کد خبر: ۴۶۹۸۳۲
تاریخ انتشار : ۳۰ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۵

پیامک بازی های آزیتا با شاگرد مکانیک باعث شد زنم را به زندان بندازم ولی ...

از قدیم گفته اند «خود کرده را تدبیر نیست»؛ امروز هم زندگی من مصداق همین ضرب المثل شده است چرا که سال ها قبل چشمانم را بسته بودم و تنها به ازدواج با دختری می اندیشیدم که برق نگاهش دیوانه ام کرده بود اما همین عشق ظاهری چنان زندگی ام را به نابودی کشاند که امروز ...
آفتاب‌‌نیوز : از قدیم گفته اند «خود کرده را تدبیر نیست»؛ امروز هم زندگی من مصداق همین ضرب المثل شده است چرا که سال ها قبل چشمانم را بسته بودم و تنها به ازدواج با دختری می اندیشیدم که برق نگاهش دیوانه ام کرده بود اما همین عشق ظاهری چنان زندگی ام را به نابودی کشاند که امروز ...

مرد 40 ساله ای که مدعی بود همسرش با کتک کاری و فحاشی، او و دو فرزندش را از خانه بیرون انداخته است در حالی که اظهار می کرد من عاقلانه ازدواج نکردم، به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: در یکی از مناطق جنوب شهر تهران به دنیا آمدم و در همان منطقه نیز تا دوران نوجوانی زندگی کردم. آن روزها بیشتر اوقاتمان را با دوستانمان می گذراندیم و به درس و مدرسه اهمیتی نمی دادیم به همین خاطر همواره جزو ضعیف ترین دانش آموزان کلاس بودیم، من هم به تقلید از دیگر دوستانم در دوران دبیرستان ترک تحصیل کردم و شاگرد اتوبوس شدم. از آن روز به بعد به شهرهای مختلفی سفر می کردم و به خاطر علاقه ای که به رانندگی داشتم همه تلاشم را برای گرفتن گواهی نامه به کار می بردم تا این که در یکی از سفرها، برق نگاه دختری که به همراه مادرش در صندلی پشت راننده نشسته بود، قلبم را لرزاند. او اگرچه از نظر پوشش ظاهری وضعیت مناسبی نداشت اما چهره زیبایش لحظه ای رهایم نمی کرد. وقتی به مقصد رسیدیم به نوعی آدرس آن ها را گرفتم و مدتی بعد از «آزیتا» خواستگاری کردم . در همان جلسه اول خواستگاری فهمیدم که آن ها خانواده راحتی هستند و زیاد به موضوعاتی مانند محرم و نامحرم اهمیت نمی دهند ولی من که عاشق او شده بودم، چشمانم را به روی بسیاری از مسائل بستم و با خودم گفتم بعد از ازدواج مسائل شرعی را رعایت خواهد کرد. این گونه بود که من و آزیتا با دو فرهنگ کاملا متفاوت با یکدیگر و در مشهد ازدواج کردیم. من هم که دیگر گواهی نامه پایه یکم را گرفته بودم به عنوان راننده اتوبوس به شغلم ادامه دادم. با آن که خداوند دو دختر زیبا به ما عطا کرده بود اما نوع پوشش، آرایش و رفتارهای خارج از عرف همسرم تغییری نکرد. او به همین دلیل رفت و آمد با بستگان مرا نیز به فراموشی سپرد و همه اوقاتش را با دوستانی مانند خودش سپری می کرد. بارها او را نصیحت کردم که دست از این رفتارهایش بردارد اما راهنمایی های دلسوزانه من در نهایت به مشاجره و فحاشی می کشید. او مدام در حال پیامک بازی با محرم و نامحرم بود و من مجبور بودم از بسیاری از خطاهای او چشم پوشی کنم تا فرزندانم آواره نشوند اما حدود شش ماه قبل، وقتی فهمیدم که او با شاگرد مکانیک محل زندگی مان در حال پیامک بازی است دیگر طاقت نیاوردم و از هر دو نفر آن ها شکایت کردم. قاضی دادگاه هم پس از بررسی تماس ها و پیامک های همسرم، او را بازداشت کرد ولی دو روز بعد وقتی به همراه دو دختر هشت و 9 ساله ام از بیرون به منزل بازگشتیم فهمیدم که همسرم با سپردن وثیقه از زندان آزاد شده است. او چمدان لباس های من و فرزندانم را بیرون گذاشته و کارت های عابر بانک را به همراه وجوه نقدی برداشته بود. وقتی به همسرم اعتراض کردم، با فحاشی مرا مورد ضرب و جرح قرار داد و از خانه بیرون انداخت. حالا هم اگرچه می دانم این عشق به خط پایان رسیده است اما ای کاش ...

منبع: رکنا


بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین