کد خبر: ۸۴۲۷۵
تاریخ انتشار : ۱۸ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۶:۲۷
در گفت‌وگویی درباره تشکیل شورای انقلاب؛

مهدوی‌کنی: بازرگان گفت من یک پیکان بیشتر نیستم

بازرگان گفت: «ای بختیار لر بیا توبه کن و بشو حر»
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: دبیر کل جامعه روحانیت مبارز در آستانه سی‌امین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، روند تشکیل و اقدامات شورای انقلاب را تشریح کرد.

به گزارش سرویس سیاسی آفتاب،آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی که با موضوع تشکیل شورای انقلاب اسلامی، با پایگاه اطلاع‌رسانی جامعه روحانیت مبارز گفت‌وگو می‌کرد، درباره تشکیل شورای انقلاب به عنوان یکی از تصمیمات مهم و جدی و اولین بازوی اجرایی فرامین امام خمینی (ره) افزود: «البته بیش از سی سال از این جریان گذشته است و من تمام خصوصیات را یادم نیست. ولی آنقدر که به یاد دارم، شورای انقلاب قبل از پیروزی انقلاب تشکیل شد. زمانی که امام در پاریس بودند، مسئله شورای انقلاب مطرح شد. شورای انقلاب دو ماموریت داشت، یک ماموریت قبل از پیروزی و یک ماموریت بعد از پیروزی».

وی در ادامه این گفتگو اظهار داشت:

ماموریت قبل از پیروزی، رهبری نهضت بود. امام خمینی(ره) گرچه از دور کل نهضت را رهبری می‌کردند، ولی چون در ایران تشریف نداشتند، برای جزئیات حرکت نهضت نیاز به یک رهبری بود.

وقتی که شورای انقلاب تشکیل شد، معلوم نبود آیا انقلاب پیروز می‌شود یا خیر، یا اگر پیروز می‌شود کی به پیروزی می رسد.

مرحوم شهید مطهری و شهید بهشتی وقتی در پاریس بودند، بحث شورای انقلاب را آغاز کردند. گفتند در ایران یک عده‌ای باید باشند که از نزدیک انقلاب را رهبری کنند.

هسته مرکزی این شورا از روحانیان تشکیل می‌شد. با پیشنهاد مرحوم شهید مطهری و بعد هم شهید بهشتی (نمی‌دانم با هم و یا کدام مقدم بودند ولی می‌دانم هر دو مؤثر بودند. این‌که آیا برادران دیگر یا نبودند نمی‌دانم و نفی نمی‌کنم) بحث شد که اول از روحانیین چند نفر باشند که یادم هست مرحوم شهید مطهری (یا شهید بهشتی) به بنده پیشنهاد شورای انقلاب را دادند. همین‌طور شهید باهنر، جناب آقای هاشمی، جناب آقای موسوی اردبیلی و بعد هم مقام معظم رهبری (چون ایشان در مشهد بودند).

این چند نفر روحانی پیشنهاد را خدمت امام دادند و امام هم تایید کردند. ابلاغ تشکیل شورا هم به وسیله شهید بهشتی یا شهید مطهری بود.

سپس بیان شد که چون ما می‌خواهیم یک کار سیاسی و مردمی انجام بدهیم و با تمام گروه‌ها ارتباط داشته باشیم، تنها روحانیون نمی‌توانند در شورای انقلاب فعال باشند و باید از دانشگاه، ارتش و گروه‌های دیگر هم باشند. مرحوم مهندس بازرگان، دکتر سحابی و دو نفر از ارتش مرحوم شهید قرنی و سرتیپ مسعودی (یا مقصودی) به لیست اضافه شدند.

{سرتیپ مسعودی (یا مقصودی) از کسانی بود که در دادگاه مرحوم آقای طالقانی و آقای مهندس بازرگان و نهضتی‌ها وکیل مدافع شده بود. شهید قرنی هم که در مبارزات علیه شاه فعال بود.}

سپس سرتیپ مدنی پیشنهاد شد. آقای مهندس بازرگان می‌گفت مدنی هم خوب است، شخصیتی ملی دارد. ولی مرحوم شهید بهشتی پس از ملاقاتی که با وی داشت، گفت ایشان به درد انقلاب نمی‌خورد، افکار خاصی برای خودش دارد و ملی‌گراست و از آن طرف هم یک کمی روحیه استکباری دارد.

مرحوم آیت‌الله طالقانی هم به شورای انقلاب اضافه شد. گاهی آقای مهندس عزت‌الله سحابی می‌آمدند. ابتدا اعضای شورا شانزده نفر بود و بعد به بیست نفر و در مراحلی به بیست و یک نفر هم رسید. در بعضی از جلسات آیت‌الله مشکینی و آیت‌الله منتظری هم بودند. نمی‌دانم این آقایان عضو بودند یا مدعو.

شاید مرحوم شهید چمران هم بود (البته آقای هاشمی بهتر می‌داند؛ چون ایشان یادداشت کرده، ولی من یادداشت نکرده‌ام) نمی‌دانم شهید چمران به اعتبار این‌که وزیر دفاع بود در آن زمان می‌آمد یا به خاطر اینکه عضو شورای انقلاب هم بود.

بنی‌صدر، قطب‌زاده و یزدی؛ یعنی کسانی که از پاریس با امام آمدند، هم بودند.

قبل از این‌که امام تشریف بیاورند، مسائلی که اتفاق می‌افتاد با تلفن، یا اعزام افراد به خارج و یا ارسال نامه، با ایشان تماس می‌گرفتیم.

بلی، امام خمینی مسائل انقلاب را این‌گونه رهبری می‌کردند.

یکی از مواردی که یادم هست، جریان بختیار بود. یادم می‌آید بختیار به وسیله عباس امیرانتظام که او هم از ملی گراها بود پیشنهاد داد که حاضر است به استقبال امام بیاید نه برای این‌که استعفاء کند، بلکه بیاید و اظهار بیعت بکند. تا این حد بختیار حاضر شده بود که در برابر امام و یارانش تسلیم بشود.

با امام تماس گرفته شد و ایشان فرمودند بختیار باید استعفاء کند و تا استعفاء نکند او را نمی‌پذیرم.

دیگران هم که می‌خواستند در پاریس با امام ملاقات کنند، مثل مرحوم مهندس بازرگان، سید جلال تهرانی و دکتر سنجابی، امام می‌فرمودند که یک شرطش این است که شاه و حکومت شاهنشاهی را نفی کنید. چون معمولاً ملی‌گراها اعتقاد داشتند شاه بودنش خوب است. او سلطنت کند ولی حکومت نکند.

خوب یادم هست که در همین کمیته اعتصابات که در خیابان دکتر فاطمی بود. با مرحوم دکتر سحابی برمی‌گشتیم. ظهر بود، جلسه تمام شده بود و توی تاکسی بودیم. جوان‌ها شعار می‌دادند مرگ بر شاه، مرگ بر شاه ... و می‌گفتند بگو مرگ بر شاه.

آقای دکتر سحابی می‌گفتند این‌ها چی میگن؟ شاه که نمی‌شود نباشد. شاه باشد ...

حتی روزهای آخر هم دکتر سحابی و امثال این‌ها معتقد بودند ما یک حکومت سلطنتی مشروطه داشته باشیم، یک حکومت دولت پارلمانی، خلاصه پارلمان بتواند زمام امور مملکت و دولت را در دست بگیرد. ولی امام این را قبول نداشتند. لذا مهندس بازرگان که در پاریس به ملاقات امام رفت فرمودند" به این شرط قبولت می‌کنم که مسئله سلطنت را نفی کنی".

سید جلال هم همین طور با استعفاء خدمت امام رفت. آنطور که مرحوم اشراقی نقل می‌کرد، او استعفاء کرد و حتی میل داشت به ایران بازگردد به شرطی که دستگیرش نکنند. مرحوم اشراقی اظهار کرد که اگر امکان دارد کاری بکنیم که او به تهران بتواند بیاید و کسی هم اموالش را مصادره نکند. او هم هرچه داشت وقف امام رضا(ع) کرده بود. منزلی که در خیابان ری داشت (الآن هم هست)، کتابها و وسایل و ابزار نجومی و چیزهای قدیمی که داشت، در اختیار آستان قدس قرار داد. علی‌رغم این‌که آقای اشراقی به او قول داده بود، عملاً نتوانست این قول را عملی کند. می‌گفت من آخر عمرم می‌خواهم در ایران بمیرم، اما نشد.

بعضی از شعارها در راهپیمایی‌ها از طرف شورای انقلاب یعنی از کمیسیون‌هایی که با شورای انقلاب ارتباط داشتند از حزب‌الله تهیه می‌شد و مردم این شعارها را اظهار می‌کردند.

اولین رییس شورا مرحوم آقای دکتر بهشتی بود. در رابطه با اعضا باید بگویم که دو نفر هم در شورا کم می‌آمدند، یکی مرحوم آقای طالقانی و یکی هم مرحوم شهید مطهری. شهید مطهری چند جلسه آمدند و بعد گفتند که من یک نوشته‌هایی دارم که اینها به درد انقلاب می‌خورد و شما اجازه بدهید به من ( احتمالاً بعد از پیروزی انقلاب بود) بروم نوشته‌هایم را تکمیل کنم. (ایشان مسائلی هم در مورد اقتصاد داشت که بعداً چاپ شد). مرحوم آیت‌الله طالقانی گاهی می‌آمدند و حضورشان خیلی جدی نبود. در خبرگان هم خیلی نمی‌آمدند.

در بعضی جلسات آقای منتظری و آقای مشکینی را می‌دیدم که حضور داشتند، جدی هم حضور داشتند، مثل اراضی کشت موقت و بعضی از مصادراتی که شده بود. آقایان هم در آن اظهار نظر می‌کردند (البته اینها مربوط به بعد از بیست و دوم بهمن است).

پس رهبری نهضت یک مسئولیت مهم شورای انقلاب قبل از پیروزی بود، تا مردم بی‌رهبر نباشند و سرخود کارهایی نکنند، بلکه کارهایی بکنند که در مسیر رهبری انقلاب است.

وظیفه دوم شورای انقلاب اسلامی مربوط به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود.

شورا بعد از پیروزی هم قانونگذاری می‌کرد و هم کار اجرایی، در روزهای اول انقلاب تقریبا دولت و شورای انقلاب با هم یکی بودند.

آقای مهندس بازرگان قبل از پیروزی انقلاب در مدرسه علوی توسط امام منصوب شد. در واکنش به این تشکیل دولت، بختیار سخنرانی کرد و گفت که این دولتی که آقای خمینی معرفی کرده‌اند، اگر شوخی باشد طوری نیست، اما اگر جدی است ما نمی‌توانیم با آن برخورد نکنیم.

امام هم در پاسخ گفت "جدی است. حالا تو می‌خواهی چه کار کنی؟"

همان‌روز من در حال ورود به مدرسه علوی بودم، دیدم که آشیخ علی تهرانی عبایش را سرش کشیده و داشت با ناراحتی می‌رفت.

گفتم کجا داری میری؟ گفت دارم میروم مشهد.

گفتم الان که موقع مشهد رفتن نیست، انقلاب دارد پیروز می‌شود. گفت انقلاب را واگذار می‌کنم به اینها.

من آن موقع نمی‌دانستم که او با مرحوم شهید بهشتی، آقای هاشمی و آقای خامنه‌ای میانه خوبی ندارد. او ناراحت شده بود که مثلاً اینها آمده‌اند و همه جا را قبضه کرده‌اند. او از قبل پیروزی مرحوم شهید مطهری، آقای خامنه‌ای و آقای هاشمی را مخصوصا دوست نداشت.

یک سفری هم به عراق کرد و خدمت امام رسید و گفت که من خدمت امام گفتم که من به اینها ایراد و اشکال دارم. امام گفت "بی‌خود اشکال داری برو دست اینها را هم ببوس". گفت چون امام گفته من اینکار را می‌کنم، اما به آنها اعتقاد ندارم.

زمانی که مهندس بازرگان نخست‌وزیر بود، یک سخنرانی در دانشگاه تهران داشت که جمعیت زیادی هم آمده بودند. من و مرحوم شهید مفتح، باهنر و مطهری در کنار بازرگان بودیم. ایشان نزدیک مسجد سخنرانی کرد و مردم هم در مقابل او بودند. دو نکته گفت:

اول اینکه: امام یک بلدوزر می‌خواهد و من یک پیکان بیشتر نیستم. من اینطوری می‌توانم کار کنم و بلدوزری نمی‌توانم کار کنم.

دوم این که خطاب کرد به بختیار و گفت که" ای بختیار لر بیا توبه کن و بشو حر" که مردم آن‌وقت خیلی تشویق کردند.

پس از مدتی که شورای انقلاب تصدی امور قانون‌گذاری و اجرابی را داشت، با مشکلاتی مواجه شدند و دیدند نمی‌شود هم قانون‌گذار باشد و هم مجری. لذا وزرا تعیین شدند و دولت تشکیل شد و به تایید شورای انقلاب رسید.

البته باز جلسات مشترک داشتیم برای این‌که بعضی از اعضای شورای انقلاب مانند دکتر شیبانی، مهندس بازرگان، دکتر سحابی، یزدی، بنی‌صدر، قطب‌زاده در شورای انقلاب می‌آمدند. قطب‌زاده مدتی در رادیو تلویزیون بود و بعد از سنجانی و دکتر یزدی وزیر امور خارجه شد.

اول کسی که ندای انقلاب را در رادیو و تلویزیون سر داد، شهید محلاتی بود که گفت "این صدای انقلاب اسلامی ایران است".

پس از تشکیل دولت بازهم مسئله خلط بین مسائل اجرایی و قانونی پیش می‌آمد. چون گاهی دولتی‌ها مصوباتی داشتند که جنبه قانون‌گذاری پیدا می‌کرد و علاوه بر آن چون شورای انقلاب نمی‌توانست به همه امور رسیدگی کند، کمیسیون‌هایی درست کرده بودند که در آن مصوباتی داشتند و این کمیسیون‌ها وابسته به دولت یا شورای انقلاب تلقی می‌شد.

بحث این بود که آن مصوبه آیا مصوبه شورای انقلاب است یا دولت. اگر مصوبه شورای انقلاب است جنبه قانونی دارد و اگر مصوبه دولت است جنبه قانونی ندارد.

برای رفع این تضاد، مهندس بازرگان در شورای انقلاب پیشنهاد داد دو نفر از اعضای شورای انقلاب بدون حق رای در هیات دولت شرکت کنند.

من و شهید باهنر از طرف شورای انقلاب مدتی بدون حق رای در جلسات هیات دولت شرکت می‌کردیم تا اگر مشکلی بود در شورای انقلاب مطرح کنیم.

کار شورای انقلاب قانونگذاری بود و در عین حال قسمتی کار اجرایی و نظارت بر کارهای اجرایی دولت.

از همین دو قطبی بودن و همچنین نظارتی که شورای انقلاب خواه ناخواه باید داشته باشد، اختلافاتی حاصل می‌شد و به تعبیر تحلیلی بنده، بخاطر بی‌تجربگی که در اداره امور کشور، بین شورای انقلاب و دولت یک اختلافاتی خواه نا خواه بروز می‌کرد. منتها بنا بر این نبود که اختلافات پر رنگ شود و بنا براصلاح امور و اختلافات بود.

یکی از مواردی که اختلاف‌برانگیز بود، مساله جهاد سازندگی و کمک کردن به کارگاههای زودبازده بود، که الآن هم در دولت آقای احمدی‌نژاد مطرح است.

پیشنهاددهنده بنگاههای زودبازده مرحوم بهشتی بودند. ایشان روی همان دیدگاهی که داشت می‌گفت ما باید جوانان را مشغول کار کنیم، وگرنه آنها صید مخالفانی چون فدایی‌ها و مجاهدین و ... خواهند شد.

یادم است که روزهای اول همین جوان‌ها جمع می‌شدند، کنار فرمانداری‌ها و استانداری‌ها که ما کار می‌خواهیم، گاهی هم در کارخانجات این تجمع‌ها پیدا می‌شد که حق ما داده نشده و ...

دیگر از پیشنهادات مرحوم شهید بهشتی مسئله جهاد سازندگی بود. می‌گفت ما مردم را بسیج کنیم به روستاها بروند و در برداشت محصول همکاری کنند. و این امور در رفع تنش‌ها موفق بود و آثار مفیدی هم داشت.

اما بنگاههای زودبازده عملا نتیجه نداشت. پول می‌دادند به جوانهایی که هم تجربه نداشتند و هم سرمایه آن‌ها کم بود و عملا نمی‌توانستند با کارخانجات بزرگ فعال رقابت کنند، چون هم جنسشان بهتر بود و هم ارزان‌تر و همین شد که پولهایی که دادند، از بین رفت.

بنی‌صدر بعد از تصدی ریاست‌جمهوری، رییس شورای انقلاب هم شد. از آن‌طرف هم فرماندهی کل قوا را هم امام به او تفویض کرد. بیشتر برای این بود که بهانه را از او بگیرند و بنی صدر بسیار بهانه‌گیر بود. او می‌گفت شما هیچ‌کدامتان در امر اقتصاد و کشورداری مجتهد نیستید و مجتهد کسی است صد و چند علم داشته باشد و شما نمی‌توانید در این امور اظهار نظر بکنید.

او کسی را هم قبول نداشت مگر کسانی که در آمریکا و ... تحصیل کرده بودند.

مهدوی کنی درباره این که آیا شورای انقلاب خدمت امام مشرف می‌شدند؟ گفت:
«بلی امام قم بودند و ما ماهی یکبار خدمت ایشان می‌رسیدیم. یادم است در یک جلسه امام درباره معاون وزیر کشاورزی صحبت کرد. وقتی آقای شیبانی وزیر کشاورزی شده بود. معاون وی مرحوم رضا اصفهانی بود. او افکار روشنفکری داشت و آدم متدینی هم بود. عده‌ای از کشاورزانی که چپ‌گرایی داشتند، دور او را گرفته بودند. امام این را نمی‌پسندید. امام در قم به آقای شیبانی گفت که او را بردارد و بعضی گفتند که او آدم خوبی است و امام گفت: "اگر او را برندارید خودم خلعش می‌کنم"».

وی افزود: «سپس او یک نامه استعفائی نوشت برای ملت و کشاورزان عزیز و ... آقایان به او گفتند که مگر تو از طرف ملت رسما منصوب شده بودی که استعفایت را خطاب به مردم نوشتی»؟

دبیرکل جامعه روحانیت مبارز ادامه داد: «من با اینکه با او دوست بودم، به او تند شدم و گفتم که دست از این بازی‌ها بردار. انقلاب را که باهاش بازی نمی‌کنند. می‌خواهی وجیه‌المله بشوی»؟ ...

وی خاطر نشان کرد: «بنی صدر و مرحوم بهشتی و بازرگان گفتند ما عصبانیت آقای مهدوی را تا به حال ندیده بودیم. امشب عجب ایشان تند شد. بعد دیگر ول کرد و رفت». 

آیت‌الله مهدوی کنی درباره این که شورای انقلاب چگونه منحل شد؟ اظهار داشت: «زمانی که مجلس شورای اسلامی تشکیل شد دیگر محلی برای ادامه کار شورا باقی نماند و شورای انقلاب منحل شد».
 
ادامه دارد...



بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
-
|
۲۱:۴۶ - ۱۳۸۷/۱۱/۱۸
0
0
بسمه تعالی
باسلام خدمت آیت الله مهدوی کنی و ضمن یادآوری آنکه هرچه زودتر باید با این عزیزان با جزئیات بیشتر مصاحبه شود لازم به یادآوری می دانم تشکیل شورای انقلاب به خواست و اصرار امام خمینی(ره) بود که مدتی آقایان شهید مطهری و شهید بهشتی تعلل می کردند و امام یادآور می شدند که دارد دیر می شود. حتی نانه ای هم برای آیت الله نوروی همدانی فرستادند که افرادی را برای شورا معرفی کند و در آن نامه آمده بود که روحانی نباشند. اگر در این زمینه به صحیفه امام رجوع شود، موضوع بهتر روشن می گردد. قادری
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین