آفتابنیوز : آفتاب: دکتر صادق زیباکلام در روزنامه شرق نوشت: از روز یکشنبه 17شهریور که خانم راستگو بههمراه آقای دنیامالی، دو عضو حاضر در فهرست اصلاحطلبان شورای شهر، به جای دادن رای به محسن هاشمی نامزد اصلاحطلبان، به قالیباف نامزد اصولگرایان رای دادند و در نتیجه با همان دو رای باعث ماندن شهرداری در دست اصولگرایان شدند، رسانههای پرتعداد آنان دفاع شداد و غلاظی از عمل خانم راستگو را کلید زدهاند. همچنین به موازات حمایت از خانم راستگو، اصولگرایان حملات سنگینی را هم متوجه اصلاحطلبان کردهاند. آنان در رسانههای پرتعدادشان، اصلاحطلبان را به واسطه انتقاداتشان به عمل الهه راستگو، متهم به استبداد کردهاند.
از دید اصولگرایان، این حق خانم راستگو بوده که بهعنوان یک عضو شورای شهر، تصمیم بگیرد و انتخاب کند که به چه کسی رای دهد؟ این انتظار و توقع اصلاحطلبان از وی که همه اعضای فراکسیون باید به تصمیمات جمعی احترام بگذارند، از دید اصولگرایان، مصداق روشن استبداد، تحکم و دیکتاتوری است.
آنان همچنین مدعی هستند با اینکه آقای عباس جدیدی به جناح آنان تعلق دارد اما وقتی به جای آقای قالیباف به آقای محسن هاشمی رای داد، اصولگرایان به هیچ روی از وی کدورتی به دل نگرفتند.
اما با وجود همه سرزنشها و استدلالهای اصولگرایان نسبت به اصلاحطلبان و با در نظر گرفتن همه دستهگلهایی که آنان به واسطه عملکرد «آزادمنشانه» رای خودشان میفرستند، همانطور که گفته شد عمل خانم راستگو، غیردموکراتیک بود و دفاع اصولگرایان از وی و متقابلا حملاتشان به اصلاحطلبان و متهمکردن آنان به رفتار غیردموکراتیک، نهایت فرصتطلبی سیاسی است.
این درست است که راستگو از این حق برخوردار است که به هرکس که میخواهد رای دهد اما همه این حق و حقوق، زمانی تحقق مییابد که وی به اعتبار شخص «الهه راستگو» انتخاب میشد و به عضویت شورا درمیآمد. اما آیا رای خانم راستگو، به واسطه اینکه ایشان «الهه راستگو» بودند به ایشان داده شد؟
به بیان دیگر، اگر خانم راستگو در فهرست اصلاحطلبان نمیبود، همین میزان رای را میآورد؟ تصور نمیرود که نه خانم راستگو و نه طرفداران جدید اصولگرای وی، بتوانند چنین ادعایی را مطرح کنند. بنابراین رای ایشان اخلاقا و اصولا برحسب ضوابط و قواعد دموکراسی، تعلق به خودشان نداشته و تعلق به جریان سیاسیای دارد که موجبات انتخاب ایشان را فراهم آورده است.
اگر ایشان بهراستی مایل هستند که حسب انتخاب فردی و شخصی خود تصمیمگیری کند، در آن صورت اخلاقا موظف بود روزی که اصلاحطلبان، وی را در فهرست خود قرار دادند به آنها میگفت در صورتی که انتخاب شود، هیچ تعهدی به تصمیمات جمعی و اهدافی که به مردم اعلام شده و به واسطه آن رای گرفته شده ندارد و هر طور که صلاح دید، عمل میکند.
اما در عمل خانم راستگو بعد از آنکه از اعتبار اصلاحطلبان استفاده (یا درستتر بگوییم سوءاستفاده کرد) مقایسه آقای جدیدی با نامبرده که بعضا از سوی اصولگرایان صورت میگیرد هم قیاس معالفارق است. به همان میزان که حضور خانم راستگو در شورای شهر مدیون اصلاحطلبان است، به همان میزان حضور آقای جدیدی صرفا و فقط مدیون و مرهون «عباس جدیدی» است.
تقریبا اکثریت قریببهاتفاق رایدهندگان تهرانی، به واسطه شخصیت ورزشی وی، به واسطه علاقه به کشتی و اینکه آقای جدیدی در مقطعی قهرمان المپیک و قهرمان ملی کشور بودند، به وی رای دادند. به عبارت دیگر چه عباس جدیدی در فهرست «آبادگران» بود چه در فهرست کارگزاران یا اصلاحطلبان و دیگر اصولگرایان، همین میزان رای را میآورد چون رای به جدیدی به واسطه فهرست نبود. این چه دخلی به خانم راستگو پیدا میکند که اگر در فهرست اصلاحطلبان نبود یکهزارم این رای را هم نمیآورد؟
بعید به نظر میرسد که اصولگرایان این نکات و قواعد ابتدایی، بدیهی، اولیه دموکراسی، حزبی و کار تشکیلاتی را ندانند. اما اینکه با وجود این، چرا خود را به تجاهل زده و با همه وجود به دفاع از عمل غیراخلاقی خانم راستگو برخاسته و اصلاحطلبان را متهم میکنند شاید در گرو این پرسش است که اصولگرایان بهراستی چقدر پایبند به ضوابط اخلاقی در سیاست هستند؟
پاسخ به این سوال البته بارها برای مردم روشن شده است.
همچنین سایت عصر ایران نوشت: الهه راستگو ،عضو شورای اسلامی شهر تهران ، در جریان رأی گیری شورای شهر تهران با دادن رأی به محمدباقر قالیباف، باعث شد در گزینه اصلاح طلبان و اعتدالگرایان ، یعنی محسن هاشمی ، شکست بخورد چه آن که اگر او در دور نخست رأی گیری که طرفین 15 - 15 شدند به هاشمی رأی می داد ، نتیجه 16 - 14 به نفع هاشمی تمام می شد و دور دوم رأی گیری و اتفاقات آن پیش نمی آمد. راستگو ، در جریان انتخابات شوراها ، در فهرست اصلاح طلبان قرار داشت.
در پی رأی راستگو به قالیباف ، حزب اسلامی کار، جلسه ای تشکیل داد و او را از این حزب اخراج کرد.
اصلاح طلبان نیز، با تعابیری چون "خائن" اقدام او را نکوهیدند و در مقابل ، راستگو با اعلام این که بر اساس تشخیص فردی خود ، قالیباف را اصلح تشخیص داده ، پرسیده است: من به چه چیزی خیانت کرده ام؟
اگر بخواهیم نگاهی منصفانه به موضوع داشته باشیم ، ناگزیر از تفکیک قضیه به 3 بخش خواهیم بود.
قانون
از منظر قانونی ، عضو اصلاح طلب شورای شهر تهران ، اقدامی کاملاً در چارچوب قانون انجام داده و به یکی از دو کاندیدای شهرداری تهران ، رأی داده است. او حق داشته نام هر که را که می خواسته بر روی برگه رأیش بنویسد و یا حتی رأی ممتنع بدهد. انتخاب شهرداری ، از شؤون و وظایف شورای شهر و اعضای آن است.
از این زاویه ، هیچ کس حق ندارد کوچکترین نقد و انتقادی بر رأی الهه راستگو یا هر فرد دیگری وارد آورد.
مردم
اما فارغ از این موضوع ، اگر بخواهیم از منظر رأی دهندگان به موضوع بنگریم ، قضیه متفاوت خواهد بود.
در شهرهای بزرگی مانند تهران ، افراد نوعاً و غالباً با حضور در فهرست های اصلی ، می توانند شانس حضور در مجلس شورای اسلامی و شورای شهر را داشته باشند و کمتر پیش می آید که افرادی با توجه به شخصیت فردی و معروفیت خودشان بتوانند خارج از لیست های اصلی ، رأی بیاورند.
مردم نیز ، بر اساس گرایش های سیاسی خاص خودشان ، عمدتاً لیستی رأی می دهند. حتی رهبر معظم انقلاب نیز در روز انتخابات سال جاری، تصریح کردند: "من به 31 نفر در انتخابات شورای شهر رأی دادم. البته برخی از حضرات را از نزدیک می شناختم و برخی افراد دیگر را بر اساس اعتماد به یکی از فهرست ها انتخاب کردم."
در انتخابات شوراها ، هم اصلاح طلبان و هم اصولگرایان لیست داشتند. حامیان قالیباف نیز در قالب اصولگرایان لیست داشتند.
دولتی های سابق نیز به سرلیستی "عبدالرضا شیخ الاسلامی" وزیر معزول کار فهرست انتخاباتی خود را داشتند و حتی "علی نیکزاد" وزیر وقت راه و شهرسازی را به عنوان شهردار انتخابی خود به مردم معرفی کرده بودند.
بنابراین ، کسانی که رأی شان این بود که یک اصلاح طلب مانند محسن هاشمی شهردار شود ، به لیست اصلاح طلبان که افرادی مانند الهه راستگو را در خود داشت ، رأی دادند.
شهروندانی که به دلیل خدمات ارزنده قالیباف ، ادامه راه او را می پسندیدند، به فهرست اصولگرایان و مشخصاً حامیان قالیباف رأی دادند. ترجیح آنان این بود که اگر قالیباف رئیس جمهور نشد ، مجدداً شهردار باشد یا در صورت ریاست جمهوری او ، فردی از این جریان شهردار شود.
حامیان دولت سابق نیز طبیعتاً به فهرست دولتی ها رأی دادند.
بنابراین، کسی که به راستگو رأی داده ، با این اطمینان به او رأی داده که به یک گزینه اصلاح طلب برای شهرداری رأی خواهد داد نه به قالیباف.
کسی هم که مثلاً به مرتضی طلایی رأی داده ، با این علم و انتظار که او به گزینه ای اصولگرا مانند قالیباف رأی می دهد نام او را بر تعرفه رأی نوشته است.
لذا هر کدام از این ها که بر خلاف اعتماد مردم به لیست ها ، عمل کنند ، فارغ از این که اصولگرا باشند یا اصلاح طلب ، به این اعتماد ، پشت پا زده است.
تحزب
کسانی که عضو حزبی هستند و اگر به جایی می رسند و مثلاً در انتخابات شورای شهر ، برنده می شوند ، رهین هزینه های مادی و معنوی حزب و گنجاندن نام خود در فهرست انتخاباتی هستند، از منظر روابط و مقررات درون حزبی ، تابعی از تعهداتی هستند که در آن مجموعه پذیرفته و امضا کرده اند.
هر گونه تخطی از مرامنامه ، اساسنامه یا تعهدات درون حزبی، می تواند در قالب مقررات داخلی همان حزب مورد بررسی و تصمیم گیری قرار گیرد که می تواند از حزبی به حزبی دیگر متفاوت باشد که موضوع بحث حاضر نیست.
با این حال از آنجا که فقدان حزبگرایی به معنای واقعی، از مشکلات جدی جامعه امروز ایران است ، از کسانی که در مراودات حزبی هستند، انتظار می رود قاعده مند رفتار کنند تا تحزب به عنوان بخشی مهم از جریان دموکراتیزاسیون نهادینه شود نه این که به گونه ای عمل کنند که همین تحزب نیم بند هم به باد فنا برود.