آفتابنیوز : نماينده دادستان، در شرح ماجرا به هيئت قضايي شعبه 74 دادگاه گفت: متهم پرونده كه رضا نام دارد از مأموران پليس است كه اول اسفندماه سال 90 در يكي از محلههاي اسلامشهر مرتكب قتل پسري به نام حميدرضا شده است.
هرچند بررسيها نشان داده است كه مقتول از مجرمان فراري بوده اما گلوله عمداً شليك شده است و براي متهم درخواست صدور مجازات قانوني دارم.
پس از آنكه رضا به درخواست قاضي عبداللهي در جايگاه قرار گرفت، اتهام خودش را انكار كرد و گفت: روز حادثه ساعت 12 ظهر بود و همراه سرباز در حال گشتزني اطراف طلافروشيها و بانكهاي سطح شهر بودم. لحظاتي بعد بود كه افسر مافوق با بيسيم خبر داد مجرم تحت تعقيبي به نام حميد معروف به مورچهخوار در محل ديده شده است و خواست او را بازداشت كنم. با موتور به محلي كه افسر مافوق نشانياش را داده بود، رفتيم. سرباز پياده شد و به مغازهاي كه حميد داخل آن بود، وارد شد. حميد سعي كرد كه فرار كند. به متهم هشدار دادم و قانون به كارگيري سلاح را رعايت كردم. گلوله اول مشقي بود. گلنگدن را كشيدم و دو تير هوايي شليك كردم اما حميد تسليم نشد. خودم وارد مغازه شدم. حميد شروع به تخريب وسايل داخل مغازهكرد. بعد خواست از راه بالكن فرار كند كه سقوط كرد و روي زمين افتاد. دوباره گلوله شليك كردم. اين بار حميد شيشه شكسته را برداشت تا حمله كند كه گلوله چهارم را شليك كرد. خواستم به پايين تنه بزنم كه ديدم حميد روي زمين افتاد.
به گزارش جوان، قاضي سؤال كرد بررسيهاي انجام شده نشان ميدهد يكي از چهار پوكه پيدا شده در صحنه قتل با سه تاي ديگر متفاوت است. واقعيت اين است كه شما تنها از يك گلوله استفاده كردهايد و سه پوكه ديگر به محل حادثه اضافه شده است تا شما را يك مأمور وظيفهشناس جلوه دهد. در اين باره حرفي براي گفتن داريد؟ متهم جواب داد قبول ندارم. من بعد از اينكه فهميدم حميدرضا از دنيا رفته، سلاحم را در كمرم گذاشتم. ديگر به فكر جمع كردن يا كم و زياد كردن پوكه به محل حادثه نبودم.
پس از آن يكي از شاهدان در جايگاه ايستاد و گفت: من به همراه دو نفر ديگر از دوستانم در مغازه نشسته بوديم كه حميدرضا آمد. هنوز دو دقيقه از ورود او نگذشته بود كه مأمور پليس همراه سرباز از موتور پياده و وارد مغازه شدند. حميدرضا تا آنها را ديد تصميم گرفت از بالكن انتهاي مغازه فرار كند. او در لحظه فرار به شيشههاي ويترين برخورد كرد اما شيشهاي در دست نداشت. ابتدا سرباز به او تذكر داد كه آرام باشد.
مأمور پليس وقتي وارد شد، اسلحهاش را به سمت حميد گرفت و شليك كرد. قاضي سؤال كرد: رضا چند بار شليك كرد؟ شاهد جواب داد: او تنها يك گلوله شليك كرد.
متهم در آخرين دفاع گفت: من يك مأمورم نه يك خلافكار. نيت بدي نداشتم و الان هم از كرده خودم پشيمانم. هيئت قضايي بعد از شنيدن آخرين دفاع متهم وارد شور شدند.