کد خبر: ۹۵۴۴
تاریخ انتشار : ۲۵ مرداد ۱۳۸۴ - ۱۱:۰۸

چرا دروغ می گوئید؟

بررسي آثار دروغ گفتن و شخصيت افراد دروغ پرداز
آفتاب‌‌نیوز : مردمک چشمهايشان از قتل ، جسد، کلاهبرداري ، فرار، آزار و اذيت و خيانت اشباع شده است. لازم نيست مثل اوقاتي که اخبار علمي تايپ مي کنند پي مترجم ها بدوند و از آنها املاي صحيح را بپرسند؛ چون هزاران بار تيرگي جوامع انساني را در قالب حروف سربي به هم چسبيده ، بي غلط تکرار کرده اند.
قضات و وکلا هم زياد آن را مي شنوند. آنها به دروغ شنيدن از متهمان عادت کرده اند. هميشه کساني هستند که با وعده هاي دروغ ديگران را فريفته اند يا اموالشان را تصاحب کرده اند.
دروغ از آن کلماتي است که هر روز در دادگاه هاي خانواده رد و بدل مي شود. آنجا زنان و مرداني هستند که يکديگر را به راست نگفتن محکوم مي کنند يا آدمهايي که از دروغ گفتن همراه زندگي شان ترسيده اند و شک و بدبيني راحتشان نمي گذارد. 

با اين که دروغ جزو مشترک همه جرايم است ، اما ما هر روز چندين بار به عناوين مختلف حقيقت را منکر مي شويم يا آن را وارونه جلوه مي دهيم. بدعت ، چاپلوسي ، اغراق يا غلو همگي نمونه هايي پوشيده از انکار حقيقتند. ما در تجارت ، تبليغات ، سياست ، امور اداري ، روابط زناشويي و مسائل قانوني دروغ مي گوييم و دروغ مي شنويم. 

در امور اداري براي اعمال نفوذ اجتماعي ، موقعيت ديگران را با چند دروغ کوچک خراب مي کنيم يا آنها را فريب مي دهيم. روساي نامرئي هم هستند که بعد از ناهار جلسه دارند يا به قولي جلسه مي خورند. 

کامپيوترهايي که خبر ناگهاني خراب شدنشان را وقتي اپراتور حوصله رسيدگي به امور را ندارد مي شنويم. در خريد و فروش مجبوريم زمان درازي را صرف چانه زدن روي قيمت اشيا کنيم.
هميشه مادر، خواهر يا همسر فروشنده اجناسي را که انتخاب کرده ايم ، برده اند و ابراز رضايت کرده اند. ما حتي در تبليغات هم دروغ مي گوييم ؛ تبليغاتي که يا گمراه کننده اند، يا غيرمسوولانه و قرار است با بزرگنمايي ، دادن اطلاعات غلط از کيفيت و کميت کالا، تعهدات پس از فروشي که شرکتها هرگز به آنها عمل نمي کنند و جوايز رويايي که هيچکس آنها را نمي برد، ما را بي تفاوت کنند. 

اما بدتر از همه اين است که ما به خودمان هم دروغ مي گوييم ، براي شکستهايمان دليل تراشي مي کنيم ، آدمهاي بدي مي سازيم که علت زنده بودنشان شکست دادن ماست. بعد گناه بي مسووليتي ها يا کم کاري هايمان را گردن آنها مي اندازيم و نقاط ضعفمان را مي پوشانيم. 

درباره دروغهايمان هم مي توانيم خودمان را توجيه کنيم که مصلحتي بود، شوخي کردم ، کوچکتر از آن است که به خاطرش مجازات شوم ، هدفم اجراي عدالت بود، بقيه دروغهاي بزرگتري هم مي گويند و بدترين دليلمان اين است که : همه همين طورند. 

چرا دروغ؟
اگر کسي بگويد همه دروغگوها بيماري رواني دارند، حتما دروغ گفته است. گرچه طبق آمارهاي جهاني از هر 10 نفر ساکنان جهان يکي به بيماري رواني مبتلاست و ممکن است تا پايان عمر شناخته نشود، اما روان شناسان دروغگويي را بيماري رواني مشخصي نمي دانند. 

دکتر محمدحسن منصوريان ، روان شناس ، مي گويد: دروغ نوعي آزار کلامي است که به واسطه آن روح طرف مقابل جريحه دار مي شود. 

از طرفي مي توان آن را نوعي فرار از موقعيت يا مکانيسم دفاعي در شرايط ناخوشايند به منظور پرکردن برخي خلائهاي روحي تعريف کرد. همان طور که درد يا تب يک بيماري جسمي محسوب نمي شود، بلکه نشانه هاي بيماريند، دروغ هم ممکن است از علايم اختلالات رواني باشد. 

دکتر منصوريان احساس حقارت ، وسواس ، اضطراب هميشگي ، کمبود نشاط در زندگي ، خودشيفتگي و اختلالات شخصيتي را برخي از علل دروغگويي مطرح مي کند. 

او معتقد است دلايل دروغگويي آدم بزرگها همان علل دروغگويي بچه هاست. ترس ، نياز، احساس کمبود، ناتواني در بيان احساسات ، تلاش براي کسب امنيت ، پيش بيني نادرست از برخورد ديگران در مواجهه با واقعيت و سعي در کسب محبوبيت ، همگي اسباب دروغگويي اند؛ اما ترس و تربيت غلط در دوران کودکي اصلي ترين دلايل کتمان حقيقتند.
از آنجا که ارزيابي انسان از شرايط و تصميم گيري هاي او براي انتخاب يا رد حقيقت باتوجه به مقايسه خاطرات گذشته با حال به دست مي آيد، خاطرات تلخ دوران کودکي از راست گفتن در بزرگسالي دردسرساز مي شوند. 

کودکان محصول خانواده هاي گسسته يا پريشان هم زياد دروغ مي گويند. آنها با دروغگويي سعي مي کنند شخصيتي کاذب و قابل پذيرش در اجتماع پيدا کنند. 

دکتر منصوريان مي گويد: وقتي در مواجهه با خطاي بچه ها به جاي چراجويي به تنبيه محض متوسل مي شويم ، بايد منتظر دروغ گفتن آنها در تجربه هاي مشابه ، در آينده باشيم. از طرفي باتوجه به اين که بچه ها هميشه از بزرگترها الگوسازي مي کنند، نمي شود از کودکي که همه عمر کوتاهش را دروغ شنيده است انتظار راستگويي داشت. 

از آنجا که تغيير نگرش ، هميشه از ايجاد آن دشوارتر است ، تربيت بچه هاي راستگو به مراتب از ادب کردن آدم بزرگهاي دروغگو آسان تر مي نمايد. حتي اگر همه دروغگويي ها از امراض رواني نشات نگيرند، همه آنها به مشکلات روحي ختم مي شوند. 

احساس ناامني و خطر هم براي دروغگويي و هم مخاطبش ، حس حقارت ، ترس دايمي ضعف در فعاليت هاي گروهي ، مطرود شدن از اجتماع و بدبيني ، جزو کوچکي از عوارض دروغ گفتن هستند. دروغگوها با انکار واقعيت به انگيزه ، شخصيت و هدف آدمهاي ديگر حمله مي کنند و با اين شيوه ، دنيا را براي خودشان و بقيه ناامن خواهند کرد. 

در دنيايي که امن نيست ، انسان ها هميشه آماده دفاعند و ظن و بي اعتمادي نسبت به کساني که از صداقتشان مطمئن نيستند، طبيعي جلوه مي کند. افراد جامعه اي که هر روز دروغ مي شنوند با گذشت زمان نسبت به اعمال و انگيزه هاي يکديگر بيش از حد بدبين مي شوند. بدگماني خشم را به همراه مي آورد و خشم پنهان و حالت تدافعي بهره وري را کاهش مي دهد. 

در چنين جوامعي مردم با سازمان ها و نهادهايي هم که از آنها دروغ شنيده اند، يکي نيستند و آنها را جدا از خود احساس مي کند. حس اعتماد، همدردي يا وحدت از بين مي رود و افراد، بيگانه هاي به ظاهر راستگو را به دروغگوهاي خودي ترجيح مي دهند. 

چنين جوامعي براحتي تسليم دشمنان بيروني شده يا تحت الشعاع آشوب هاي داخلي قرار مي گيرند. 

تويي که مي شناسمت

دروغ گفتن در علايم رفتاري فرد تاثير مي گذارد. قضاوت درباره هر پديده اي با استناد به اطلاعاتي است که از منابع گوناگون به دست مي آوريم و يکي از آن منابع گفته هاي سايرين است و دروغ شنيدن قضاوت عادلانه را مختل مي کند. 

توجه به علايم رفتاري حاصل از دروغگويي براي قضات ، وکلا، ماموران انتظامي و همه آنها که به نوعي در مسند قضاوتند، مساله اي ضروري است. گرچه رفتارشناسي براي دروغگوهاي حرفه اي مفيد نيست ؛ چون آنها مي توانند هنرمندانه علايم غيرکلامي ناخودآگاه را کنترل کنند و با تقليد برخي از نشانه هاي رفتاري راستگويان مخاطب را به اشتباه بيندازند. 

هدايت ، قاضي بازنشسته دادگستري مي گويد: مواردي را شاهد بوده که متهم خودش هم از راست و دروغ حرفهايش باخبر نيست. 

اين جور آدمها از سر عادت دروغ مي گويند و چون خودشان هم دروغشان را باور کرده اند، هيچ گونه رفتار ناهنجاري نشان نمي دهند؛ اما با توجه به اين که حافظه چنين افرادي نظم لازم براي نگهداري همه اطلاعات راست و دروغ را در کنار هم ندارد، معمولا به تناقض گويي دچار مي شوند. 

دروغگوهاي غيرحرفه اي و آنها که در شرايط خاص و نه بکرات دروغ مي گويند، معمولا به عذاب وجدان دچار مي شوند و دروغ گفتن بر حرکات کلي بدن ، لحن ، تن و ضرباهنگ کلامشان تاثير مي گذارد. 

در مواردي ديده شده است که ريتم کلام با نزديک شدن به حقيقتي که قصد وارونه نشان دادنش را دارند تند مي شود. آنها تند تند حرف مي زنند تا دروغشان بين کلمات جا بماند يا طرف مقابل فرصتي براي تجزيه و تحليل مسائل پيدا نکند و متوجه تناقض ها نشود. 

گاهي هم سرعت صحبت کردن بشدت پايين مي آيد چون مجبورند همه جزييات دروغ را تصور کنند و بعد آن را به زبان بياورند. دروغگوهاي غيرحرفه اي معمولا نمي توانند دستهايشان را کنترل کنند و انگشت ها گاه گاه چشمها يا دهان را مي پوشانند. دکتر منصوريان مي گويد: دروغگوها معمولا قسم مي خورند، چون مطمئنند طرف مقابل حرفهايشان را باور نخواهد کرد. 

گاهي تن صدايشان بدون دليل مشخصي بالا مي رود يا به سرعت پايين مي آيد. يک متخصص رفتارشناس مي گويد: آنها دوست ندارند توي چشمهاي طرف مقابل نگاه کنند و هنگام صحبت کردن به اجزاي صورتشان (مخصوصابيني) دست مي کشند و از لمس کامل دست طرف مقابل طفره مي روند.
مسلما هيچيک از اين علايم نمي توانند کسي را مطمئن کنند که مخاطبش دروغگوست ، چون هر نشانه رفتاري را مي توان به چندين مشکل دروني که يکي از آنها دروغگويي است ، نسبت داد.

گل و خار
گرچه به قول اسپانيايي ها گل و حقيقت هر دو خار دارند، گاهي لذت بو کردن گلي به درد خاري در دست مي ارزد ؛ اما از آنجا که انسان موجودي کامل آفريده شده که هنوز به کمال نرسيده است ، دروغهاي شيرين را به حقايق تلخي ترجيح مي دهد. 

در ايران باستان ، نيکويي گفتار يکي از 3 اصل اساسي دين بوده است و واژه دروغ را هم به معني کذب و هم گرويدن به آيين اهريمني مي دانسته اند ؛ بدين معني که اجدادمان بين ديگر فريبي و پيوستن به اهريمن ، مرزي قائل نبوده اند.
امامان نيز بر صداقت تاکيد مي کنند. امام پنجم مي فرمايند: راستگويي را پيش از سخن گفتن بياموزيد.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
-
|
۱۷:۴۰ - ۱۳۸۴/۰۵/۲۵
0
0
كمي كمتر بنويسيد
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین