کد خبر: ۲۸۵۳۱۵
تعداد نظرات: ۲۵ نظر
تاریخ انتشار : ۰۵ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۳:۳۶

مصاحبه با لارنس كراوس؛ «آفرينش از هيچ»

فيزيك‌دان مشهور لارنس كراوس به‌طور گسترده‌اي از آموزش به‌روش علمي دفاع كرده است. او در نگارش آخرين كتاب خود يعني كتاب آفرينش از هيچ تمام مهارت علمي خود به‌عنوان يك دانشمند برجسته را به‌كار گرفته است. حدس و گمان او اين است كه قوانين فيزيك كاملاً با جهاني كه از «هيچ» پا به عرصه وجود مي‌گذارد، مطابقت دارد. (كه در اصل مورد حمايت همه فيزيك‌دانان، متخصصين فيزيك نجومي، فيزيك‌دانان ذرّات و كيهان‌شناسان جريان اصلي است.)
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب-مرتضي گرجيان: مهارت خاص لارنس كراوس در خصوص بحث بر روي عناوين پيچيدهِ علمي، نظير آفرينش جهان هستي، اين كتاب را به يك كتاب خارق‌العاده بدل كرده است. با مطالعه كتاب معلوم مي‌شود كه او زمان زيادي را صرف توضيحِ دلايل پذيرشِ «مدل انفجار بزرگ» براي آفرينش جهان هستي نزد فيزيك‌دانان، كرده است. او به این مقدار بسنده نكرده و توضیحی از نظريه‌ ماقبلِ چگونگي آغاز جهان هستي از انفجار بزرگ را نيز ارائه داده كه به معني بحث در خصوص معناي خودِ «هيچ» است. لارنس كراوس بارها در مورد ماهيت «هيچ» مناظره كرده است.  از اين رو، او كاملاً در ارائه اين بحث مهارت دارد. او به مفهوم «هيچ» از نگاه فيلسوفان و اديان نيز مي‌پردازد، اما بلافاصله به‌سراغ توضيح مورد نظر فيزيك‌دانان از «هيچ»، مي‌رود.  

نكته اصلي و اجتناب‌ناپذيري كه فيزيك‌دانان آشكارا به آن اشاره مي‌كنند اين است كه: «هيچ»، ذاتاً ناپايدار است.   

به‌واسطه اين ناپايداري، پيش‌بيني مي‌شود كه «جهانِ هستيِ هيچ» خودبه‌خود «چيزي» در حال گسترش به‌شكل فضا و زمان به‌وجود مي‌آورد، و اين فضا و زمان را از ماده پُر مي‌كند. اين بحث به‌روشي ارائه شده كه براي اكثر خوانندگان قابل درك باشد. حتي آنهايي كه داراي زمينه علمي نيستند قادرند مفاهيم علمي كه در اين كتاب بحث مي‌شود را به‌طور كامل درك كنند. 

 در بررسي اين كتاب مناسب است نامي از كتاب طرح باشكوه (The Grand Design) به‌قلم استفان هاوكينگ و لئونارد ملودينو آورده شود و مقايسه‌اي با آن صورت گيرد. كتاب طرح باشكوه سر و صداي زيادي پس از انتشار به‌راه انداخت زيرا در اين كتاب آمده است، جهان‌ هستي مي‌تواند بدون دخالت خداوند به‌وجود آيد. اين دو كتاب همديگر را تاييد مي‌كنند. بر خلاف كتاب طرح باشكوه، اين كتاب تمركز بالايي در خصوص ارائه جزئيات از خود نشان مي‌دهد. اين كتاب دقيقاً درباره اين است كه «چرا به‌جاي «هيچ»، «چيزي» وجود دارد».
     
چرا به‌جاي «هيچ»، «چيزي»  وجود دارد؟ فيلسوف مشهور مارتين هايدگر  اين پرسش را اساسي‌ترين پرسش متافيزيك ناميده است. براي دانشمندان، اين پرسش مي‌تواند به اين شكل مطرح شود: چگونه جهان ما مي‌تواند، حدود 14 ميليارد سال قبل، ناگهان از «هيچ» به‌وجود آيد؟ فضاي خالي در يك لحظه، و ثانيه‌اي بعد، يك چرخش انفجار انرژي. چه باور بكنيم و چه باور نكنيم، برخي از دانشمندان تصور مي‌كنند كه احتمالاً ما در نهايت پاسخي در اختيار خواهيم داشت، از آنجائي كه كتاب تازه لارنس كراوس  باعث آغاز يك نزاع و جدال فكري شده است، استيو پالسون  با لارنس كراوس مصاحبه‌اي انجام داده تا دريابد كه اين داستان آفرينش تازه، براي علم و دين به چه معني است.

استيو پالسون: اين يك داستان درباره «هيچ» و آغاز همه‌چيز و چگونگي امكان تبديل شدن «هيچ» به «چيز» است. اين داستان همچنين توضیح می‌دهد كه چرا دانشمندان تصور مي‌كنند آنچه كه فيلسوفان انجام مي‌دهند،  بي‌حاصل و بي‌فايده است. درحالي‌كه سايرين بر اين باورند كه برخي از دانشمندان متكبر و بسیار مغرور شده‌اند. اما قبل از اينكه اين بحث را پي گيريم، ضروري است كه به يك پرسش بنيادين بپردازيم، «هيچ» چيست؟ 

لارنس كراوس: براي يك فيزيك‌دان، نسخه اوليه «هيچ»، فضايي خالي‌ است كه «هيچ‌چيز» در آن وجود ندارد. نه ذرّه‌اي و نه تابشي، و نه هيچ چيز ديگري نبايد در اين فضا وجود داشته باشد، بنابراين به‌معناي واقعي كلمه، اين «هيچ» است كه در اين فضا وجود دارد. اما در واقع اين «هيچ» با توجه به ]قوانین[ مكانيك كوانتوم و نسبيّت، بسيار پيچيده است. اين «هيچ» نشان مي‌دهد كه در يك فضاي خالي، در زماني بسيار كوتاه كه حتي ما قادر به اندازه‌گيري آن نيستيم، ذرّات مجازي در حال جوشش و تلاطم به داخل و خارج هستي هستند.  

استيو پالسون: لارنس كراوس يك فيزيك‌دان نظري است. ايده «هيچِ» او كاملاً از آنچه شما از يك حكيم الهي يا فيلسوف مي‌شنويد، كه اغلب تمايل دارند از عدم‌  يا نيستي  صحبت كنند، متفاوت است.

لارنس كراوس: درست است، من دقيقاً نمي‌دانم كه اين كلمات ]عدم‌ يا نيستي [به چه معني است. به‌نظر من «هيچ» يك كميّت فيزيكي است همانگونه كه «چيز»، يك كميّت فيزيكي است، و ما براي شناخت آن نيازمند بررسي جهان‌ هستي هستيم. در حال حاضر، از ديدگاه فيزيكي، ما قادريم اندكي به اين موضوع سربسته و اسرارآمیز نزديك شويم و من مي‌گويم، در واقع به‌جاي مفهوم مبهم «عدم»، كه فيلسوفان و حكماي الهي براي هزاران سال درباره آن بحث كرده‌اند، تفسير‌هاي ديگري از «هيچ» وجود دارد، و در واقع، بدون فضا و زمان نيز قابل تصور است، كه البته من تصور مي‌كنم از تفسير «عدم» يا «نيستي»، بهتر باشد. اما در صورتيكه ما قوانين مكانيك كوانتوم و گرانش را به‌كار بگيريم آنگاه، در اين نظريه، حتي خودِ فضا مي‌تواند خودبه‌خود پا به عرصه وجود بگذارد -فضا و زمان در جائيكه هيچ زمان و فضايي قبلاً وجود نداشت. تصور می‌کنم که هر کسی تصدیق می‌کند، اين مفهوم ]عدم وجود فضا و زمان[     به مفهوم«هیچ» خيلي نزديك است، اما اگر اين توضيح كساني را كه تصور مي‌كنند كه آن «نيستي» است را قانع نكند، خوب، قبول. اما من بسيار علاقه‌مند به «هيچ‌ِ» جهانِ هستيِ واقعي هستم تا یک تعریف پیشینی مبهم بهشكل «عدم يا نيستي».   

  استيو پالسون: كتاب بحث‌انگیز «آفرينش از هيچ» بحثي پيرامون سرانجام چگونگي توانايي پاسخ علم به معماي كهن چرايي وجود «چيز» به‌جاي «هيچ» است. آيا شما مي‌توانيد براي غيرفيزيك‌دانان توضيح دهيد كه جهان هستي چگونه از «هيچ» به‌وجود آمده است؟   

لارنس كراوس: با توجه به آنچه كه ما در مورد گرانش کوانتومی، مكانيك كوانتومي و نسبيّت عام درك مي‌كنيم، كاملاً ممكن است كه به‌معناي واقعي كلمه، يك فضاي كوچك، جائيكه پيش از آن «هيچ ]فضايي[» نبوده، به‌وجود آيد. به‌طور معمول چنين فضاهايي در يك مقياس زماني بسيار كوتاه، كه ما قادر به اندازه‌گيري آنها نيستيم، به‌وجود آمده و از بین خواهند رفت، اينگونه جهان‌ها بسيار سريع ناپديد مي‌شوند. آنچه كه قابل‌توجه است اين است كه ما شواهد زيادي داريم كه در زمان‌هاي بسيار اوليه، منظور من چيزي شبيه به يك ميليون، ميليارد، ميليارد، ميليارديم يك ثانيه بعد از انفجار بزرگ است، جهان هستي ما به‌وسيله مقدار بسيار زيادي انرژي كه در فضا به دام افتاده بود پُف كرده و اين انرژي موجب شده كه جهان هستي به‌شكل باور نكردني‌اي به‌سرعت گسترش يابد. ما آن را «دوره تورم»  مي‌ناميم. به‌نظر بيشتر شبيه يك نوع كلاهبرداري و شیادی است: چگونه شما مي‌توانيد «چيزي» از «هيچ» داشته باشيد؟ اما علم فيزيك به شما اجازه اين کار را مي‌دهد.

استيو پالسون: اين مثل اين است كه شما بگوييد، در جهانِ فيزيكِ كوانتوم، به‌وجود آمدن «چيزي» از «هيچ» مسئله عجيب و غريبي نيست. ولي به‌نظر مي‌رسد از نظر کسانی که با علم فیزیک آشنایی ندارند، این موضوع ]به‌وجود آمدن «چيزي» از «هيچ»[  يك مشكل بسيار بزرگ است. 

لارنس كراوس: در واقع، اين موضوع ]به‌وجود آمدن «چيزي» از «هيچ»[ يك مشكل بزرگ نيست. اما فوق‌العاده است اگر اين پرسش به این صورت مطرح شود، چرا به‌جاي «هيچ»، «چيزي» وجود دارد؟ زيرا هيچ، اساساً ناپايدار است. اساساً فضاي خالي، با توجه به قوانینِ مکانیکِ کوانتومیِ گرانش، ناپايدار است. اگر شما فضای خالی را براي مدتي كافي به‌حال خود رها كنيد خودش براي هميشه ذرّه توليد خواهد كرد. از اين رو، مسئله اصلي در اينجا اين است كه اين تمايز، اين تمايز رايج بين «چيز» و «هيچ» از نگاهِ عقلِ سليم، همان تمايزي كه در علم فيزيك براي آن قائل هستيم، نيست. اين موضوع به‌خاطر قوانين خارق‌العاده مكانيك كوانتوم است. پرسش بسيار جالب در جهان ما اين است كه چگونه اين جهان، تكامل يافته و ما چگونه وارد اينجا شده‌ايم؟ من تصور مي‌كنم كه چنین پرسش‌هایی كه به‌نظر داراي اثرات كاملاً قابل‌توجهي هستند، اغلب در علم رخ مي‌دهد و باعث مي‌شود معني اين كلمات ]كلماتي مانند هيچ[ تغيير كند. منظورم اين است كه اين يك كلاهبرداري یا شیادی نيست، و البته اين چيزي نيست كه با آن به فيلسوفان بتازيم، ما اين كار را انجام مي‌دهيم زيرا ما مفاهيم خود را از جهان هستي مي‌گيريم.

 استيو پالسون: به‌طور كلي گفته مي‌شود الهيات و فلسفه با پرسش‌هاي مربوط به «چرايي» سروكار دارند در حالي كه علم با پرسش‌هاي مربوط به «چگونگي»، چرا كه پرسش بنیادین دين در واقع اين است كه چرا ما اينجا هستيم؟ آيا شما مي‌گوييد كه اين پرسش‌هاي مربوط به«چرايي»، نبايد پرسيده شوند؟  

لارنس كراوس: تصور مي‌كنم اغلب پرسش‌هاي مربوط به «چرايي» در اصل پرسش‌هاي مربوط به «چگونگي» هستند زيرا اگر شما بپرسيد «چرا»، آنچه منظور واقعي شما است اين است كه شما به‌دنبال هدف هستيد. شما يك پيش‌فرض مي‌سازيد به اين شكل كه معني و هدفي وجود دارد، و من بايد بگویم كه در صورتيكه شما بيش از حد بر روي چرايي پافشاري كنيد، به اين معني است كه پيش از آنكه سوال را بپرسيد، پاسخ را دانسته فرض می‌کنید. شما فرض مي‌كنيد كه هدفي براي جهان هستي وجود دارد و اينكه دلايلي براي به‌وجود آمدن ما وجود دارد. ولي چرا بايد دليلي وجود داشته باشد و چرا بايد براي جهان هستي هدفي وجود داشته باشد؟ در علم، ما تنها سعي مي‌كنيم نشان دهيم چگونه آن ]جهان هستی[ حادث شده است، ممكن است هدفي براي جهان هستي وجود داشته باشد و علم يقيناً نمي‌تواند در نهایت آن را نفی کند. اما آنچه كه ما مي‌توانيم بگوييم اين است كه تا آنجا كه ما مي‌دانيم، هيچ گواهي از ]وجود[ هدف ]در جهان هستی[، وجود ندارد و هر چيزي را كه ما مشاهده مي‌كنيم به‌وسيله قوانين فيزيك به‌وجود آمده است، كه ما مي‌توانيم بدون توسل به هرگونه قدرت ماوراي طبيعي، درك كنيم. ]برای به‌وجود آمدن جهان هستی[ وجود هدف الزامی نیست و اين موضوع ممكن است باعث نااميدي برخي از مردم شود. اما در واقع، من آن را موجب جسارت مي‌دانم، آن به من نيرو مي‌بخشد كه تصور كنم كه به‌دليل مجموعه‌اي از تصادفات، به‌خصوص در اين گوشه دور افتاده از جهان هستي، در وسط یک جای ناشناخته در كهكشان ما و در يك سيّاره دور افتاده، تكامل و خودآگاهي ما روي داده كه ما را  قادر ساخته اين پرسش‌ها را بپرسم و ما بايد از اين لحظات كوتاه عمر خود در زير نور آفتاب لذت ببريم و درك كنيم معني زندگي ما معنايی است كه ما به آن مي‌بخشيم.

استيو پالسون: اجازه بدهيد به كلمه «معني» بپردازيم. در اصل شما مي‌گوييد كه ما معني خودمان را مي‌سازيم و در واقع اين مسئله، اين پرسش را به‌وجود مي‌آورد كه آيا علم مشغول كمك به ما براي كشف معني است، براي اينكه اين موضوع نیز به‌شكل سنتي در حوزه دين و فلسفه قرار دارد. 

لارنس كراوس: خوب، تصور مي‌كنم آنچه كه چند هزار سال اخير به ما نشان داده اين است كه حوزه فلسفه در حال كوچك شدن است. بنابراين فكر مي‌كنم آنچه كه شگفت‌انگيز است اين است كه به‌خاطر تحولات حیرت‌انگیز و قابل‌توجهي كه در حوزه علم رخ داده ما در آستانه پرسش‌هايي قرار گرفته‌ايم كه ممكن نبود تصور كنيم پرسش‌هاي علمي باشند ولي از ابتدا مربوط به حوزه علم بوده‌اند. به هر حال، حوزه علم، درك جهان هستي است.

 استيو پالسون: آنچه كه واقعاً در مورد كتاب لارنس كراوس قابل‌توجه است اين است كه او نظريه خود را درباره منشاء جهان هستي به جريان تازه بي‌ديني مرتبط كرده است. در واقع، ريچارد داوكينز  مدعی شد كه لارنس كراوس بحث‌هاي ديني در حوزه اخترشناسي را نابود كرد همانگونه كه چارلز داروين  اين كار را در حوزه زيست‌شناسي انجام داد. لارنس كراس آشكارا اين موضوع را وقتي كه او درباره ايده‌هاي ديني درباره آفرينش صحبت مي‌كند، بیان مي‌كند. 

لارنس كراوس: تصور مي‌كنم آنچه كه مهم و شگفت‌انگيز است درك «واقعيت» است.

استيو پالسون: كتاب شما همچنين باعث كشمكش وسيعی در محافل عمومي بين دانشمندان و فيلسوفان شده است. و در يك كلام شما مي‌گوييد برخي از فلسفه‌هاي مدرن از نظر فكري ورشكسته‌اند. چرا شما اين همه نسبت به فيلسوفان علم سخت‌گير هستيد؟ 

لارنس كراوس: من باور ندارم كه با برگشت به گذشته، قادر به پيشرفت قابل‌ملاحظه‌اي در درك طبيعت ويا حتي خودمان باشيم. من تا آنجا پيش مي‌روم كه مي‌گويم، ما در واقع تنها مي‌توانيم ادعا كنيم كه شناخت چيزهايي برای ما امکان‌پذیر است كه آشکارا قادر به آزمودن آن باشيم. تا زمانی که ما فقط در حال انديشيدن درباره واقعيت باشيم، تنها مشغول انجام يك بازي ذهني هستيم.

  استيو پالسون: كتاب شما توسط فيلسوف علم، ديويد آلبرت  مورد نقد و بررسي قرار گرفته است. او گفته است كه شما بايد به اين مسئله اساسي كه «چيزي» از «هيچ» به‌وجود مي‌آيد، پاسخ دهيد چرا كه شما توضيح نداديد كه ميدان‌هاي كوانتومي در وهله اول از كجا ظاهر شده‌اند يا چرا قوانين فيزيك در اين مسيري كه هستند، قرار دارند -براي مثال چرا ما مكانيك كوانتوم داريم. در واقع او مي‌گويد كه شما به پرسش مهم فلسفي «محرك اول» ، پاسخ نداده‌ايد.

لارنس كراوس: در واقع، من با دقّت هر چه تمام‌تر سعي كردم تا كاري كه در حال انجام آن هستم و كاري كه در حال انجام آن نيستم، را توضيح دهم. آنچه كه او گفته اين است كه لارنس كراوس كتابي را كه من علاقه‌ داشتم در مورد برخي موضوعات ديگر نوشته شود، ننوشته است. من واقعاً به‌طور دقيق توضيح دادم كه چگونه ممكن است ميدان‌هاي كوانتومي قادر باشند پا به عرصه وجود بگذارند.

 استيو پالسون: گمان مي‌كنم كه پرسش اين است، آيا نبايد قوانينِ فيزيكي‌ وجود داشته باشند كه همه اين چيزها اتفاق بيافتد؟ و به اين دليل، «چيزي» مي‌تواند از «هيچ» به‌وجود آيد. 

  لارنس كراوس: اين پرسش خوبي است. با اين حال، هم‌اكنون دانشمندان به‌سمت اين ايده كشيده شده‌اند كه در واقع ممكن است هر قانون فيزيكي‌اي ممكن باشد. براي مثال، اينكه هر نوع ديگري از قانون كه برای شما قابل‌تصور باشد ممكن است در برخي از جهان‌ها براي يك لحظه ميكروسكوپي يا به‌شكل ابدي ظهور كرده باشد، و اين يك پرسش جالب است كه تا آنجا كه من مي‌دانم ما قادر به حل آن نيستيم. اگر جهان ما تنها يك پتانسيل‌ از تعداد بي‌شماري از جهان‌هاي هستي باشد و برخي از آنها هم‌اكنون نيز در حال ظهور هستند، پس در واقع ممكن است پرسش ما اين باشد كه چرا چندين‌جهان  وجود دارد؟ 

 استيو پالسون: پرسش مهم اين است كه آيا علم نهايتاً قادر است تفسير خود از يك داستان آفرينش را ارائه دهد، داستاني كه روزي براي هميشه جايگزين داستان‌هاي آفرينش فعلي باشد. به‌نظر مي‌رسد در نهايت دو انتخاب وجود دارد، يا جهان هستي ]جهان هستي ما[ به‌وجود آمده است، اجازه بدهيد بگويم اولين جهان هستي از چندين‌جهان، يا براي هميشه وجود داشته است. آيا موافقيد كه دو انتخاب، این‌ها هستند؟

 لارنس كراوس: كاملاً، منظورم اين است كه علم فراتر از يك داستان است و در واقع آن ]علم[ مدت‌ها پيش جايگزين افسانه‌ها شده است. اما استدلال من اين است كه براي همين پرسش‌هايي كه شما پاسخ آن را از علم مطالبه می‌کنید، اينكه آيا چندجهاني ابدي است و چرا آن ابدي است؟ اگر پاسخ خداوند باشد، این پاسخ تنها يك شكست عقلاني  است. اساساً آن‌ها مي‌گويند، پاسخ به اين پرسش بنيادين كه چگونه آن ]جهان هستی[ پا به عرصه وجود گذاشته است، بسيار دشوار است. من مي‌خواهم هوشی باورنكردني را فرض كنم و در ضمن حتي اين سوال را نخواهم پرسيد كه چگونه اين هوش باورنكردني به‌وجود آمده‌ است. به‌نظر من كه آن تنها تنبلي فكري است.

 استيو پالسون: خوب، برگرديم به اين دو انتخاب، آن البته به چيزي بسيار نظری و خيالي بدل مي‌گردد، ما واقعاً نمي‌دانيم آيا در چندجهاني هستيم يا نه، اما آيا شما بر اين باوريد كه يك جهان اصلي وجود داشت، آيا اين جهان اصلي جهان ما است يا جهان ديگري است، يا اينكه اين مسئله براي هميشه حل نشده باقي خواهد ماند؟      

  لارنس كراوس: قبل از هر چيزي، من دوست ندارم كه از كلمه «باور» استفاده كنم. باور يك كلمه بي‌ربط براي دانش است. اما همه داشته‌هاي علمي من در واقع نشان مي‌دهد كه احتمالاً يك چندجهاني ابدي كه جهان ما بخشي از آن است، وجود دارد. در واقع در بهترين حالت ممكن، من گمان می‌کنم که چندجهاني ابدي است، اما مطمئناً جهان ما در آن، ظهور كرده است.

استيو پالسون: خوب، پرسش ديگري نيز در اينجا وجود دارد: آيا جهان هستي نهايتاً قابل‌شناخت است؟ زيرا به‌نظر مي‌رسد كه يك پاسخ‌ كاملاً درست و قابل‌قبول از طرف يك دانشمند اين باشد كه، نه، ممكن است برخي معماهاي اساسي، فراتر از ظرفيت توضیح علمی باشند.

لارنس كراوس: ممكن است اينگونه باشد. من كتابي درباره ريچارد فاينمن نوشتم، فاينمن مي‌گويد ممكن است قوانين فيزيك مانند لايه‌هاي يك پياز باشند، شما دائماً آن را پوست مي‌كنيد و تعداد بي‌شماري لايه پياز وجود دارد و هرگز نظريه‌اي براي همه‌چيز در اختیار نداريد. اين مي‌تواند يك مسئله باشد. اما به‌نظر من، اين موضوع حيات را جالب‌تر مي‌كند. جالب‌تر نسبت به حالتي كه شما فرض مي‌كنيد همه چيز را مي‌دانيد، تنها با گفتن اينكه، خداوند وجود دارد. به نظر من چنين چيزي خسته‌كننده و كسالت‌آور است. 
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۲۵
علی معرف
|
United States of America
|
۱۲:۰۶ - ۱۳۹۳/۱۲/۲۳
34
15
خدا عشق است

فیزیک هیچ ربطی به متافیزیک ندارد .....

بوسیله ذهن تنها طبیعت را می توان شناخت و در مسائل متافیزیکی کمیت عقل لنگ است
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۱۱ - ۱۳۹۴/۰۸/۲۳
22
37
تنها علم قابل اعتماد است.
نگار
|
United States of America
|
۱۲:۰۳ - ۱۳۹۴/۱۰/۲۱
5
32
دست مترجم و انتشار دهنده درد نکند. به کار روشنگری علمی خود ادامه دهید هرچند ما خوانندگان نمی توانیم زحمات شما را جبران کنیم ولی دست کم می گوئیم که دستتان درد نکند.
آرش
|
Germany
|
۲۱:۳۱ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۲
20
29
شاید چیزی از هیچ بوجود بیاید اما آن چیز بوجود آمده نیازمند قوانین فیزیکی است و سوالی که پرسیده میشود این است که این قوانین چگونه بوجود آمده اند؟
ایجاد قانون نیازمند طراح هوشمند است نه یک سلول!
هادی
|
Germany
|
۲۲:۱۷ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۲
27
16
این دلیل درستی نیست که هر چه دیده نشود صحت ندارد چراکه عقل هم دیده نمیشود پس آیا وجود ندارد؟؟؟؟؟؟
امیرعلی خداخواه
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۱۶ - ۱۳۹۵/۰۴/۰۶
20
14
مشکل اینجاست که ایشون فکر میکنند
یک : قوانین فیزیک کوانتوم همیشه وجود داشته اند
دو: طبق نظر هاوکینگ تمام قوانین فیزیک بعد از بیگ بنگ به وجود امدند نه بعد!!1
مرتضي
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۸:۵۹ - ۱۳۹۵/۰۴/۱۵
4
25
این‌که چرا طبيعت از اين قوانين پيروي مي¬كند، هنوز يك معما است. دليل وجود اين قوانين خاصی که ما مشاهده کرده¬ایم، نيز معمایی دیگر است. اما آن‌چه روشن است اين است كه قوانينِ طبيعت براي نشان‌دادن چگونگي پيدايش حيات، بدون نياز به‌وجود هيچ دست يا چشم ناميرایی، كفايت مي¬كند. در واقع، اين قوانين ديكته كرده‌اند كه از سوپِ كيهان نخستين، ستارگان فشرده شده و كربن و ساير عناصري كه موجودات زنده به آن نيازمند هستند، به‌وجود آيند. آن‌ها همين‌طور ديكته کرده¬اند كه برخي از اين ستارگان سرانجام منفجر شوند و از باقی¬مانده آن‌ها سيستم¬هاي جديد ستاره¬اي شكل گيرند. و سرانجام اين‌كه، آن‌ها ديكته کرده¬اند كه از سوپ كيهان نخستين، حداقل در يك سيّاره، یعنی سيّاره ما زمين، به‌طور طبيعي فرآيند¬هايي رخ دهد كه باعث خَلق چيزهايي با طرح زيبا، از ژئودها تا ببرها گرفته تا انسان شود.
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۰:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۷/۱۷
10
4
عالی عالی
بهتره بحث وجود خدا که وجودی غیر مادی است و قابل وصف از زبان قوانین مادی نیست
مرتضي
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۵۶ - ۱۳۹۵/۰۷/۲۶
2
28
ممکن است ما دلایل عینیِ خوبی برای دیدگاه‌هایی که آن‌ها را عزیز می‌داریم، داشته یا نداشته باشیم. اما در هر صورت بهتر است تشخیص دهیم كه شواهد چه‌قدر قانع‌کننده‌اند. اگر شما از دوستی بپرسید که چرا او به خدا و یا به حضوری متعال باور دارد، احتمالاً نمی‌گوید که او از طریق یک سری آزمایش‌، به این باور رسیده است و به احتمال زیاد خواهد گفت که خداوند را احساس می‌کند یا فقط آن‌را می‌داند. علم بهترین روشی است که ما برای کشف حقیقت در جهان مادی می‌شناسیم، اما توانایی‌های علم بي‌حد و مرز نیست. علم از معنی حیات، آدرسی نمی‌دهد. علم در حال حاضر نمی‌تواند هوشیاری و خودآگاهی ما را توضیح دهد و حتي علم هرگز قادر نیست که توضیح دهد چرا جهان ‌هستی از قوانین پیروی می‌کند. بنابراین تازماني‌كه علم خود را صرفاً نماینده جهان فیزیکی می‌داند و در مورد آموزه‌ها و باورهای ماورائی در شك است، استدلال نمی‌کند که خداوند یک توهم است ــ در واقع نمی‌تواند استدلال کند.
محمد حسین
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۵۹ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۳
10
10
سلام
من سوالم این است که چیز ازهیچ است و جهان از انرژی با وجود آمده‌است.پس انرژی ازچه چیزی بوجود آمده است.
مرتضي
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۱۵ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۰
3
19
در ابتدا بايد بدانيم كه انرژی می‌تواند خود را به اَشکال منفی نيز نشان دهد. به انرژي فقط به‌شكل يك چیز مثبت نگاه نكنيد، جنبه منفی آن به‌طور مستقیم در جهان قابل‌مشاهده نیست. دلايل قابل‌قبولي وجود دارد كه حاصل‌جمع كل انرژي در جهان صفر است. از همه مهم‌تر اين‌كه ما می‌دانیم گرانش (جاذبه) تنها جاذب است. چرا اين موضوع داراي اهميت است؟ برخی از دانشمندان نيروي گرانش را بر خلاف نيروي الکترومغناطیس و سایر نیروها، تنها يك انرژی منفی به‌حساب مي‌آورند. علاوه بر اين شواهد زيادي داريم كه نشان می‌دهد حالت انرژی صفر به هيچ وجه یک حالت باثبات نیست. به‌همين دليل ما نمی‌توانیم بگوییم كه به‌وجود آمدن انرژی به‌شكل خودبه‌خودي در جهان امكان‌ناپذير است بلكه مي‌گوييم اين امكان وجود دارد كه به‌وجود آمدن آن خودبه‌خودي باشد.
این موضوع نسبتاً پیچیده است و براي درك آن نیاز به مطالعه علم فیزیک برای سال‌هاي طولانی است. اين كار را شروع كنيد حتي اگر يك فيزيك‌دان نيستيد.
بهنام
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۰۵ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۵
12
6
لاورنس پذیرفته است که چندین جهان باقوانین متفاوت وجود دارند سوال این است که چرااصرارداریم تمامی جهان ها راباچشم ببینیم؟ اگرمن ادعاکنم جهانی رادراطراف خود احساس میکنم که قوانین آن متفاوت است چطور؟ همه مامعلمی رامی شناسیم که خودرادرآتش افکندتا جان دانش آموزانش رانجات دهد. اوحاضرشد ازلحظات کوتاه عمرولذت آفتاب (بقول لاورنس )بگذرد ومعنایی دیگر برای زندگانی خودبیابد. پس میتوان نتیجه گرفت او درجهانی دیگربا قوانین متفاوت ازلاورنس زیست میکند.....
علی رضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۲:۱۷ - ۱۳۹۵/۱۲/۲۲
20
3
:
کلهم کسانی که رشته فیزیک میخوانند.. خدا را قبول ندارند.. برعکس پزشکان و زیست شناسان که خدا را باور دارند
اگر شما کتاب جهان در پوست گردو آستین هاوکینز را بخوانيد.. [همان دانشمند روی ویلچر] دقیقا میبینید خدا را زیر سوال برده.
جند وقت پیش هم دکتر فیروز آبادی در Bbcمصاحبه ای داشت و گفت من خدا را قبول ندارم
فرانک
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۵۰ - ۱۳۹۶/۰۴/۰۴
17
16
اصلا قبول کنیم چیز از هیچ بوجود اومده ینی یه شرایط خلائی به نام هیچ وجود داشته خب اون شرایط خلا و هیچ رو کی به وجود آورده؟
محمد رضا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۵۳ - ۱۳۹۶/۰۵/۰۵
14
16
من فیزیک میخونم و خدا را هم قبول دارم.
Hamidu
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۳۵ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۰
20
12
دوستان چرا اینقدر تمایل به دو جبهه ایی شدن و همدیگر رو نقض کردن! ؟ باور کنید من اولش که با این مباحث برخوردم مدتها درونم آشفته بود، ذهنم درگیر و اصلا چشم که باز میکردم از خواب همش به این نظریه فکر میکردم ! البته بگم من دانشجوی دکتری هستم و سنی هم از من گذشته است ، اما تجربه ایی که بر من وارد شد شاید حال خیلی از شما ها باشه که با این موضوع برخورد میکنید، برای همین خواستم حالی که بر من سپری شد تا بالاخره به یک آرامش نسبی در درونم رسیدم و تونستم خیلی از مسائل و مباحثی که در پس باورهایم بود و هرگز به انها خوب دقت نکرده بودم رو بریزم جلوم و از نو قفسه داده ها و باورهایم را خودم و بدست خودم بچینم . اولش خیلی سخت بود ، الان هم هنوز کامل نشده وخیلی از مطالب رو هنوز نتوانسته ام جایی برایش در قفسه باورهایم پیدا کنم ولی هیچ کدام رو نیز به راحتی و بی تفاوت دور نریختم . بزارید راحت بگم ، باور کنید فلسفه من رو تا یک قدمی رد وجود خدا کشوند ، من هم طرفدار علم هستم و تمامی قفسه ی باورهایم را از پایه ذره ذره بر مبنای توضیحات و باورهای علمی چیده بودم ،پس همه چی برایم اماده بود تا تلنگر آخر را بخورم و باور خدا رو به دور بیاندازم ! مثل یک مرغ پرکنده درونم شاید ماهها آشفته بود ، همش میپرسیدم از خودم dose god exist ، اما پاسخ چه بود ؟ ایا باید میگفتم absolutely انوقت مسلما باید دلیل و برهانی هم می اوردم ! اما هیچ یک ازین براهین نظم و .....نمی توانست من را راضی کند که خدا هست! اما یک روز ناگهان متوجه شدم که آب در کوزه و ما گرد جهان میگردیم ! آری ، جواب این سوال اصلا خود همین سوال است اینکه من نوعی در مورد وجود یک پدیده ایی سوال می پرسم ، یعنی پس حتما یک همچین پدیده ایی هست که ذهن من رو درگیر خودش کرده ! البته منظورم از من ، بشر ، وانسان بمعنی عامه ان است . یعنی درست است که خود پدیده قابل رویت نیست اما حتما اثار وجود اوست که ذهن من را به سمت این پرسش میبرد، که بپرسم آیا خدا هست ؟ آیا نیرویی هست !! ؟ اری ، اگر شما گرمای اتش را حس نکرده باشی یا اتش دستت را نسوزانده باشد چگونه من می توانم با توصیف و برهان برای تو تجربه سوختن را شرح دهم !..؟ اگر خدایی نیست پس چگونه سوال آیا خدا هست در ذهن من بشر شکل میگیرد !! ؟ باور کنید با اینکه به راحتی خیلی از عقایدی که از کودکی باور داشتم را نه تنها نتوانستم بپذیرم ، بلکه به یقین رسیدم که چیزی جز خرافات و هنجار های ساخت بشر نیستند . و به دور ریختم . اما در مورد وجود خدا به یقین رسیدم ، یقینی که بسیار پاک و مقدس هست برایم . باور ی که متعالی است و هیچ نیازی به کتاب و فرستاده و معجزه و زبان ..برای اثبات خود به بشریت ندارد. بلکه انسان خودش پله پله به درک عظمت و بزرگی او و سرانجام به مدد علم وعقل خواهد رسید به جایی که بجز خدا نبیند!
پوریا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۵۵ - ۱۳۹۸/۰۴/۱۷
13
8
تمامی نظریه های کوانتومی که الان مطرح میشه هیچکدام در بوته آزمایش تایید نشده خیلی از مسائل کوانتوم مجازی هستند که در واقعیت وجود ندارند هنوز ماهیت ماده تاریک و انرژی تا ریک مشخص نیست حالا امثالی مثل استیون در مورد پیدایش جهان اظهار نظر میکنند .انگار که به کل جهان هستی احاطه کامل دارند.
داریوش
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۱۳ - ۱۳۹۹/۰۱/۲۶
8
4
پرسپولیس همیشه قهرمانه
مجید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۱۰ - ۱۳۹۹/۰۵/۱۴
7
4
کاری که لاورنس کراوس میکند این است پدیده ای را حدس می‌زند که در فیزیک اتفاق افتاده است.اما به این توجه کنید که اگر قبل از بیگ بنگ فضایی وجود نداشت به وسیله نوسانات کدام خلا امکان ایجاد ماده بود؟اگر ماده ای وجود نداشت که ذاتی کامپیوتری داشته باشد پس نمی‌تواند فیزیکی باشد و نه زمانی برای آغاز یا به پایان رساندن پردازش ها. در این صورت میتوانیم با یک ذهن برتر (خدا)این موضوع را به پایان رساند
پاسخ ها
حمید
| Iran (Islamic Republic of) |
۱۱:۵۷ - ۱۳۹۹/۰۶/۱۰
اینکه هنوز علم نتونسته رازهای هستی رو پیدا کنه دلیل نمیشه
اریا
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۳۰ - ۱۳۹۹/۰۷/۰۸
0
0
چرا حقیقت رو نمیشه
از هیچ
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۸:۵۴ - ۱۳۹۹/۱۱/۱۴
0
3
درود دوستان
هیچ فلسفی به معنای عدم و نیستی هست و هیچ فیزیکی به معنای خلاکوانتومی یا همان quantum vacuum هست و در واقع وجود دارد و در آن انرژی در حد کوانتیده و انرژی صفر مطلق است
اما طبق حکم اصل عدم قطعیت هایزنبرگ نمیتوان گفت در بخش خاصی از این خلا هم باز انرژیانرژی صفر است و مقداری مثبت و یا منفی است اما مجموع کل خلا صفر است ولی وقتی در گوشه ای از آن قدری مثبت یا منفی است پس انرژی جنب و جوش و اعوجاج دارد و وقتی انرژی ها به هم میخورند ماده و پاد ماده بوجود خواهد آمد به گفتاری دیگر ماده چیزی نیست جز تجمع انرژی

پس به راحتی میشود گفت جهان میتواند از هیچ بوجود بیاید و نیازی هم به علت ندارد چونکه اصل علیت در آن زمان اعتبار نداشته
پاسخ ها
علی
| Netherlands |
۰۱:۴۸ - ۱۴۰۰/۰۳/۱۱
تناقض عجیبی در حرفاتون وجود داره. از یه طرف میگید هیچ در فلسفه و فیزیک متفاوته از طرف دیگه قانون علیت رو مطرح میکنید با نگاه فلسفی و رد فیزیکی. شما میگید هیچ در فیزیک یعنی خلا کوانتومی و نوسانات انرژی رو به این فضا نسبت میدید. از طرف دیگه میگید ذره خود به خود به وجود میاد پس علیت نقض میشه.
دوست عزیز علیت زمانی نقض میشه که معلولی که وجودش عین ذاتش نیست از عدم هستی پیدا کنه
یعنی شما این خلا کوانتومی رو حذف کنید اونوقت این ذرات خود به خود به وجود بیان
ضمن اینکه به جای اینکه بگیم حتی در اون فضا ذرات خود به خود به وجود میان بهتره بگیم به دلیل اصل عدم قطعیت قادر به درک دقیق علتشون نیستیم
امین
|
France
|
۱۵:۲۳ - ۱۳۹۹/۱۲/۰۱
0
0
تا جایی که من فهمیدم منظور از هیچ هیچ مطلق ریاضی نیست بلکه یک حالتی هست که انرژی مثبت و منفی جهان همدیگر رو "خنثی" کردن نه اینکه اصلا انرژی وجود نداشته! وقتی میگن جهان قبل از بیگ بنگ در حالت چگالی بینهایت بوده یعنی خیلی متراکم بوده نه اینکه اصلا وجود نداشته هیچ که چگالی نداره
تنها خراسانی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۷:۳۲ - ۱۴۰۰/۰۱/۱۴
2
2
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است

هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق
حافظ
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین