تيم ملي ايران با هدايت ويلموتس تاكنون 4 بازي براي صعود به جام جهاني انجام داده است. دو برد مقابل هنگكنگ و كامبوج و دو باخت مقابل بحرين و عراق، كل جامعه فوتبال ايران را از ويلموتس كم و بيش نااميد كرده است.
ظاهرا ويلموتس هم به دلايل متعدد، رغبتي به حضور در ايران ندارد. ايران زيباي ما چنگي به دل مرد سرد بلژيكي نزده است. پرداخت ديرهنگام قسط اول قرارداد ويلموتس شايد مهمترين بيرغبتي ويلموتس به ادامه حضور در تيم ملي ايران بوده باشد؛ ولي ميتوان حدس زد كه فضاي فرهنگي حاكم بر فوتبال ايران نيز جزو عوامل موثر در آب رفتن شور و شوق اوليه ويلموتس براي هدايت تيم ملي ايران بوده است.
فدراسيون فوتبال تا همين دو هفته پيش يعني قبل از بازي ايران و عراق مصرانه در تلاش بود، ويلموتس را به ادامه همكاري با تيم ملي ايران راضي كند؛ اما اخبار نسبتا موثقي كه از مذاكره فدراسيون و برانكو به گوش ميرسد، نشان ميدهد كه بين فدراسيون و ويلموتس چيزي از دست رفته است. ممكن است باخت ايران به عراق، فدراسيون فوتبال را به اين نتيجه رسانده باشد كه با ويلموتس به جام جهاني نميرسيم. شايد هم تمايل ويلموتس براي قطع همكاري با تيم ملي ايران به قطعيت بدل شده باشد. اين در حالي است كه طرفين مذاكره احتمالي برانكو- فدراسيون هيچكدام اين مذاكرات را تاييد نكردهاند. دليل اين امر احتمالا منع قانوني فدراسيون باشد. واضح است كه فدراسيون وقتي با يك مربي قرارداد دارد، نميتواند صراحتا با يك مربي ديگر مذاكره كند.
هر چه باشد، فدراسيون فوتبال با 6 ماه تاخير در حال بازگشت به خانه اول است. اواخر ارديبهشت ماه امسال كه برانكو ايوانكويچ پرسپوليس را براي سومين بار متوالي قهرمان ليگ برتر ايران كرد، فدراسيون فوتبال ميتوانست سرمربيگري تيم ملي را به مرد كروات تعارف كند. چرا فدراسيون چنين كاري نكرد؟ چون كارلوس كيروش از اواخر بهار 1396 تا پايان حضورش در تيم ملي ايران(بهمن1397) تلويحا و تصريحا، بارها و بارها فدراسيون را متهم كرد كه در پي نشاندن برانكو به جاي اوست. ظاهرا اصل دعواي غليظ و تند و تيز كيروش با برانكو نيز ناشي از خبري بود كه عدهاي اواخر فروردين يا اوايل ارديبهشت سال 96 به كيروش داده بودند. كساني، به درست يا غلط، به گوش كيروش رسانده بودند كه وزير ورزش ميخواهد پس از صعود ايران به جام جهاني، برانكو را سرمربي تيم ملي كند. آبشخور اصلي دعواي كيروش و برانكو همين خبر بود. با پديد آمدن دوقطبي كيروش- برانكو در فوتبال ايران و ادامه اين فضا تا پايان جام ملتهاي آسيا، فضايي كه طرفداران تيم ملي را هم دو شقه كرد و موجب دور شدن نسبي طرفداران پرسپوليس از تيم ملي شد(و اكنون نيز طرفداران كيروش را از شكستهاي تيم ملي با ويلموتس كم و بيش خوشحال كرده است) فدراسيون فوتبال به اين نتيجه رسيد كه انتخاب برانكو به عنوان سرمربي تيم ملي پس از رفتن كيروش از ايران به مصلحت نيست. هم از اين رو مقامات فدراسيون بيش از 4 ماه را صرف پيدا كردن سرمربي جديد براي تيم ملي كردند و نهايتا ويلموتس را با قراردادي تقريبا 3 ميليون يورويي به تيم ملي آوردند. 4 ماه وقت مفيد و كلي پول زبانبسته هدر رفت چون فدراسيون نميخواست افكار عمومي به اين نتيجه برسد كه «حق با كيروش بود» و او راست ميگفت كه «برانكو قرار است سرمربي تيم ملي شود.» اما حالا به نظر ميرسد، فدراسيون به اين نتيجه رسيده كه صعود تيم ملي به جام جهاني هزار بار مهمتر از پچپچههاي اين و آن است. تيم ملي ايران بعد از دو بار صعود پي در پي به جام جهاني، اگر اين بار در همان مرحله اول مسير صعود، حذف شود و به جمع 12 تيم نهايي نرسد، مضحكه اعراب و چشمباداميهاي آسيا خواهد شد. حضور پي در پي در جام جهاني قطعا به سود فوتبال ايران است.
اگر فدراسيون بعد از رفتن كيروش از ايران به سراغ برانكو ميرفت و ريش و قيچي تيم ملي را دست ويلموتسي نميداد كه تازه قرار بود با چم و خم فوتبال ايران آشنا شود احتمالا كار به اينجا نميكشيد. ولي به هر حال، اوضاع از اين قرار است. كاري است كه شده و جلوي ضرر را هر وقت بگيريم، منفعت است. ايران 8 سال سرمربياش را عوض نكرده بود و اكنون ظرف 6 ماه بايد دو سرمربي را تجربه كند. اين بيثباتي يادآور اهميت اندك سرمربي تيم ملي در فوتبال عربستان است. ولي گاهي يك شوك ميتواند بوي بد «شكست قريبالوقوع» را با رايحه خوش «احتمال موفقيت» عوض كند. ايران با ويلموتس احتمالا ميتواند از گروهش صعود كند ولي اينكه در جمع 12 تيم نهايي قاره آسيا بتواند جزو چهار و نيم تيم صعودكننده به جام جهاني باشد، چندان محتمل نيست. اين احتمال كم البته نه ناشي از ضعف بازيكنان تيم ملي يا زيردستي فوتبال ايران در قاره آسيا بلكه ناشي از بيانگيزگي ويلموتس و نبودنش در كنار تيم است. ويلموتس ظاهرا به هر دليلي جامعه ايران را خوش ندارد. هم از اين رو ترجيح ميدهد هر چه كمتر در ايران باشد. مرد بلژيكي نه تنها به اندازه كافي بالاي سر تيمش نيست بلكه نسبت به تيمش غيرت هم ندارد. او در شرايطي كه به بحرين باخته بوديم و بايد به مصاف شاخ دشواري به نام عراق ميرفتيم، گربهسياه قديمي فوتبال ايران، ساز جدايي از تيم ملي را كوك كرد و بازگشتش را منوط كرد به دريافت قسط اول دستمزدش. البته ويلموتس حق دارد كه پولش را بگيرد ولي اخذ پول به اين سبك و سياق، دستكم نشان ميدهد كه او عرق و غيرتي نسبت به تيم ايران ندارد.
نشاندن برانكو به جاي ويلموتس ظاهرا شانس صعود ايران به جام جهاني را افزايش ميدهد. دستكم شانس عبور از گردنه فعلي را بيشتر ميكند. تيم ملي ايران دو بار در ميانه راه صعود به جام جهاني، سرمربياش را عوض كرده است. بار اول مايليكهن كنار رفت و ويرا آمد و ما خوشبختترين مردم جهان شديم پس از فتح سرزمين كانگوروها، بار دوم اما علي دايي رفت و افشين قطبي آمد ولي باز هم پلههاي نردبان صعود زير پايمان شكست. اين بار چه خواهد شد؟ مشكل بزرگ برانكو شايد اين باشد كه بازيكنان فعلي تيم ملي، فرزندان معنوي كارلوس كيروشاند. اين نسل فوتبال ايران، نسلي است پرورده مرد چشمآبي پرتغالي. آيا اين بچهها حاضر خواهند بود با تمام وجودشان براي برانكو بجنگند؟ اگر به اين سوال پاسخ منفي بدهيم، پاسخمان بيتعارف وحشتناك به نظر ميرسد. پس بهتر است پاسخمان مثبت باشد؛ چراكه سردار آزمون و ميلاد محمدي و رامين رضاييان و اميد ابراهيمي و احسان حاجصفي و ديگران نهايتا نه براي برانكو بلكه براي ايران ميجنگند. براي خودشان و وطن خودشان. در گروه سوم مسابقات راهيابي به جام جهاني، هوا پس است و كار ايران دشوار ولي هنوز حدود 5 ماه وقت داريم تا بازيهاي سرنوشتساز مرحله برگشت. تا آن موقع، برانكويي كه فوتبال ايران را خوب ميشناسد احتمالا بيش از هر مربي خارجي ديگري ميتواند، شانس صعود ايران از اين گروه مرگ را افزايش دهد. اگر از اين گروه صعود كنيم با روحيهاي دو چندان در جمع 12 تيم نهايي آسيا براي صعود به جام جهاني تلاش خواهيم كرد.