کد خبر: ۲۹۱۰۹۰
تاریخ انتشار : ۱۹ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۳:۱۹

انتقام پليسي از پسر مورد علاقه

دختر جوان وقتي فهميد پسر مورد علاقه‌اش قرار است با دختر ديگري ازدواج كند با همدستي سه مرد جوان نقشه آدم‌ربايي را طراحي و اجرا كرد.
آفتاب‌‌نیوز : به گزارش جوان، عصر روز پنج شنبه 16 بهمن ماه سال قبل پسر جواني سراسيمه به اداره پليس رفت و از سه مرد جوان به اتهام آدم‌ربايي شكايت كرد.

شاكي در توضيح ماجرا گفت: چند ساعت قبل از خانه‌مان در خيابان قائم مقام فراهاني براي انجام خريد خارج شدم. وقتي به خيابان رسيدم خودرو پژوي نقره‌اي رنگي با سه سرنشين جلوي پايم توقف كرد. دو نفر از سرنشينان خودرو كه مجهز به بي‌سيم و شوكر بودند از پژو پياده شدند و خودشان را مأمور پليس معرفي كردند. آنها مدعي شدند من مرتكب جرمي شده‌ا‌م و به زور مرا سوار خودرو كردند و به راه افتادند. بعد از طي مسافتي چشمانم را با پارچه‌اي بستند تا اينكه در اتاقي كه ميز و صندلي داشت، چشمانم را باز كردند. آنها مرا مورد بازجويي قرار دادند و مدعي شدند كه من از گروه‌هاي خرابكار هستم. به آنها گفتم كه اشتباه گرفته‌ايد اما آنها به گفته‌هايشان اصرار داشتند و در آخر مدعي شدند من براي تعدادي از دختران مزاحمت ايجاد كرده‌ام و از من تعهد كتبي گرفتند تا ديگر مزاحم دختران نشوم. پس از اين چشمانم را دوباره بستند و در خيابان وليعصر من را از خودرو به پايين پرتاب كردند. پس از طرح اين شكايت، پرونده به دستور قاضي مدير روستا بازپرس ويژه قتل دادسراي جنايي براي بررسي در اختيار تيمي از كارآگاهان مبارزه با آدم‌ربايي پليس آگاهي قرار گرفت.

 تحقيقات مأموران نشان داد شاكي مدتي قبل با دختر جواني رابطه دوستي داشته و قرار بوده با او ازدواج كند اما به تاز‌گي ارتباطش را با او قطع كرده است. بنابراين اين فرضيه براي مأموران قوت گرفت كه دختر جوان با اجير كردن سه مرد قصد انتقام‌جويي از پسر جوان را داشته است.

 بنابراين مأموران پليس از شاكي دوباره تحقيق كردند. شاكي گفت: مدتي قبل با دختر جواني به نام رؤيا در خيابان آشنا شدم. ارتباط ما ادامه داشت تا اينكه به او وعده ازدواج دادم اما مدتي بعد متوجه شدم از نظر اخلاقي با هم متفاوت هستيم به همين خاطر ارتباطم را با او قطع كردم تا اينكه چند روز قبل با دوست او آشنا شدم و قرار شد با او ازدواج كنم. رؤيا وقتي اين موضوع را فهميد چند بار مرا تهديد كرد تا ارتباطم را با دوستش قطع كنم.

پس از اين مأموران پليس سراغ رؤيا رفتند و از وي تحقيق كردند. رؤيا با تأييد حرف‌هاي پسر مورد علاقه‌اش گفت: مدتي قبل با اشكان آشنا شدم و به من ابراز علاقه كرد. او قرار شد با من ازدواج كند تا اينكه فهميدم با دوست من نيز ارتباط دارد و مرا فريب داده است. وقتي اين موضوع را متوجه شدم، افسرده شدم به طوري كه يكي از بستگانم به نام شهرام متوجه شد و وقتي اصرار كرد گفتم كه اشكان مرا فريب داده است. من فقط با او درد‌دل كردم و گفتم قصد دارم از اشكان شكايت كنم و از او راهنمايي خواستم اما نگفتم كه آدم‌ربايي كند. با توجه به اظهارات رؤيا مأموران پليس شهرام را به عنوان مظنون حادثه به دستور قاضي مدير روستا بازداشت كردند و مورد بازجويي قرار دادند. شهرام در بازجويي‌ها به جرم خود با همدستي دو نفر از دوستانش به نام‌هاي هوتن و پيمان اعتراف كرد.

وي ادامه داد: رؤيا به من گفت كه اشكان به بهانه ازدواج تعداد زيادي از دختران جوان را فريب داده است. او گفت اشكان پس از آشنايي با وعده ازدواج خودش را به دختران جوان نزديك و از آنها سوء استفاده مي‌كند و بعد از مدتي هم به بهانه‌اي ارتباطش را قطع مي‌كند. وقتي اين موضوع را شنيدم با هوتن و پيمان تصميم گرفتيم تا به عنوان مأموران  پليس اشكان را به مكاني ببريم و از او تعهد بگيريم تا ديگر مزاحم دختران جوان نشود. به همين خاطر تعدادي بي‌سيم تقلبي و شوكر و گاز اشك‌آور تهيه كرديم و در پوشش مأمور پليس اشكان را به بهانه اينكه مرتكب جرمي شده به زور به خانه‌اي برديم و پس از تهديد و گرفتن تعهد كتبي او را در خياباني رها كرديم.

 سپس كارآگاهان هوتن و پيمان را بازداشت كردند. دو متهم نيز حرف‌هاي شهرام را تأييد كردند. تحقيقات از سه متهم به دستور قاضي مدير روستا ادامه دارد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین