کد خبر: ۵۹۷۵۷۵
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۳۹۸ - ۱۷:۲۶

عصر کدام «جدید»؟

ابهام در این است که از کدام «جدید» حرف زده می‌شود و این برنامه چه چیز جدیدی را قرار است چراغ راه یک «عصر» تلقی کرده باشد؟
آفتاب‌‌نیوز :

دکتر عبدالله گیویان، در روزنامه شرق نوشت: چرا این روزها تماشای تلویزیون رنج‌آورتر شده است؟ ترجیح تماشای تلویزیون‌های ماهواره‌ای بر تلویزیونی که قرار است ملی باشد، دردناک‌تر شده است. درد عظیم‌تر این است که ببینیم تلویزیون خودمان درصدد برآمده است با نسخه‌های دستکاری‌شده‌ای از ترفندهای تلویزیون‌های دیگر، مخاطب جلب کند. تلویزیونی که قرار است با استمداد از ظرفیت‌های رسانه‌ای مروج ارزش‌ها، معرفت و حکمت بومی باشد، در عوض دارد آنها را در سطح اقتضائات «تلویزیون» و «رسانه‌ای‌بودن» فرو می‌کاهد.

یکی از برنامه‌هایی که در پس هیاهوهای فرمی و صوری آن کاستی‌های درخور تأملی دارد، «عصر جدید» است. «عصر جدید» با دیگر برنامه‌های تلویزیونی متفاوت است. این برنامه با تدارکات و تبلیغات گسترده به روی صفحه تلویزیون آمد و هزینه‌های قابل‌توجهی، در مقایسه با دیگر برنامه‌های تلویزیونی، صرف تولید آن شده است. این برنامه را می‌توان شاخصی از فعالیت‌های اخیر تلویزیون برای جذب مخاطب و ورود به میدان رقابت رسانه‌ای دانست. ازاین‌رو تحلیل آن می‌تواند برای فهم تلویزیون و مدیریت کنونی آن کاملاً مفید واقع شود. در این برنامه جذابیت و سرگرمی موضوع اصلی است و این به معنای نزدیک‌شدن تلویزیون به معیارهای برنامه‌سازی، احترام به مخاطب و تلاش برای جذب و تأمین رضایت اوست. بنابراین می‌توان در یک سطح از تحلیل این برنامه را مستقلاً ارزیابی و نقاط قوت و ضعف آن را تحلیل و تبیین کرد. اینها همه به این «برنامه» و نه «تلویزیون» مربوط می‌شود. اما زمانی که این برنامه در قاب و بافتار شامل آن یعنی شبکه پخش‌کننده و در سطح بالاتر تلویزیون قرار گیرد، معناها متفاوت می‌شود.
هدف از این نوشته تحلیل برنامه عصر جدید در بافتار وسیع‌تر آن یعنی سیاست‌های شبکه‌ای و تلویزیونی است. این تحلیل بر سیاست‌های سرگرمی و نحوه بهره‌گیری از چهره‌ها و مشروعیت قائل‌شدن برای «دیده‌شدن» متمرکز خواهد بود. اینها موضوعاتی متناقض‌نما و حاکی از خللی گفتمانی در عملکرد و جهت‌گیری‌های صداوسیما و تلاش مدیریت شبکه سه برای عبور از این تناقض‌ها و ارائه یک راه‌حل است که می‌شود آن را «سرگرمی به شیوه صدا و سیما» نامید.
نام‌گذاری از اصلی‌ترین ابزارهای اعمال قدرت فرهنگ و عملی گفتمانی است. با استفاده از نام‌هاست که هر فرهنگ و نظام گفتمانی، جهان و واقعیت‌های پیرامون خود را ارزش‌گذاری می‌کند. به‌این‌ترتیب، برای اهالی آن فرهنگ خواستنی‌ها و پسندیده‌ها مشخص و مطرودها و ناخواستنی‌ها معلوم می‌شود. به همین دلیل هم هست که انتخاب نام برای یک پدیده تازه کاری دشوار است چراکه گاه یک نام تازه باید واقعیت‌های موجود را دسته‌بندی مجدد و بازچینی کند. آن چه محل تأمل است، پسوند و صفت «جدید» در نام برنامه «عصر جدید» است. در واقع ابهام در این است که از کدام «جدید» حرف زده می‌شود و این برنامه چه چیز جدیدی را قرار است چراغ راه یک «عصر» تلقی کرده باشد؟ پس با تحلیل معانی احتمالی این «جدید» که ظاهراً قرار است صفت یک «عصر» و دوران باشد، باید بتوانیم بخشی از سیاست‌های تلویزیونی را درک کنیم.

مشروعیت و امکان تعریف «عصر جدید» ی برای مخاطبان از دو آبشخور سرچشمه می‌گیرد: قدرت رسانه که تقریباً شناخته شده و قدرتی که «برنامه‌ریزان» یا «اتاق فکر» این برنامه دارند و برای بیشتر مخاطبان و ایضا راقم این سطور ناشناخته است؛ همان‌که می‌شود آن را سیاست‌گذاران این برنامه، شبکه محترم سه یا تلویزیون دانست. به‌عبارت‌دیگر، این دو عامل قدرت+مند خود را مجاز و مشروع دانسته‌اند تا «عصر+جدید» ی را برای مخاطب مشخص کنند، آن را «نمایش» دهند / «بازنمایی» کنند و به‌این‌ترتیب، به آنچه در ذهن داشته‌اند، عینیت ببخشند و ترویج کنند. پس وجه‌تسمیه این برنامه و آن فهم فرهنگی-گفتمانی و سیاست‌های برنامه‌سازی که این نام‌گذاری را مشروع و مجاز می‌کند، همان‌که معنای فرهنگی موردنظر و مراد سیاست‌گذاران بوده، موضوعی است که باید رمزگشایی شود.

«عصر جدید» برنامه‌ای است سرگرم‌کننده که در بسیاری از کشورهای جهان به صورتی کمابیش مشابه تولید و پخش شده است. البته این تشابه نسبی به معنای یکسانی و همسانی آنها نیست. مثلاً سازنده یکی از این دست برنامه‌ها در آمریکا چندان به دنبال آن نخواهد بود که برای خود ارزشی غیر از سرگرم‌کنندگی و جذابیت ادعا کند. در بافتار سرمایه‌داری غربی این قبیل برنامه‌ها کارکرد معینی دارند: اولاً برنامه جذابی تولید می‌شود که با جلب مخاطب به کسب درآمد برای سازندگان و شبکه پخش‌کننده منتهی می‌شود، اعتبار آن را افزایش می‌دهد و به‌این‌ترتیب، زمینه‌ای برای افزایش درآمدهای حاصل از تبلیغات و ماندگاری سازندگان و شبکه پخش‌کننده در بازار رسانه می‌شود.

به‌عبارت‌دیگر، ما با یک شغل رسانه‌ای سروکار داریم که ماحصل آن کسب درآمد از طریق نمایش‌دادن و نمایشی‌کردن «جذابیت» و فروش آن است. سازوکار این برنامه‌ها در عصر نمایش (روزگاری که به تعبیر گی دوبور در آن انباشت سرمایه به تصویر تبدیل می‌شود، همه‌چیز نمایشی شده و از طریق نمایشی‌شدن مثلاً استعدادها، این استعدادها به کالایی تبدیل می‌شود؛ کالایی که به فروش می‌رسد تا تأمین‌کننده سود باشد) فروش استعدادهاست.
اما این همه ماجرا نیست. حضور و فعالیت صنایع فرهنگی دیگر از قبیل صنعت موسیقی و صنعت مد در پشت پرده نمایش‌های تلویزیونی از قبیل «امریکنز گات تلنت»، «امریکن آیدل»، «اِکس فکتِر» و… تعیین‌کننده است. این برنامه‌ها و برنامه‌های مشابه «استعداد» ها را در قالب کالاهایی قابل استفاده و عرضه در بازارهای آن صنایع «نمایش» می‌دهند و در سطحی دیگر سود خود و شبکه‌های پخش‌کننده را تأمین می‌کنند. به علاوه، این «نمایش» حالت یک آگهی جذاب برای صاحبان صنایع فرهنگی پشت پرده را بازی می‌کند.
برنامه‌هایی که به تقلید و به دنبال برنامه‌هایی مثل اکس فکتِر و… در کشورهای جهان اول ساخته و نمایش داده می‌شود، همین نقش و کارکرد را کم‌وبیش دارند. با دور شدن از جهان سرمایه‌داری، نقش صنایع فرهنگی و سرمایه در ساخت و پخش این شوهای تلویزیونی مه‌آلودتر و مبهم‌تر می‌شود. جای این صنایع و سرمایه‌ها را معمولاً چیزی از جنس ارزش‌های عمومی می‌گیرد؛ یعنی در عوض مفاهیم خیرخواهانه‌ای به کار گرفته می‌شوند تا ادعا شود این برنامه‌ها عام‌المنفعه‌اند؛ مثلاً در شبکه «طلوع» افغانستان مضامینی مانند هویت و فرهنگ افغان یا ترغیب زنان به حضور در عرصه هنر و رسانه نقش یک توجیه‌گر ایدئولوژیک را ایفا می‌کند. توجیهات یادشده از جمله ارزش‌هایی است که به تناوب و به تلویح یا تصریح، دستاویز مجریان و داوران می‌شود تا با استمداد از آن برنامه خود را برنامه‌ای ملی و موجه جلوه دهند. برنامه‌هایی از این دست با حضور حامیان شکل می‌گیرد و پشتیبانی از تولید و پخش این برنامه‌ها در موطن اصلی آنها تابع سازوکارهای کاملاً اقتصادی است. در کشورهای پیرامونی، این مراکز اقتصادی هستند که به منظور تأمین بازار مصرف کالاهای خود و با تظاهر به مشارکت در انجام فعالیت‌های عام‌المنفعه از این قبیل برنامه‌ها حمایت می‌کنند؛ مثلاً یکی از کارخانه‌های تولیدکننده نوشابه‌های انرژی‌زا حامی برنامه مشابه «عصر جدید» در شبکه طلوع افغانستان است. حمایت مالی از برنامه «عصر جدید» چگونه اتفاق می‌افتد؟ این رسم نیست که برآورد، هزینه‌ها و سود و دستاورد برنامه‌های تلویزیونی شفاف و اعلام شود. باوجوداین می‌توان ردی از حامیان مالی دید: «به‌پرداخت بانک ملت»؛ بانکی دولتی که ۳۰ بهمن ۱۳۸۷ خصوصی شده است. این برنامه با توجه به معیارهای موجود تلویزیون، تولیدی سنگین و پرهزینه است. بنابراین باید پذیرفت که بودجه بسیاری برای تأمین هزینه‌های سنگین تولید این برنامه صرف شده است. علاوه‌براین، تدارکاتی که برای آماده‌سازی داوطلبان شرکت در برنامه مورد نیاز است (به‌نحوی‌که در برنامه‌ای که پشت‌صحنه تولید این برنامه را نشان می‌داد و در ۱۵ اردیبهشت سال جاری از شبکه سه پخش شد) مستلزم بودجه‌ای سنگین است. تأمین بخش قابل‌توجهی از این مبالغ، بنا بر شنیده‌ها، برعهده سازمان صداوسیما بوده است. این به آن معناست که با توجه به مضایق مالی این سازمان، ساخت این برنامه عملی اندیشیده و عامدانه و هدفمند بوده است و به‌هیچ‌وجه نباید آن را اتفاقی عادی تلقی کرد.

این موضوع برای ما از آن نظر مهم است که قاعدتاً باید این هزینه‌ها برای جا انداختن «عصر جدید» ی باشد که سیاست‌گذاران سازمان در ذهن داشته‌اند. اگر این برنامه را یک شبکه خصوصی پخش کرده بود، بی‌اطلاعی از پس و پیش‌پرده تولید و پخش آن به این اندازه اهمیت نمی‌داشت. اگر شبکه‌ای غیرمتکی بر بودجه عمومی و بدون ادعاهای ارزشی مستقلاً یا با مشارکت برخی سرمایه‌گذاران یا صنایع فرهنگی، برنامه‌ای سرگرم‌کننده ساخته بود، موضوع متفاوت می‌بود؛ در آن صورت این «جدید» بودن را می‌شد یک سوءتفاهم / بصیرت که برای فرهنگ ملی کشور مضر / مفید است، ارزیابی کرد. اما این برنامه را سازمانی ساخته است و مصرانه آن را ترویج می‌کند که ویژگی‌های خاصی دارد: متکی بر بودجه عمومی است، ملی خوانده می‌شود و نوعاً متکی بر الگوی خدمت عمومی معرفی شده است. این تلویزیون که ادعا دارد «دانشگاه عمومی» است، موظف به ترویج و پاسداشت فرهنگ عمومی است. با این موضع نباید انتخاب نام «عصر جدید» انتخابی سرسری و بی‌منطق باشد.

سرگرمی؟ کف و کیف مشروع؟

چه چیزهایی در این برنامه جدید است؟ همه کسانی که استعدادی دارند و کسانی که می‌خواهند، اما نشده است در سطح وسیع «دیده» شوند به این برنامه دعوت شده‌اند تا نه‌تنها «دیده شوند»، بلکه درباره آنها، توسط منتخبان برنامه و در مواردی «مردم»، داوری صورت گیرد. پس در وهله نخست به‌رسمیت‌شناخته‌شدن «دیده‌شدن» (آنچه سازندگان این برنامه صراحتاً اعلام کرده‌اند) و جایگاه این برنامه در قالب‌زدن به استعدادها و سلیقه‌های مردم (آنچه به واسطه داوران تلویحاً اعمال می‌شود) از ویژگی‌های این برنامه است. تلاش برای دادن نقشی به مردم برای داوری را نیز می‌توان تقلایی برای جلب و جذب مخاطب تلقی کرد.
به‌رسمیت‌شناختن کارکرد سرگرمی برای رسانه ملی- به‌خصوص سرگرمی‌هایی که مردم مبدع و مجری آن هستند - تحول قابل‌توجهی است و اینکه تلویزیون باید چارچوبی برای «دیده‌شدن» افراد و جوانان «سرگرمی‌آفرین» فراهم کند، نکته جدیدی است. اگرچه مثلاً ورزش به‌عنوان تأمین‌کننده سلامتی یا تأمین‌کننده غرور ملی بزرگ داشته می‌شده، اما در تاریخ صداوسیما سرگرمی و کارهای جالب امر چندان مطلوبی نبوده است. تلاش بر این بوده است که نکات، حکمت‌ها و معناهایی حتی در کارهای طنز تنیده شود. اینکه با صرف نیرو و وقت و بودجه قابل‌توجه (به شرحی که در پشت صحنه‌های این برنامه گزارش شده است) برنامه‌ای برای «نمایش» کارهایی صرفاً جذاب تولید شود، قابل‌تأمل است. اینکه «کف و کیف» نشانه مقبول‌بودن یک نمایش باشد قابل‌توجه است.
از سوی دیگر، «دیده‌شدن» در تقابل با فرهنگی است که تظاهر و نمایش را نامطلوب و «گمنام‌بودن» و «برای خدا و نه برای مردم کار کردن» را مطلوب می‌شمارد. پذیرش اینکه در جامعه هستند کسانی که توان سرگرم‌کردن ابتکاری دیگران را دارند و می‌خواهند و می‌بایست دیده شوند، به خودی‌خود می‌تواند برداشتن گامی جدی به سوی «جامعه نمایش» و پذیرش آن تلقی شود…

منبع: شرق
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین