود و از سیمایش خبری نبود! از شما می خواهم که درهمان پاستور، گاهی در فضای سبز قدم بزنید، نوای ساز و آواز اصیل ایرانی را بشنوید، روی چمن ها دراز بکشید و به آسمان نگاه کنید. با خود فکر کنید. فکر کنید اما نه در مقام رییس جمهور. در مقام انسانیت. فکر کنید به کلام مولایمان حسین بن علی (علیه السلام) که فرمود: ندیدم سری به سرداری، مگر بسیار سرها زیر پای او! 


جناب دکتر روحانی

رخصت دهید تنها یک سخن دیگر بگویم. می ترسم. می ترسم شکوفه هایی که با آمدن شما رویید، در خزان یأس از شاخه فرو افتد. امید ما اول به خداست، آخر هم به خدا. تنها برای شما دعا می کنیم تا در امتحان دشوار خدمت و قدرت، خسر الدنیا و الآخره نشوید.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین