آفتابنیوز : قائم مقام حزب مؤتلفه اسلامی نه میپذیرد که اصولگرایان در انتخابات 92 شکست خوردهاند و نه دولت یازدهم را نزدیک به اصولگرایان میداند. او هم قائل به اداره امور کشور توسط همه جریانهاست و هم سپردن مناصب مهم را به کسانی که از دیدگاهش «تندرو، التقاطی، انحرافی و افراطی» توصیف میشوند را قبول نمیکند.
به گزارش آفتاب، نماینده پیشین مجلس شورای اسلامی معتقد است که کشور متعلق به هشتاد میلیون جمعیت است، اما «تنها با یک تفکر اصیل میشود آن را اداره کرد». به اعتقاد او سایر جریانهایی که در اداره امور کشور میتوانند سهیم باشند باید توسط این تفکر اصیل که وی آن را «اصولگرایی» میداند، «هدایت» شوند تا در مسیر «درستتر» قرار گیرند.
اسدالله بادامچیان خط اصیل انقلاب را جریان اصولگرایی معرفی میکند اما اذعان دارد که در این جریان «اصیل» و «مخلص» نیز هستند کسانی که به دنبال کسب مقام، باندبازی و زد و بند کنند. او در تحلیلش از شاخههای فراوان اصولگرایی عدهای از آنها را افراطیهایی میداند که احساسات پاکی دارند و عدهای دیگر را جمعی تلقی میکند که نسبت به مقتضیات روز، آگاهی لازم را ندارند و ناخواسته، خواسته استکبار را انجام میدهند.
مشروح گفتوگوی ایسنا با اسدالله بادامچیان، قائم مقام حزب مؤتلفه اسلامی را در زیر میخوانید:
در آستانۀ دو انتخابات سرنوشتساز مجلس و خبرگان رهبری قرار داریم، با توجه به روندی که از آغاز ثبتنام کاندیداهای تا به امروز طی شده است، در حال حاضر فضای سیاسی کشور را چگونه ارزیابی میکنید؟
بادامچیان:به نظر من فضای سیاسی کشور در مسئله انتخابات به طور عالی پیش می رود و همیشه هم همین طور بوده است که از حدود یک سال قبل از انتخابات بحثها آغاز می شود حال بعضیها در این جریان برمبنای ارزشها و حفط منافع ملی حرکت کنند و برخی هم برمبنای منافع جناحی گروهی و شخصی خود حرکت می کنند و طبیعی است که در هر کشور آزاد اینگونه بحثها و مسائل وجود دارد. فضای سیاسی در یک امر عادی است نه در یک فضای فوق العاده هیجانی احساسی و یا دوقطبی، همه گروهها هستند و یکسری بیشتر نمود دارند و یکسری هم کمتر.
آیا قائل به حساسیت دو انتخابات پیش رو هستید؟ و به طور کلی از نظر شما چقدر فضای انتخابات هفتم اسفندماه با دورههای پیش از آن، تفاوت خواهد داشت؟
بادامچیان: هرچقدر نظام جمهوری اسلامی در دنیا گستردهتر و صاحب نفوذتر و مقتدرتر میشود انتخاباتش هم به طور طبیعی حساستر میشود، بیداری اسلامی هم که آغاز شده است و طبعاً انقلاب اسلامی ما هم در آن نقش داشته است سبب شده است که درگیریها وارد منطقه خاورمیانه شود و به نسبت گستردگی نظام اسلامی، حساسیت انتخابات ما هم بیشتر شده است و بعد از این هم بیشتر خواهد شد، اگر انتخابات این دوره از مجلس حساسیت صددرصدی دارد در دوره های بعدی حتی از صددرصد هم بیشتر حساسیت خواهد داشت.
روشن است که در چنین فضایی نمیتوان از دنیا انتظار داشت که کاری به انتخابات ما نداشته باشد ما خودمان باید مراقبت و مواظبت کنیم بالاخره آنها هم به دنبال حفظ و گسترش نفوذ خود در جهان هستند و میخواهند در انتخابات ما هم نفوذ کنند. اما در انقلاب اسلامی، موضوع انتخابات علاوه بر حساسیت بیگانگان بر آن، در درون ما هم حساسیت دارد و آنهم به دلیل جمهوریت نظام ما و جابجایی مسئولان براساس رای مردم است. همین آزادی انتخابات و به حساب آمدن رای مردم، حساسیت انتخابات را برای مردم کشور هم بالاتر میبرد، در همین دوره وقتی دوازده هزار نفر در انتخابات ثبت نام کرده اند، حتماً احساس کرده اند که رای شان خوانده می شود و می توانند خود را به مردم عرضه کنند. البته شورای نگهبان طبق قانون باید صلاحیت ها را احراز کند و این روندی است که در تمام دنیا وجود دارد و افراد، بدون تایید یک مرجع قانونی به انتخابات وارد نمی شوند. در چنین فضایی احزاب و گروههای سیاسی هم فعالتر و حساستر می شوند.
همه این موارد سبب ساز افزایش حساسیت شورای نگهبان و نهاد نظارتی و برگزارکننده انتخابات هم می شود البته اینکه گفته شود کار شورای نگهبان در این دوره به واسطه ثبت نام فراوان، سختتر شده، به دلیل افزایش جمعیت کشور و افزایش سطح نخبگان در جامعه یک امر طبیعی است و خود شورای نگهبان یا مجلس باید فکر کند که قانونی بگذارد تا در مسئله بررسی صلاحیتها، کاندیداها معطل نشوند و یا با طولانیتر کردن زمان بررسی صلاحیتها و یا از طریق افزایش امکاناتشان، چارهای برای کار بیندیشند.
بنابراین انتخابات ما دارای حساسیت فراوان است و این حساسیت در انتخابات خبرگان بیشتر است؛ چرا که مربوط به رهبری نظام است و دشمنان موقعیت رهبری نظام را به خوبی درک کردهاند و میدانند که مثلاً در مذاکرات هستهای این موقعیت چقدر پررنگ بوده و رهبری چگونه هم از خطوط قرمز مراقبت کردهاند و هم سدی به روی ایجاد اختلافات در داخل کشور بودهاند. اگر رهبری نبود، بچه حزباللهیهایی که با اصل مذاکره مشکل دارند دمار از روزگار تیم مذاکره کننده در میآوردند و نیز اگر رهبری نبود، کسانی که از سوی دیگری بر تیم مذاکرهکننده فشار میآوردند تا سازش کنند، اهدافشان را پیگیری میکردند. بنابراین مجلسی که قرار است رهبری نظام را تعیین کند، اهمیت بسیار فراوانی دارد.
وضعیت اردوگاه اصولگرایان را در حال حاضر با توجه به ناکامی این جریان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و نیز با عنایت به تجربیاتی که از آن مسیر کسب کردهاند، چگونه ارزیابی میکنید؟
بادامچیان:من اصلاً اصطلاح شکست در انتخابات را قبول ندارم، انتخابات یعنی افراد خود را به مردم عرضه میکنند و رای ملت را نیز دریافت میدارند. در انتخابات رای مردم براساس ترجیح است و نه حذف و در انتخابات ریاست جمهوری 92 هم انتخاب مردم ترجیحی بود و برای این دوره آقای روحانی را ترجیح دادهاند و کسی در این میان شکست نخورده است. من مسئله شکست را قبول ندارم و به رقابت معتقدم، اگر رقابت سالم باشد و دعوا و تنازع نباشد، هر کسی که رای آورد، منتخب مردم است.
اما در کشور ما به طور کلی دو خط فکری وجود دارد، یک جریان به اسلام ناب علوی و عاشورایی اعتقاد دارد و پذیرفته است که با فقه میتواند مترقیترین قوانین را در دنیا ارائه دهد و چند جریان کمابیش همفکر نیز در کنارش قرار دارد که از آن میان یک جریان میخواهد که انقلاب اسلامی باشد، اما در عین حال یک تسامح و تساهلی هم باشد و دربرابر گناه و خلاف برخورد جدی صورت نگیرد. جریان دیگری میخواهد اسلام باشد، اما اسلامی که غربپسند باشد. یک جریان دیگر معتقد است که اسلام اصلاً به درد امروز نمیخورد و نظام لیبرال دموکراسی غرب را قبول دارند و جریان دیگری نیز به سوسیالیسم گرایش دارد. این جریانها به جای آنکه اسلام را قبول کنند، به سمت و سوی دیگری گرایش دارد و ذهنیتشان با ذهنیت امام و خط ملت همخوانی ندارد و با نظام اسلامی ولایی سازگاری ندارد و در طول سالهای انقلاب به عنوان اپوزیسیون شناخته شدهاند و در درونشان رنج فراوانی هم میکشند چرا که در برابر نظام قرار گرفتهاند، آنها از امام میگویند اما دقیقاً در خط امام قرار ندارند، میگویند که ولایت فقیه را قبول دارند اما آن را به عنوان یک امر سیاسی قبول دارند نه فقهی.
اصل انقلاب متعلق به همان جریان اول است و چون در مسیر سالم پیش رفته است، به تدریج ریزش و رویش دارد و ناخالصیها را کنار میزند و قدرت خود را گسترده کرده است، البته در نظام اسلامی هیچ جریانی حذف نمیشود بلکه در میان مردم بدون جایگاه میشود و از صحنه اجتماعی حذف میشود.
آنچه تا کنون گفتید بیشتر مربوط به گروهها و جریاناتی بود که از صحنه سیاسی کنار رفتهاند، مشخصاً درباره اصولگرایان چه نظری دارید؟
بادامچیان:اصولگرایان یک طیف هستند و درونشان همین بحثهایی که گفته شد، وجود دارد. بخشی از آنها به طور خالص اسلام فقه حوزوی را قبول دارند و به قول خودشان برمبنای تکلیف و وظیفه عمل میکنند و کسانی هستند که بیشترین شهید و ایثارگر را تقدیم ملت کردهاند. بخش دیگر آنها افراطیهای حزباللهی هستند که به دو دسته تقسیم میشوند دستهای از آنها انسانهایی با احساسات پاک هستند و در جامعه نقش ویژه و خاص خود را دارند و اگر ارزشهایشان در جامعه دچار آسیب میشود محکم میایستند و مقاومت هم میکنند و دستهای دیگر کسانی هستند که احساساتشان پایه ندارد و مثل گیاهان بدون ریشه میمانند که عدهای از آنها به شکل ناخواسته، خواسته استکبار را انجام میدهند و عدهای دیگری از آنها نیز بنا به مقتضیات روز آگاهی های لازم را ندارند و واقعاً فکر میکنند آنچه که انجام میدهند، حق است. اما آن طیف اصیل اصولگرایی کسانی هستند که دقیقاً در خط امام و رهبری و قانون اساسی قرار دارند و برمبنای عقل، ادب و بردباری و متانت عمل میکنند.
این بخش «اصیل» چه جایگاهی در طیف گسترده اصولگرایان دارد؟ چقدر بر کلیت این جریان تاثیرگذار است؟
بادامچیان:بُرد را همین بخش اصیل دارد و سایر بخشها فقط جولان میدهند. در هیاهوها سر و صدا زیاد است اما این بخش اصیل، محکم باقیمانده و در فراز و نشیبها خود را حفظ میکند چرا که در همان خط صحیح انقلاب هستند.
این بخش «اصیل»، «ماندگار» و «تاثیرگذار» چگونه میخواهد در انتخابات با سایر بخشهایی از جریان اصولگرایی که به آنها اشاره کردید، کنار بیاید؟
بادامچیان:در اداره جامعه اصولگرایان اصیل معتقدند که خط ارزشیِ واقعی را جز با ارزشگرایانی که بر اصول، مبانی و موازین معتقدند، نمیشود اداره کرد. صراحتاً بگویم که خط علی (ع) را جز با عمار و مقداد و مالک اشتر نمیشود اداره کرد و عافیتطلبان، دنیاطلبان، مقامدوستان و... خط علی (ع) را پیش نمیبرند، اما درهرحال کشور متعلق به هشتاد میلیون جمعیت است و نمیتوان آن را فقط با یک جمع اداره کرد، باید همه را در اداره کشور در کنار خود داشتاما نه به این معنا که اداره مناصب مهم را در اختیار کسانی گذاشت که تندرو، التقاطی، انحرافی، افراطی هستند. تنها با یک تفکر اصیل میشود کشور را اداره کرد و باید سایر جریانها را هدایت کرد تا در مسیر درستتر قرار گیرند. در هر حال جریان اصیل اصولگرایی معتقد به حرکت انقلاب و حفظ همه دیدگاه و جریانها و جناحها و نیز مراقبت از نفوذ بیگانگان به کشور است.
راهبرد حزب موتلفه را رابطه با انتخابات آتی به عنوان جزیی از جریان اصولگرایی چیست؟
بادامچیان:ما معتقد به خط نظام هستیم و بر همان ارزشهای اسلامی پافشاری میکنیم. ما در شیوههای آموزش حزبیمان افراد را آزاد و مستقل پرورش میدهیم ما به اعضای حزبمان میگوییم که دستور حزبی برای شما حجت شرعی نیست، بلکه حق است که حجت شماست. اگر کسی یقین کرد که دستور حزبی حق است، به آن عمل میکند و اگر نه تحقیق میکند و چناچه به نتیجهای نرسید به مافوقش اطلاع میدهد که من به این دستور حزب عمل نمیکنم. مثلاً در بحث معرفی کاندیدا، حزب باید تمام نیرویش را بگذارد تا آن کسی که حق است را معرفی کند اما اگر یکی از اعضایمان نپذیرفت که آن کاندیدا حق است میرود و به آن کسی که حق می داند رای میدهد.
در انتخابات 88 دکتر حسن غفوری فرد به آقای موسوی رای دادند، چون در آنجا تشخیص حق داده بودند و پس از وقوع فتنه هم از رایی که داده بودند، بازگشت نمودند. بسیاری معتقدند که پیشگرفتن این نحوه عمل در حزب موتلفه، انسجام عمل را از بین میبرد اما اتفاقاً در چنین شرایطی انسجام تشکیلاتی بر محور حق استحکام مییابد و به همین علت هم در طول 52 سال گذشته انشعابی در حزب موتلفه رخ نداده است و به تعبیر مرحوم عسگر اولادی ما با 30 نظر وارد جلسه شورای مرکزی حزب شده و با یک تکلیف از آن خارج میشویم. ما در موتلفه بر مبنای تکلیف عمل میکنیم و بر سر کاندیداتوری برای مجلس دعوا و باندبازی نمیکنیم و اگر در لیست نهایی نباشیم، کنار میرویم.
شما به مسئله آزادی انتخاب و مستقلبودن اعضا موتلفه از دستورات حزبی اشاره کردید اما مدتی پیش آقای حبیبی دبیرکل موتلفه بر تبعیت کامل این تشکل از تصمیمات شورای ائتلاف تاکید کردند و گفتند حزب موتلفه به هیچ وجه کاندیدای مستقل در انتخابات نخواهد داشت، با توجه به سخنان ایشان چقدر میتوان به مستقل بودن اعضای موتلفه از دستورات حزبی را جدی دانست؟
بادامچیان:وقتی ما با جمعی مینشینیم و تصمیم میگیریم تا هماهنگ عمل کنیم باید به حرف جمع توجه کنیم و این جمعی که در شورای ائتلاف قرار دارند به دنبال دستیابی به مقام نیستند و میخواهند تکلیف شرعی خود را انجام دهند و چنانچه نظرشان بر ماندن یکی و رفتن دیگری باشد، آنکه باید کنار برود، کنار میرود.
اگر کسی که قرار است کنار برود، بخواهد به شکل مستقل وارد انتخابات شود، چطور؟
اگر تشخیص دهد که حق این است که مستقل وارد انتخابات شود، حزب این اجازه را به او میدهد اما این اتفاق نمیافتد.
چرا؟
بادامچیان:چون اقناعش میکنیم.
پس با این حساب، به طور کلی نه در جریان اصولگرایی - که معتقدید بخش «اصیل» آن سایر بخشها را هدایت میکند - و نه در حزب موتلفه به عنوان جزئی از این جریان - که بر اقناع اعضایش در تصمیمگیریهای مستقل از دستورات حزبی تاکید دارد- هیچ اختلاف و مانعی بر سر راه ائتلاف وجود ندارد، درست است؟
بادامچیان:اختلاف نظر هست نمیگویم که نیست، در درون اصولگرایی هم همه عمار یاسر و مالک اشتر نیستند، بعضیها هم دلشان میخواهد که بر صندلی مجلس دست پیدا کنند، بعضیها هم برای مقام تلاش میکنند، بعضیها باندبازی میکنند، بعضیها پشت پرده زد و بند میکنند و چیزی که میگویم مدینه فاضله نیست. اما در حال حاضر اصولگرایی کسانی هستند که از ابتدای انقلاب در قدرت بودهاند اما جرم و خلافی مرتکب نشدهاند.
آقای لاریجانی که به صورت مستقل در انتخابات شرکت میکنند، چطور؟ ایشان هم تابع نظرات شورای ائتلاف هستند؟
بادامچیان: شخص ایشان گفتهاند که مستقل در انتخابات شرکت میکنند چون رئیس قوه هستند ولی اعلام کردهاند که هرچه جامعتین بگوید به آن عمل خواهند کرد. البته نمایندهای هم در شورای ائتلاف ندارند و نخواستهاند که نماینده بفرستند.
با توجه به مواردی که مطرح کردید و توصیفتان از اصولگرایی به عنوان یک جریان «مخلص» چه شد که در انتخابات 92 با تعدد کاندیداها از جانب این جریان مواجه شدیم و آن اختلافات و تفاوت نظرها در آن دوره، از دیدگاه شما معلول چه علتی بود؟
بادامچیان: در آن دوره آقایان فکر میکردند رقابت تنها میان اصولگرایان و خطوط ارزشی است و لذا هر کدامشان هم که بیایند مشکلی ندارد. اما این دوره احساس میکنند که آمریکا درصدد نفوذ است و خطوط انحرافی و التقاطی، غربزده و غربگرا، چپزده و چپگرا مشغول فعالیت هستند و لذا دارند تلاش میکنند که با هم باشند و از منافع انقلابشان دفاع کنند و به دنبال کسب مقام هم نیستند هرچند در بینشان کسانی هستند که خوششان میآید مقام داشته باشند.
اما در انتخابات گذشته آقای عارف هم به عنوان نماینده جریان اصلاحطلبی حضور داشتند.
بادامچیان:اصولگرایان میدانستند که آقای عارف آن موقعیت لازم را ندارد و به همین علت هم کنار رفت، یعنی او را کنار بردند. در واقع اجبارش کردند که کنار برود چون اگر میماند به نظر من بیش از یک میلیون رأی نمیآورد. الان هم همین است و علیرغم تمام بحثهایی که درباره ایشان مطرح میکنند، هرچند که آقای عارف فرد محترمی است و من هم با ایشان رفاقت دارم اما مشی اصلاحطلبی پسند خط اصیل انقلاب نیست.
در این دوره هم اگر اصلاحطلبان بر سر کار بیایند و مجدداً مجلس ششمی شکل گیرد، به بنبست خواهند رسید و دلیلش هم این است که تفکرشان با تفکر تودههای مردم و انقلاب اسلامی فاصله دارد. چرا در سال 88 آقای موسوی که میگفت من عاشق امام (ره) هستم، آنگونه عمل کرد؟ چون تفکرشان اجازه نمیداد غیر از این عمل کنند و گرنه هیچکدام از آنها نمیخواستند که به انقلاب لطمهای بزنند.
به عدم اقبال تودههای مردم به جریان اصلاحات اشاره کردید. اما آقای خاتمی دو دوره به عنوان رئیسجمهور این کشور انتخاب شدند و هم در نوبت نخست بالاترین رأی را تا آن زمان به دست آوردند و هم در دوره دوم، برخلاف همه رؤسای جمهور قبلی، رأیشان از نوبت نخست هم بیشتر بود.
بادامچیان: مردم به این دلیل به او رأی دادند که یک فضای جدید میخواستند و او را هم داخل نظام میدانستند. برای او تبلیغ کردند که فرزند امام (ره) است و اینکه پسر حاج آقا روحالله خاتمی هم هست و سیادت هم دارد.
چرا مردم به دنبال یک فضای جدید بودند؟
بادامچیان: به دلیل مشکلاتی که تفکر تکنوکراتی در دولت آقای هاشمی و نیز تفکر چپِ دولت جنگ داشت که موجب شد اقتصاد آسیب ببیند و نتیجه آن دولت چپ زمان جنگ نیز به روی کار آمدن تفکر تکنوکراتی انجامید اما این بار نیز از آن سوی بام افتادند و نتوانستند به شعارهای عدالت اجتماعی عمل کنند و سیاست تعدیل اقتصادیشان نیز غربزده بود و پس از گذشت از چنین شرایطی مردم به سمت کسی تمایل پیدا کردند که شعارهای انقلاب را میداد و آقای احمدینژاد را برگزیدند بعد هم وقتی دیدند او هم مشکلاتی ایجاد کرد به چهرهای جدید رأی دادند که میگوید من «میانه»رو هستم و کلید مشکلات هم در دستان من است. حال اگر این رویکرد تازه در اداره کشور، پاسخگوی مشکلات باشد، مردم مجدداً آقای روحانی را انتخاب میکنند و اگر نباشد بعید است که دوباره به او رأی دهند.
به عنوان پرسش پایانی، نتایج انتخابات پیشرو را چطور پیشبینی میکنید؟
بادامچیان: به نظرم آقای هاشمی مجدداً به مجلس خبرگان راه پیدا خواهند کرد ولی ترکیب مجلس خبرگان تفاوتی نخواهد داشت. مجلس هم در خط ولایت خواهد بود و امیدوارم ملت ما با توجه به موقعیت جهانیمان، بدانند که این انتخابات از ویژگیهای خاصی برخوردار است و کسانی را به مجلس بفرستند که بازوی مقتدر رهبری در اداره امور کشور باشند و امریکا را از توطئههای خود ناامید کنند.
16 + 30
16 + 30
درووووووووووووووووووووووووووود