آفتابنیوز : با گذشت نزدیک به 110 سال از صدور فرمان مشروطیت، بهنظر هنوز دید درستی به سرانجامِ یکی از مهمترین جنبشهای ایرانی معاصر نداریم
و حتی تعریف واحدی از نهضت بودن یا انقلاب بودن این واقعه تاریخی دیده نمیشود. جدای از این مسئله، مواردی مثل چگونگی تاثیرپذیری مشروطه از اتفاقات مشابه در کشورهای همسایه، این پرسش که آیا وقوع مشروطه ایران در زمانی مناسب اتفاق افتاد یا همچون میوهای کال بود که هنوز نباید چیده میشد نیز هنوز پاسخ دقیقی ندارند.
بررسی جایگاه پارلمان در ایران، تغییر دید مردم به این نهاد طی بیش از یک قرن و روندی که منجر به ساختار فعلی در مجلس شده است نیز از جمله موضوعاتی است که هنوز جای کار بسیاری دارند.
علی ططری (پژوهشگر تاریخ مشروطه و مجلس و رئیس مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی) در گفتوگو با ایلنا به پرسشهایی درباره مشروطه، پارلمان و سازکار کار فعلی مجلس در ایران پاسخ داده است.
با احتیاط از عنوان انقلاب برای مشروطه استفاده کنیم/ مشروطه یک جنبش بود
با گذشت بیش از 110 سال از مشروطه در ایران هنوز توافق نظری درباره تعریف این اتفاق و اینکه آیا مشروطه یک نهضت بود یا انقلاب؛ وجود ندارد. به نظر شما کدام عبارت تعریف درستی از مشروطه خواهد بود؟
دقیقاً نمیتوان نام انقلاب را بر مشروطه گذاشت ولی مطمئناً تبعات و تاثیرات حاصل از جنبش مشروطه ایران به نوعی مترادف با یک انقلاب نیز ارزیابی میشود. در واقع بهتر است با احتیاط از عنوان انقلاب برای مشروطه استفاده کنیم اما دستاوردهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی که مشروطه با خود به ایران آورد بسیار گسترده و وسیع است. بهطوری که میتوان گفت ساختار و زیربنای سیاست در ایران را متحول و دگرگون کرد. بعد از مشروطه بود که برای نخستین بار بحث قانونگذاری انتخابات، عدالت اجتماعی و حقوق شهروندی در کشور مطرح شد. حتی به تعبیری بحثهای مرتبط با ملیگرایی با رویکرد آگاهانهتری نسبت به گذشته پیگیری میشد. به دنبال تمام این اتفاقات شاهد هستیم اصلاحاتی در تمام زمینههای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اداری رخ داد. بعد از این اتفاق بود که از دل مجلس مشروطه قوه مقننه و از عدالتخانه که خواست مشروطهخواهان بود؛ قوه قضائیه متولد شد. البته شهر و تفصیل چیستی مشروطه خودش میتواند چندین ساعت طول بکشد اما به عقیده من مشروطه یک جنبش بود.
عثمانی گذرگاه ارتباط ایران و اروپا/ توجه ویژه ایرانیان به ژاپن بعد از پیروی این کشور بر روسیه
درباره نقشی که آشنایی روشنفکران ایرانی با غرب و حکومتداری در کشورهای خارجی بر شکلگیری خواست مردمی برای پارلمان داشته است بارها گفته شده، اما تاثیر تحولات عثمانی و ژاپن در شکلگیری مشروطه ایران را چگونه میتوان ارزیابی کرد؟
عمده ارتباطات ایران با اروپا و جهان خارج در دوره مشروطه و پیش از مشروطه به نوعی با واسطه عثمانی صورت میگرفت. عثمانیها نیز خود اطلاعات و حوادث اروپا را از طریق فرانسه دریافت میکردند. روزنامهها و کتابهایی که در مملکت عثمانی منتشر میشد یا به آن وارد میکردند عمدتاً در استانبول ترجمه شده و به ایران هم راه پیدا میکردند. پس هرآنچه که از نشریه، کتاب و حتی عنوان خود مشروطیت از عنوانی که در عثمانی بود؛ ترجمه شد.
در مورد ژاپن نیز میتوان گفت نزدیک 150 سال است که ردپای منابع ژاپنی و جهانگردان و پژوهشگران ژاپنی در مکتوبات فارسی و آثار تالیفی نویسندگان، روشنفکران و حتی قشر روحانی ما درباره ژاپن وجود دارد. باز اینجا هم اطلاعاتی که از ژاپن دریافت می کردیم به نوعی با یک واسطه و از طریق عثمانی به دست ما میرسید و اطلاعاتی را که از ژاپن داشتیم عمدتاً از ترکها میگرفتیم.
به ویژه بعد از انقلاب میجی در ژاپن (1886) و حتی قبل از آن کتابهایی داریم که نویسندگان و روشنفکران ایرانی در آنها به تحولات ژاپن پرداختهاند و به نوعی توجهشان به ژاپن جلب شده است. بعد از انقلاب میجی نگاه به ژاپن جدیتر شد تا سال 1905 که جنگ بین روسیه و ژاپن رخ داد. در این جنگ ژاپن که یک کشور دور افتاده در شرق آسیای دور و در آن زمان کمتر شناخته شده بود؛ توانست روسیه که یکی از قدرتهای بزرگ آن روز دنیا بود را شکست دهد. این پیروزی بازتاب بسیاری در منابع عثمانی و بعد منابع ایرانی داشت. در واقع بعد از آن نگاه مردم ما به سمت کشوری جلب شد که در آن زمان جامعه بسیار سنتی و عقب نگه داشته شده داشت اما بر روسیه ابرقدرت پیروز شد. حتی شیخ ابراهیم زنجانی در کتاب بستانالحق (1906 میلادی) تاکید میکند که توجه عمده مردم ایران به موضوعات مرتبط با روز ژاپن است و اکثریت مردم اتفاقات جنگی بین روسیه و ژاپن را پیگیری میکنند. یعنی تا این میزان ژاپن برای ایران اهمیت پیدا کرده بود.
مشروطه ژاپن با 45 درصد باسواد شکلگرفت، مشروطه ایران با کمتر از یک درصد
اما باید توجه هم داشته باشیم که وقتی بعدتر به صورت عمقی و تحلیلی به مسئله نگاه میکنیم، میبینیم که جامعه ایران و ژاپن کاملاً از نظر ساختار فرهنگی و اجتماعی با هم متفاوت بودند. درست است که ژاپن هم یک جامعه سنتی و تا حدودی عقب نگه داشته شده؛ داشته اما ما به لحاظ پیکربندی اجتماعی و ساختاری در ابعاد اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تمایزات قابل توجهی را با ژاپنیها داشتیم. همزمان با انقلاب میجی 38 تا 45 درصد مردم ژاپن باسواد بودند اما ایران دولت مشروطه کمتر از یک درصد فرد باسواد به خود میدید. حتی بهنظر میرسد آمار باسوادهای ژاپن در این دوران از اروپای زمان انقلاب کبیر فرانسه نیز بیشتر بوده است. اگر انقلاب ژاپن به تعویق افتاده و در سال 1886 به ثمر نشسته است نیز دلیل دارد. دلیل آن هم این است که نزدیک به 200 سال درهای ژاپن به جهان خارج بسته بود و ژاپن در دوران انزوا به سر میبرد و با هیچ کشوری کوچکترین ارتباطی نداشت. اگر این ارتباطات زودتر شکل گرفته بود قطعاً انقلاب میجی در ژاپن نیز بسیار زودتر از اینها رخ می داد. با توجه به جامعه باسوادی که داشت.
از لحاظ ساختار قدرت نیز شگونها در ژاپن فرمانروایی میکردند که به نوعی والیان و حکمرانان محلی به حساب میآمدند ولی جامعه ایران جامعهای ظلاللهی بود که هرچه شاه میگفت همان بود. در ژاپن به نحوی جا داشت که رعیت استقلالی در عمل داشته باشند و نسبت به قدرت اعتراضهایی را مطرح کنند ولی حکومت ایران کاملاً مستبدانه بود. به لحاظ دینی نیز تفاوتهای کاملاً روشنی بین ایران و ژاپن وجود داشت. پس باید کاملاً شرایط دو کشور را متمایز هم بررسی کنیم. به نظر میرسد بد نباشد که مقایسهای داشته باشیم درباره تفاوتها و اشتراکات دو جامعه و انقلابی که پشت سر گذاشتند. درهر صورت باید بپذیریم جامعه ایران شرایط خاص خودش را داشته و انقلاب مشروطه را نیز باید با توجه به همین شرایط مورد ارزیابی و نقد قرار دهیم.
تضاد منافع بریتانیا و روسیه و بازی با مشروطه ایران
طرفهای خارجی درگیر انقلاب مشروطه مثل بریتانیا و روسیه چگونه در جنبش مشروطه نقش بازی کردند؟
بریتانیا از ابتدا طرفدار مشروطهخواهان بود و از آنها حمایت میکرد. البته این حمایت به دلیل توجه به مردم ایران و منافع آنها نبود بلکه مقاصد و منافع خودش را در پیروزی مشروطهخواهان میدید. در واقع تضاد منافعی که بریتانیا با روسها داشت این کشور را به سمت مشروطهخواهان گرایش داد تا جایی که 14، 15 هزار نفر ازمشروطهخواهان در باغ سفارت خود پناه داد.
از سوی دیگر به همین میزان شواهد و اسناد مستدلی داریم که روسها نیز علیه مشروطهخواهان اقدامات واضح و روشنی انجام دادهاند. به عنوان مثال به توپ بستن مجلس اول و انحلال آن در 22 جمادی الاول 1326 هجری قمری مستقیماً توسط افسران قزاق روس و در راس آنها لیاخوف اتفاق افتاد. براساس اسناد موجود نیز صراحتاً میتوان مدعی شد که این فرمانده روس به هیچ وجه بدون مشورت و اجازه از دولت مطبوع خود چنین اقدامی را انجام نداده است.
قشر عوام حاضر در مشروطه تنها به دنبال عدالتخواهی و تاسیس عدالتخانه بودند
با توجه به تمام نکاتی که ذکر شد آیا مشروطه و مشروطهخواهی ایرانیان در زمان مناسب اتفاق افتاد یا نیاز بود مدت بیشتری برای پختگی و رسیدن بهتر ثمره آن صبر کنیم؟
در باب این موضوع دو نظریه عمده وجود دارد اول آنکه مشروطه را یک میوه نارس و کال میدانند که جامعه ایران هنوز آمادگی پذیرش این اتفاق را نداشته است. از جمله دلایل عدم پذیرش جامعه ایران نسبت به مشروطه همانطور که اشاره شد میزان آگاهی و سواد بسیار پایین جامعه نسبت به دیگر کشورهایی که چنین انقلابی را در همین دوره پشت سر گذاشتند است.
منتقدان عقیده دارند وقتی جامعهای کمتر از یک درصد باسواد دارد چگونه صحبت از پارلمان، قانونگذاری، حقوق شهروندی و... کردهایم. بسیاری از افرادی که به عنوان قشر عوام در بطن مشروطه حضور داشتند تنها به دنبال عدالتخواهی و تاسیس عدالتخانه بودند و به نوعی از گرسنگی و فشار اقتصادی به تنگنا آمده بودند و فکر میکردند با پیروزی مشروطه و ایجاد عدالتخانه به شکواییهها و عریضههای آنها رسیدگی میشود.
نظریه دوم نیز میگوید به نظر میرسد بحث مشروطهخواهی ایرانیان سالها قبل از پیروزی این جنبش در زیر خاکستر جامعه شکل گرفته بود و حتی دوره اصلاحات عباسی را سرآغاز این مسئله میدانند در واقع این نظریهپردازان معتقدند بعد از دو شکست پیدرپی ایران از سپاه روس؛ ایرانیان سرخورده شدند و به دنبال راهی برای تغییر و تحول اساسی در کشور خود میگشتند تا این شکستها را جبران کرده و امید جدیدی به جامعه تزریق شود. همانطور هم که میبینید با انقلاب مشروطه این امید در جامعه ایرانی دمیده شد و اصلاحاتی در کشور رخ داد که حوزههای ادبیات، فرهنگ، سیاست، اجتماع و اقتصاد را هم دربرگرفت. بسیاری از تاثیرات و تغییراتی که امروزه نسبت به ایران گذشته میبینید شاید بسیار دیر اتفاق افتاده باشد اما به هرحال نقطه آغاز آن را میتوان از جنبش مشروطه دانست.
در هر صورت جنبش مشروطه آگاهی را به سمت جامعه آورد که نهایتاً به درخواست قانونمندی و قانونگذاری و تشکیل پارلمان منتهی شد. حتی در ادوار اول تا چهارم مجلس بین سالهای 1285 تا 1300 شمسی 15 سال رکود (حیات مجلس) داشتیم و حتی 11 سال مجلس تشکیل نشد. اما کشور ما دیگر از این تاریخ هیچگاه بدون مجلس باقی نماند.
بریتانیا برای پارلمان امروزش 800 سال صبر کرد
پس آیا میتوان مدعی شد نوع نگاه مردم و جامعه ایرانی به پارلمان از مجلس اول تاکنون دستخوش تغییراتی اساسی شده است؟ این تغییرات به چه خواستهایی جدیدی از مجلس میانجامد؟
قطعاً ابزارهایی مثل رسانه، کتاب و روزنامه به کمک آمدهاند تا مردم نسبت به آنچه که یک پارلمان باید باشد آگاهی پیدا کنند. اصولاً مردم طی این سالها به نوعی بیشتر با وظایف قانونگذاری ونظارتی مجلس آشنا شدهاند و انجام این وظایف را از این دستگاه خواستار هستند. شک ندارم آزمون انتخابات دموکراسی و تشکیل پارلمان که طی یکصد و ده سال از آغاز مشروطه در ایران برگزار شده آگاهی مردم را نسبت به وظیفه و عملکرد مجلس و همچنین ساختار و کارکرد قوه مقننه بالا برده است. اما این نکته را هم مدنظر داشته باشیم که وقتی از دموکراسی، قانونگذاری و پارلمان صحبت میکنیم برای تحقق کامل و درست آن نیاز به گذشت و گذر زمان است.
اولین فرمان مشروطه در بریتانیا سال 1215 به امضا رسیده است و به این دلیل میگویم بریتانیا مادر پارلمانهای دنیاست و قویترین پارلمان را دارد که بیش از 800 سال پارلمان در بریتانیا سابقه فعالیت دارد و شاید نزدیک بیش از 170 نوع پارلمان را تجربه کرده است تا به ساختار امروز رسیده. پس ما هم نباید عجله کنیم گاهی ملت ما به دلیل اینکه عقبماندگیهای زیادی داریم برای جبران این عقبماندگیها اشتباهاتی میکند که بازگشت به عقب را رقم میزند.
اولین کمیسونهای مجلس: کمیسیونهای مالی، عرایض، عدلیه، داخله و خارجه
روند شکلگیری کمیسیونهای تخصصی در مجلس اول و دوران مشروطه چگونه بود؟ اولین کمیسیونها چه موضوعاتی را پوشش میدادند؟
در اثری به نام «بررسی نظام اداری مالی مجلس اول» که سال 2015 در توکیو منتشر شد مشخصا به کمیسیونها اشاره کردهام. اولین کمیسیونهایی که در مجلس تشکیل شد کمیسیونهای مالی، عرایض، عدلیه، داخله و خارجه بودند که در مجلس اول شکل گرفت. اساسا ساختار مجلس ما بر پایه مجلس فرانسه شکل گرفت که در آنجا نیز در همان دور اول کمیسیونها تشکیل شده بودند. اصولا در بحث اهمیت پارلمان کمیسیونها جایگاه ویژهای دارند و قبل از اینکه طرح یا لایحهای برای بررسی شود باید اول در کمیسیونها مورد ارزیابی قرار گیرد.
تقویت کمیسیونهای مجلس نیز از ابتکارات احتشامالسلطنه در مجلس دوم بود اما از همان مجلس اول کمیسیونها یک به یک فعالیت خود را آغاز کردند. حتی در دورههایی کمیسیونهای موقتی نیز در مجلس شکل گرفت مثل کمیسیون جنگ، کمیسیون اداره مجلس، کمیسیون تجارت، کمیسیون متمم قانون اساسی و ...
نمایندگان مجلس اول 100 تومان حقوق گرفتند/ مقرری مادامالعمر در کار نبود
ساز و کار پرداخت حقوق و مزایا به نمایندگان و کارکنان مجلس بر چه اساسی منسجم شد؟ آیا پرداخت مقرری مادامالعمر به نماییندگان مجلس از همان زمان آغاز فعالیت پارلمان در ایران پایهگذاری شد؟
شخصا سه چهار سال گذشته تحقیقات جدی در حوزه پرداخت حقوق و مزایا به نمایندگان و کارکنان مجلس از دوران مشروطه داشتهام. باید بپذیریم که یکی از دلایل پیشرفت هر نهاد یا موسسهای وجود امتیازات تشویقی یا احیانا توبیخات تنبیهی است که جنبه مالی قضیه نیز در این بخش اهمیت زیادی دارد. با این حال جالب است که بدانید مجلس اول چون از ابتدا براساس باورهای انقلابی شکل گرفته بود نمایندگان و کارکنان آن چندان چشمی به منافع مالی نداشتند و به دنبال یکسری آرزوهای انقلابی بودند که تاسیس مجلس، عدالتخانه و آغاز قانونگذاری مهمترین آنها بود. منتهی برخی از نمایندگان کم کم درگیر مشکلات مالی شدند و چون بسیاری از نمایندگان از شهرستان آمده بودند و به نوعی حرفه و پیشه خود را در زادگاهشان ترک کرده بودند عملا دیگر منبع درآمدی برای گذران معیشت نداشتند. پس نیاز بود تا حقوق و مزایایی برای آنها در نظر گرفته شود. حتی بسیاری از نمایندگان خود تهران که مثلا نانوا یا حجرهدار بازار بودند محل کسب درآمد خود را تعطیل میکردند تا بتوانند در مجلس حضور داشته باشند.
کم کم در ذهن نمایندگان شکل گرفت که برای حل این مشکل مبلغی به عنوان حقوق و مزایا به خود اختصاص دهند و تقریبا از دوره احتشامالسلطنه دومین رئیس مجلس؛ حقوق نمایندگان برقرار شد.
میزان حقوق تصویب شده برای نمایندگان مجلس نیز ماهی 100 تومان برای طی مدتی که در مجلس فعالیت میکنند بود و نه مادامالعمر. نکتهای که در این زمان پیش آمد این بود که چون مجلس و پارلمان در ایران یک ساختار سیاسی اداری جدید بود عملا تا پیش از این هیچ ردیف بودجهای برای آنها مشخص نشده بود. اولین بودجه سالیانه را نیز خود مجلس اول مدون کرد و یا به اصطلاح بست. نهایتا در طی مجلس اول 350 تومان به اغلب نمایندگان پرداخت شد مگر نمایندگانی مثل امینالزر، ارباب جمشید و صنیعالدوله که وضع معیشتی مناسبی داشتند و خودشان از دریافت حقوق مجلس امتناع کردند.
حدود 20 هزار تومان اعتبار نیز به واسطه گمرک در اختیار مجلس قرار گرفت که این مبلغ نیز خرج حقوق نمایندگان و کارکنان مجلس شد. حتی این ماجرای پرداختها بعدها یک داستان سیاسی مالی برای مجلس اول شد که بازماندگان این مجلس میگفتند به دلیل آنکه مجلس در دوره مذکور تنها 22 ماه حیات داشته باید مابقی حقوق نمایندگان نیز پرداخت شود و حتی تا مجلس نهم پیگیر دریافت این معوقه بودند.
دکتر مصدق اولین رد اعتبار شده مجالس ایران
بعد از انتخابات مجلس دهم شورای اسلامی بنا بر اتفاقاتی توجه به چگونگی صدور اعتبارنامه نمایندگان منتخب برای افکار عمومی مهم شد، امضا یا رد اعتبارنامههای نمایندگان منتخب چه سابقهای در مجالس ایران داشته است؟
در واقع رد اعتبارنامه نمایندگان منتخب در مجلس دوران مشروطه نیز دیده شده و اولین رد اعتبار نیز در همان مجلس اول و در اعتراض به پایین بودن سن دکتر مصدق اتفاق افتاد. در واقع در آن زمان نمایندگان ثابت کردند سن ایشان از 30 سال کمتر است و به این دلیل نمیتواند به عنوان نماینده مردم در مجلس حضور داشته باشد. همانطور که اشاره شد در ادوار مختلف مجلس چه بعد از انقلاب و چه قبل از انقلاب نیز داریم نمونههایی را که نمایندگان اعتبارنامه یک نماینده را قبول نکنند.
96.5 درصد نمایندگان مجلس مرد و 3.5 درصد از نمایندگان مجلس زن بودند
روند حضور زنان در مجلس ادوار مختلف و ورود آنها به فعالیتهای پارلمانی نیز فرازونشیبهای خود را داشته است. آماری از نسبت نمایندگان زن و مرد مجلس در این 110 سال وجود دارد؟
از دوره دوم مجلس به صورت مستند نمونههایی را داریم که زنان درخواست حضور در رأیگیری را داشتهاند. اولین فردی هم که این موضوع را مطرح کرد وکیلالرعایا نماینده همدان بود که در آن زمان مورد توجه قرار نگرفت. در دوره دکتر مصدق مجدد درخواست حضور زنان برای رأی دادن در انتخابات مجلس را به صورت جدیتر مطرح کرد. دکتر مصدق دو اولویت ملی شدن صنعت نفت و اصلاح انتخابات را در دستور کار خود گذاشته بود اما اصلاح انتخابات که حضور زنان در مجلس نیز بخشی از آن بود؛ به دوران ایشان کفاف نداد و عملا با کودتا این مساله نیز کنار گذاشته شد. سرانجام بعد از انقلاب شاه و ملت؛ یکی از مفاد قانون حضور زنان هم در پای صندوقهای رأی و هم به عنوان نماینده بود. با این حال در مورد مشارکت زنان در مجلس و انتخابات ایران جزو کشورهای پیشرو در منطقه است. اگرچه بسیار دیر این اتفاق افتاد ولی باز هم نسبت به سایر کشورهای همسایه زودتر شاهد حضور زنان در امر رایدهی و مجلس هستیم.
در یک نمای کلی میتوان گفت 96.5 درصد نمایندگان مجلس مرد و 3.5 درصد از آنها زن بودند. دوره 23 مجلس شورای ملی نیز بیشترین حضور زنان در پارلمان را شاهد هستیم درحالیکه زنان تنها از دوره 21 با 6 نماینده به پارلمان راه پیدا کردند. مجموعا 14 دوره (4 دوره قبل از انقلاب و 10 دوره بعد از انقلاب) از 32 دوره فعالیت پارلمان در ایران شاهد حضور زنان به عنوان نماینده در مجلس بودیم. کمترین حضور زنان نیز در دورههای یکم دوم و سوم مجلس شورای اسلامی است که تنها 4 زن در آن حضور داشتند.
باید یک نگاه خاکستری به عملکرد پارلمان و سرانجام مشروطه در ایران داشته باشیم
چرا تجربه مشروطه در ایران نهایتا سر از استبداد رضاشاهی درمیآورد؟
نمیتوان به این صورت و با وجه کاملا منفی به پارلمان در ایران نگاه کرد. سایه رضاشاه بر مجلس از دور پنجم آن به بعد (1302) دیده میشود و تا سال 1320 ادامه دارد. در نگاه کلی ایشان 20 سال به عرصه سیاسی با عناوین مختلف مثل نخستوزیر ، شاه و ... حضور داشت و تمامی این دوران را باید به صورت جداگانه و تقسیمبندی شده بررسی کرد. نمیتوان همه این 20 سال را با یک دید و نگاه مورد ارزیابی قرار داد. مجالس چهارم، پنجم و ششم کارکرد متفاوتی از مجالس هفتم و هشتم داشتند و حتی مجالس هفتم، هشتم و نهم کارکردی قویتر از مجالس یازدهم و دوازدهم داشتند که دیگر عملا تنها ماکتی از پارلمان در ایران باقی مانده بود. در طی دوران مجالس چهارم تا دوازدهم که همزمان با حیات سیاسی رضاشاه نیز بوده است؛ بازدهی مجلس متفاوت ارزیابی میشود پس نمیتوانیم بگوییم مشروطه شکست خورد یا رضاشاه موفق شد مجلس را کاملا مضمحل کند. شاید کارکرد پارلمان در دورههایی تضعیف شده باشد اما در همین دوران نیز مجالس نقاط قوت خود را داشتهاند و بسیاری از قوانین قضایی که همچنان هم میبینیم و محل رجوع هستند در همین دوران بسته شد. پس باید یک نگاه خاکستری به عملکرد پارلمان و سرانجام مشروطه در ایران داشته باشیم.
هنوز در حوزه تحلیل مباحث حقوقی پارلمان وارد نشدهایم
وضعیت تاریخ نگاری مشروطه و مجلس نیز همچون سایر حوزههای مرتبط با تاریخ چندان در کشور ما جدی گرفته نشده و نمیشود. عملا بیشتر تالیفاتی که درباره مشروطه میخوانیم منابع خارجی از نویسندگان غیرایرانی هستند. به عنوان رئیس مرکز اسناد مجلس چه ارزیابی از وضعیت تاریخنگاری مشروطه و مجلس در کشور دارید و چه اقداماتی برای بهبود شرایط صورت گرفته است؟
روندی که در تاریخنگاری دوران باستان میان صفویه و قاجار داریم این است که دپارتمانهای خارجی مثل کمبریج برای ما تاریخ را نوشتهاند در حوزه مشروطه و شکلگیری مجلس نیز این امر دیده میشود. عملا به غیر از چند کتاب محدود هیچ اثر خاصی از هیچ تاریخنگار ایرانی درباره این اتفاق مهم تاریخی کشور نمیبینیم و هر چه که داریم مجدد نوشته و تالیف نویسندگان غیرایرانی است. البته در حوزه تاریخنگاری پارلمان در یک دهه اخیر اتفاقات بسیار مثبتی را شاهد هستیم اما هنوز از ایدهآلها فاصله داریم. مرکز اسناد مجلس شش همایش با موضوع تاریخ پارلمان در ایران برگزار کرد که مقالات و تالیفات بسیار خوبی به این همایشها تحویل داده شد. همچنین نخستین مجله تخصصی مرتبط با پارلمان را منتشر میکنیم و بیش از 50 کتاب از پژوهشها و پایاننامههای با موضوع پارلمان را چاپ کردهایم علاوه بر اینها دسترسی به اسناد پارلمانی را تسهیل کردهایم تا پژوهشگران مشکلی در انجام کارهای تحقیقی نداشته باشند و اکثر سندها با موضوع پارلمان که در خارج از مرکز اسناد مجلس نگهداری میشد را خریداری کردیم.
عملا تا قبل از این ا قدامات به غیر از چند تاریخنگار برجسته مثل مرحوم فریدون آدمیت یا مرحوم تقیزاده تولیدات زیادی در حوزه تاریخ نگاری مشروطه در مجلس نمیبینیم و امیدواریم با شکلگیری این اقدامات بیشتر از گذشته توجه نویسندگان و تاریخنگاران را به این امر شاهد باشیم. متاسفانه ما هنوز به هیچ وجه در حوزه تحلیل مباحث حقوقی وارد نشدیم مثلا یکی از اصلیترین ایراداتی که به کارکرد پارلمان ایران میگیرند این است که بیشترین اصلاحات و استفساریهها مربوط به قوانین پارلمان ایران در منطقه است و این به لحاظ جامعه شناختی یک نقطه ضعف به حساب میآید. پرداختن به این مسائل جای کار زیادی دارد و یک اهتمام جدی نیاز داریم.