آفتابنیوز : آفتاب: استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با دفاع از رضاشاه گفت: ما مدیون شمشیر آغامحمدخان و چکمههای رضا شاهیم.
صادق زیباکلام دوشنبه شب با حضور در مناظرهای با حجتالاسلام والمسلمین رهدار در دانشگاه صنعتی اصفهان به بررسی ریشههای ضدیت با آمریکا و آمریکا ستیزی در ایران پرداخت.
اهم سخنان صادقزیبا کلام را در ادامه بخوانید:
تقریباً از اوایل انقلاب وقتی به نزدیک 13 آبان میرسیم در بسیاری از دانشگاهها به این مناسبت سخنرانیهایی برگزار میشود که خود من هم در این یک هفته اخیر برای سومین بار است که در چنین مراسمی حضور پیدا میکنم.
در بحث ایران و آمریکا میتوان با دو رویکرد مسئله را نگاه کرد؛ اول اینکه فرض را بر این بگذاریم که انقلاب اسلامی ایران در تضاد و تقابل با کشور آمریکا است و اینکه بگوییم در سه دهه گذشته آمریکاییها اقدامات و توطئههایی علیه ما انجام دادهاند و بارها سعی کردهاند به نظام جمهوری اسلامی ایران ضربه وارد کنند که هر بار به نحوی با شکست روبهرو شدند.
این دیدگاهی بوده که در سه دهه گذشته با تکیه بر دو فرض وجود دارد؛ اول این که آمریکا بعد از انقلاب و سرنگونی پهلوی در ایران منافع خود را در ایران از دست داد و با ما دشمنی دارد؛ فرض دوم بر این است که ذات آمریکا و اساساً قدرتی مثل او نظامی همچون جمهوری اسلامی را بر نمیتابد چرا که آمریکا میخواهد حکومتی مطیع و وابسته در ایران وجود داشته باشد که بتواند این حکومت را تحت نظارت و کنترل خود داشته باشد.
بر اساس این موضوع است که آمریکا در طول این 30 سال دست به توطئههای گوناگونی علیه ایران زده که از جمله این توطئهها میتوان به توطئه انجام شده در اول انقلاب اشاره کرد که آمریکاییها سعی داشتند لیبرالها را در ایران روی کار آورند که بعد از اشغال سفارت آمریکا در ایران این توطئه شکست خورد؛ اسناد آن هم نشان از این داشت که دولت موقت و بنیصدر جاسوس بودند.
پس از این موضوع آمریکا سعی کرد با راه اندازی مسئله طبس گروگانها را آزاد کند که آن هم با شکست مواجه شد؛ بعد از حادثه طبس قصد انجام کودتای نوژه را داشت که این توطئه هم با شکستی دیگر برای آمریکاییها همراه بود؛ بعد از آن آمریکا با تجهیز صدام حسین عراق را علیه ایران وارد جنگ کرد که آن هم با شکست روبهرو شد؛ سپس به تهاجم فرهنگی و شبیخون فرهنگی روی آورد که باز هم شکست خورد و برای تکمیل پروژه توطئههای خود دست به محاصره اقتصادی علیه ما زد که باز هم راه به جایی نبرد و شکست خورد؛ بعد ایران را تهدید نظامی کرد که باز هم شکست خورد؛ 11 سپتامبر را توسط القاعدهای که مورد حمایت آنها بود ایجاد کرد تا بتواند در منطقه حضور نظامی داشته باشد که باز هم شکست خورد؛ در بحث هستهای علیه ما وارد عمل شد که باز شکست خورد؛ آخرین توطئه آن هم برنامه فتنه 22 خرداد بود که باز هم شکست خورد و آمریکاییها از این همه شکست مانند تیمور لنگ که نظارهگر تلاش مورچهای که از دیوار بالا میرفت تا دانه را به بالا برد درس گرفته و امروز علیه ما با یک توطئه جدید تحت عنوان جنگ نرم وارد میدان شدهاند و ما اکنون در این فاز هستیم.
این رویکرد عمومی است که در طی این سه دهه گذشته در مواجهه با آمریکا وجود داشته است؛ اما سوال اساسی و بنیادی این است که واقعاً ریشه ستیزها و این تضادها بر سر چیست چرا که اگر بگوییم ما مبارز هستیم و مورد ظلم واقع شدیم این معنی را میدهد که در جهان یکی دو کشور مستقل بیشتر وجود ندارد و کشورهایی که با آمریکا رابطه دارند همه نوکر و تحت سلطه حکومت استکباری آمریکا هستند.
اگر بگوییم با کل نظام فکری و ایدئولوژیکی غرب مشکل داریم این موضوع راحتتر قابل فهم است تا اینکه بگوییم با بخشی از غرب با مشکل مواجه هستیم.
در این ماجرا آمریکاییها برای پاسخگویی به افکار عمومی جهان زیر فشار بودند و برای همین لازم بود دست به چنین اقدامی بزنند تا گروگانهای خود را در ایران آزاد کنند هر چند امید زیادی به موفقیت عملی آن نداشتند و این عملیات با شکست کامل مواجه شد اما این دلیل بر این نیست که بگوییم آمریکا به ایران حمله نظامی کرد چرا که هواپیماهایی که این عملیات را انجام دادند هواپیماهای باربری بود نه نظامی.
اصطلاح جنگ نرم در ایران تولید شده و زاده همان تفکر توهم توطئهای است که در ایران و برخی از سران وجود دارد؛ اگر شما این واژه جنگ نرم را در گوگل سرچ کنید خواهید دید که تمام منابعی که خواهد آمد اکثرا منابع ایرانی است؛ این نشان از این دارد که چنین ادبیاتی در ایران تولید شده است.
در ابتدا باید دید که در ذات انقلاب اسلامی در ابتدا آمریکا ستیزی وجود داشت یا نه که اگر به شعارهای انقلاب بنگریم خواهیم دید که مسلما چنین چیزی نبوده است.
من شما را ارجاع میدهم به سخنان امام(ره) در پاریس در مصاحبههایی که از ایشان می شد؛ عمدهترین پرسشی که از ایشان میشد این بود که هدف شما از مبارزه چیست؟
حکومت اسلامی مد نظر شما چه حکومتی خواهد بود؟ ولی هیچ کسی نمیپرسید شما با آمریکا ستیز دارید یا نه؟
باید با دیدی تاریخی ریشه آمریکاستیزی را در ایران بررسی کنیم؛ باید دید چرا این آمریکا ستیزی در ایران به وجود آمد و ریشه آن چیست و چرا این آمریکا ستیزی از اول انقلاب تاکنون در ایران مانده است؛ چرا که اگر بگوییم چنین رویهای بیشترین تاثیر را روی ایران گذاشته است اغراق نکردهایم.
بعد از رضا شاه یک فضای نسبتاً باز سیاسی نسبت به گذشته در ایران به وجود آمد که در آن زمان به خاطر همین، ایدئولوژیهای سیاسی با شتاب جای خود را در میان اقشار مختلف جامعه باز کردند که از جمله مهمترین این ایدئولوژیها در آن زمان ایدئولوژی مارکسیسم به رهبری حزب توده در آن زمان بود که همزمان بود با نفوذ بی حد و حساب مارکسیسم جهانی در عرصههای بینالملل که این ایدئولوژی الگویی را در جهان مطرح کرده بود به این عنوان که در جهان دو قطب وجود دارد یکی کشورهای عقب مانده و دیگر قطب کشورهای توسعه یافته که معمولاً این دو قطب منافعشان در تضاد با هم تامین میشود و گروه دوم میخواهد گروه اول را تحت سلطه خود نگه دارد.
مسلماً چنین دیدی در آن زمان در ایران به دست مارکسیستها جا باز کرد و هنوز هم چنین دیدی نشأت گرفته از همان دیدگاههایی است که ریشه آن در تاریخ ماست.
اگر امروز هم ما بخواهیم با چنین دیدی به این مسئله نگاه کنیم پس باید مصدق را هم وابسته به نظام امپریالیستی آمریکا بدانیم؛ اگر بخواهیم با چنین دیدی بنگریم پس باید بسیاری از نهضتهای اسلامی را هم هر چند بعدها مارکسیسم شدند وابسته به امپریالیسم آمریکایی بدانیم.
ما باید ببینیم چرا در یک کشور مسلمان آن هم شیعه اساساً تفکر مارکسیستی این قدر نفوذ پیدا کرد به طوری که در زمان انقلاب اکثر جنبشهای مذهبی روشنفکران و نویسندگان یا از هواداران مارکسیسم بودند و یا خود تودهای بودند؛ ما باید ریشهیابی کنیم که چرا مارکسیسم مانند نقل و نبات در اپوزیسیون ایران به این شدت رشد کرد.
سوال من این است که چرا باید مارکسیسمی که بعد از فروپاشی شوروی رو به افول رفت توانست خود را در ایران باز تولید کند؛ مگر نه اینکه به خاطر ریشه همین تفکرات آمریکا ستیزی بوده است که امروز ما شاهد این هستیم که جریان اصولگرایی همان مارکسیسم است و چه بسا حتی از مارکسیستها یک قدم جلوتر گذاشتهاند.
یکی از مهمترین دلایل نفوذ مارکسیسم را عقب ماندگی علوم سیاسی در ایران است.
به همین دلیل است که مارکسیسم مرتب در ایران به باز تولید میرسد، البته به خاطر برخی ملاحظات سیاسی هم هست چرا که دشمنی با استکبار به تعریف آنها که امروز آمریکا پرچم دار آن شناخته میشود یکی از نقاط مشترک مارکسیسم و حکومت ماست؛ این مسئله در جریان اصولگرایی به حدی است که حتی آنها یک گام جلوتر از مارکسیستها هستند؛ آمریکا را نماد ظلم و جمهوری اسلامی را نماد یک حکومت مبارز علیه ظلم عنوان میکنند.
من معتقدم تاریخ بهترین تعیین کننده است به شرطی که تحریف نشود؛ به نظر من رضا شاه خدمات زیادی را به ایران کرد؛ من معتقدم که ایران مدیون دو نفر است؛ یکی شمشیر آغامحمدخان و دیگری چکمه رضاخان؛ هر چند در دوران رضا شاه فضای بسته و دیکتاتوری حاکم بود ولی همین رضا خان توانست یکارچگی را در ایران حفظ کند و تمامیت ارزی را حفظ کند و خدمات عمرانی زیادی را برای ما به ارمغان بیاورد.
در سیاست خارجه منافع ملی است که تعیین کننده است ما نه برای همیشه دوستان و همپیمانان بین المللی داریم و نه برای همیشه دشمن دیگر کشورها هستیم، بلکه آنچه برای ما ملاک است منافع همیشگی است که اگر این منافع را در نظر بگیریم خواهیم دید که دشمنی با آمریکا هیچ سودی برای ما طی این سه دهه نداشته بلکه لطمات زیادی نیز به کشور ما وارد کرده است.