آفتابنیوز : روز سه شنبه2 اردیبهشت، در ادامه نشستهای تخصصی گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس،
دکتر محمد ایلخانی، دانشیار گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی، سخنرانی کرد. عنوان سخنرانی وی
«نسبت فلسفه با دین در عصر یونانی مآبی» بود. خلاصه اي از اين نشست در پي مي آيد:
یکی از مسائل اصلی فلسفه دین، رابطه یا نسبت «فلسفه و دین» یا «عقل و ایمان» است. این مسئله از هنگامی که فلسفه به معنای خاص آن در یونان آغاز شد، بین روایت اسطوره ای و تبیین عقلی از عالم و انسان مطرح گردید. به عبارتی می توان گفت که در یونان باستان فلسفه به طور کلی از روایتهای دینی اسطوره ای تا حد زیادی فاصله گرفت و اگر فیلسوفی از عناصر اسطوره ای بهره جست، به معنای دفاع از دین یونان باستان نبود.
اما در عصر یونانی مآبی که با حمله اسکندر مقدونی در قرن چهارم قبل از میلاد شروع شد و با بسته شدن مدارس فلسفی آتن در ابتدای قرن ششم به دست یوستینیانوس امپراطور مسیحی روم شرقی پایان پذیرفت، فلسفه در ارتباط با دین، معنا و جهت دیگری گرفت.
با ظهور ادیان اسرارآمیز شرقی در امپراطوریهای یونانی و رومی، ادیان باطنی و عرفانی به جریان فکری این عصر جهتی خاص بخشیدند و اکثر فلاسفه هر چه که از یونان باستان از لحاظ زمانی فاصله می گرفتند، به فلسفه به عنوان موضوعی دینی می نگریستند و از عقلانیت فلسفی باستان دور می شدند.
جریان فکری غالب در دوره یونانی مآب فلسفه را به عنوان دین و دین را امری فلسفی می شناخت. یعنی این جریان دیگر به عقل گرایی دیالکتیکی افلاطونی و منطق صوری مشائی پای بند نبود و مانند جریان غالب در قرون وسطی، فلسفه را خادم دین قرار نداد، بلکه با نظر به عقلانیت اشراقی در پی اثبات این بود که فلسفه کشف اسرار الهی به طریق اشراقی است و از آن نجات انسان و تبیین الوهیت و نقش آنرا در عالم می طلبید.
به طور كلي در دوره یونانی مآبي، دین و فلسفه هر دو از عقل الهی سرچشمه گرفته اند. این امر را می توان در سه سنت اصلی فلسفی عصر یونانی مآب، یعنی سنتهای یونانی-رومی، یهودی یونانی مآب و مسیحیت پولوسی-یوحنایی، یافت.