کد خبر: ۳۵۱۹۰
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۸۴ - ۱۵:۰۶

هدیه تهرانی؛ فرشته مرگ

آفتاب‌‌نیوز : وي  درباره  فيلم "يك بوس كوچولو" و در پاسخ به پرسشهاي تماشاگران اين فيلم که در جلوي برخي از سينماهاي نمايش‌دهنده "يك بوس كوچولو" دريافت شده بود سخن مي گفت اظهار داشت: در گروهي سينمايي فيلم به نمايش گذاشته شد كه از قبل آنرا مي‌خواستيم و از اين جهت از اكران اين فيلم بيشتر از دو فيلم قبلي‌ام (بوي كافور عطر ياس و خانه‌روي آب) راضي هستم. همچنين تصيم گرفتم فيلم را پيش از جشنواره اکران کنم. البته جشنواره ي فيلم فجر به دو فيلم قبلي من 15 جايزه داد اما به هر حال جشنواره در کنار همه ويژگيهاي خود پيش داوري را هم در مطبوعات براي بيننده ي عام ايجاد مي‌كند، اما «يك بوس كوچولو» را تا چند روز مانده به اكران كسي تماشا نكرده بود ، بنابراين زمان اكران ، استقبال مردم بر اساس خود فيلم بود، نه پيش داوري‌ها و اين روزها مردم خودشان به هم مي‌گويند برويد فيلم را ببينيد و اين ترغيب را با هيچ قيمتي نمي‌توان خريد.

فرمان‌آرا درپاسخ به اينكه آيا بهتر نبود فيلم به عنوان سه گانه مرگ مطرح نمي‌شد،گفت: هيچ وقت از قبل تصميم نگرفته بودم كه سه گانه مرگ بسازم، موضوعاتي و مسائلي براي من پيش مي‌آيد جالب است. هميشه نيز همين‌طور بوده است وموضوعاتي را كه براي من جالب بوده ، كار كردم . بنابراين فيلم بعدي من هيچ ربطي به قبلي‌ها ندارد و فيلم بعد از آنهم كه نوشته‌ام يك فيلمنامه كمدي است، بنابراين من هر بار در تجربه فيلمسازي سعي مي‌كنم ،موضوع خاصي كه براي خود من مهم است، مطرح كنم.

وي تاكيد كرد: هيچ وقت فكر نكرده‌ بودم كه سه گانه مرگ را بسازم اما معتقدم فيلم زمانيكه تمام مي‌شود و اكران مي‌شود مثل بچه‌اي است كه بزرگ شده است و او را به مدرسه مي‌فرستيد حال اينكه شاگرد اول يا آخر بشود يا معلم او را تنبيه كند يا جايزه بدهد،ديگر دست ما نيست و زمانيكه فيلم اكران مي‌شود و مردم آن راتماشا مي‌كنند كار من به عنوان فيلم‌سازبا فيلم تمام شده است و به همين جهت اينكه چه چيزي درباره آن مي‌نويسند و مي‌گويند دست من نيست، اينگونه برداشت شده است.

فرمان‌آرا طي چند روزي كه از اكران « يك بوس كوچولو» گذشته است،با يك پرسش مشابه روبرو بوده است شباهتي كه بين برخي از شخصيتهائ فيلم با برخي از افراد وجود دارد مثل شباهت شخصيت سعدي با ابراهيم گلستان،وي مي‌گويد: تمام تلاش من بر اين بود كه شخصيتهاي فيلم يك مجموعه‌اي را در بر بگيرند نه افراد خاصي را، به همين دليل وقتي پشت سر اسماعيل شبلي ( جمشيد مشايخي) را در يك صحنه‌اي مي‌گيريم كتابهايي قرار گرفته بخصوص كتابهاي كه خودش نوشته است و اسامي كه من درست كردم و همه آنها ساختگي است اين اسامي ساختگي كلاژي است از كتابهاي معروف همچون «سگ ولگرد»، «سنگ‌هاي صبور» و «زمستان طولاني»، همه اينها اشاره‌اي است به كتابهاي معروف نويسندگان ديگر.

همچنين يكسري نشانه‌ها در فيلم وجود دارد، كه من سعي كردم با استفاده از آنها فيلم در برگيرنده يك نسل باشد تا يك شخص، همان‌طور كه بعضي‌ها معتقدند« بوي كافور عطر ياس» حديث نفس است، ولي من مي‌گويم حديث يك نسل است، نسل هنرمندي كه بيهوده، از كار كردن محروم شدند.

فرمان آرا مي‌گويد : بعد از ده سال از خارج از كشور برگشته بودم به يكي از كتاب‌فروشي‌ها رفته بودم درآنجا دو جوان در بخش كتابهاي سينمائي درباره «شازده احتجاب» صحبت مي‌كردند يكي از آنها به ديگري مي‌گفت: "كارگردان خوبي بود اما حيف كه مرد" آنجا بود كه فهميدم اينها گناهي ندارد چون من و فيلمهايم را نديده‌اند. اين اتفاق هميشه خواهد افتاد و تكرار مي‌شود اگر بطور روزمره مردم شما را نخوانند ونبينند .

وي به صحنه‌اي از فيلم اشاره كرد و گفت: چرا زمانيكه شبلي مي‌ميرد سعدي فرياد مي‌زند ايران، اين ناراحتي و اشكي است براي گروهي كه به راحتي از بين مي‌روند و جايگزين ندارند و از آن صحنه به بعد است كه ما يك حس همدردي با سعدي پيدا مي‌كنيم.

وي به شخصيت آقا كمال و جواد جوجه اشاره كرد و گفت: اين دو شخصيت از داستاني در فيلم بيرون مي‌آيند

شايد تماشاچي اينها را به عنوان داستانهاي فرعي فيلم درنظر بگيرد اما به نظر من نقاط اصلي فيلم است.

حقيقتي كه بر ما مي‌گذرد جواد جوجه و آقا كمال هستند و وصيت‌نامه تقلبي فرهنگي كه مي‌خواهند انگشت ما را زير آن بگذارند، از طريق آنها در فيلم اتفاق مي‌افتد و يك نبش قبر واقعي دركنار نبش قبر تاريخي انجام مي‌شود.

بهمن فرمان‌آرا درپاسخ به دلايل انتخاب شخصيتهائي نويسنده براي« يك بوس كوچولو» گفت : نسل ما اصولا نسل كتاب‌خوان بودند، چون زمانيكه ما بچه بوديم راديو از 7 تا 10 شب بود، تلويزيون وجود نداشت، سينما هفته يك بار با خانواده مي‌رفتيم. كتاب دريچه ما به جهان تخيل بود و براي نسل ما ادبيات جايگاه خاصي دارد اما حالا چرا من مثلا دو تا نقاش، يا فيلمساز انتخاب نكردم، به خاطر اينكه هر كدام از آنها به من يك ابزار بصري مي‌دادند كه من نمي‌خواستم زياد با قضاوت درباره نقاشي‌ها و فيلمهايشان ، تماشاگر با آنها روبرو شود.

وي در ادامه به دغدغه ي ديگرش اشاره كرد و گفت: مملكت ما پايه و اساسش از لحاظ فرهنگي بيشتر در ادبيات است تا سينما و دليل انتخاب نويسنده، احترامي است كه من براي اين گروه از افرادي كه كار فرهنگي مي‌كنند دارم .

هميشه طي چند سال اخير اعتراض من اين بوده است كه چرا بايد صبر كنيم هر كسي چند روز به مرگش مانده است به عنوان چهره ماندگار معرفي كنيم .آيا درعرصه ادبيات هيچ شك و شبهه‌اي وجود دارد كه آقاي ابراهيم گلستان است؟ چرا نبايد چهره ماندگار حالا باشد؟ من تمام مشغله‌ام در اين فيلم اين است كه مسكوب، جلال آشتياني بعدي كجا هستند اينها چرا جايگزين ندارند ؟ چرا براي آنها امروز ارزش قائل نمي‌شويم .

فرمان‌آرا مجددا درباره شباهت برخي شخصيتهاي فيلم با برخي از هنرمندان تاكيد كرد: سعي من بر اين نيست كه درباره شخصيت خاصي صحبت كنم چون اصولا گروه هنرمند هميشه در اجتماع ما آدمهايي بودند كه از رفاه اجتماعي بهره كمتري بردند، به صرف اينكه دارند كارهاي فرهنگي مي‌كنند.

زمانيكه به دنبال كار هنري مي‌رويد شما از ابتدا قبول مي‌كنيد كه زندگي سخت‌تري از نظر رفاه داشته باشيم . البته من مي‌دانم مردم راحت‌تر هستند هر چيزي برچسب داشته باشد اما كار من برچسب گذاشتن نيست، كار من عرضه كردن يك فيلم، به بهترين وجه است تا آنجائي كه ازعهده من برمي آيد.

وي همچنين درباره « سفر به تاريكي» فيلم بعدي‌اش كه در خارج از كشور مي‌گذرد و نمايش آن در ايران گفت :‌ به‌عنوان يك فيلم خارجي است که در ايران به نمايش در مي‌آيد. هر كاري كه انجام مي‌دهم، اولويت كاري‌ام در ايران است ، من يك قصه‌اي دارم كه اين قصه از قضاء در برلين اتفاق مي‌افتد.

وي همچنين درباره نداشتن تبليغات تلويزيوني براي "يك بوس كوچولو" گفت: براي اكران يك بوس كوچولو تهيه‌كننده در حد امكاناتش كار كرد و پخش با تصوراتي كه درباره ي مخاطب فيلم داشت تبليغ را شروع كرد ، تبليغات تلويزيون در حد زيرنويس داريم چون خودمان بودجه تبليغات وسيع تلويزيوني را نداشتيم و پيشنهاد تلويزيون‌هاي ماهواره‌اي را نيز قبول نكرديم چون مخاطب ما اينجاست .
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین