کد خبر: ۵۶۸۲۱۰
تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱۳۹۷ - ۱۰:۲۲

تبعات یک طلاق مذهبی

اهمیت مذهبی این تصمیم بیشتر از این لحاظ است که روسیه اساسا مذهب ارتدوکس را در قرن دهم از قسطنطنیه اخذ کرد.
آفتاب‌‌نیوز :
اعلام استقلال کلیسای ارتدکس اوکراین از کلیسای ارتدکس روسیه و به رسمیت شناخته شدن آن از سوی پاتریک خانه فنر استانبول که جدید ترین انشعاب در جهان مسیحی است، بیشتر به لحاظ سیاسی پراهمیت است.

پاتریک خانه فنر استانبول عالیترین نهاد روحانی ارتدوکس و بازمانده مرکزیت شهر قسطنطیه بعنوان پایتخت امپراطوری روم دوم است.

 این نهاد که از سوی بسیاری از مسیحیان ارتدوکس جهان بعنوان رهبری جهان ارتدوکس شناخته می شود، طی مراسمی مذهبی که با حضور رئیس جمهور اوکراین برگزار شد، بر داعیه جدایی طلبی کلیسای اوکراین از کلیسای روسیه پس از 27 سال صحه نهاد.

شورای عالی دینی کلیسای ارتدوکس روسیه اما در واکنش به این اقدام هم آن را غیرقانونی خواند و هم تمامی روابط خود با کلیسای استانبول را قطع کرد.

کلیسای ارتدوکس گرچه فاقد مرکزگرایی و سلسله مراتب عمودی کلیسای کاتولیک و دستگاه پاپی است، اما دارای همبستگی و نوعی یگانگی افقی می باشد.

اهمیت مذهبی این تصمیم بیشتر از این لحاظ است که روسیه اساسا مذهب ارتدوکس را در قرن دهم از قسطنطنیه اخذ کرد. کلبسای روسیه ابتدا در شهر کیف پایتخت کنونی اوکراین قرار داشت و بوسیله نماینده سیاسی سراسقف که از سمت سراسقف اعظم قسطنطنیه نیابت داشت، اداره می شد.

اما به تدریج این کلیسا به مسکو منتقل و پس از سقوط قسطنطنیه توسط ترکان مسلمان در سال 1453 عملا استقلال یافت.

با سقوط قسطنطنیه و تبدیل آن به شهری اسلامی، به تدریج این نظریه بلندپروازانه در روسیه پا گرفت که مسکو رم سوم است و کلیسای آن مرکز ایمان حقیقی است که به شرق و دورترین نقطه جهان نورافشانی می کند.

مسکو اما گرچه به یکی از قطب های مسیحیت تبدیل گردید، اما هیچگاه به جایگاه و تقدس اورشلیم و رم و قسطنطنیه و واتیکان نزدیک نشد.

طرفه آنکه مرکز موعود رم سوم در قرن بیستم به پایتخت الحاد و بی دینی تبدیل و چراغ کلیسا در آن کم فروغ شد.

ریشه های انشقاق کنونی کلیسای اوکراین را نیز در وهله اول نباید در مباحث الهیاتی و مذهبی جستجو کرد. این جدایی اتفاقا انگیزه های کاملا سیاسی و البته عرفی دارد و بخشی از تکاپوی ملت سازی اوکراینی و تلاش برای جدایی از جهان روسی است.


مذهب مستقل مولفه ای مهم در تشکیل ملت مستقل و متمایز است. اهمیت این امر زمانی دو چندان می شود که بدانیم جهان روسی و اکراینی به سختی از هم قابل تفکیکند.

روسها و اوکراینی ها به لحاظ نژادی اسلاو محسوب می شوند و زبانهای روسی و اوکراینی نیز دستکم به اندازه فارسی و کردی خویشاوندند.

مهمتر از آن غیر از شرق اوکراین که سخت دلبسته فرهنگ و زبان روسی است، در مرکز و جنوب کشور نیز روسی نماینده فرهنگ متعالی و  زبان شهرنشینان شمرده می شود.

تنها در سالهای اخیر به یمن مهاجرتهای گسترده از روستا به شهر در کییف، تعادلی میان گویشوران دو زبان پدید آمده و وضعیت به گونه ای شده که بر خلاف دوره شوروی، در پایتخت همه اکراینی می فهمند.

از این رو استقلال طلبی کلیسای اکراین را باید بخشی از کارزار غربگرایانه صورت بندی هویت سیاسی جدید در این کشور و تلاش برای بریدن از جهان روسی تلقی کرد.

سیاستمداران اوکراینی امیدوارند این ابتکار در کنار اختلافات ژئوپلتیک و ژئواستراتژیک فیمابین، بتواند دیواری ستبر میان اشتراکات متعدد تاریخی و فرهنگی دو ملت بگذارد.

تجربه بلوک شرق سابق نیز در این میان درس آموز است.

با وجود اینکه امپراطوری سرخ را ایدئولوژی فراملیتی کمونیسم و سرنیزه ارتش سرخ نگه داشته بود، اما همگرایی ناشی از اشتراک در نوعی فرهنگ اسلاو ـ ارتدوکس هم در روان شدن چرخهای آن بی تاثیر نبود.

صد البته لهستان کاتولیک و سرسپرده به واتیکان که از قبل اختلاف مذهب، صاحب ملی گرایی تاریخی و شورانگیز بود، بیشتر از بقیه وصله ناجور این امپراطوری بە شمار می رفت، حتی بیشتر از چکهای جهان وطن و دنیاگرای جاخوش کرده در ستون فقرات اروپا!

ناسیونالیسم به تعبیری کیش مدرنیته است، اما موارد زیادی وجود دارد که این دین جدید از آئینهای قدیمی توش و الهام گرفته است; به جز لهستان می توان به ناسیونالیسم ایرلندی و نقش بی بدیل تشیع در پیکره بندی ملی گرایی ایرانی هم اشاره کرد.

اما آیا در عصر سکولاریسم، جداسری کلیسای اکراین آنهم بی اختلاف الهیاتی و تاریخی قابل ذکر و تنها به امر سیاستمداران، می تواند آمال ناسیونالیستی و ملت سازانه آمران و عاملان آن را کاملا برآورده کند؟

خبرآنلاین 
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین