آفتابنیوز : از او درباره تجربه هشت سال دولت اصلاحات پرسيديم و او در پاسخ می گوید: دولت اصلاحات را باید با خاطرات خوش كودكي كه هيچ گاه باز نخواهد گشت، مقايسه كرد. هرچند او نيز مانند ديگر مردان اصلاحات به آينده اميدوار است. از او از برجام و مخالفان دولت سوال کردیم و از برنامه اصلاحات براي انتخابات ۹۶ پرسيديم. گفتوگوي «آرمان» با «فيضا... عرب سرخي» در يكي از صبحهاي داغ تابستاني تهران و در دفتر كار او انجام شد. گفتوگويي مفصل كه مشروح آن را در ادامه خواهيد خواند:
اين روزها، يك سال از دستيابي به برجام ميگذرد. با اين وجود توقع ميرفت كه بعد از اجرايي شدن برجام، رونق اقتصادي به كشور بازگردد كه تا امروز، در دو حوزه ركود و بيكاري، شاهد دستاورد چشمگيري نبودهايم. شما فضاي عمومي جامعه را يك سال پس از توافق اولیه برجام چطور ارزيابي ميكنيد؟
برجام سندي است كه بين ايران و شش قدرت جهاني امضا شده است. در اين سند، الزاماتي وجود دارد و البته در بعضي زمينهها مسكوت مانده است. دليل مسكوت ماندن اين است كه مذاكرهكنندگان تنها در موارد معيني اختيار مذاكره داشتهاند؛ بنابراين ما امروز نميتوانيم بگوييم كه چرا برجام در اين زمينهها مسكوت است يا چرا تاثيري ندارد. من فكر ميكنم در زمينههايي كه قرار بوده اتفاقاتي رخ دهد، اين اتفاقات صورت گرفته است. مابقي انتظارات، تابعي از شرايط عمومي كشور است. اينكه كشور بخواهد با دنيا چه ارتباطي داشته باشد، بحث ديگري است. به عنوان نمونه در شرايط فعلي، ما و عربستان در موضع تخاصم قرار گرفتهايم. به هر حال اين وضعيت، بر روابط بينالمللي ما اثر دارد و روابط ما با كشورهاي اسلامي را كاملا تحت تاثير قرار داده است. حال فرض كنيد كه برجام هم امضا شده باشد. آيا برجام ميتواند بر حسنه شدن روابط بين ايران و عربستان تاثير داشته باشد؟ خير!
اما يكي از عواملي كه موجب تيرگي بيشتر روابط ايران و عربستان شده، دقيقا همين توافق ايران و قدرتهاي غربي است!
اين بحث مفصلي است اما قصد من اين است كه بگويم اينكه كجا وضع ما بد است را نميتوانيم از برجام سوال كنيم. ما بايد ببينيم در برجام چه چيزي پيشبيني شده است. در برجام پيشبيني شده كه تحريمهاي مربوط به هستهاي بايد لغو شود. حال بايد ديد كه اين تحريمها لغو شده يا نه. ممكن است كشوري با ايران مراودات بيشتر يا كمتري داشته باشد. جدای اين است كه آيا ميتوانيم با برجام اين مساله را حل كنيم يا اينكه این موضوع تابعي از نحوه تعامل ما با اين كشورهاست؟ اين مسالهاي است كه بايد كاملا روشن شود. مشكل ما و آمريكا تنها برجام نيست. قبل از اينكه تحريمهاي اقتصادي مربوط به هستهاي عليه ايران وضع شود هم روابط اقتصادي خيلي خوبي نداشتيم. محدوديتهاي اقتصادي در روابط با آمريكا پيش از اين تحريمها هم وجود داشته است. اينكه ما از آمريكا خريد كنيم يا نكنيم، تابعي از برجام نيست اما مهم اين است كه برجام، موانعي را كه در اين ميان وجود داشت را برداشته است. در شوراي امنيت و شوراي حكام قطعنامههايي عليه ما وجود داشته كه به موجب برجام، اين قطعنامهها لغو شده و ممنوعيت و محدوديتهاي فروش نفت ما برداشته شده است. حالا ما در اوپك بر سر قيمت و حجم توليد با كشورهاي عضو مشكلاتي داريم؛ اما برجام نميتواند اين مشكلات را حل كند. در عين حال، ما امروز موفق شديم به ميزان فروش خود قبل از تحريمهاي هستهاي بازگرديم. بخشهاي قابلتوجهي از مطالبات خود را از كشورها گرفتهايم. تعدادي از كشورها و بانكها با ما قراردادهاي همكاري امضا كردهاند. چيزي كه برجام فراهم كرده آن است كه همكاري اين كشورها و بانكها با ايران، منع قانوني ندارد؛ اما اگر بنگاهي نخواست با ايران همكاري كند، برجام او را مجبور به همكاري نميكند.
از صحبتهاي شما اين طور برداشت كردم كه به نحوي در باب برجام و ثمرات آن اغراق شده و تصوري در اذهان عمومي به وجود آمده كه حقيقت ندارد و توقع بيجايي از برجام است!
دقت كنيد كه وقتي در مسيري مانعي وجود دارد، نميتوانيد وجود آن مانع را كتمان كنيد. حتما و حتما براي اينكه بتوانيم ارتباطات خود را با دنيا توسعه دهيم، نياز به امضاي برجام داشتيم؛ اما برجام به تنهايي نميتواند تمامي اين مشكلات را حل كند. برجام تنها امكان مراودات با كشورها و بنگاههاي خارجي را براي ما فراهم ميكند اما الزاما آنها را به ما تحويل نميدهد. نقش برجام اين است كه ممنوعيتها را براي اين مراودات حذف كرده است. اگر كسي گفته كه اگر برجام امضا شود، به صورت خودكار همه مشكلات كشور حل ميشود، اشتباه گفته است. بخش مهمي از گرفتاريهاي ما ناشي از نحوه تصميمگيريها در كشور است. اگر سياستهاي اقتصادي ما اصلاح نشود، مشكلات ما حل نخواهد شد. ارتباطي هم با برجام ندارد؛ بنابراين اگر ما فكر كنيم كه محدوديتهاي ناشي از تحريمها، همه مشكلات كشور است، اشتباه كرديم. اگر هم فكر كنيم كه بدون برجام و بدون برداشتن تحريمها ميتوانيم مسير را به راحتي طي كنيم، باز هم اشتباه كرديم؛ بنابراين، هم به برجام نياز داريم و هم برجام همه مشكلات را حل نميكند.
چرا دولت درباره اين موضوعات با مردم صحبت نميكند؟ در حالي كه ميبينيم مخالفان از همه ظرفيتهاي خود براي تخريب برجام استفاده ميكنند اما دولت واكنش صريحي به اين تخريبها ندارد و در مقابل تخريب برجام، ثمرات آن براي كشور را دقیق تشريح نميكند.
دورههايي بود كه راجع به هر چيزي كه صحبت ميكرديد، آن را اقدام عليه امنيت ملي تلقي ميكردند. من كاري ندارم كه آن مساله درست يا نادرست است. نفس گفتن به عنوان يك اظهارنظر هدف است؛ اما امروز ظاهرا برخي به راحتي ميتوانند درباره مهمترين مسائل كشور دروغ بگويند. آن هم بدون اينكه كسي جلوي آنها را بگيرد! من معتقدم كه مردم، اعم از سياسي و غيرسياسي ميتوانند اظهارنظر كنند. آزادي جزئي از مطالبه ملت ما در يكصد سال اخير است؛ بنابراين من نميخواهم با اين سخن خود، خدشهاي در اصل آزادي بيان وارد كنم؛ اما منظور من سياستهاي يك بام و دو هواست. اينكه امروز ميبينيد مخالفان هيچ محدوديتي براي حرف زدن ندارند و تندترين حرفها را مطرح ميكنند و كسي هم با آنها برخورد نميكند، ناشي از سياستهاي دوگانه است. اين همان چيزي است كه ما در دنيا از آن شكوه ميكنيم؛ اما ميدانيم كه دولت در زمينه اطلاعرساني، انعكاس فعاليتهايي كه انجام داده، رفع ابهاماتي كه براي مردم به وجود آمده يا توضيح دلايل مشكلاتي كه وجود دارد و در كوتاهمدت هم امكان رفع آنها نيست، مشي قوي و مستحكمي ندارد. افراد مختلفي درباره ضعف تيم اطلاعرساني دولت صحبت كردهاند و اين يك مشكل جدي است اما در كنار اين، توجه داشته باشيم كه در كشور ما مهمترين رسانه، راديو و تلويزيون است و اگر كسي نخواهد با رسانههاي خارجي صحبت كند، رسانههاي داخلي ممكن است حرف او را منعكس كنند يا نكنند! حتي اگر اين فرد رئيسجمهور و منتخب مردم باشد! كما اينكه شاهد هستيم كه صداوسيما دقيقا همين مسير را ميرود؛ بنابراين من معتقدم كه بخشي از ضعف اطلاعرساني دولت به خودش مربوط است كه تيم توانايي ندارد و بخشي نيز به رسانه ملي مربوط است كه وظيفه دارد اطلاعرساني كند و این کار را خوب انجام نمي دهد. اين در حالي است كه نظرات مخالفان دولت را به خوبي پوشش ميدهد اما نظرات موافقان دولت و برجام را، حتي در سطح وزير خارجه، آنطور كه بايد و شايد منعكس نميكند.
به ضعف اطلاعرساني دولت اشاره كرديد. فكر ميكنيد كه دولت در نخستين قدم براي جبران اين ضعف چه كاري بايد انجام دهد كه هم اسباب شفافسازي باشد و هم حملات مخالفان را دفع كند؟
نخستين گام اين است كه مسئول رسانهاي توانمندي تعيين كند و ارتباطات خود را، حداقل با روزنامهها و رسانههايي كه متعلق به دولت يا حامي آن هستند، نزديكتر كند. اينكه دولت ارتباطات خود را با حاميان خود بيشتر كند، عليالقاعده نبايد هيچ محدوديتي داشته باشد. در حال حاضر، حتي رسانههاي حامي دولت هم ارتباط نزديك و متناسبي با تيم رسانهاي دولت ندارند. دولت مجبور نيست با همه رسانهها ارتباط يكنواختي داشته باشد. دولت بايد با رسانههايي كه سياستهايش را حمايت ميكنند، راحتتر گفتوگو كند. دولت الزامي ندارد با رسانهاي كه در پي يافتن نقطه ضعفي از دولت است، روابط سطح بالايي داشته باشد. چرا دولت بايد با چنين رسانهاي و رسانههاي حامي خود يك نوع برخورد داشته باشد؟! اين مهمترين گام است. گام بعدي اين است كه دولت با صداوسيما برخورد متناسبي داشته باشد. صداوسيما از منابع عمومي استفاده ميكند. پس نبايد كاملا در اختيار مخالفان سياستهاي دولت باشد. همان طور كه يكدست هم نميتواند در اختيار دولت باشد.
البته در ساليان گذشته شاهد اين بوديم كه صداوسيما در اختيار دولت وقت بوده است.
بله اما ما معتقديم كه اين رويه، اشتباه است. اين در حالي است كه شوراي نظارت بر صداوسيما هم متشكل از نمايندگان سه قوه است. اين شورا بايد صداوسيما را وادار كند كه رفتار منصفانهتري داشته باشد. همان طور كه مخالفان دولت، در صداوسيما ميزگرد تشكيل ميدهند و به سياستهاي دولت انتقاد ميكنند، حاميان دولت هم بايد اين امكان را داشته باشند كه در رسانه ملي از سياستهاي دولت حمايت كنند. اين حداقل كاري است كه صداوسيما ميتواند انجام دهد. ممكن است برخي معتقد باشند كه با جابهجايي در رياست اين سازمان، رفتار صداوسيما تغيير كرده است؛ اما من چنين تغييري را نميبينم! صداوسيما يكسره سياستهايي را تبليغ ميكند كه مخالف راي مردم است. چه در انتخابات ۹۲ و چه در انتخابات ۹۴ اين موضوع را شاهد بودهايم. اين در حالي است كه سياستهاي دولت، برآمده از راي مردم است و حمله به سياستهاي دولت، حمله به راي مردم است!
اجازه دهيد كه به سراغ مجلس برويم. فراكسيون اميد شروع خوب و منسجمي داشت اما بعد از شكست آقاي عارف در انتخابات رياست مجلس، گويي به ناگاه همه انرژي اين فراكسيون تخليه شد و بعد از شكست، شاهد ناهماهنگي و عدم انسجام در موضوعاتي مثل انتخابات كميسيونها و حتي طرح استيضاح وزير كار توسط يكي از اعضاي فراكسيون اميد بوده و هستيم. شما فكر ميكرديد كه فراكسيون اميد با آن شروع خوب، خيلي زود دچار اين ركود و رخوت شود؟
اصلاحطلبان در انتخابات ۹۴ با توجه به شناختي كه از رفتار هياتهاي نظارت داشتند، به اين ارزيابي رسيدند كه نميتوانند چهرههاي مورد نظر خود را به مجلس بفرستند. چون ميدانستند كه نيروهاي شناخته شده و باتجربهشان تاييد صلاحيت نخواهند شد؛ بنابراين تصميم گرفتند كه با معرفي چهرههاي كمتر شناخته شده و كمتجربهتر، اجازه ندهند كه چهرههاي اصلي جريان تندرو وارد مجلس شوند. اين راهبرد انتخاباتي اصلاحطلبان بود كه مكررا اعلام شد.
و موفق هم بود!
دقيقا! اما از منتخبان مجلس دهم بايد انتظاري متناسب با اين خطمشي داشته باشيم. هر انتظاري فراتر از اين خطمشي، انتظار غيرواقعبينانهاي است. ما، يعني مجموعه اصلاحطلبان، حاميان دولت و اصولگرايان معتدل، بدون اينكه رسما ائتلاف انتخاباتي داشته باشيم، در عمل و به صورت نانوشته به ائتلافي رسيديم. محور اصلي اين ائتلاف هم جلوگيري از ورود تندروها و حمايت از برنامههاي دولت بود. من معتقدم كه اين اتفاق رخ داده است؛ اما چيزي كه شما از آن صحبت ميكنيد، ناشي از اين خطمشي نيست. موضوع جديدي است. اينكه از فراكسيون اميد انتظار داشته باشيم كه به طرحها و لوايحي كه در حمايت از دولت است، راي دهد، توقع بجايي است و شخصا معتقدم اين فراكسيون به چنين طرحها و لوايحي راي خواهد داد؛ اما اگر روي يك چهره، بدون در نظر گرفتن جناح سياسي او تمركز كنيم، بديهي است كه راي او در مجلس متفاوت خواهد بود. چون اين نقطهاي نبوده كه روي آن توافق كرده باشيم. علي لاريجاني در قم در فهرست اميد قرار گرفت. آقاي لاريجاني با مواضع اصولگرايانهاش در اين ليست قرار گرفت. لاريجاني ضمن معرفي خود به عنوان يك اصولگرا، اعلام كرده كه از بخشهاي مهمي از سياستها و برنامههاي دولت حمايت ميكند. كساني كه راي به اشخاص را با برنامه راهبردي اصلاحطلبان تركيب كرده و باهم ارزيابي ميكنند، دچار خطا شدهاند.
شما تاكيد داريد كه استراتژي اصلاحطلبان حمايت از دولت است اما امروز شاهد اختلاف بين برخي از اعضاي فراكسيون اميد و دولت هستيم. چرا كه اين افراد معتقدند كه دولت برخلاف اينكه ادعاي بيطرفي در انتخاب رئيس مجلس داشت، از رياست علي لاريجاني حمايت كرده است! شما اعتقاد داريد كه دولت از آقاي لاريجاني حمايت كرده است؟
نكته اول اين است كه نميتوان ترديدي داشت كه آقاي دكتر عارف شناختهشدهترين چهره اصلاحطلب در مجلس است و اگر ما بخواهيم از ميان چهرههاي اصلاحطلب، شخصيتي را براي هر مسئوليتي در مجلس انتخاب كنيم، اين فرد آقاي دكتر عارف است؛ اما توجه به اين نكته ضروري است كه منتخبان مجلس دهم، طيفي از نيروهاي معتدل و از جناحهاي مختلف هستند كه لزوما راي آنها دكتر عارف نيست. كما اينكه رايشان دكتر لاريجاني هم نخواهد بود. ممكن است مصلحت انديشانه به عارف يا لاريجاني راي دهند؛ بنابراين راي به آقاي عارف يا آقاي لاريجاني را، نه ناشي از تفكر سياسي همراهي، بلكه بايد ناشي از مصلحت انديشيها بدانيم. دومين نكته اينكه، من معتقدم كه فراكسيون اميد بايد همان چارچوب تحليلي قبل از انتخابات را كه براي خود تعريف كرده بود، حفظ كند و فعالانه ادامه دهد. نكته سوم اينكه به نظر من دولت از آقاي لاريجاني حمايت نكرده است. برخي از چهرههاي دولت شخصا از آقاي عارف و برخي ديگر نيز از آقاي لاريجاني حمايت كردند. ممكن است وزيري، مصلحتانديشانه به اين نتيجه رسيده باشد كه آقاي لاريجاني در اين شرايط بهتر ميتواند كار كند. من اعتقاد ندارم كه راي به آقاي لاريجاني، بدين معناست كه او از نظر سياسي به من نزديكتر از آقاي عارف است. ارائه چنين ارزيابي و برداشتي از راي به آقاي لاريجاني اشتباه است.
چرا بعد از اينكه آقاي عارف، در انتخابات رياست مجلس شكست خورد، حاضر نشد در مناصب ديگري حضور يابد؟
من معتقدم كه فراكسيون اميد از همه اين مناصب مهمتر است. اداره فراكسيون اميدي كه بيش از ۱۰۰ عضو دارد، يقينا تعيينكننده است.
اما اداره موفقي هم از فراكسيون اميد نميبينيم! چرا كه شاهد ناهماهنگيهايي هستيم و شخص آقاي عارف تنها به صدور پيامهاي تبريك و تسليت در مقام نماينده اول مردم تهران اكتفا كرده است.
شايد ناهماهنگي محصول فعال نبودن است و نه ناكارآمدي اصل فراكسيون! بنابراين، من با اين موضوع كه آقاي عارف به اين نتيجه رسيده باشد كه حالا كه در انتخابات رياست پيروز نشده، فراكسيون اميد را محكم و منسجم اداره كند تا بتواند در تصميمگيريهاي مجلس به اين ترتيب نقشآفريني كند، كاملا موافقم و آن را اقدام صحيحي ميدانم. در حال حاضر هم به عنوان يك اصلاحطلب حامي دولت، انتظارم حضور فعالانهتر فراكسيون اميد و منسجمتر شدن آن، با محوريت حمايت از برنامههاي دولت است. اگر فكر كنيم كه فراكسيون اميد بايد برنامههاي يكسره اصلاحطلبانه داشته باشد، حتما موفق نخواهد بود؛ اما با محوريت برنامه حمايت از دولت، قطعا ميتواند موفق باشد. در اين مسير هم ميتواند بسياري از نمايندگاني كه حتي عضو اين فراكسيون نباشند را با خود همراه كند.
اما ظرف چند روز گذشته، اصلاحطلبان برجستهاي از ناهماهنگي و عدم انسجام در فراكسيون اميد انتقاد كردند. شما فكر ميكنيد كه راهحل رفع اين ناهماهنگي در فراكسيون اميد چيست؟
اگر فراكسيون از برنامههاي حاشيهاي فاصله گيرد و روي برنامه محوري خود، يعني همان برنامهاي كه در ايام انتخابات حول آن حرف زده و تبليغ كرده، متمركز شود، تمام اين ناهماهنگيها به هماهنگي و انسجام تبديل خواهد شد. بهشرط اينكه قانع شويم كه همان راهبرد را ادامه دهيم. ما اگر فكر كنيم بعد از انتخابات ميتوانيم مطالبات را تغيير دهيم، اشتباه كردهايم. تنها با همان راهبرد ميتوان حركت كرد. آن راهبرد، هم فراكسيون را و هم مجلس را در حمايت از دولت موفق خواهد كرد و هم موضع مجلس را در قبال دولت تقويت ميكند. مجلسي كه منسجم باشد، ميتواند دولت را در جهت پيشبرد برنامههايي كه به مردم ارائه كرده و تعهد داده، مديريت كند.
آقاي عارف ظاهرا گلايههايي دارد. ممكن است كه اين گلايهها و عدم پاسخ به آنها، زمينه ايجاد شكاف در ميان اصلاحطلبان باشد؟
معتقدم كه شخص آقاي عارف عاقلتر و فهيمتر از اين بحثهاست و دلبستگي او به مجموعه نيروهاي اصلاحطلب فراتر از آن است كه منشا افتراقي در ميان اصلاحطلبان باشد.
فكر ميكنيد دولت يازدهم توانست توقعاتي را كه اصلاحطلبان از آن داشتند، برآورده سازد؟
خير! ميتوان در هر بخشي انتقاداتي به دولت وارد كرد اما من معتقدم كه عملكرد دولت را بايد به نسبت برنامهاي كه اعلام كرده سنجيد و از آن حمايت و انتقاد كرد، نه نسبت به آن چيزي كه از نظر شخص من مطلوب است. دولت متعهد به اجراي نظرياتي فردي من نيست. دولت با توجه به ارزيابيهايي كه از وضعيت كشور داشته، برنامهاي را در همه حوزهها ارائه داده است. ما بايد همان برنامه را پيش روي خودگذاريم و از دولت بخواهيم كه همان برنامه را اجرا كند. برنامه دولت، برنامه اعتدالي است و نه لزوما برنامهاي اصلاحطلبانه، اما اصلاحطلبان بخشهاي قابلتوجهي از مطالبات خود را در برنامه دولت آقاي روحاني ديدهاند. به همين دليل هم از اين دولت حمايت كردند. فرض بگيريم اگر دولت ۶۰ درصد از مطالبات اصلاحطلبان را در برنامههاي خود قرار داده، ما بايد همان مقدار را مطالبه كنيم.
فكر ميكنيد دولت بعد از گذشت سه سال از عمرش، توانسته همان مطالبات ۶۰ درصدي جبهه اصلاحات را جامه عمل بپوشاند؟
دولت قطعا در همان مسير حركت كرده است. كنديها يا ضعفهايي داشته و دارد؛ اما مهمترين اتفاق، تغيير رويكردها در دولت است. ما در عرصه بينالمللي، با وجود همه عوامل مزاحم، دولت آقاي روحاني را در جنگ و ستيز با دنيا نديديم. ما دولت را در تعامل و تنشزدايي ديديم؛ اما اين به معناي آن نيست كه تكتك تاكتيكهايي كه دولت آقاي روحاني به كار گرفته، درست بوده و به نتيجه رسيده است. هر دولت ديگري هم سر كار بيايد، ميتواند اين تفاوتها را داشته باشد. منتها زماني ما در دنيا اعلام ميكرديم كه قطعنامهها ورقپارهاي بيش نيست، به همه چهرهها و دولتها ناسزا ميگفتيم، از ادبيات سخيف استفاده ميكرديم و رفتارمان بهگونهاي بود كه ديگران ترجيحي براي گفتوگو با ما نداشتند، اما امروز ما اين مباني را اصلاح كردهايم و در كنار همه اينها، اشتباهات تاكتيكي هم داريم؛ بنابراين، معتقدم كه در دو عرصه سياست خارجي و اقتصادي، رويكردهاي دولت به نسبت قابل قبول بوده و اشتباهات تاكتيكي هم دارد كه بايد مورد به مورد به آنها انتقاد كرد؛ اما در دو عرصه سياست داخلي و اجتماعي و فرهنگي، دولت به آن ميزان كه انتظار ميرفت، موفق نبوده است. شايد دولت براي اين عدم موفقيت دلايلي داشته باشد. دولت باید موانع داخلي فراواني را كه در مسيرش وجود دارد مطرح كند. از سوي ديگر ممكن است دولت بار دفاع از سياستهاي خود را به شكل متوازني در كابينه توزيع نكرده باشد. امروز ميبينيم كه تنها رئيسجمهور و چند نفر ديگر از اعضاي كابينه، از دولت دفاع ميكنند اما الباقي سكوت اختيار كردهاند. اين قطعا قابل قبول نيست و دولت بايد اينبار را به صورت متوازن توزيع كند تا همه كابينه از دولت دفاع كنند؛ اما به هر حال دولت در عرصه سياست داخلي، اجتماعي و فرهنگي، با قوتي كه در عرصه سياست خارجي و اقتصادي عمل كرد، اقدام نكرده است. اميدواريم كه در يك سال باقي مانده، دولت در اين زمينهها مواضع قدرتمندانهتري بگيرد و نيروهاي اجتماعي حامي خود را حفظ کند و گسترش دهد تا بتواند در سال ۹۶ با شرايط بهتري مواجه شود.
فكر ميكنيد اصلاحطلبان آنقدر از برنامهها و اقدامات آقاي روحاني در سه سال گذشته راضي هستند كه در سال ۹۶ بار ديگر از او حمايت كنند؟
طبيعتا و همواره به برنامههاي دولت انتقاداتي وارد بوده و هست؛ اما حمايت نيروهاي اصلاحطلب از دولت، نه به دليل نقاط مثبت و منفي، بلكه به اين دليل است كه شخص آقاي روحاني در انتخابات ۹۲ در يك چارچوب مقايسهاي در برابر ساير كانديداها انتخاب شده و مورد حمايت قرار گرفته است. امروز هم بايد با همين نگاه با دولت برخورد كرد. ضمن اينكه انتقاد ميكنيم كه دولت در برخي مسائل ميتواند رويههاي بهتري داشته باشد و ندارد، در عين حال بايد اين سوال را از خود بپرسيم كه در مقابل حسن روحاني چه كسي را ميتوانيم مطرح كنيم. ما بايد بر اين اساس دولت را ارزيابي و حمايت كنيم. به همين دليل من معتقدم كه تا اطلاع ثانوي، اصلاحطلبان هيچ آلترناتيوي براي آقاي روحاني ندارند. كانديداي ما آقاي روحاني است اما اين بدان معنا نيست كه هيچ انتقادي به دولت يازدهم وارد نيست. ما انتقادات خود را داريم. ضمن اينكه از دولت هم انتظار يك دولت اصلاحطلب را نداريم. چون دولت هيچ گاه مدعي اينكه دولتي اصلاحطلب است را نداشته است؛ بنابراين بايد دولت را ارزيابي كرد. موضع اصلاحطلبان نسبت به دولت آقاي روحاني، اتحاد و انتقاد است. نه انتقادي محض و نه اتحاد مطلق!
اشاره كرديد كه اصلاحات آلترناتيوي براي آقاي روحاني ندارد. اين صحبت شما به اين معناست كه اگر آلترناتيوي وجود داشت، ممكن بود كه نامزد ديگري معرفي كنند؟
فرض بگيريم كه در سال ۱۳۸۰ و انتخابات دور دوم رئيس دولت اصلاحات قرار داريم. نسبت به جايگاه رئيس دولت اصلاحات در بين اصلاحطلبان هيچ شك و شبههاي وجود نداشته و ندارد؛ اما پاسخ به سوال شما همان قدر دشوار است كه اگر در آن زمان ميپرسيديد كه اگر نامزد بهتري از ايشان پيدا شود، باز هم از رئيس دولت اصلاحات حمايت ميكرديد؟! چه اصلاحطلبان و چه شخص من، امروز چهرهاي مناسبتر از آقاي روحاني نميشناسيم و طبيعتا از آقاي روحاني حمايت ميكنيم. مناسب بودن هم از مجموعه جهات تجارب، توانمنديها و پشتيبانيهاست. به همان دليلي كه در سال ۹۲، اعم از آيتا... هاشميرفسنجاني، رئيس دولت اصلاحات، دكتر عارف و احزاب اصلاحطلب به اين نتيجه رسيدند كه از آقاي روحاني حمايت كنند، امروز هم از او حمايت ميكنيم و اين حمايت درستترين اقدامي است كه ما ميتوانيم انجام دهيم. اكثريت قاطع اصلاحطلبان هم همين نظر را دارند. حتي كساني كه معتقدند آقاي روحاني مناسبترين چهره است، به برخي از اقدامات دولت، انتقاد دارند. اين حمايت به معناي عدم انتقاد از دولت نيست! اما هركسي در ميان اصلاحطلبان، بخواهد بگويد روحاني «نه»، بايد بگويد چه كسي «آري»! من كسي را نميشناسم! كسي را نميشناسم به اين معناست كه آن شخص بيايد و مسير انتخابات را طي كند! در غير اين صورت و در صورتي كه شرايط فراهم بود، چهرههاي بسياري از جبهه اصلاحات براي حضور در عرصه انتخابات وجود دارند. در انتخابات ۹۲، اساسا اجازه مطرح شدن به رئيس دولت اصلاحات داده نشد و آيت ا... هاشميرفسنجاني با همه اعتبارش، رد صلاحيت شد.
يعني در سال ۹۲ اين امكان و تمايل را ميديديد كه رئيس دولت اصلاحات در انتخابات رياستجمهوري وارد شود؟
ايشان مشكلي براي ورود به انتخابات نداشت؛ اما اساسا شرايط ورود او به انتخابات وجود نداشت! وقتي آيت ا... هاشمي كه آن موقع و امروز، رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام و منصوب رهبري است، رد صلاحيت ميشود، ميتوانستيم توقع داشته باشيم كه رئيس دولت اصلاحات تاييد شود؟! امروز يازده سال از پايان دولت اصلاحات ميگذرد و در تمام طول اين سالها هيچگونه شائبه فسادي در عرصههاي مختلف در دولت ايشان ديده يا شنيده نشده است!
البته دليل رد صلاحيت آيت ا... هاشميرفسنجاني، مساله سن مطرح شد!
به هر حال امروز كه اطلاعات دقيقي از مذاكرات آن روزها داريم، ميدانيم كه اين حرف خيلي جدي نيست!
سري به اردوگاه اصولگرايي بزنيم. فكر ميكنيد كه اصولگرايان چهرهاي كه پتانسيل رقابت با آقاي روحاني را داشته باشد، در ميان خود دارند؟
اول اينكه تفاوت اصلاحطلبان و اصولگرايان اين است كه اصلاحطلبان نميتوانند چهرههاي خود را مطرح كنند اما درباره اصولگرايان اين موضوع صادق نيست. اصولگرايان هر كسي را كه فكر ميكردند توان رقابت دارد مطرح كردهاند. احمدينژاد هم خود را اصولگرا نميداند. البته آقاي احمدينژاد بايد به سوالات بسياري راجع به هشت سالي كه دولت را در اختيار داشت، پاسخ دهد كه تا امروز پاسخي نداده و نخواهد داد. اگر احمدينژاد را كنارگذاريم، چهره قابل طرحي را در مقابل آقاي روحاني نميبينم.
بحث حمايت اصولگرايان از آقاي روحاني هم مطرح شده است. اين موضوع را تا چه حد جدي ميبينيد؟
آقاي روحاني عضو جامعه روحانيت مبارز تهران بوده و در انتخابات مجلس خبرگان، جامعه روحانيت مبارز و جامعه مدرسين حوزه علميه قم، او را در ليست خود جاي دادند. اصولگرايان هم مثل ما بخشهايي از برنامهها و نيروهاي دولت آقاي روحاني را قبول دارند و با او همراهي ميكنند؛ بنابراين حمايت اصولگرايان از آقاي روحاني دور از ذهن نيست كه البته همين امر هم باعث ميشود اصولگرايان نتوانند تصميم قاطعي اتخاذ كنند و اين موضوع منشا يكپارچگي اصولگرايان نخواهد شد. از سوي ديگر، اصولگرايان هم اين ريسك را نخواهند كرد كه چهرهاي را كه فكر ميكنند شانس مطرح شدن دارد را با طرح در اين دوره بسوزانند.
فكر ميكنيد «احمدينژاد» تكرار شود؟
من بعيد ميدانم كه احمدينژاد در صحنه حاضر شود. دلايل اين عدم حضور هم هيچوقت شفاف نخواهد شد. در پشت پرده، درباره آمدن يا نيامدنش تصميمگيري ميشود و معتقدم كه او در انتخابات رياستجمهوري حضور پيدا نخواهد كرد.
البته مخالفان دولت و جبهه اصلاحات از حمايت نيروهاي اصلاحطلب از آقاي عارف و عبور از آقاي روحاني در سال ۹۶ سخن گفتند! شما چنين احتمالي را ميبينيد؟
بعضيها بهجاي تحليل شرايط، روياهاي خود را بيان ميكنند! اين روياي آنهاست كه اصلاحطلبان از آقاي روحاني عبور كنند!
گمان ميكنيد كه انتخابات سال ۹۶ براي آقاي روحاني دشوار خواهد بود؟
بله، به اين دليل كه آقاي روحاني با موانع زيادي در داخل، منطقه و عرصه بينالملل مواجه است. مشكلات بسياري پيش روي اوست اما با وجود همه اينها من معتقدم كه آقاي روحاني از هر شخص ديگري كه امكان حضور در صحنه دارد، شانس بيشتري براي پيروزي دارد.