آفتابنیوز : حجتالاسلام کاظم صدیقی چهره ای نام آشنا در میان نهاد روحانیت که اگرچه بیشتر نام و چهره او به عنوان ائمه جمعه تهران شناخته شده، اما در عرصه های مختلفی فعال است از جمله مؤسس و تولیت حوزه علمیه امام خمینی، نائب رئیس شورای مدیریت حوزه علمیه تهران، استاد دروس خارج فقه، تفسیر قرآن کریم و اخلاق اسلامی حوزههای علمیه، یکی از مقامات قوه قضائیه، دبیرکل بنیاد بینالمللی غدیر و امام جماعت مسجدجامع اُزگُل.
به گزارش آفتابنیوز، در ادامه متن گفت وگو با صدیقی را می خوانید:
* اخیرا انتقاداتی نسبت به بخشی از روحانیت در ایران مطرح شد، اینکه بخش مهمی از روحانیت پس از انقلاب اسلامی از کارویژه های اصلی و تعریف شده خود فاصله گرفته و نتوانسته در مواردی موفق باشد ازجمله در فقه روزآمد، گره گشایی از مشکلات نظام، و همچنین در ارتقاء شناخت مردم از معارف دینی ناتوان بوده و در مبارزه با خرافات، آرایه های ناروا و بدعت ها کوتاهی کرده و در نتیجه دامنه خرافه، بدعت، تحجر و سطحی نگری فزونی یافته و برخی منابر خود، تریبون انحراف گشته اند؛ از نظر شما این انتقاد قابل قبول است؟
روحانیت یعنی علمای شیعه و کارشناسان دینی از زمان قدیم در جامعه با اعتقاد و اخلاص کمر بسته بودند که مردم را با خدا آشنا کنند و دل های ندیده را با خدا آشتی دهند و اعتقادات، رفتار و اخلاق مردم را در مسیر رضای خدا قرار دهند، تعبیری که وجود نازنین امیرالمومنین در مورد پیامبر اکرم(ص) دارد طبیب دوّار بطبّه است؛ وجود نازنین پیامبر خدا طبیبی بودند که دنبال مریضان می رفتند و درمان را همراه خود داشتند و هر جا بیماری با هر نوع مرضی می دیدند برای درمان او داروهای لازم را ارایه می کردند که قرآن هم با همین لحن می فرماید: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَهٌ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ علما، نمایندگان پیغمبر هستند و نقش طبیب را دارند، رفع آلام جامعه و دردهای مردم را همواره وجهه همت خود قرار دادند و در طول تاریخ روحانیت شیعه، علمای شیعه همیشه شاخص بودند و در زندگی خود زهد داشتند و از تجملات، اشرافی گری دور بودند و با مردم زندگی می کردند، مردم آنها را همدم و طیب خود می دانستند و هیچ تحمیلی برای پذیرش آنان نبود مانند آب جاری بودند که مردم عطش داشتند در کنار آنها باشند منتها از زمان های قدیم تا به امروز کسانی در این کسوت به لوازم این لباس عمل نکردند و گاهی هم انحرافاتی به وجود آوردند، اختصاص به زمان دور و نزدیک ندارد، مطاع کفر و دین بی مشتری نیست، گروهی این می سپندند و گروهی آن می پسندند، ولی قداست جامعه روحانیت با وجود پرچم داران و سنگرنشینان و انسان های وارسته همیشه حفظ بوده، در حدی که وقتی خدا در روز قیامت حجت را بر بندگان خود تمام کند، می فرماید: "با وجود چنین روحانیونی چرا به دین خود عمل نکردید” حفظ قداست روحانیت پشتیبانی ولایی امام زمانی را دارد، در هر زمانی اشخاصی از علما حجت بر حجت بودند همان تعبیری که امام زمان فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ؛ در زمان غیبت کبری شما به علما مراجعه کنید، اینها حجت من بر شما هستند و من هم حجت خداوند بر آنان هستم» بنابراین شیعه حجت حجت الله است و قطعاً عنایت امام زمان در حدی است که جامعه راه را گم نکند و حجت بر او تمام شود؛ همیشه علمای کارآمد در جامعه بوده و خواهند بود و زمین خالی از حجت نخواهد بود، اما همه اینطور هستند؟ خیر! ما در جامعه روحانیت هم ریزش داریم همانطور که در زمان های گذشته علی محمد باب در حوزه های علمیه تربیت شده و بعد هم بهائیت را به وجود آورد، در گروه های روحانی بعد از انقلاب هم اشخاص نفوذی وجود داشتند که اساساً از ابتدا در این لباس بودند تا از مزایای این لباس استفاده کنند؛ همچنین اشخاصی بودند که وقتی انقلاب شد و حکومت به آنان رو آورد، چرب و شیرینی دنیا هویت آنان را تغییر داد، ما آخوندهایی داریم که بسیار انقلابی بودند، زندان رفته بودند و شکنجه شده بودند و در خط امام و شهدا سنگ تمام می گذاشتند ولی در حال حاضر اینگونه نیستند و شخصیت دیگری شدند، ما همیشه ریزش داشتیم، اختصاص به انقلاب و قبل از انقلاب ندارد، همیشه بوده کما اینکه در یاران پیامبر و امیرالمومنین همه یک دست نبودند، عده ای بودند که انگیزه های مالی، شهرتی و قدرت طلب داشتند و زیر عبای پیامبر کمین کرده بودند که در زمان مناسبی به آمال دنیوی برسند و کار خود را انجام دهند.
* چرا نهاد اصلی و اصیل روحانیت، میان خود و این دسته از روحانیان خطی نمی کشد و اجازه می دهد آنان با اعمال و رفتار و حتی سخنان خود، به اصل روحانیت در میان افکار عمومی آسیب برساند؟
چند علت دارد، یکی اینکه بشر یک موجود آگاه و آزاد و انتخاب گر است، ماشین نیست که انسان تنظیم کند که از خط خارج نشود، انسان است هوا و هوس و فراز و نشیب دارد، قهراً غلط ها و لغزش ها لازمه این آزاد بودن هست، داشتن امیال مختلف در وجود انسان و آزاد بودن در انتخاب، کار دست انسان می دهد، عالم دینی هم انسانی با همه غرایز است.
نکته دوم اینکه بالاخره جامعه تا رشد پیدا نکرده و فضای عمومی اقتضای خاص خودش را داشته باشد به طوری که ناپاکان به آن زمینه بدهند و نسبت به افرادی که در خط دین، تعهد و استقامت قرار دارند، طرد نشان داده شود، نمی توان کاری از پیش بُرد؛ در حقیقت با نیروی قهری نمی توان جامعه و روحانیت را اصلاح کرد، ولی در عین حال حضرت امام خمینی(ره) برای حفظ قداست روحانیت و هم برای ملاحظه خاص دستور دادند، با دقت بیشتر در مراقبت از روحانیت، دادسرا و دادگاه ویژه تشکیل شود؛ زمانی که دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت برخوردهایی می کنند، سیاسیون همین مسایل را چماق می کنند و علیه این نهاد مقدس به کار می برند و فضای سیاسی، تقوا، تعهد، تعقل و همه چیز تحت شعاع این نوع از سیاست قرار می گیرد؛ آنهایی که امکاناتی دارند و تریبون جامعه را در اختیار دارند، عرصه را تنگ می کنند و در برابر هر حرکت اسلامی مانع ایجاد می کنند.
* بارها و بارها بحث شده و اخیراً یکی از مراجع عظام تقلید هم تأکید کردند که "وظیفه اصلی روحانیت تصدی پست های اجرایی نیست"، این در حالی است که برخی روحانیون به پاساژ داری، صادرات و واردات روی آوردند و این نوع از اقدامات در شأن روحانیت نیست، حتی این انتقاد وارد شده که حضور روحانیت در مناصب اجرایی و سیاسی موجب شده که آنان از وظیفه اصلی خود یعنی ارشاد غافل شوند، با این حال حضور روحانیت در مناصب اجرایی و سیاسی آسیبی برای این نهاد نیست؟ روحانیون در وظیفه خود یعنی ارشادات کلی، چقدر موفق بودند؟
اگر کسی با آیات قرآن آشنا باشد، می داند که اسلام خودِ زندگی است، اگر اسلام دین تردید بود، توقع این بود که یک روحانی فقط یک نماز جماعت و موعظه ای بخواند و در مکتب خود بنشیند، اما وقتی وجود نازنین پیغمبر، قرآن را به عنوان دستورالعمل زندگی بشر آورده که آیات قرآن مدیریت، قضاوت و تعلیم و تربیت دارد و ابعاد مختلف زندگی در قرآن است، قرآنی که این آیات را دارد باید قرآن شناسی مجری آن باشد نه اینکه آن را بدهیم دست کسانی که هیچ چیزی از قرآن نمی دانند، عمل خودِ پیامبر نیز نشان از این واقعیت دارد، کسی مقدس تر از پیغمبر نیست، پیامبر حکومت تشکیل داد، خودش هم رییس حکومت بود و هم مناصب حکومتی را به حضرت علی(ع) و سلمان یاد داد، انبیایی مانند حضرت سلیمان، حکومت تشکیل دادند، حضرت یوسف بر اساس نص صریح قرآن حکومت تشکیل داد، حضرت داود نیز در جبهه فرماندهی کرده، این راه انبیاء است، حوزه بخواهد فاصله بگیرد به این جهت که بیشتر باید گیر داد، یعنی بیشتر با دین فاصله گرفتند، اگر روحانیت به دلیل حفظ قداست خود بخواهد از مناصب اجرایی دور شود یعنی فرار از مسئولیت های اجرایی و مدیریتی کشور و این امر بالاترین جفا به اسلام و دین است؛ اصلا نقش امام(ره) و انقلاب این بود که اسلام را از انزوا و لابه لای کتاب های غبارآلوده بیرون کشد و در مجرای زندگی قرار دهد، همه باید متحد باشند مناصب حکومتی را به دست نا اهل و جاهل ندهند.
* یعنی حضور روحانیت در مناصب اجرایی و سیاسی مانعی برای انجام وظیفه اصلی آنان نیست؟
نه تنها نیست بلکه ترک آن مانع قداست و دینداری است، عالم دینی باید اهتمام به امور مسلمانان داشته باشد، پیغمبر فرمود: کسی که شب را صبح کند و به فکر مسلمانان نباشد و در مقام رفع مشکلات جامعه دینی نباشد، مسلمان نیست، شرط اولیه اسلام این است که انسان در فع مشکلات مردم قدمی جلو بگذارد و چه مشکلی بالاتر از حکومت.
* انتقاد شد که سطح اخلاق و تهجد طلبه ها پایین آمده، در گذشته همه مشغول تهجد بودند، اما اکنون چنین نیست، در کاهش سطح اخلاق و تهجد چه نشانه های بارزی وجود دارد که لازم و ضروری است طلبه ها از آن دوری کنند؟
در گذشته روحانیت بسیار مهجور بود، دو هزار طلبه در حوزه علمیه قم بودند، رسانه های ارتباط جمعی و ارتباط با انواع مختلف مردم هم نبود، اما در حال حاضر حدود ۵۰ هزار روحانی داریم که نسبت به نیاز جامعه بسیار کم هستند، اینها رسانه های گروهی دارند و قهراً ریزش هایی در میان آنها خواهد بود، اما در عین حال مدرسین خوب، نویسندگان متعهد، طلبه هایی داریم که انسان بوی پیغمبر از آنها می شنود، مقدس، منضبط، مخلص، با سواد و متعبد هستند منتها هرکسی با عینک خود نگاه می کند، کسی که دنبال بهانه است تا خودش هم بد شود، بدها را نگاه می کند، ولی کسی که خوب باشد، در خط خوبان راه رود، در این راه بسیار خوب وجود دارد؛ علما، طلبه ها و منبریان خوب فراوان داریم.
* در فقه سیاسی و اجتماعی پاسخگوی نیاز جامعه نبوده ایم، در فقه اجتماعی نقص داریم به این دلیل که روی آن کار اساسی نشده است، این امر نشانه آن نیست که آرام آرام روحانیت از مسایل روز اجتماعی و ارایه راهکار دینی برای آن، فاصله گرفته و به تبع آن فاصله میان مردم و روحانیت افزایش خواهد یافت؟
در این زمینه تلاش می شود منتها بیش از ۳۸ سال از انقلاب می گذرد، مجاری اجرایی و دولت های ما هیچ وقت برای حوزه ها و مساجد سرمایه گذاری نکردند، امکانات ضعیف و نیازها زیاد هستند و میان این دو تناسبی وجود ندارد، به عبارت دیگر واقعیت موجود حوزه های علمیه با نیاز جهانی ما تناسب ندارد، ما بسیار هم از نظر عدد و هم از نظر امکانات دچار کمبود هستیم، با اینکه نه امکانی و نه پشتیانی دولتی برای روحانیت وجود دارد، قدم های خوبی برداشته شده است؛ در حال حاضر با رهنمود حضرت آقا، بر فقه مدیریتی، فقه رسانه و فقه اقتصاد به صورت تخصصی کار می شود و تفسیر قرآن در حال توسعه یافتن است، تدریس صحیفه سجادیه که یک مجموعه عظیمی است و ابعاد مختلف زندگی را در بر می گیرد، در حوزه ها در حال انتشار است، ولی نسبت به نیازها بسیار کم است؛ مانند جنگ ۸ سال ما با همه دنیا، آنها همه امکانات را داشتند و همه قدرت های دنیا هم در اختیارشان بود، ولی ما مملکتی در حال تحریم با امکانات کم بودیم، حوزه ها هم همینطور هستند باید استقامت کنند تا دَرهای جدیدی به روی آنها باز شود.
* بعضا دیده می شود که بعضی افراد که از اطلاعات قوی در حوزه دینی برخوردار نیستند و شاید صرفا از نظر سیاسی مطلوب دست اندرکاران تلویزیون باشند در رسانه ملی حضور پیدا می کنند و مواردی مطرح می شود که بعضا موجب شبهه و اشکال می شود. با توجه به مخاطبان کلی رسانه ملی فکر می کنید در این مورد چاره کار چیست؟ آیا واقعا نمی توان روحانیان با سواد و عمیق به برنامه های تلویزیونی دعوت شوند؟
از این جهت هم حوزه های علمیه مسئولیت دارند، مدیریت های حوزه های علمیه باید برای پاسخگویی به نیازها برنامه داشته باشند، یکی از نیازهای مهمی که از آن طریق می شود به سوالات و نیازهای جامعه پاسخ داد، رسانه ملی است، همانطور که کادرسازی تربیت مدیر از وظایف خاص حوزه های علمیه است، تربیت چهره های رسانه ای هم از وظایف خاص حوزه های علمیه است، در این جهت ما معتقدیم که تاکنون یک کار هدف دار قابل قبولی نبوده است، ما توقع داریم که این کار انجام شود، رسانه ملی تا جایی که ما می بینیم از روحانیون دارای بیان همه کسی فهم استفاده می کند، احیاناً در میان آنها از کسانی استفاده می کنند که در آن حد نیستند که در منظر عموم قرار گیرند؛ اینجا رسانه ملی هم باید در گزینش و انتخاب دقت کند؛ در قدم اول مسئولیت برای حوزه هاست و در قدم دوم برای رسانه ملی است، رسانه ملی باید حساب و کتابی داشته باشد که چه کسانی با چه شاخصه هایی حق دارند در این رسانه بلندگوی اسلام و انقلاب باشند، بلندگوی این مردم شهید داده و شهدا باشند؛ در این جهت به نظر می رسد که دقت کافی نبوده ولی در عین حال چهره هایی مانند حضرت آیت الله جوادی آملی گویندگان خوب و با سواد هستند که باید مورد الگوی دیگران قرار گیرند؛ به طور کلی گزینش رسانه ملی و روحانیونی که در این رسانه حضور دارند، بی ایراد نیست.
* گاهی انتقادهایی به نهاد روحانیت در زمینه های مختلف وارد می شود، این انتقادات ممکن است از سوی روحانیون به روحانیون یا مردم به روحانیون باشد، روحانیت در ارتقاء سبک و عمق دینداری و همچنین ترمیم منزلت خود باید چه رویکردی به انتقاداتی که عده ای بر آن وارد می کنند، داشته باشد و چه اقداماتی را به انجام رساند؟
وجود مبارک امام صادق(ع) به جابر بن یزید بن حارث جُعْفی که صاحب ثقل بود، توصیه می کنند که اگر به شما کسی ایراد و انتقاد گرفت از دو حالت خارج نیست، یا این انتقادات بر شما وارد نیست و آنها بیخودی به شما نسبت هایی می دهند که شما اهل آن نیستید و بدانید که با دست خودِ همین ها شما تقرب به خدا پیدا می کنید لذا تحمل کنید، یا اینکه این نسبت هایی که به شما داده می شود، درست است و خود را اصلاح کنید؛ حضرت فرمودند: خودتان را به قرآن عرضه کنید، در آینه قرآن چهره خود را تماشا کنید، اگر دیدید مشکلاتی دارد، تا قیامت نیامده همین جا خود را درست کنید. ظرفیت انتقاد شنیدن و به انتقاد توجه کردن، خود از زمینه های بزرگ اخلاقی است، در دستورات دینی ما آمده است که وقت شبانه روزی خود را برنامه ریزی کنید و یک بخش از وقتتان را برای مراجعه به کسانی که می توانند عیب های شما را به شما بگویند و کارشناس هم هستند و می دانند که چه اشکالی دارید و هم صراحت دارند و ملاحظه نمی کند و عیب های شما را می گویند، اختصاص دهید؛ اگر ما طلبه ها اینطور نباشیم، پس توقع داریم که چه کسی انتقادپذیر باشد، سیاست مداران!؟ این جز وظیفه اخلاقی ماست که گوش شنوا داشته باشیم و حرف ها را بشنویم و اگر عنادی هست و می خواهند هجوم بیاورند و در نزد مردم منفورمان کنند، جواب های مناسب دهیم و اگر گله هایی دارند باید به آنها گوش دهیم و رفع کنیم.
* یکی از روحانیون کشور که در سمتی مسئولیت هم داشته و دارند، در اظهاراتی انتقاد داشتند که از میان اصلاح طلبان کسی به عنوان ائمه جمعه انتخاب نمی شود؛ پاسخی به این انتقاد دارید؟ و آیا این عدم انتخاب از میان اصلاح طلبان نهادینه شده است یا دلیل دیگری دارد؟ آیا اساسا تقسیم بندی روحانیت به اصلاح طلب و اصول گرا پذیرفته است؟
ما آخوند اصلاح طلب به این معنا که مقابل ولایت باشد، از خط امام(ره) خارج شده باشد، در فتنه حضور داشته باشد و نسبت به فتنه بی تفاوت باشد را در حد یک روحانی عالم نمی بینیم که در مورد آن بحث کنیم، اگر کسی باشد که با فتنه مقابله کرده باشد و از خط و گفتمان انقلاب خارج نشده باشد، هر اسمی هم که داشته باشد، در همه جا حضور دارد و برای این امر هیچ وقت منعی ندیدیم. به اسم نیست به خطی است که آقایان از آن عبور می کنند، اگر خط، خط گرایش به غرب و حمایت از فتنه باشد، نام آن اصولگرا هم باشد، مطرود جامعه دینی است و موجب ناخشنودی شهدا و روح امام(ره) است، اما اگر کسی ولایت مدار است و گفتمان انقلابی دارد و استکبار ستیز است، یک مورد نشان دهید که کسی این شاخص ها را داشته و در شئون روحانیت راه داده نشده است، من که چنین شخصی را سراغ ندارم.
نکته بعد اینکه تقسیم بندی روحانیت به اصولگرا و اصلاح طلب پذیرفته نیست و بازی های سیاسی است.
منبع: شفقنا
این چه توهمی است که بعضی خودشان را در مقام قبول خودشان قرار می دهند و بعد این اختیار را به خودشان می دهند که در باره بندگان شریف و مومن خداوند متعال اظهارنظر کنند و آنها را رد یا قبول کنند ؟؟!!
پروردگارا تنها تو را می پرستیم و تنها تو را ستایش می کنیم. یاری مان فرما که هیچگاه مورد رد و مردودی از پیشگاه کبریایی تو قرار نگیریم. الهی آمین