او ابراز عقیده کرد: این حقیر از حدود شش ماه قبل از انتخابات بر خود فرض میدانستم با صاحبنظران بحث اقناعی داشته باشم. سختترین بحث، قانع کردن فرهیختگان بود. فضای ناامیدی در جامعه گسترده شده بود و بخشی از قشر فرهیخته هم میگفتند انتخابات هم باشد، نتیجهاش معلوم است چیست، پس چرا بیاییم در انتخابات شرکت کنیم و بعد هم برویم هزینهاش را بدهیم؟ فضا خیلی مایوسکننده بود ولی رفته رفته هرچه به سال 92 نزدیک میشدیم افراد بیشتری تمایل به شرکت پیدا میکردند.
یونسی ادامه داد: سال 92 که آغاز شد، اولین سفر جناب آقای دکتر روحانی به خوزستان صورت گرفت. البته اسمش سفر تبلیغاتی نبود، جزو سفرهای غیر رسمی بود که خیلی از کاندیداها از دو سال پیش شروع کرده بودند. جناب آقای روحانی در روزهای تعطیلی نوروز به خوزستان و مناطق جنگی سفر کرد و اگر کسی آن سفر را ملاک و معیار قرار میداد، میگفت نتیجه انتخابات معلوم است؛ چراکه همه مردم نسبت به انتخابات ریاست جمهوری، کاندیداها و شخص ایشان نگاه بیتفاوتی داشتند و تنها جمع معدودی تحلیل درستی از جامعه داشتند مبنی بر اینکه این انتخابات میتواند سرنوشت جامعه را تغییر دهد، امید و عقلانیت را به جامعه برگرداند و تغییرات اساسی در زندگی مردم به وجود آورد. البته اکثریت جریانهای سیاسی این تحلیل را قبول نداشتند و میگفتند تنها راه نجات، آمدن جناب آقای خاتمی است یا جناب آقای هاشمی.
وزیر اسبق اطلاعات تاکید کرد: من بارها در رسانهها پیشبینی کرده بودم که حضور امثال آقای خاتمی و آقای هاشمی عملی نیست ولی انتخاباتی پرشور میتوانیم داشته باشیم. حال چرا بنده آقای دکتر روحانی را کاندیدای مناسب آن شرایط میدانستم و بس، در جای خودش قابل بحث است و بحثش هم طولانی است. شاید خود آقای روحانی هم تا این حد باور نداشت ولی ما شرایط را بسیار بسیار مساعد و مناسب برای حضور فردی چون ایشان میدانستیم. بهعلاوه مطمئن بودیم چنانچه آقای روحانی نیاید ممکن است یک گزینه نامناسب به جامعه عرضه شود و سرنوشت جامعه به گونه دیگری رقم بخورد و وضعیت هشت سال گذشته به گونهای تلخ باز هم رقم بخورد. در حالی که ملت ایران تصمیم گرفته بود آن وضعیت را تغییر دهد و به هیچوجه حاضر به تداوم وضع گذشته نبود. در نتیجه هر گزینه نزدیک به آن دوران را مردم برنمیتابیدند. مردم به دنبال تغییر بودند و این تغییر با شرایط زمان و موقعیت فعلی باید با کسی میبود که گفتمان اعتدال و گریز از افراط و تفریط، گفتمان عقلانیت و تبعیت از منطق و نگاه کارشناسی داشته باشد و این ویژگیها را در فردی مانند آقای روحانی سراغ داشتیم.
به گزارش مثلثآنلاین،او در عین حال افزود: مشکل آقای روحانی این بود که جامعه ایشان را نمیشناخت ولی طبقه خواص نسبت به ایشان شناخت داشت و جایی که غیبت احزاب مشهود است، این طبقه خواص هستند که میتوانند جایگزین احزاب شوند و مردم را دعوت کنند و به سمتی سوق دهند. خواص ابتدا آمدند از آقای هاشمی حمایت کردند و بعد به تبعیت از ایشان از آقای دکتر حسن روحانی حمایت کردند برای تغییر و اصلاح. تغییر و اصلاح یعنی ما با استفاده از تجارب گذشته و نگاه به آینده، نزاعها و اختلافات و دعواها و تنگنظریها را رها کنیم و به جای آن، به انسانیت و کرامت انسانی و تخصص، تجربه، انساندوستی و ایراندوستی اهمیت بدهیم. این ارزشها را جایگزین ارزشهای باندی و خانوادگی قرار دهیم و با کفایتان را برای خدمت به مردم در مصادر امور قرار دهیم. اینها خواست مردم بود و امروز ملت ایران شادمان است و امیدوار به آینده. همین که آن روند بسیار خطرناک تغییر کرده، ملت خوشحال است. آن ادبیات سخیف و سست جای خود را به ادبیات عقلانی و فلسفی و فاخر داده است و مردم از این اتفاق خوشحال هستند.