کد خبر: ۵۷۰۶۰۴
تاریخ انتشار : ۰۳ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۹:۰۶

ادبیات ایران؛ با رنگ خاکستری نوشته می‌شود

وقتی نام ایران شنیده می‌شود اولین تصوری که از این کشور و هویت آن به ذهن می‌آید، تاریخ و ادبیاتش است. از معماری چشم‌نواز ایرانیان تا سعدی و فردوسی و شهریار؛ اما آیا امروز شخصی از خودش می‌پرسد که چرا دیگر شاعران و نویسندگان بزرگی چون شیخ اجل صفحه ادب ایران را ورق نمی‌زند و یا چرا حماسه باشکوهی چون شاهنامه به نظم در نمی‌آید؟
آفتاب‌‌نیوز :
سعید مبین- در این کره خاکی هر شخصی و در نگاه کلان، هر جامعه‌ای به هویت خود افتخار می‌کند و آن را زیربنای توسعه فکری خود قرار می‌دهد. هویتی که شخص و جامعه‌اش با آن شناخته می‌شود، گاه بعد اقتصادی و گاه بعد فرهنگی غالب نسبت به ابعاد دیگر دارد و بی‌شک مردم ایران همواره با بعد فرهنگی-ادبی هویت خود در سراسر جهان شناخته شده‌اند. وقتی نام ایران شنیده می‌شود اولین تصوری که از این کشور و هویت آن به ذهن می‌آید، تاریخ و ادبیاتش است. از معماری چشم‌نواز ایرانیان تا سعدی و فردوسی و شهریار؛ اما آیا امروز شخصی از خودش می‌پرسد که چرا دیگر شاعران و نویسندگان بزرگی چون شیخ اجل صفحه ادب ایران را ورق نمی‌زند و یا چرا حماسه باشکوهی چون شاهنامه به نظم در نمی‌آید؟

پاسخ بسیار روشن است. ما این سوال را از خودمان نمی‌پرسیم؛ زیرا به زندگی عادت کرده‌ایم، به فرهنگ بومی نشده شرق و غرب عادت کرده‌ایم. وضع اقتصادی جامعه نیز به گونه‌ای است که اگر با مردم درباره وضع ادبیات سخن بگویی، می‌گویند: دلت خوش است؛ تورم کمرمان را شکسته، دیگر حال وحوصله‌ای برای فکر کردن به این چیزها نداریم!

درست هم می‌گویند؛ اما نگرانی من نیز بی‌مورد نیست. ادبیاتی که در طول هزار و چهارصد سال به درخت تنومندی تبدیل شده است، منتظر خوش‌آمدگویی به پاییز است و اگر به دادش نرسیم معلوم نیست چه بر سرش خواهد آمد. از نگاه دیگر، قدرت شبکه‌های اجتماعی، برنامه‌های مختلف، افراط در سرگرمی و دورشدن جوانان از مقوله کتاب و مطالعه سبب رکود وضع ادبیات امروز ما شده است. می‌گویند قیمت کتاب‌ها بالاست و این قدرت خرید مردم را کاهش داده است ولی اگر منصفانه قضاوت کنیم خواهیم دید که این سخن بهانه‌ای بیش نیست. اگر قیمت کتاب‌ها نیز به طور چشمگیری کاهش یابند، جوان ما باز آن احساس نیاز را نمی‌کند که به دنبال کتاب برود. جوان ایرانی احساس می‌کند نیاز به فعال شدن دارد، نیاز به دیده شدن دارد، نیاز به محبت دارد و فرهنگ غرب وقتی به صورت مستقیم و بی‌هیچ پالایشی به فرهنگ ما ملحق می‌شود این جوان راه‌های نادرستی را برای ارضای نیازهایش پیش می‌گیرد. مطمئنا ورود فرهنگی اجنبی به فرهنگی که ارزش‌ها و عقایدش هزاران سال است متفاوت با آن است، تاثیر خوبی در جامعه نخواهد گذاشت. وقتی به مسئله از روی دیگرش نگاه کنیم با نویسندگان و شاعران مواجه می‌شویم که کم‌توجهی جامعه به کتاب و ادبیات سبب دلسرد شدن آن ها در نوشتن و چاپ کتاب می‌شود. 

برای رفع مشکلات بالا راهی جز پویش همگانی مردم و دولت برای بهبود شرایط دیده نمی شود.مشکلات بالا، مشکلاتی ساده و کم اهمیت نیستند و هرچه زمان بگذرد، بازگشت به وضعیت مطلوب ادبی مشکل‌تر خواهد بود. بومی‌سازی فرهنگ، حمایت مادی و معنوی از شاعران و نویسندگان در قالب جشنواره‌ها، همایش‌ها و مسابقات گوناگون، تشویق به مطالعه کتاب با طرح‌های جذاب در سطح شهر، مجلات و مکان‌های عمومی مانند مترو، رواج فرهنگ هدیه دادن کتاب و ایجاد رسانه‌های بررسی تازه‌های کتاب از جمله راه‌های رساندن جامعه به وضع مطلوب ادبی گذشته هستند. چه اشکال دارد که به عنوان مثال شهرداری‌ها از سخنان و اشعار ادبی شاعران بزرگ همچون کتاب گلستان سعدی روی دیوارهای شهر استفاده کنند. اگر همه مدیران و مردم دست به دست هم دهند و طرح‌های تشویقی مطالعه و شناخت ارزش کتب ادبی را در جامعه پیاده سازند، به‌زودی تاثیر مثبت آن را در زندگیمان خواهیم دید.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین