کد خبر: ۲۹۱۶۵۴
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۲۳ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۸

مقتول پیشنهاد قتل داد

پسری که متهم است دختر مورد علاقه‌اش را به قتل رسانده وقتی با درخواست قصاص از سوی اولیای‌دم روبه‌رو شد، گفت اگر آنها تصمیم قطعی خود را گرفته‌اند تفاضل دیه نمی‌خواهد و حاضر است حکم اجرا شود.
آفتاب‌‌نیوز : به گزارش شرق، متهم که جوانی ٢٣ ساله به نام علی است ٢٢ اسفند سال ٩٠ زنی به نام کیانا را به قتل رساند و سپس مأموران پلیس را باخبر کرد.

نماینده دادستان در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه ٧١ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، کیفرخواست را توضیح داد و گفت: «علی چند سال قبل با زنی به نام کیانا رابطه برقرار کرد و سپس در پی درگیری او را کشت. متهم بعد از بازداشت، به قتل اعتراف کرد. به عنوان نماینده دادستان اعلام می‌کنم از آنجایی که پرونده یک ولی‌دم صغیر دارد رئیس قوه‌قضاییه از سوی او درخواست قصاص کرده‌ است. همچنین با توجه به درخواست اولیای‌دم خواستار صدور حکم قانونی هستم.»

در ادامه اولیای ‌دم در جایگاه حاضر شدند و برای متهم درخواست قصاص کردند. مادر مقتول گفت: «دخترم سال‌ها قبل ازدواج کرد و در حالی‌که فرزند داشت شوهر اولش فوت شد. بعد با مردی دیگر آشنا شد. آنها همدیگر را دوست داشتند و آن پسر وضع مالی خوبی هم داشت اما از آنجایی که دخترم یک‌بار ازدواج کرده‌ بود خانواده پسر مخالف بودند. با این حال آنها با هم ازدواج کردند.

مدتی بعد در حالی‌که آنها بچه‌دار شده بودند با اصرار خانواده شوهرش از هم جدا شدند. دخترم اصرار می‌کرد من بچه‌اش را نگه دارم که قبول نکردم به همین دلیل با من رفت و آمد نمی‌کرد اما تلفنی با هم در تماس بودیم. هر روز به من زنگ می‌زد. یک روز تماس گرفت و گفت با پسری آشنا شده و می‌خواهد با او ازدواج کند، گفتم این کار را نکن، تو دوبار ازدواج کرده‌ای دوباره اتفاقی که سر ازدواج قبلی‌ات افتاد، رخ می‌دهد و بدبخت می‌شوی و با یک بچه برمی‌گردی. گفت فکرمان را کرده‌ایم. او ناراحت شد و گوشی را قطع کرد و دیگر به من زنگ نزد. من سه سال است منتظر تلفن دخترم هستم. این جوان آن‌قدر در حق من نامردی کرد که حتی نگذاشت جنازه دخترم را ببینم و با او خداحافظی کنم. درخواست قصاص دارم و او را نمی‌بخشم.

سپس علی در جایگاه قرار گرفت. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: دو سال قبل از حادثه با کیانا آشنا شدم. ماجرا از این قرار بود که او مقابل مغازه من آمد و گفت تازه از زندان آزاد شده ‌است و می‌خواهد تلفن بزند. من هم موبایلم را به او دادم و زنگ زد. دوبار دیگر هم آمد که تلفن کند و بار سوم با هم دوست شدیم و صحبت کردیم. رابطه ما کم‌کم صمیمی شد تا اینکه مغازه‌ام را فروختم و با کیانا خرج کردیم؛ پول که تمام شد خانه‌ام را فروختم، آن را هم خرج کردیم. همه را مواد کشیدیم. بی‌پناه شده‌ بودم. مادرم خانه‌اش را عوض کرده‌ بود؛ چون من خیلی اذیتش می‌کردم اما وقتی پیدایش کردم و دوباره سراغش رفتم، مرا در خانه پذیرفت اما خواست مواد را ترک کنم؛ شیشه می‌کشیدم. به مادرم قول دادم ترک کنم. او هر روز از خانه بیرون می‌رفت و پیش مادربزرگم زندگی می‌کرد. خانه را برای من گذاشته بود، برایم غذا می‌گذاشت، درها را قفل می‌کرد و می‌رفت، تا اینکه یک روز وقتی مادرم خانه نبود به کیانا زنگ زدم و گفتم یک انبردست بیاور و به آدرسی که می‌گویم بیا. او هم آمد، با خودش مواد هم آورد. قفل در را شکست و با هم مواد کشیدیم. وقتی مادرم آمد و کیانا را دید، ناراحت شد و گفت تو باز هم با این دختر هستی. پلیس را خبر کرد، کیانا هم فرار کرد. به مادرم قول دادم دیگر کاری نکنم. باز در را روی من قفل کرد و این بار به شهرستان رفت و چند روزی نیامد. من هم دوباره به کیانا زنگ زدم، باز مواد آورد و با هم کشیدیم. گفتم چرا هربار که صحبت از ازدواج می‌کنم، فرار می‌کنی. مدعی بود مادرش شناسنامه‌اش را نمی‌دهد، گفتم حالا زنگ بزن شناسنامه را بگیر. اگر من با تو عقد کنم مادرم در برابر عمل انجام‌شده‌ قرار می‌گیرد و دیگر همه چیز تمام می‌شود و تو زنم می‌شوی. تلفن کرد و با اصرار من، شناسنامه را خواست. تمام روز منتظر بودم اما شناسنامه‌ای درکار نبود. به کیانا گفتم به خاطر تو همه چیزم را از دست دادم و حالا حاضر نیستی کنارم بمانی. گفت بیا من را بکش و بعد هم خودکشی کن، گفتم جرأت خودکشی ندارم. اگر داشتم تا به حال صدبار مرده ‌بودم. اصرار کرد، دستم را روی گردنش گذاشتم و او را کشتم. وقتی پاهایش کبود شد، ترسیدم. به اورژانس زنگ زدم با اینکه تکنسین پشت تلفن به من گفت چطور او را احیا کنم اما کار از کار گذشته بود. وقتی تکنسین‌ها آمدند گفتند مرده ‌است. گفتم من او را کشته‌ام، به پلیس خبر بدهید، بعد هم جسد را در آمبولانس گذاشتند و به بیمارستان بردند. در آنجا من هم بازداشت شدم و تازه فهمیدم چه شده ‌است. باورم نمی‌شد کیانا مرده ‌است. او را دوست داشتم با اینکه می‌دانم تأثیری در رأی ندارد، اما موقع قتل سه شب بود نخوابیده‌ و همه مدت مواد کشیده ‌بودیم.»

متهم در آخرین دفاعیاتش گفت: کیانا به من نگفته ‌بود پسری بزرگ دارد. از پسرش عذرخواهی می‌کنم ضمن اینکه اگر اولیای‌دم تصمیم قطعی و واقعی خود را در مورد قصاص من گرفته‌اند همین‌جا اعلام می‌کنم تفاضل دیه نمی‌خواهم تا خواسته‌شان را اجرا کنند.
قضات با پایان جلسه رسیدگی برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۳:۴۰ - ۱۳۹۴/۰۱/۲۳
2
8
عجب مملکتی با عجب مردمی داریم مااااا
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین