آفتاب- حجت الاسلام علی عسگری*: امام علی(ع) فرمود: «خدایا تو میدانی از ما نیست کسی که برای رسیدن به قدرت تلاش کند. از ما نیست کسی که برای رسیدن به دنیا و مظاهر فریبنده مادی کوششگری نماید بلکه جهد و کوشش ما برای زنده کردن نشانهها و ارزشهای دینی، اصلاح در بلاد و شهرهای اسلامی، ایجاد امنیت برای مظلومان و اجرای حدود شرعی (التزام به قوانین شرعی) است».
نظر به آنچه که از مولای خوبان، پیشوای شیعیان و امام عارفان علی (علیه السلام) نقل شد، معیار همگرایی اسلامی رسیدن به قدرت، ثروت و مطامع دنیا و امور مادی نیست. ملاک و معیار دوستی در جامعه و همگرایی در فرهنگ دینی، التزام به ارزشها و اصلاح با هدف امنیت همهجانبه مظلومان و اجرای قانون و حدود شرعی برای همگان است. شکی نیست که رعایت اصول و حرکت در مسیر اصلاح در جامعه دینی از راه ایمان و التزام عملی انسانهای دیندار و مؤمن به ارزشهای اسلامی حاصل میشود.
همچنان که بیتوجهی به دنیا و مظاهر مادی از نوع ریاست و قدرتطلبی، ثروتاندوزی و غیره به مراتب ایمانی آنان بستگی دارد. روشن است که به هر میزان یک انسان مسلمان و خداباور از ایمان بالاتری برخوردار باشد، نسبت به قدرت، جاهطلبی، زراندورزی، رفاه شخصی و شهوت بیاعتناتر از دیگران است و چه بسیار دیده شده که مقام و ریاست، پول و ثروت و دیگر مظاهر مادی و مطامع دنیا در چشم انسانهای دارای مراتب ایمانی بالاتر خیلی پست، حقیر و ناچیز است زیرا که آنان به دنیا به عنوان هدف نگاه نمیکنند و مدیریت و سیاست را تنها وسیلهای برای رسیدن به قدرت نمیدانند بلکه مسئولیت خودشان را خدمت به دیگر همنوعان دانسته و مقام دنیا برایشان امتحان و ابزاری برای تعالی و رشد معنوی است. در حد وظیفه و انجام مسئولیت به مردم، خانواده و اجتماع مسلمانان به دنیا توجه دارند و به میزان ضرورت از مواهب خدادادی استفاده مینمایند نه افراط میکنند و نه تفریط و تنها هدف آنها تقرب به خدا و معشوق حقیقی است.
حال با توجه به آنچه که بیان شاد، باید دید اصولگرایی روند جریان ارزشمداری حاکم و موجود در جامعه دینی و انقلابی کنونی ایران، از این نوع است یا اینکه بنا به جهاتی عوامل دستاندرکار این جریان هم به مثل جریان حاکم گذشته و اصلاحطلبان در مسیر کاری خود برخوردار از خبط و خطا شدهاند.
نگارنده شک ندارد که در سالهای آغازین شروع فعالیت اصولگرایان به ویژه سال اول مجلس هفتم، اقدامات شفاف، آشکار و عملی اصولگرایان هم خوب پیش رفت و هم امیدوارکننده بود. التزام به ارزشها و حرکت مصلحانه در برابر ریاستطلبی و مظاهر مادی موردنظر بعضیها به طور مشهود و غیرقابل انکاری جامه عمل به خود پیچید. مطالبات دینی و معیشتی مردم در اولویت قرار داشت.
در جهت تأمین حقوق اساسی ملت و مطالبات برحق روحانیت و مراجع عظام تقلید و به ویژه التزام به قانون، قدمهای مؤثری برداشته شد و اصول اخلاقی، اجتماعی و سیاسی تصریحشده در قانون اساسی، مورد توجه قرار گرفت.
پیش از این زمانی که در مجلس هفتم در جمع اصولگرایان حضور داشتم، یکی از بزرگان اصولگرا در یک جلسه سیاسی اصولگرایان، آیه 119 از سوره توبه را قرائت نمود و خطاب به اصولگرایان گفت: «یا ایها الذین آمنوا، اتقوا الله و کونوا مع الصادقین، ای کسانی که ایمان آوردهاید، تقوی پیشه کنید و همراه با صادقان و راستگویان باشید.»
آن استاد فرزانه و گرانمایه در آن جلسه تأکید نمود که راستی کلید نجات برای همه است و گفت: «پایداری جریان اصولگرا به این است که در درجه اول خود اصولگرایان با خود صادق باشند و در درجه بعد، با مردم و نخبگان از راه صدق و صفا برخورد نمایند. حتی با رقیبان سیاسی خود دوستی و صمیمیت داشته باشند.»
آنچه که گفته شد، تنها شمهای از اصولگرایی در آغازین ماههای شروع فعالیت اصولگرایان بود، ولی متأسفانه رفتهرفته قدرت به کام بعضی از اصولگرایان شیرین آمد و شد آنچه که نباید میشد. آنان ریاستطلبی بر دیگران را پیشه خود ساختند و مرعوب قدرت شدند. رقابت برای کسب قدرت در میان خود اصولگرایان برای بعضیها شکل هدف به خود گرفت. اینان نقد درون گفتمانی اصولگرایان را برنتابیدند و رفتهرفته اصولگری به اصولگرایی دولتی و غیردولتی تبدیل شد.
طبیعی است اگر کسی یا کسانی دولت و قدرت حاکمه را به هر طریقی ازآنِ خود بداند و باور خویش را به تمام معنی و مفهوم کلمه، قطعی و همراه با حقیقت بداند، به طوری که خلاف آن را به کلی محال و ممتنع محسوب نماید، دیگر به خود و دیگران اجازه نقد ناصحانه و منصفانه یا نمیدهد و یا اینکه نسبت به آنان بدبینانه رفتار خواهد کرد.
این چیزی است که با کمال تأسف اصولگرایان دولتی با آن دست به گریبان شدهاند. جزماندیشی و خودگرایی تا آنجا پیش رفته که رفتارهایشان تداعیکننده اجتهاد در برابر نص است. اندیشهگریزی از مکتب اسلامی به نفع مکتب ایرانی، ارشادی و نه مولوی معرفی کردن دستور مکتوب رهبری، کماهمیت جلوه دادن موضوع حجاب اسلامی و عدم پاسخگویی به مطالبات دینی و دلسوزانه مراجع عظام تقلید و عدم التزام به قوانین مصوب مجلس و مورد تأیید شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت نظام، نمونههای روشن و آشکاری از تخطی جریان اصولگرای دولتی از ارزشها و اصول مطلوب و مورد نظر اصولگرایان دیگر است. اظهار نظر در رابطه با مسائل مربوط به مدیریت جهانی، پیوند دادن مدیریتهای غیرکارآمد به مدیریت عالی واسطه فیض الهی حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) و تأکید به شعیب ابن صالح بودن رئیس دولت از سوی حامیان سطحینگر و مروجین ناقص مدیریتظهور که حساسیت مراجع و دلسوزان نظام و انقلاب را برانگیخته است، از چالشهای مهم دیگر جریان اصولگرا میباشد که وضعیت اصولگرایی حاکم بر کشور را با پیچیدگی خاصی مواجه کرده است.
آنچه که موجب نگرانی است و اصولگرایان منتقد را بیش از دیگران نگران ساخته است، تشویه سیمای نورانی اسلام با رفتارهای به ظاهر اصولگرایانه و عدالتطلبانه بعضی از حامیان و عوامل حاشیهساز دولت است که به نام دفاع از اسلام و ولایت انجام میشود. توهین و افترا به بزرگان و گفتن این مطلب که بعضی از بولتننویسان برای مراجع قم دروغ جعل کرده و خبرسازی مینمایند و بسیاری از اظهارات نسنجیده دیگر، نه تنها با مفاهیم کلیدی انقلاب و ارزشمداری همخوانی ندارد که در نوع خود یک ضدارزش است.
این قبیل اظهارنظرها که در دوران حاکمیت لیبرالها و بنیصدر تجربه شده است، باعث هرجومرج و شکسته شدن حرمت بزرگان دینی و بسیار وهنآمیز است و در عمل هزینه گزافی را به انقلاب، رهبری و مفهوم ارزشمند و کلیدی اصولگرایی تحمیل خواهد کرد. به همین جهت است که چهرههای مؤثر و دلسوز اصولگرا به ویژه روحانیت و دانشگاهیان همیشهدرصحنه، نباید بگذارند که اصولگرایی متعلق به نظام و رهبری شروعی خوشمیمنت و سرانجامی نامطلوب از خود باقی گذارد.
ادامه سیکل معیوب اصولگرایی دولتی که با نفوذیهای حاشیهساز نیز همراه است، تصدیگری دولتی در حوزه اقتصاد، سیاست و فرهنگ را مبنای کار قرار داده و منتقدین و مخالفان خود را خسوخار معرفی مینماید. این مطلب با اصولگرایی ناب شیعی منافات دارد. تلاش هماهنگ و سازمانیافته دولتی با پولپاشی از بیتالمال و بیاعتبارسازی شخصیتهای اصلی و استخواندار اصولگرا تاکنون چوب حراج به سرمایههای اصولگرایی زده است.
در مقابله با چنین فتنه سازمانیافتهایی، خارج شدن از انفعال یک ضرورت است. این اقدام میتواند از راه بازگشت به ریشهها و مبانی اصولگرایی، تجدیدنظر در رفتارها و کردارهای غیراصولگرایانه، بها دادن به روحانیت اصیل و چهرههای متعهد و دلسوز دانشگاهی و به ویژه انسانهای مستقل و کارآمد از راه جذب حداکثری و دفع حداقلی که مطالبه نظام و رهبری بوده و هست، امکانپذیر باشد.
نتیجه اینکه تجدید قوا و بازنگری همهجانبه و مطلوب در رابطه با اصولگرایی که لازمه حیات و استمرار کشور و نظام به معنای صحیح کلمه است و اصلاح فرآینده از راه توجه به اصول و پرهیز از تندروی افراطگرایی، امری است بایسته، مطلوب و ضروری؛ چیزی که در سال جهاد اقتصادی و انتخابات دور جدید مجلس شورای اسلامی، عقلای قوم و بزرگان اصولگرا لازم است آن را مطمع نظر قرار دهند و برای نظام و انقلاب، مردم و رهبری بیش از گذشته منشأ اثر باشند.
*نماینده مشهد در دوره هفتم مجلس شورای اسلامی