کد خبر: ۲۲۴۳۹۴
تعداد نظرات: ۵ نظر
تاریخ انتشار : ۰۲ دی ۱۳۹۲ - ۰۹:۱۰

جستجوی حقیقت «استرداد»؛ طلا‌های ایران کجاست؟

تصویری از صحنۀ اعدام فرامرز تکین به اتهام خیانت به کشور پخش می‌شود و بعد تصاویری نادیده از شهری سرد در سرزمین‌های شمالی. ساختمان‌هایی با گنبدهای رنگارنگ و ماشینی شیک که با پلاک دولتی و اسکورت موتورسواران از میان ساختمان‌های زیبا و سر به فلک کشیدۀ مسکو عبور می‌کند. ماشین و هیات همراه به مقابل کاخی مجلل می‌رسد، رانندۀ ماشین با نگهبان جلوی در صحبت می‌کند و به تنهایی وارد محوطۀ کاخ می‌شود. تیتراژ فیلم «استرداد» به این شکل ساخته شده است. چیزی شبیه اکثر فیلم‌های ایرانی که در خارج از ایران ساخته می‌شوند و ابتدا سعی می‌کنند نشان دهند برای به تصویر کشیدن شهری در آن سوی مرز‌ها چه مخارجی متحمل شده‌اند و حالا این تصاویر یعنی ترکیبی از رنگ و معماری و موقعیتی نمادین از فضای سرد مسکو قرار است بیننده را تا انتها روی صندلی‌ها نگه دارد.
آفتاب‌‌نیوز :
آفتاب: امید ایران‌مهر در تاریخ ایرانی نوشت: در ادامه فرامرز تکین افسر عالی‌رتبه ارتش شاهنشاهی را می‌بینیم که از خواب بیدار می‌شود و برای انجام ماموریتی مهم به کاخ نخست‌وزیری فراخوانده می‌شود. ماموریتی از طرف شخص نخست‌وزیر سپهبد فضل‌الله زاهدی. او قرار است سرپرست هیاتی ۵ نفره باشد برای سفر به مسکو و تحویل گرفتن غرامت جنگ جهانی دوم از روس‌ها، غرامتی مهیا شده از شمش‌های طلا. تغییر تاریخ «استرداد» از همین‌جا آغاز می‌شود. جایی که قرار است هیاتی به سرپرستی یک نظامی به مسکو سفر کند و محموله‌ای از طلا را که «غرامت» جنگ جهانی دوم است با خود به ایران بیاورد. حال آنکه در آن سال بحث بر سر بازپس‌گیری «طلب» ایران از شوروی به واسطۀ چاپ پول توسط بانک ملی برای رفع و رجوع هزینۀ سربازان شوروی اشغالگر بود و چیزی به عنوان «غرامت» در جایی درخواست یا ثبت نشده است.
 
دوم - یکی از اعضای هیات، ستوان غزال گورانی است. از افسران زن ارتش ایران که قرار است به واسطۀ تسلط بر زبان روسی، در سفر مسکو نقش دیلماج سرهنگ تکین را عهده‌دار باشد. افسری یگانه چرا که جز غزال «استرداد» تا پیش از این شنیده نشده بود و در جایی ثبت نبود که هیچ زنی تا پیش از دهۀ ۴۰ شمسی توانسته باشد لباس ارتش ایران را بر تن کرده و به ماموریتی خارجی اعزام شود.
 
سوم - هواپیمای هیات اعزامی ایران به مسکو چنان که از زمین برمی‌خیزد در پس‌زمینه و نزدیکی افق ساختمان‌های بلندمرتبۀ تهران هستند که یک به یک در حاشیۀ تصویر به چشم می‌آیند؛ ساختمان‌هایی که بعید است عمرشان به ۶ دهه قد دهد...
 
چهارم - هواپیما عازم مسکو است و ستوان گورانی در حال مطالعه کتاب است. کتاب آنچنان که از آرم گوشۀ جلدش پیداست از محصولات انتشارات خوارزمی است. اینکه چگونه انتشارات خوارزمی یک دهه پیش از تاسیس، کتابی منتشر کرده که از قضا مورد توجه تنها افسر زن ارتش ایران در آن روزگار قرار گرفته، چندان مشخص نیست!
 
پنجم - تکین و هیات همراه پس از روز‌ها معطلی در مسکو، با کشتی حامل طلا‌ها به ایران می‌آیند و در بندر انزلی پهلو می‌گیرند. افسری از ارتش در اسکله انتظارشان را می‌کشد. او می‌گوید بر اساس فرمان سپهبد زاهدی قرار است طلا‌ها با قطار به تهران حمل شوند. تکین هم با دیدن دستخط زاهدی به این کار رضایت می‌دهد. عجیب آنکه در حقیقت ماجرا، هنگام تحویل طلاهای شوروی در مرز جلفا یعنی خردادماه ۱۳۳۴، سپهبد زاهدی دو ماهی بود که استعفا داده بود و نخست‌وزیر وقت ایران، حسین علاء بود.
 
ششم - پس از درگیری‌های گوناگون میان عوامل مختلف برای به دست آوردن طلا‌ها که به متوقف کردن قطار در میانۀ راه انزلی - تهران، تیراندازی و زخمی شدن تکین هم می‌انجامد، محمولۀ طلا‌ها به ایستگاهی متروکه می‌رود و معلوم می‌شود که بار قطار جز ذغال سنگ نبوده و محمولۀ اصلی از مرز جلفا وارد ایران شده است. تا اینجای کار دست‌کم یک مورد مشابه آنچه در روزنامه‌های آن زمان و کتب تاریخی درج شده در فیلم دیده می‌شود و آن هم تحویل طلا‌ها در مرز جلفاست، اما دقایقی بعد گفته می‌شود که این طلا‌ها از‌‌ همان جلفا نه به تهران که از طریق خط آهن ایران - ترکیه راهی اروپا و بانک‌های سوئیس می‌شود، در حالی که سال ۱۳۳۴ اساساً خط آهنی در این مسیر به بهره‌برداری نرسیده بود.
 
گذشته از همۀ این ماجرا‌ها و تناقض‌های تاریخی، آنچه بیش از هر چیز باعث می‌شود فیلم «استرداد» از حقیقت ماجرای استرداد شمش‌های طلا از شوروی به ایران به دور بیافتد، همین پایان‌بندی ماجراست. فیلمنامۀ استرداد مدعی است که طلا‌ها از سوی اتحاد جماهیر شوروی پس از کش و قوس‌های فراوان سرانجام در مرز جلفا به هیات ایرانی تحویل داده می‌شود اما سپس با فلاش‌بک به دیدار چند سال قبل اشرف پهلوی از مسکو و ملاقاتش با استالین که از تصویر عبور ماشین ابتدای فیلم از خیابان‌های مسکو رمزگشایی می‌کند، مدعی می‌شود که توافقی میان اشرف و استالین وجود داشت که در پیوند با آن، پس از مرگ استالین و روی کار آمدن خروشچف، موضوع بازگشت طلا‌ها به ایران به‌‌ همان شکل پیگیری شد و در ‌‌نهایت به انتقال شمش‌های مربوطه به حساب محمدرضا پهلوی در بانک‌های سوئیس انجامید. از این گذشته در فیلم «استرداد» چند بار سخن از «غرامت جنگ دوم جهانی» مطرح می‌شود، اما آیا این شمش‌های طلا غرامت جنگ بودند؟
 
 
ایران، شوروی و قرارداد ۱۹۲۱
 
برای اطلاع از آنچه میان ایران و شوروی اتفاق افتاده بود لازم است به سال‌ها پیش از «استرداد» بازگردیم. اکتبر ۱۹۱۷؛ زمانی که انقلاب روسیه پیروز شد. بلشویک‌ها که بر سر کار آمدند، بلافاصله کلیه عهدنامه‌های استعماری حکومت تزار‌ها را لغو و در میان توده‌های مردم کشورهای دیگر نیز محبوبیتی کسب کردند. در تداوم این اقدامات، چهار سال بعد در ۱۹۲۱، نمایندگان ایران و شوروی قراردادی امضا کردند که به موجب آن علاوه بر لغو کلیۀ معاهدات و همچنین مقررات کاپیتولاسیون میان دو کشور، روس‌ها تمام قرض‌های سابق ایران در زمان تزار را بخشیدند و گروهای قروضی هم آزاد شد. از طرف دیگر روس‌ها تمامی امتیازات خود در ایران را به دولت بازگرداندند مشروط به اینکه به هیچ دولت خارجی دیگری واگذار نشود.
 
اما مهم‌ترین بخش از این قرارداد، بخشی بود که به تعیین تکلیف برخی مناطق همجوار و نقاط مرزی دو کشور می‌پرداخت. در ماده سوم این قرارداد آمده بود: «از آنجا که دولت جمهوری سوسیالیستی فدرال شوروی به هیچ‌وجه خیال ندارد از ثمرۀ اعمال غاصبانه دولت پیشین تزاری بهره‌برداری کند، لذا از جزایر آشوراده و سایر جزایری که در سواحل ایالت استرآباد (گرگان) قرار دارند صرف‌نظر می‌کند و آن‌ها را به دولت ایران بازمی‌گرداند.» آن‌ها همچنین قصبۀ فیروزه و اراضی مجاور آن را که دولت ایران به موجب قرارداد ۲۸ می ۱۸۹۳ به دولت روسیه تزاری واگذار کرده بود، مجددا به مالکیت دولت ایران درآوردند. دولت ایران هم در مقابل تعهد کرد شهر سرخس را که به سرخس روس یا سرخس کهنه معروف بود، به همراه اراضی اطراف آن که به رودخانه سرخس منتهی می‌شد، جزو قلمرو ارضی روسیه بداند.
 
 
راز و رمز انباشت طلای ایران در شوروی
 
آذر ۱۳۲۲ در حالی که با پیشروی آلمان نازی، آتش جنگ دوم جهانی شعله‌ور‌تر از قبل شده بود، رهبران سه کشور متفقین یعنی فرانکلین روزولت رئیس‌جمهوری وقت آمریکا، وینستون چرچیل نخست‌وزیر وقت بریتانیا و ژوزف استالین رئیس وقت اتحاد جماهیر شوروی، برای برگزاری کنفرانسی چهار روزه به تهران آمدند. سران متفقین در این کنفرانس که در سفارت شوروی در تهران برگزار شد، درباره طرح عملیات نهایی برای درهم شکستن نیروی مقاومت آلمانی‌ها توافق کردند. آن‌ها همچنین در اعلامیه پایانی خود استقلال و تمامیت ارضی ایران را نیز تضمین کردند و تعهد قبلی بریتانیا و شوروی را دربارۀ تخلیه ایران به فاصله شش ماه بعد از پایان جنگ مورد تأیید قرار دادند.
 
حضور نظامی بریتانیا و شوروی علاوه بر اینکه اشغال خاک و نقض تمامیت ارضی ایران بود، هزینه‌های اقتصادی سرسام‌آوری را نیز به خزانۀ کشور تحمیل می‌کرد. به ویژه روس‌ها که منبع تامین آذوقه‌شان یعنی اوکراین به دست آلمانی‌ها افتاده بود و آن‌ها برای نیرو‌هایشان در ایران و همچنین برای مردمشان به آذوقۀ بیشتری محتاج بودند. متفقین برای خرید آذوقه به پول ایران نیاز داشتند، بنابراین تصمیم گرفتند یک حساب جاری در بانکی ایرانی افتتاح کنند. به همین دلیل در بانک ملی دو حساب جداگانه مالی برای دلار آمریکا و پوند انگلیس افتتاح شد تا آن‌ها ارز خود را به این حساب واریز کنند و در مقابل از ایران ریال بگیرند و آذوقه بخرند. متفقین چنین استدلال می‌کردند که این ارز پس از جنگ به کار ایران می‌آید. روس‌ها نیز می‌خواستند حساب مالی بر مبنای روبل باز کنند ولی دولت ایران روبل شوروی را قبول نداشت، چون بسیار ضعیف بود. در ‌‌‌نهایت قرار شد روس‌ها که طلای زیادی داشتند (زیرا مقدار زیادی از طلای خاندان تزار را مصادره و به شمش تبدیل کرده بودند) به ازای ریالی که می‌گیرند به ایران طلا تحویل بدهند.
 
با این حال جنگ که پایان یافت تمامی تعهد‌ها نادیده گرفته شد. هر دو کشور برای آنکه طبق تعهد قبلی دست از اشغال ایران بردارند، دست به باج‌خواهی از دولت وقت زدند. از جمله روس‌ها اعلام کردند تنها در صورتی نیرو‌هایشان را از ایران خارج می‌کنند که تهران امتیاز نفتی دریای خزر را به آن‌ها اعطا کند. موضوعی که نه‌تنها ناقض تعهدات پیشین بود بلکه آشکارا حق حاکمیت ملی ایران را به سخره می‌گرفت. روس‌ها همچنین تحویل طلاهای ایران را مسکوت گذاشتند و علاوه بر این برخلاف نص صریح قرارداد ۱۹۲۱، به حضور نظامی در قصبۀ فیروزه ادامه دادند. این آبادی خوش آب و هوا، که در نقطۀ صفر مرزی ایران و ترکمنستان واقع بود به عنوان ییلاق اهالی عشق‌آباد استفاده می‌شد و طبق ماده ۳ قرارداد ۱۹۲۱ جزو اراضی و قصباتی بود که به ایران بازگردانده شد. با این حال روس‌ها در عمل بدون هیچ عذری آن را تحویل ندادند و از سال ۱۹۲۱ تا ۱۹۵۳ (۱۳۳۲) هرچند مالکیت این قریه به طور رسمی با ایران بود اما عملا تحت حاکمیت روس‌ها قرار داشت و این کشور به یادداشت‌ها و اعتراضات مکرر دولت ایران در این زمینه ترتیب اثر نمی‌داد.
 
 
مذاکرات دوجانبه، فیروزه و طلب طلایی ایران
 
مذاکره با دولت شوروی بر سر اختلافات مالی و مرزی از سال ۱۳۲۶ آغاز شده بود، اما کمترین پیشرفتی نداشت و عملاً به شکست انجامیده بود تا اینکه همزمان با روی کار آمدن دولت دکتر مصدق و ملی شدن صنعت نفت ایران، دولت وقت درصدد برآمد همزمان با مبارزه با بریتانیا بر سر حق استخراج نفت جنوب، حل مسائل مرزی و مالی با شوروی را نیز در دستور قرار دهد تا شاید از این رهگذر به مطالبات معطل ماندۀ خود دست یابد. این چنین بود که تلاش‌هایی برای انجام مذاکرۀ مجدد میان دو کشور آغاز شد و سرانجام در اوایل تابستان ۱۳۳۲ ثمر داد و نمایندگانی از دو طرف تعیین شدند تا بر سر میز مذاکره بنشینند و دربارۀ اختلاف فی‌مابین به گفت‌وگو بپردازند. از ایران گروهی از دیپلمات‌های وزارت خارجه و مقامات اقتصادی به سرپرستی دکتر سید حسین فاطمی و از شوروی هیاتی دیپلماتیک شامل ورونین، سیموتیانکو، اولوف و لاورنتیف سفیر شوروی در تهران در این گفت‌وگو‌ها شرکت کردند. مذاکراتی که به واسطۀ فعالیت‌های گستردۀ حزب توده باعث افزایش حساسیت نیروهای ضد شوروی در ایران شده بود و بعد‌ها نیز حرف و حدیث‌های فراوانی پدید آورد اما در ‌‌نهایت مصدق هر چه تلاش کرد تا دست‌کم ۱۱ تن طلا را که حق مسلم ایران بود بگیرد، روس‌ها قبول نکردند. دکتر عنایت‌الله رضا، عضو سازمان افسران حزب توده درباره بهانۀ شوروی برای مخالفت با تحویل طلا‌ها به دولت مصدق می‌گوید: «دکتر مصدق از شوروی خواست که ۱۱ تن طلایی که در دوران جنگ جهانی دوم طلب داشتیم، پس بدهند. جوابی که به او می‌دهند این است که این طلا متعلق به ملت ایران است و به دولتی داده خواهد شد که نماینده واقعی مردم ایران باشد. این مطلبی را که عرض کردم از روزنامه‌های داخل شوروی بود و خودم در شوروی که بودم خواندم.»
 
با وقوع کودتای ۲۸ مرداد و روی کار آمدن دولت سپهبد زاهدی، پس از چندی وقفه که به تیرگی روابط دو کشور تعبیر شده بود، مذاکرات میان ایران و شوروی در دی ماه ۱۳۳۲ بار دیگر پی گرفته شد و پس از یک سال رفت و آمد، بحث و تبادل نظر، ایران و شوروی سرانجام بر سر حل اختلافات به تفاهمی بینابین دست یافتند. بر اساس ماده اول این توافقنامه که ۱۱ آذر ۱۳۳۲ میان حمید سیاح نمایندۀ دولت زاهدی و لاورنتیف سفیر کبیر شوروی در تهران به امضا رسید، «طرفین متعاهدین تایید می‌کنند که مرز میان ایران و شوروی... مطابق با دژ عباس‌آباد در قریۀ حصار در خاک ایران می‌ماند؛ اما قریۀ فیروزه و املاک اطراف آن به شوروی داده می‌شود.» در ماده ۴ نیز «طرفین موافقت کردند که تمام دعاوی مربوط به جنگ دوم جهانی را به شرح زیر حل و فصل کنند: بانک دولتی شوروی تا ۲ هفته پس از امضای عهدنامه در ایستگاه مرزی جلفا ۱۱۱۹۶ کیلو و ۷۰ گرم طلا را به ایران تحویل دهند.» همچنین قرار شد سه ماه پس از مبادلۀ موافقت‌نامه، نمایندگانی از دو کشور برای علامت‌گذاری خط مرزی دو کشور به محل اعزام شوند. عملیاتی که به گفتۀ مقامات دو کشور حدود یک سال به طول می‌انجامید.
 
بدین ترتیب دولت ایران حاکمیت خود بر قریۀ مرزی فیروزه را به شوروی‌ها بخشید و در عوض اختلافات مرزی ایران و شوروی در دو ناحیه مرزی سرخس و مغان به نفع ایران حل شود. به عبارت دیگر، شوروی حدود ۱۲۰ کیلومتر مربع از زمین‌های مورد اختلاف که قسمتی از آن در مغان و آستارا و قسمتی دیگر در ناحیه سرخس روسیه واقع بود را به ایران داد و در عوض قریۀ خوش آب و هوای فیروزه را که اگر به ایران بازمی‌گشت اکنون یکی از زیبا‌ترین مناطق ییلاقی خراسان محسوب می‌شد، رسما و قانونا به تصرف خود درآورد. دولت شوروی همچنین پذیرفت بابت بالغ بر ۱۲ میلیون دلار اسکناس‌های اضافی که بانک ملی در دوران اشغال نظامی ایران در اختیار شوروی گذاشته بود، بیش از ۱۱ تن طلا به ایران بپردازد.
 
 
روایت رسمی؛ طلا‌ها چگونه به ایران آمد؟
 
با برگزاری انتخابات مجلس شورای ملی و تشکیل مجلس هجدهم، توافقنامۀ مرزی و مالی میان ایران و شوروی در قالب ماده واحده‌ای تقدیم مجلس شد و در پنجم اسفندماه ۱۳۳۳ از سوی نمایندگان مورد تایید قرار گرفت. هرچند مخالفت‌هایی هم با آن در صحن علنی مجلس ایراد شد. از آن جمله مصطفی کاشانی بود که گفت: «در این موقع که لایحه دولت مربوط به رفع اختلافات مرزی و مالی با دولت اتحاد جماهیر شوروی مطرح مذاکره است وظیفه ملی و میهنی اینجانب حکم می‌کند آنچه را که تاکنون به مجامله و تعارف برگزار شده و مربوط به آرمان‌های ملی و آرزوهای یک ملت رنجدیده است با کمال صراحت بیان کنم. با کمال افتخار و بدون هیچ‌گونه مجامله‌ای با لایحۀ دولت و قرارداد منضم به آن اساساً مخالفم و با کیفیتی که تنظیم شده آن را مخالف با عقیده اکثریت وطن‌خواهان می‌دانم... استرداد طلای امانتی چه ارتباطی به گرفتن فیروزه دارد؟ فیروزه ملک ایران است، همان‌طور که ولادی‌ وستک ملک روسیه است و من به هیچ قیمت حاضر نیستم یک وجب از خاک ایران به شوروی یا به هر کشور دیگری داده شود زیرا ما در این خاک مقدس کشته داده‌ایم و آن خاک با خون جوانان ایران عجین شده و این خلاف مروت و مردانگی است.» در مقابل یکی از نمایندگان حامی توافقنامه به نام دکتر بینا مخالفان را از حامیان دولت مصدق دانست و تصریح کرد: «کسانی که یک روز قبل از ۲۸ مرداد که باید روز نجات ایران نامیده شود مصمم بودند جریان و گردش تمام چرخ‌های مملکت را عوض کنند امروز وقتی می‌بینند با امضای این قرارداد ممکن است در سیاست خارجی ایران سکون و آرامش پیدا شود به جنب‌وجوش افتاده و ناراحت شده‌اند. این اشخاص که همواره در فکر گل‌آلود کردن آب برای صید ماهی هستند از این جریان سخت عصبانی شده...»
 
این موافقتنامه سرانجام با ۸۸ رای موافق، ۴ رای مخالف و یک رای ممتنع به تصویب نمایندگان رسید. کمتر از دو ماه بعد در ۲۶ فروردین ماه ۱۳۳۴ عبدالله انتظام وزیر وقت امور خارجه اعلام کرد این مصوبه از سوی محمدرضا شاه توشیح شده است و به زودی رونوشت آن به مسکو ارسال خواهد شد. سی و یکم فروردین ‌ماه اعلام شد که دولت ایران برای ۱۰ نفر از مامورین وزارت دارایی و بانک مسکو برای ورود به خاک ایران و تحویل طلا‌ها ویزا صادر کرده است. به فاصلۀ یک هفته از این اقدام نیز موافقنامۀ مالی و مرزی دو کشور، به مسکو ارسال شد و در شورای عالی این کشور مورد تصویب قرار گرفت.
 
سرانجام در روز دهم خردادماه اعلام شد نخستین قطار حامل طلاهای ایران وارد جلفا شده است. رضا عزیزی خبرنگار اعزامی روزنامۀ اطلاعات در این باره گزارش داد: «ساعت هشت و نیم صبح امروز اولین قطار حامل طلای ایران وارد جلفا شد. هیات نمایندگی ایران و نمایندگان سفارت شوروی قبلاً در کنار پل جلفا که روی رود ارس واقع است توقف کرده بودند. بعد از ورود قطار رئیس هیات نمایندگی شوروی که ریاست قسمت خارجی مرز شوروی را دارد پیاده شد و مراسم آشنایی به عمل آمد... قوای نظامی ایران وارد نشده و فقط مامورین بانک شوروی محافظ قطار هستند، بعد از انجام تشریفات گمرکی هیات ایرانی وارد قطار شدند و مذاکرات شروع شد، از طرف لشکر آذربایجان عده‌ای نظامی از گروهان شناسایی به جلفا اعزام گردیده و سرتیپ قزل ایاغ معاون لشکر برای حفظ انتظامات به جلفا آمده‌اند و از صبح امروز تمام جلفا قرق شده است، بعد از بازدید مامورین ایرانی از قطار فقط به یک مامور محافظ بانک اجازه داده شد پیاده شده به خاک ایران وارد شود. جمعاً ۹۷۵ عدد شمش طلا به وزن ۱۱ تن به ایران تحویل می‌شود که با کامیون‌های ارتشی به تبریز حمل می‌گردد. امشب ضیافتی به افتخار هیات نمایندگی شوروی ترتیب داده شده و احتمال می‌رود مامورین شوروی در آن طرف مرز جلفا نیز ضیافتی ترتیب دهند. آنچه حائز اهمیت است استقرار نظم در تمام نواحی جلفا است. تا عصر امروز یکصد جعبه که محتوی ۴۹۹ شمش طلا می‌باشد، تحویل و بقیۀ آن نیز فردا تحویل می‌شود.»
 
فردای آن روز گفته شد که سرتیپ قزل ایاغ معاون لشکر آذربایجان به همراه افسران این نیرو، تا صبح در کنار جعبه‌های طلا کشیک دادند. جعبه‌هایی که «با زره پولادین که گلوله در آن اثر ندارد» محصور شده بود. همزمان فرمانی محرمانه از تهران رسیده بود که به موجب آن طلا‌ها تحت حفاظت یک گروهان نظامی، مستقیماً به تهران ارسال می‌شد.
 
روزنامۀ اطلاعات دو روز بعد، از بازگشت خبرنگار اعزامی‌اش به جلفا خبر داد. رضا عزیزی، که به همراه نمایندگان ایران با قطار جلفا، تبریز، تهران به پایتخت بازگشته بود گزارشی مفصل از چگونگی استرداد طلاهای ایران از شوروی به همراه عکس‌هایی از نمایندگان دو کشور هنگام مبادلۀ محمولۀ مذکور به چاپ رساند. به نوشتۀ روزنامه‌ها، پس از تحویل طلا‌ها در جلفا، هیات شوروی به مسکو برای ارائه گزارشی از این اقدام به بانک این کشور، به مسکو بازگشت و هیات ایرانی نیز با تحویل طلا‌ها به ارتش از خود سلب مسئولیت کرد. کامیون‌های ارتشی طلا‌ها را به تبریز بردند، از آنجا در قطار بارگیری کردند و راهی تهران شدند. آخرین خبری که دربارۀ طلا‌ها منتشر شد این بود که شمش‌های طلای مسترد شده از شوروی به خزانۀ بانک ملی ایران تحویل شده است.
 
 
«استرداد» و تردید در صحت روایت غالب
 
فیلم استرداد در کنار موارد شش‌گانۀ تغییراتی که در مسلمات تاریخی ایجاد کرده، در پایان‌بندی نیز تلاش می‌کند روایتی دیگر از سرنوشت طلاهای مسترد شده به ایران ارائه کند؛ سرنوشتی که مستلزم ساختگی خواندن اخبار روزنامه‌های آن دوران و هر آنچه طی حدود شش دهه دربارۀ این ماجرا گفته شده، است. «احمد» روزنامه‌نگاری که در فیلم مدیر وقت روزنامۀ اطلاعات معرفی می‌شود، در جایی از فصل پایانی استرداد می‌گوید روزنامه‌ها به دستور دربار خبر از استرداد طلا‌ها داده‌اند تا رسوایی به بار نیاید، حال آنکه طلا‌ها در حقیقت از طریق قطار و از مرز ترکیه به سوئیس حمل شده و به حساب بانکی محمدرضا پهلوی در سوئیس واریز شده‌اند.
 
علی غفاری کارگردان «استرداد» در میزگرد سایت «خبرآنلاین» با حضور خسرو معتضد نویسندۀ برنامه‌های تاریخی صدا و سیما، گفته است: «وقتی این طرح جدی شد اولین کسی که من به او مراجعه کردم آقای معتضد بود. بگذارید من کمی توضیح دهم شاید شما یادتان بیاید. آن روزی که آمدم خدمت شما گفتم که به لحاظ حسی که به اتحاد شوروی و شما داشتم دلم نمی‌خواست این طلا‌ها وارد ایران بشود. نمی‌دانم این چقدر درست است یا غلط است ولی به لحاظ درام دوست دارم بگویم که ما مظلوم واقع شده‌ایم. شما به من یک هشداری دادید و گفتید که واقعیت تاریخی را که نمی‌شود تحریف کرد. این طلا‌ها در تاریخ ۱۰ خرداد ۱۳۳۴ در مرز جلفا با قطار وارد شده است و این‌ها هم عکس‌های آن است که آرشیو روزنامه اطلاعات بود. شما گفتید که این یک حقیقت تاریخی است. ما که نمی‌خواهیم حقیقت را تحریف بکنیم. الان حمله‌هایی که دارد به فیلم استرداد می‌شود این است که آقا شما گفتید که آن موقع چه دوران خوبی بوده است که شاه باعث شده که این طلا‌ها به ایران بازگردد. الان می‌گویند که شما نباید می‌گفتید که طلا‌ها را گرفته‌ایم چرا که در این صورت منافع ملی ما زیر سوال می‌رود و ما دیگر با ساخت این فیلم مظلوم نیستیم. من می‌گویم با تحقیقاتی که کردم و با اسنادی که موجود است این طلا‌ها با قطار در مرز جلفا آمده است و تخلیه شده است.»
 
او با بیان اینکه «سندی وجود دارد که نشان می‌دهد طلا‌ها به سوئیس منتقل شده‌اند»، افزوده است: «بحث من درباره بعد از آن است که طلا‌ها وارد ایران شده است. من به یک نامه‌ای برخوردم که در مطبوعات نیست و در هیچ کجای دیگر هم نیست و فقط در آرشیو مجلس شورای ملی یا شورای اسلامی فعلی موجود است که هر کاری که کردم نسخه‌ای از آن را به من ندادند. این یک نامه ۹ صفحه‌ای است که این طلا‌ها رفته به بانک سوئیس تا اعتبار و پشتوانه چاپ اسکناس باشد. ۶ ماه بعد وقتی دولت ایران درخواست می‌کند که برای ما اسکناس چاپ کنید بانک سوئیس اعلام می‌کند که شما اصلا طلایی به ما نداده‌اید که حالا درخواست می‌کنید اسکناس چاپ کنیم. حتما آقای معتضد به این موضوع برخورده‌اند و اگر هم برنخورده‌اند حتما این موضوع خیلی محرمانه بوده که ایشان در جریان نیستند.»
 
او در پاسخ به این سوال که چاپ اسکناس ایران چه ارتباطی به سوئیس دارد، گفته است: «سوئیس این طلا‌ها را به عنوان پشتوانه اسکناس گرفت. یک آقایی را به نام آقای دیلمقانی به همراه یک هیات می‌فرستند که بررسی کند. ایشان وقتی برمی‌گردد گزارش می‌دهد که دستخط او هست. وزارت اطلاعات، وزارت ارشاد، وزارت امور خارجه و آرشیو مجلس شورای ملی در این قضیه با ما همکاری کردند که نمی‌دانم چرا این نسخه‌ها را منتشر نمی‌کنند. آنجا می‌گویند که اصلا طلایی به ما داده نشده است که ما بخواهیم اسکناس چاپ کنیم که حالا من نمی‌دانم آنجا اسکناس چاپ می‌کردند یا پاریس یا در انگلستان.»
 
 
ططری: چنین سندی وجود ندارد
 
علی غفاری کارگردان فیلم «استرداد» مدعی است که فصل پایانی فیلمش را بر اساس سندی ۹ صفحه‌ای که در آرشیو مجلس یافته، ساخته، این در حالی است که مسئولان کتابخانه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی وجود چنین سندی را رد می‌کنند.
 
اسناد موجود در آرشیو مجلس در پایگاهی مجازی گردهم آورده شده‌اند که از طریق آن امکان جست‌وجو در سراسر اسناد موجود در کتابخانه وجود دارد و عمدۀ این اسناد نیز مربوط به عرایض مردم ولایات به نمایندگان شهر‌هایشان در مجلس است. عریضه‌هایی با موضوع شکایت رعایا از ظلم و تعدی خوانین محلی یا بیگانگان. با وجود ساعت‌ها جست‌وجوی ما در آرشیو اسناد مجلس که با حضور دو تن از کار‌شناسان این آرشیو انجام شد، اثری از سند ادعایی دربارۀ نامه‌نگاری ایران با بانک‌های سوئیس دربارۀ طلاهای مسترد شده از شوروی به چشم نخورد.
 
در این باره، مدیر مرکز اسناد کتابخانه مجلس با تاکید بر اینکه «تمامی اسناد موجود در مجلس شورای اسلامی در پایگاه داده‌های این مجموعه قابل جست‌وجو و در دسترس است»، به «تاریخ ایرانی» گفت: «اگر سندی در جست‌وجوی این پایگاه پیدا نشود، یقیناً در مجلس شورای اسلامی موجود نیست.» علی ططری تصریح کرد: «ما سند سر به‌ مُهر و محرمانه‌ای نداریم که امکان دسترسی به آن وجود نداشته باشد.» او در پاسخ به ادعای کارگردان «استرداد» که گفته بود ما این سند را در آرشیو مجلس دیدیم اما هر کاری کردیم نسخه‌ای از آن را به ما ندادند»، گفت: «بنده در طول ۱۳ سال خدمتم در مرکز اسناد مجلس چنین سندی رویت نکردم و فردی که این ادعا را مطرح کرده را نیز ندیده‌ام.»
 
 
منابع:
 
۱- آرشیو روزنامۀ اطلاعات، فروردین تا خرداد ۱۳۳۴
 
۲- مشروح مذاکرات دورۀ هجدهم مجلس شورای ملی، جلسۀ ۹۶، پنجم اسفند ۱۳۳۳
 
۳- تقریرات دکتر جواد شیخ‌الاسلامی دربارۀ تحویل طلاهای ایران در مرز جلفا، حسین نوری، جام‌جم، اردیبهشت ۸۲
 
۴- شوروی، انگلستان و نهضت ملی ایران، گفت‌وگو با دکتر عنایت‌الله رضا، موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۵
کاووس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۱:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۱۸
2
4
خاین ترین افراد فیلم سازانی هستند که تاریخ را یا تحریف میکنند ویا وارونه جلوه میدهند.اسم خود راهم میگذارند هنرمنداینها هنر بند هستند
خخخخخ
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۳:۱۱ - ۱۳۹۵/۰۳/۲۵
3
0
این طلاها هیچوقت به ایران نرسیدند
پیام ساحی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۴:۳۸ - ۱۳۹۵/۰۵/۰۲
1
2
حیف از وقت و بودجه ای که برای اینطور فیلم ها صرف شده و متاسفانه همچنان خواهد شد ... انصافا" در فیلم استرداد آقای علی غفاری کمترین وفاداری به حقایق تاریخی رعایت نشده است تا جاییکه به نظرمی رسد سازنده همگان را موجوداتی کور و کر تصور می کند که حق دارد به راحتی به شعورشان توهین کند غافل ازاینکه نتیجه اینگونه آثارتنها لبخند تماشاگر است وقتی که به ناآگاهی ؛ غفلت و ادعای کارگردان می خندد...
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۴:۵۲ - ۱۳۹۵/۰۸/۲۱
0
2
بسیار تاسف بار بود خوب شد این مطالبو خوندم مطمین شدم
ali
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۵۷ - ۱۳۹۵/۱۱/۱۸
1
0
کارگردان .......................
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین