کد خبر: ۲۶۱۵۱۰
تاریخ انتشار : ۲۲ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۵

ریشه های فکری داعش...

یکی از هواداران غربی داعش، ساکن فرانکفورت بوده و شغل آرایشگری داشته است بشدت دنیا طلب بوده و مشروبات الکلی مصرف می کرده و به پارتی های مختلط می رفته است. او به داعش می پیوندد و ریش بلندی می گذارد... سوال می کنند که چراشغل آرایشگری را ترک نمودی، پاسخ می دهد که "امور دنیوی دیگر برای من جذابیتی ندارند".
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: سرویس سیاسی - شهروز ابراهیمی*- امروزه برخی از صاحب نظران داعش و گروه های القاعده را محصول مستقيم امریکا، بويژه برای مبارزه با ایران در منطقه می دانند و در درجه اول، دست اتهام را به سوي آمریکا دراز می کنند، ولی نبايد در اين زمينه از یک عنصر مهم و تاثيرگذار غفلت ورزيد و آن، ریشه های فکری منطقه اي است.

درست است که سیاست های آمریکا در جنگ علیه تروریسم بطور خواسته يا ناخواسته به رشد این گروهها کمک کرده است ولی زماني که داعش سر خبرنگاران آمریکایی را در مقابل دوربین می برد و از طرف ديگر آمریکا به دنبال ائتلاف جهانی بر ضد داعش برمی آید، بيش از پيش اين ايده قوت مي گيرد که چنين گروه های افراطی بیشتر، ریشه ايدئولوژيكي داخلی و منطقه ايي دارد و در اين ميان نقش آمریکا و دیگران نيز محصول برخی سیاست های منطقه ای آن هاست. در واقع این نقش بیشتر، از وضعیت چند لایه و کلاف سردرگم معادلات سیاسی منطقه حکایت مي كند.

معادلات سیاسی منطقه به گونه اي در کلافي سردرگم پیچيده شده است که حل یک مشکل باعث تولید مشکلي دیگر می گردد. به عنوان مثال آمریکا اگر به دنبال ائتلاف برضد ایران می گردد، ناخواسته ممکن است دشمنان اسرائیل را نيز تجهیز نماید و در مورد مسائل اخیر اگر آمریکا و قدرت های منطقه ای در صدد حل مشکل سوریه از طريق برکناری بشار اسد برمی آیند، آن را از طریق تجهیز مخالفان انجام مي دهند كه نتیجه اش تجهیز گروه های افراطی می گردد و در نتيجه مجبور است که با آنها وارد مبارزه گردد. مبارزه با اين گروه ها در یک سیکل باطل، آمریکا را درگیر برخی قدرت های عمدتا عربي منطقه ای می کند که خود، موجد گروهای افراطی همچون داعش هستند و اگر دوباره به دنبال قطع حمایت از این گروه ها برآید این مسئله خود با پارادوکس مبارزه با بشار اسد مواجه خواهد شد و البته این کلاف سردرگم و این سیکل پارادوکس ها در خاورمیانه چندان عجیب نیست.

در اين ميان بحث این است که شايد آمریکا بطور خواسته و هدفمند موجد این گروه ها نباشد بلکه سیاست های پارادوکسیکال آمریکا در كنار تفكرات راديكال برخي قدرت های منطقه باعث ریشه دواندن این گروه ها شده است. در واقع علت اصلی را باید در درجه اول در تفکرات برگرفته از كانون هاي فكري افراطي جستجو نمود و چاره اصلی را هم در حوزه تفکر و ايدئولوژي جست.

واقعیت این است که اگر یک جریان فکری برخی را از نظر فکری اقناع نکرده باشد هرگز به منصه ظهور نمی رسد و در صورت ظهور موفقیت چندانی نخواهد داشت. متاسفانه بسیاری از مباحث فکری و عقیدتی در داخل داعش (همچون تکفیر کردن، جهاد، خلیفه گری، مبارزه با سلطه و غیره)، تنها از ظواهر آیات و احادیث گرفته شده و چون راه عقل را بسته اند، برخی هم چشم و گوش بسته و با جمود فکری به این گروه ها می گروند.

عصر حاضر عصری است که انسان ها در کنار زیستن در چارچوب مدرنیته ممکن است با انواع سرخوردگی های اجتماعی مواجه گردند. در بسیاری از جوامع غربی و شرقی، آثار مدرنیته در کنار جنبه های مثبت، جنبه های منفی نیز به همراه داشته و انسانها به دلایل مختلف همچون، اتمیزه شدن، ناراحتی های روانی، سرخوردگی اجتماعی، ماشینی شدن، بوروکراتیزه شدن، تخریب طبیعت، مشکلات اقتصادی و سیاسی جوامع و همینطور بحران مشروعیت حکام، دچار بحران های هویتی و سرخوردگی اجتماعی مي گردند.

در این شرایط برخی به فکر خود کشی و برخي ديگر به فکر دگر کشی می افتند. در واقع این دو، دوروی یک سکه اند و دگر کشی فرافکنی خود کشی است. راز جاذبه گروه های تروریستی بویژه گروه های تروریستی فکری همچون داعش از اقصی نقاط جهان نيز همین است. در این عصر، اقناع و تفکر خیلی اهمیت دارد و تنها دوای این بحران ها اقناع فکری است.

به نظرمي رسد چاره اصلی در مبارزه با این گروه ها، گشودن باب اجتهاد و بویژه گسترش دادن دایره باب اجتهاد است. به روز کردن دین و پاسخ دادن به بسیاری از مطالبات جوانان و حل عقلانی پارادوکس ها (و نه سرکوب فکري) یکی از راه حل ها می باشد. در طول تاريخ در تمامي ادیان همواره برخي خشك مذهب ها پتانسیل افراطی شدن را داشته اند.

بسیاری از مسائل و موضوعات پیرامون دین و دنیا و عقبی در قالب دين مطرح می شود  و به خاطر همین، پتانسیل قطبی گری (دنیایی شدن یا عقبایی شدن) وجود دارد. آموزه هاي دین مبين اسلام سعي دارد تعادل ميان دين و دنیا و عقبی را نگه دارد ولی در عین حال این پتانسیل نيز همواره وجود داشته است که قطبی شود و به این طرف و آن طرف کشیده شود. در این شرایط اتفاقأ مسئولیت دانشگاهیان، روشنفکران و روحانیان دینی سنگین است که چگونه راه و رسم دین را ترسیم نمایند که انسان ها دوقطبی نگردند.

یکی از هواداران غربی داعش، ساکن فرانکفورت بوده و شغل آرایشگری داشته است بشدت دنیا طلب بوده و مشروبات الکلی مصرف می کرده و به پارتی های مختلط می رفته است. او به داعش می پیوندد و ریش بلندی می گذارد... سوال می کنند که چراشغل آرایشگری را ترک نمودی، پاسخ می دهد که "امور دنیوی دیگر برای من جذابیتی ندارند".

این موضوع علاوه برسرخوردگی یک انسان مرفه غربی و جذب او به يك گروهك تروريستي، نشان از پتانسیل دوقطبی شدن دین در صورت آموزش غلط را دارد. در واقع اغلب از حیث روانشناسی انسانها به چیزی بیشتر تمایل دارند که ندارند. از انسان فقیر و ندار نباید انتظار داشت که عارف گردد. چرا که تمام عمر به دنبال چیزی است که ندارد یعنی ثروت و برعکس انسانی که در رفاه مطلق غوطه ور است (به عنوان مثال بودا)، استعداد روانشناختی برای ترک دنیا (یعنی آنچه که ندارد) را دارد.

نتيجه فقدان آزادی در جوامع نيز، ظهور گروه های رادیکال همچون داعش خواهد بود که کار آنها از توهین به مقدسات گذشته و در سطح جهانی و به شکل عملی ممکن است چنان القا کنند که دین همین است و جز این نیست و چه بسیار انسان ها يي که از دین منزجر می کنند.

هستند بسياري كه عامدانه و يا سهوا می گویند دین اسلام همین است که گروه های القاعده و داعش منادی آن هستند. ادعا مي كنند كه این ها منادی تکفیر، جهاد و غیره اند!!!
اجازه ندهیم که فرقه منادیان خوانش های خشونت گرا از دین، مجالی برای بروز اندیشه خود پیدا کنند. در همين راستا كشورهاي اسلامی لازم است فضای آزاد گفتگو را رواج دهند. روشنفکران دینی با تفاوت های فکری در کنار هم جمع گردند. زمينه مجال دادن به بسط گفتمان خوانش نرم و معتدل و متساهل از دین فراهم گردد. برای دفع این گروههای افراطی ابتدا بايد در سطح فکری و اعتقادي کار کنیم و خوانش مردم سالاری از دین را بسط دهیم.

•    استادیار روابط بین الملل دانشگاه اصفهان
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
خبرهای مرتبط
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین