کد خبر: ۴۸۶۵۰۶
تاریخ انتشار : ۱۰ آبان ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۹

اصلاح‌طلبان به دنبال گفت‌وگو با منتقدان و مخالفان

«جریان اصلاحات با چه ادبیات و شیوه بیانی باید به گفت‌وگو با حاکمیت بپردازد؟ اساسا جریانی که هویت خود را در تغییر وضع موجود و اصلاح آن می‌داند، چه ادبیاتی با حاکمیت می‌تواند داشته باشد؟ آیا چنین دیالوگی قابل شکل‌گیری است؟ ترغیب طرف مقابل برای پذیرش این تعامل بر چه اساسی باید صورت بگیرد؟ اگر کسی کمترین آشنایی را با جغرافیای سیاست در دنیا داشته باشد می‌داند که گفت‌وگو نمی‌تواند به کلی به نفع یک طرف و به ضرر طرف مقابل پیش برود. مبنای گفت‌وگو تامین منافع طرفین است و بر این اساس اصلاح‌طلبان چطور می‌توانند بخش‌های مختلف حاکمیت را به این دیالوگ ترغیب کنند؟»
آفتاب‌‌نیوز : روزنامه اعتماد نوشت: «ائتلاف، گفت‌وگو و همکاری سیاسی با دیگر جریان‌های سیاسی ذیل هدف دستیابی به وحدت و انسجام ملی طرحی است که جریان اصلاحات بارها و بارها بر آن تاکید کرده است. از صدر تا ذیل فعالان سیاسی اصلاح‌طلب پس از مهجوریتی که از عرصه قدرت بعد از انتخابات ٨٨ گریبانگیرشان شده بود، به همین تاکتیک سیاسی روی آوردند و توانستند سد محکم محدودیت برای سیاست‌ورزی در عرصه انتخابات و حضور در قوای مقننه و مجریه را بشکنند. اغراق نیست اگر بگوییم که تاکنون شاهراه اثرگذاری اصلاح‌طلبان در سپهر سیاسی همین ائتلاف‌ها و گفت‌وگو‌ها بوده است. موفقیت این راهکار نیز سبب شد که نه تنها این ائتلاف و تعامل تا به امروز ادامه پیدا کند، بلکه تحلیلگران و کنشگران اصلاح‌طلب بر گسترش آن با گروه‌های سیاسی مختلف و حتی برخی ارکان حاکمیت در کشور تاکید کنند. با این حال این پرسش مطرح می‌شود که تعامل با گروه‌های سیاسی‌ای که امروز در مقابل اصلاح‌طلبان قرار گرفته‌اند و همچنین تعامل با بخش‌های مختلف حاکمیت چه ادبیاتی باید داشته باشد؟ بر چه محور مشترکی این دیالوگ‌ها امکان شکل‌گیری دارند و اصلاح‌طلبان به عنوان داعیان گفت‌وگو در دوره‌های مختلف به چه شیوه‌ای می‌توانند آنان را پای میز تعامل و گفت‌وگو بکشانند؟

تحولات پی‌درپی در آرایش سیاسی

اگر چه تاکید اصلاح‌طلبان بر شکل‌گیری گفت‌وگو بین طیف‌های مختلف سیاسی سابقه‌ای دیرینه دارد اما در انتخابات ٩٢ کنشگران سیاسی معتدل و به خصوص حزب اعتدال و توسعه نخستین مخاطبان این تعامل و گفت‌وگو بودند. رفته‌رفته همین تغییر محدود در آرایش سیاسی کشور به بخش‌های دیگر سپهر سیاسی کشور سرایت کرد و حالا کمتر فعال سیاسی‌ای است که به این نکته اذعان نکند که مرزهای اصولگرایی و اصلاح‌طلبی‌ای که از دهه ٧٠ و ٨٠ نمود و بروز داشت، در حال کمرنگ شدن است و این آرایش سیاسی در گرو تعاملی بود که در پس پرده انجام می‌شد. البته تقابل و روبه‌روی هم قرار گرفتن دو جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب نیز خود محصول تغییری در آرایش سیاسی کشور بود که در دهه ٦٠ بر کشور حاکم شد. جامعه روحانیت مبارز و سازمان مجاهدین پیش از انشعاب فعالان سیاسی‌ای را در کنار هم قرار داده بود که به لحاظ فکری و خط سیاسی در دهه ٧٠ و ٨٠ فاصله‌ای عمیق پیدا کردند.

نخستین شکاف شکل گرفته در آن زمان حول محور اختلافات اقتصادی رخ داد اما کم‌کم آن تفاوت فکری در شیوه اقتصادی اداره کشور رنگ باخت و حالا مدت‌هاست که نقاط افتراق بر مسائل دیگری استوار است. کم‌کم کلید واژه‌های متمایز‌کننده به دوگانه «تندروی-اعتدال» تبدیل شد. امروز بیش از عامل اقتصادی متمایز‌کننده جریان‌ها دو عامل مشخص دیگر در حال شکل دادن به آرایش سیاسی جدید در کشور است و البته این عوامل می‌توانند به درستی مبنای گفت‌وگوهای جریانی و طیفی در آینده قرار بگیرند. عامل اول محدودیت‌های سیاسی جریان‌ها بوده است. شکست‌های اصولگرایان در انتخابات و محدودیت‌هایی که جریان اصلاحات را در دوره‌ای کمتر از چهار سال از حضور در کانون‌های قدرت حتی در نهادهای انتخابی محروم کرده بود، سبب شد تا این تعامل شکل بگیرد. رفته‌رفته اصلاح‌طلبان به عنوان گروهی که به حاشیه رانده شده بود، در پی چاره‌اندیشی برآمدند و در کنار جریان‌های سیاسی مقبول‌تر قرار گرفتند. این جمله سعید حجاریان، تئوریسین اصلاح‌طلب در مورد دولت روحانی که با حمایت اصلاح‌طلبان روی کار آمد که «همین که دولت فعلی بتواند شرایط سختی را که برای اصلاحات ایجاد شد به روال عادی برگرداند، ما کلاهمان را بالا می‌اندازیم»، گویای این است که اصلاح‌طلبان از کجا به کجا رسیده‌اند. به هر حال اصلاح‌طلبان برای بازگشت به عرصه سیاست کشور و ایجاد روند اصلاحی که در نظر دارند، همیشه بر تعامل تاکید کرده‌اند. البته آنها همچنان این تعهد را به پایگاه اجتماعی خود گوشزد می‌کردند که از هویت اصلاح‌طلبانه خود کوتاه نخواهند آمد و پروژه اصلاحات در کشور را با جدیت پیگیری می‌کنند. نباید فراموش کرد که به کار‌ گیری تاکتیکی به نام «گفت‌وگو» حتی در دوران زمامداری اصلاح‌طلبان در قوه مجریه نیز مورد توجه قرار داشت. همان زمان نیزمحمدرضا خاتمی، نماینده مجلس ششم ابتکار تعامل با اصولگرایان را به عهده گرفته بود و نامه‌نگاری‌های مشهور او با مرحوم حبیب‌الله عسگراولادی نشانه‌ای از این مساله بود؛ با این حال به دلایلی نتیجه لازم حاصل نشد.

گسترش مرزهای گفت‌وگو برای اصلاح‌طلبان

عامل دومی که هم می‌تواند در تغییر آرایش سیاسی کشور اثرگذار باشد و هم می‌تواند محوری برای گفت‌وگو میان ساکنان عرصه قدرت باشد، عامل تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی است. بی‌شک یکی از مهم‌ترین عوامل گفت‌وگوهای شکل گرفته بین اقطاب مختلف در کشور تا به حال ذیل منافع مشترک جریان‌های سیاسی در حوزه سیاست خارجی بوده است. مساله‌ای که با کلید واژه «منافع ملی» در کشور بیان می‌شود. اگر قرار باشد که اصلاح‌طلبان وارد گفت‌وگو با حاکمیت شوند و ابعاد این راهکار را تا نهادهای انتصابی و کانون‌های قدرت گسترش دهند، بی‌شک باید بر اساس نقاط مشترک آن را شکل دهند. با این حال جریان اصلاحات با چه ادبیات و شیوه بیانی باید به گفت‌وگو با حاکمیت بپردازد؟ اساسا جریانی که هویت خود را در تغییر وضع موجود و اصلاح آن می‌داند، چه ادبیاتی با حاکمیت می‌تواند داشته باشد؟ آیا چنین دیالوگی قابل شکل‌گیری است؟ ترغیب طرف مقابل برای پذیرش این تعامل بر چه اساسی باید صورت بگیرد؟ اگر کسی کمترین آشنایی را با جغرافیای سیاست در دنیا داشته باشد می‌داند که گفت‌وگو نمی‌تواند به کلی به نفع یک طرف و به ضرر طرف مقابل پیش برود. مبنای گفت‌وگو تامین منافع طرفین است و بر این اساس اصلاح‌طلبان چطور می‌توانند بخش‌های مختلف حاکمیت را به این دیالوگ ترغیب کنند؟

بهره‌گیری از پالس‌های مثبت برای گفت‌وگو

دریافت پالس‌های مثبت از سوی اصولگرایان معتدل و گسترش تعامل اصلاح‌طلبان با گروه‌های مختلف، آنها را راغب کرده تا به فکر تعامل با گروه‌های تندرو که مرز مشخصی با آنها دارند نیز بیفتند. نخستین گام گسترش تعامل اصلاح‌طلبان با گروه‌های سیاسی مختلف در کشور چندی پیش از سوی بهزاد نبوی، عضو سابق سازمان مجاهدین انقلاب اعلام شد که به تعامل با تندرو‌ها اشاره کرده بود. او استدلال کرده بود که «تعامل با تندروها اقدامی است که امروز باید انجام شود. نباید با تندروها نیز وارد جنگ شد. جامعه امروز طاقت آن جنگ و جدل‌ها را ندارد. باید بدون این که از حرف خود بگذریم با یکدیگر تعامل کنیم. ما باید سعی کنیم که همدیگر را به رسمیت بشناسیم. قبول کنیم که آنها یک طیف هستند و آنها نیز ما را به عنوان یک طیف سیاسی بپذیرند. هیچ کدام طرف مقابل را جاسوس و نوکر اجنبی نخوانیم.»

بهزاد نبوی معتقد است که در شرایط امروز مشکلات و بحران‌های منطقه‌ای لزوم این تعامل را اثبات می‌کند. به گفته او «در شرایط موجود که کشور گرفتاری‌های خارجی بسیاری دارد، درگیری و تنش داخلی به مردم و کشور لطمه می‌زند. »او همچنین اشاره می‌کند: «روحانی اگر مشکل تنش‌های داخلی را نداشت شاید استفاده بهتری از نتایج برجام می‌کرد. نتیجه برجام جذب سرمایه خارجی است. اکنون باید سیل سرمایه به کشور می‌آمد اما به خاطر همین درگیری و تنش‌های داخلی نیامده است. متاسفانه برخی حاضر هستند که شرایط کشور بحرانی باشد اما طرف مقابل قادر به پیاده کردن سیاست‌هایش نباشد.»

مرتضی حاجی نیز در این رابطه در گفت‌وگو با خبرآنلاین تاکید کرده است که «اصلاح‌طلبان با احزاب رقیب، با اصلاح‌طلبانی که می‌گویند ما بیرون ماندیم، با اصولگراهای خیلی تند... گفت‌وگو کنند. بالاخره ما منادی گفت‌وگو هستیم. وقتی می‌توان با یک دولت خارجی نشست، گفت‌وگو کرد و به نتیجه رسید، پس در درون کشور هم باید این هنر را داشته باشیم که با گفت‌وگو به نتیجه برسیم.»

او در پاسخ به این سوال که آیا رایزنی با شورای نگهبان می‌تواند موثر باشد، گفت: «دیدارها و رایزنی‌ها موثر و مفید است. ارکانی در کشور مبتنی بر قوانین جاری کشور وجود دارند. از این که رایزنی‌ها نتیجه متفاوتی را در تایید صلاحیت نامزدها نسبت به انتخابات مجلس دهم رقم بزند، مطلع نیستم چون رایزنی دو طرف دارد ولی اینکه ارکان موجود کشور همدیگر را قبول داشته باشند، به هم اعتماد کنند و موضع‌شان نسبت به هم صفر و صدی نشود، اهمیت دارد.»

او ادامه داد: «رایزنی با شورای نگهبان، مجلس، عناصر اثرگذار، قوه قضاییه، حتی تشکل‌های دیگر اثرگذار بد نیست. سپاه یک مجموعه‌ای از درون ملت است. هیچ مجموعه‌ای نیست که نقصی در کارش نباشد و ایرادی به کارش نباشد اما با وجود آن ایرادها باید ارتباطات حفظ شود و تا جایی که امکانش هست برای رفع آن ایرادها به هم کمک کنیم.»

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین