کد خبر: ۴۴۸۹۸
تاریخ انتشار : ۲۱ فروردين ۱۳۸۵ - ۰۹:۰۲

حيدري ملايري و پي ريزي يك واژه نامه علمي و فني فارسي

آفتاب‌‌نیوز : چقدر فارسی بنویسیم، خوب است؟
سال هفتاد و چهار اولین خورشید گرفتگی عمرم را تجربه کردم. گرفت کامل به مدت سیزده ثانیه در شرقی ترین نقطه ایران، جایی در بیرجند. اما این سفر بیست و دو ساعته با اتوبوس تجربه‌های یگانه دیگری هم به همراه داشت ...
اما از همه اینها ارزشمندتر آشنایی با استادی بود که تا آن زمان تنها نامش را شنیده بودیم و گفتگوهایش را خوانده بودیم و حالا بعد از سالها دوری از وطن برای این خورشیدگرفتگی یا به بیان خودش «خورگرفت» به ایران آمده بود. نکته‌ای که شدیداً توجه همه ما را جلب کرده بود این بود که دکتر محمد حیدری ملایری بر خلاف دیگر دوستان و همکارانش که تا پایشان به فرنگ می‌رسد زبان فارسی را می‌بوسند و کنار می‌گذارند و اگر پای صحبتشان بنشینی فقط حرف ربطهای فارسی را می‌فهمی، کاملاً فارسی صحبت می‌کرد!‌این کاملاً یعنی از فارسی حرف زدن من و شما هم خیلی بیشتر!‌انگار که با یک استاد ادبیات طرف هستید،‌ نه اخترشناس دانشگاه پاریس
این گذشت تا چندی پیش که بعد از ده سال راز این معما گشوده شد. آن هم با این نوشته داریوش آشوری . به! ‌پس دکتر حیدری ملایری یک پا استاد زبان بودند و ما خبر نداشتیم!‌ ما فکر می‌کردیم فقط عشق به وطن و این ماجراهاست که باعث شده دکتر حیدری به جای کسوف یا خورشیدگرفتگی بگویند خورگرفت و همه صورتهای فلکی را هم به نامهای پارسیشان اسم ببرند.
دکتر حیدری سالهاست که دست‌اندرکار گردآوری یک واژه نامه فارسی برای عبارتها و اصطلاحات علمی و فنی است. مسأله‌ای که همیشه دغدغه خود من در نگارش و ویرایش علمی بوده است. بیشتر همکاران ما به خود زحمت پیدا کردن معادلهای موجود برای اصطلاحات فنی را نمی‌دهند و حتی چکیده مقاله‌های خود را برای همایشهای علمی داخل کشور هم به زبان انگلیسی می‌فرستند، در حالی که زبان ارايه مقاله فارسی است. نتیجه این می‌شود که من و دوستان دیگر در همه کنفرانسهای سالانه فیزیک ایران یا همایش سالانه دستاوردهای نجوم کشور می‌نشستیم و به پینگلیش (کلمات انگلیسی همراه با حروف ربط و فعلهای فارسی) حرف زدن همکاران و استادان محترم می‌خندیدیم و در عین حال حرص می‌خوردیم! و از طرفی زمانی هم که نوبت ما می‌شد تا به زبان خودمان درباره یک مسأله علمی بحث کنیم، لازم بود کلمه به کلمه معادلهای انگلیسی کلماتی را که به کار می‌بریم بگوییم تا دوستان منظورمان را متوجه شوند.
وقتی اولین بار این واژه‌نامه را دیدم کلی ذوق‌زده شدم اما کم‌کم چشمانم گرد شد و گوشه‌های لبم آویزان!‌ جل‌الخالق! برای اولین بار با واٰژه‌هایی روبرو شدم که همگی برایم تازگی داشتند و تقریباً همگی برایم نامأنوس بودند. ماجرا برعکس شد: برای فهمیدن معنی کلمات به فارسی لازم بود که اصل انگلیسی را بخوانم! می‌دانم که زمانی هم بسیار دور از ذهن بود که «دانشگاه» جای «اونیورسته» را بگیرد، اما آیا ما می‌توانیم یا لازم است که تمام واژه‌های موجود را با معادلهای صددرصد فارسی پاستوریزه عوض کنیم؟چند مثال می‌آورم.
absorb = daršamidan درشمیدن
accident = došâmad دشامد
active = žirâ ژیرا
accretion flow = tacan-e farbâl تچان ِ فربال
Algol (β Persei) = Alqul, Ra's-ol-Qul الغول، رأس‌الغول
amateur astronomer = axtaršenâs-e dustkâr اخترشناس ِ دوستکار
وقتی ما در زبان عادی محاوره و نگارش به جای «جذب» نمی‌گوییم «درشمیدن» یا به جای «تصادف» نمی‌گوییم «دشامد» یا به جای «فعال» نمی‌گوییم «ژیرا» یا به جای «جریان» نمی‌گوییم «تچان»، آیا می‌توانیم این واژه‌ها را برای نوشتن یک متن علمی به کار ببریم و انتظار باشیم که مورد پسند و فهم همه باشد؟
در حال حاضر در متن‌های علمی فارسی واژه «برافزایشی» هم معادل واژه «فربال» ساخته شده است. البته ظاهراً‌ دکتر حیدری اصراری بر تغییر نامهای خاص ندارند و مثلاً‌ اسم ستاره «رأس‌الغول» را ترجمه نکرده‌اند «سر دیو» (این کاری است که من خودم همیشه می‌کنم، مخصوصاً سر کلاسهای درس وقتی بچه‌ها برای اولین بار با اسم ستاره یا صورت فلکیی آشنا می‌شوند ترجیح می‌دهم که تا جایی که ممکن است از کلمات فارسی استفاده کنم و حتی نامها را ترجمه کنم). اما انصافاً از «اخترشناس دوست‌کار» به جای «منجم آماتور» خیلی خوشم آمد! ما همیشه به جای «آماتور» می‌گفتیم «غیر حرفه‌ای» در حالی که خیلی از آماتورها به شدت در کار خودشان حرفه‌ای هستند.
کاری که دکتر حیدری ملایری انجام می‌دهند بسیار ارزشمند و قابل توجه است. حالا من به عنوان یک «علم‌کار» که ادعایی هم در ادبیات و زبان ندارم اما دوست دارم که کارم را به زبان فارسی بنویسم و بگویم از اهل زبان چند سؤال دارم.
حد و مرز درست فارسی حرف زدن یا نوشتن کجاست؟ اگر من از واژه‌نامه دکتر حیدری استفاده کنم اما هیچ‌کس حرف مرا نفهمد بهتر است (به این امید که بالاخره جا می‌افتد) یا به سلک همکاران دیگر بنویسم و بگویم که از قافله علم عقب نمانم؟ آیا حد وسطی وجود دارد؟ اگر دارد حد و مرزش چیست؟ و چه کسی باید آن را تعیین کند؟
آیا لازم است که زبان فارسی را از همه کلمات غیر فارسی پاکسازی کنیم و حتی واژه‌های متداول را با معادلهای نامتداول اما صد در صد فارسی جایگزین کنیم؟
به فرض این‌که جواب پرسش بالا مثبت باشد، آیا توانایی چنین کاری را داریم؟ چه‌ طور و چگونه؟
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین