آفتابنیوز : ابعاد و زوایای مختلف چگونگی و دلایل تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام، به کرات در سالهای اخیر بررسی شدهاند اما پرسشی که برای من مطرح است این است که چگونه افرادی مانند سعید حجاریان، معصومه ابتکار، محسن میردامادی، حبیبالله بیطرف، ابراهیم اصغرزاده و چهرههای دیگری که روزی به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند و بیست سال پس از آن اصلاحطلب نام گرفتند، به القاب و عناوینی مانند جاسوسی و خیانتکار یا در بهترین حالت سازشکار و مرعوب آمریکا، دچار شدند؟
دانشجویان مسلمان پیرو خط امامی که لانه جاسوسی آمریکا را به تسخیر خود در آوردند، فقط شامل این افراد نبودند. آقای شیخ الاسلام که امروز نماینده مجلس است و آقای ضرغامی که رئیس صدا و سیما هستند هم در آن حماسه شرکت داشتند. افراد دیگری هم که شما نام بردید در آن موضوع شرکت داشتند که در آن مقطع یک تصمیم بسیار درست و مورد حمایت حضرت امام و قاطبه ملت بود. به طوریکه حضرت امام خمینی از آن به عنوان انقلاب دوم یاد کردند. طبیعتا اشغال لانه جاسوسی هم دستاوردها و هم هزینههایی داشت اما در مجموع دستاوردهای آن بسیار بیشتر از هزینههایش بود و باعث نجات انقلاب از انحرافات شد. از جمله این دستاوردها رو شدن چهره عوامل دست نشانده آمریکا در دولت موقت مانند امیرانتظام و بنیصدر بود.
اسنادی هم که از لانه جاسوسی کشف شد، باعث یک پالایش در درون نظام شد که ضامن تداوم انقلاب اسلامی و اقتدار ملت شد و در عین حال اقتدار و ابهت آمریکا در جهان را شکست و سفارت این کشور در تهران را از پایگاه جاسوسی و محوریت هماهنگی ضد انقلاب، محروم کرد.
در همان زمان اسنادی هم از درون لانه جاسوسی افشا شد که هنوز هم ورود آنها به خاک آمریکا ممنوع است. به هرحال تمام افرادی که در آن ماجرا مشارکت داشتند خدمت بزرگی را انجام دادند اما تعدادی از آنها به مرور از کرده خود پشیمان شدند و عدهای دیگر کماکان به اقدام خویش افتخار میکنند اما دستهای نیز هستند که پس از مشارکت در حمله به لانه جاسوسی، راه خیانت به آرمانهای انقلاب و ملت را طی کردند.
این دسته سوم چه کسانی بودند و آیا اصلا اسناد یا شواهدی برای اثبات این موضوع که آنها به کشور و انقلاب خیانت کردند، وجود دارد؟
چند سال پیش یک مقام ارشد CIA اعتراف کرده بود که این سازمان به دنبال جذب «خمینیستها» در ایران است و موفقیت خود را در گرو جذب آنها میداند.
کسانی هم وجود دارند که بدون داشتن ماموریتی از سوی غربیها، زیانهای اشغال لانه جاسوسی را بیش از فواید آن ارزیابی میکنند که این اقدام هم یک اشتباه بزرگ است. این افراد به نظر من چون مرعوب تهدیدات دشمن میشوند دست به ارائه طرحهای سازشکارانه میزنند هر چند ادعا دارند که این طرحها برای حفظ نظام است. این افراد اگرچه ممکن است صادقانه در پی حفظ نظام باشند اما رعب دشمن آنها را گرفتار ساخته است.
این عده که شما میگوئید کجا هستند و در چه محافلی به فعالیت مشغولند؟
این عده در بدنه دولت قبلی و در جریان به اصطلاح دوم خرداد قابل مشاهده هستند.
یعنی در دولت قبل افرادی حضور داشتند که مرعوب دشمن بودند و طرحهای سازشکارانه در برابر آمریکا ارائه میدادند؟ من معتقدم مرعوب شدن از تهدیدات دشمن او را جری میکند و در مقابل استحکام مواضع ما در جبهه دشمن شکاف ایجاد میکند یعنی آن چیزی که ما امروز شاهد آن هستیم. دولت آقای دکتر احمدینژاد همسو با گرایشی است که به قدرت مردم و حمایت الهی ایمان دارند. آن عقبنشینیها در دولت قبل پیامی را به دشمن القا میکند و آن این است که فشار بر ایران تاثیر دارد و باید آن را ادامه داد.
دلایل ادعای رسانهها و نشریات غربی مبنی بر دخالت رئیسجمهور ایران در جریان گروگانگیری و تکذیب این خبر توسط شخص احمدینژاد را چگونه میبینید؟ آقای احمدینژاد اشغال لانه جاسوسی را به عنوان افتخار نظام جمهوری اسلامی نفی نکردند بلکه مشارکت خود در آن حماسه را تکذیب کردند چون واقعا هم در آن ماجرا حضور نداشتند. من هم در ماجرای اشغال لانه جاسوسی حاضر نبودم چون اصلا در ایران نبودم. بنابراین هیچ اشکالی در تکذیب جناب آقای احمدینژاد وجود ندارد و این موضوع به معنای نفی صحت آن عمل نیست. آن عکس هم که مشخص شد مربوط به شخص دیگری بوده اما اگر آقای احمدینژاد در آن حماسه شرکت داشتند با افتخار اعلام میکردند.
سؤالی که برای من پیش آمده این است که یکی از افرادی که پس از دوم خرداد 76 به طور مکرر از جانب برخی رسانهها در داخل به جاسوسی و ترویج عقاید و تئوری های آمریکایی متهم شده آقای سعید حجاریان است، در صورتیکه پس از طرح آن شایعه درباره آقای احمدینژاد، آقای حجاریان در مصاحبهای، حضور احمدینژاد در ماجرای تسخیر سفارت آمریکا را تکذیب کردند و این موضوع با استقبال رسانههای جریان رقیب ایشان هم روبرو شد. آیا این قضیه یک تناقض را درون خود به دنبال ندارد؟
آقای حجاریان به عنوان یکی از افراد حاضر در ماجرای اشغال لانه جاسوسی، دست به اطلاع رسانی در این باره زد و با حرکت خود حربه تبلیغاتی غربیها را از دور خارج کرد.
به هرحال تسخیر لانه جاسوسی یک حرکت زیبا بود که مورد تایید همه ملت و نیروهای انقلابی و به خصوص حضرت امام قرار گرفت. قطعا آقای احمدینژاد نیز مثل باقی مردم در آن مقطع از نظر امام پیروی کردند اگر چه خودشان مشارکتی در اشغال لانه جاسوسی نداشتند.
آقای حجاریان هم اطلاعاتی را که در این رابطه داشته با مطبوعات مطرح کرده، در عین حال من نمیتوانم بگویم که حجاریان در استخدام بیگانگان است، موقعی میتوان این موضوع را تایید کرد که مراجع رسمی کشور آن را اعلام کنند اما معتقدم که حجاریان از خط امام و همسویی با ولایت فقیه منحرف شده است و فشار بیگانگان بر کشور ما و تهدیدات آنها علیه جمهوری اسلامی را برای جناح خود یک فرصت میداند.
این نگاه متاسفانه هم در حزب آقای حجاریان یعنی جبهه مشارکت و هم در سازمان مجاهدین انقلاب وجود دارد که نمونه بارز آن را هم میتوان درماجرای تحصن نمایندگان مجلس ششم مشاهده کرد که هر روز با کمال افتخار حمایت احزاب و گروههای بیگانه را از عملکرد خود تبلیغ میکردند و حتی پوسترهای تبلیغاتی به زبانهای خارجی را در محل تحصن خود درج میکردند.
من این قبیل حرکات را سوء استفاده و خیانت میدانم که کسانی به خود اجازه دهند در معادلات داخلی، از تهدیدات دشمن علیه ملت، کشور و حتی تمامیت ارضی ما به نفع جناح خویش سوءاستفاده کنند.
به نظر شما، اتهاماتی مانند خیانت یا انحراف از خط امام، برازنده اصلاحطلبان فعلی و دانشجویان سابق پیرو خط امام یا شخصی مانند آیتالله «موسوی خوئینیها» که به عنوان رابطه امام با دانشجویان در حادثه گروگانگیری عمل میکردند و بعدها توسط جریانات رقیب به ضدیت با امام و انقلاب متهم شدند، هست؟ من عملکرد آقای موسوی خوئینیها در آن مقطع به عنوان نماینده حضرت امام را مثبت و ارزنده میدانم اما معتقدم که به مرور زمان ایشان و طیف ایشان از خط امام منحرف شدند. باید پذیرفت که یکی از مظاهر بزرگ خط امام و دستاوردهای آن، اصل ولایت مطلقه فقیه است و کسانی که خود از خط امامی میدانند باید به این اصل مهم نیز پایبند باشند.
اما بسیاری از کسانی که امروزه به مانند آیتالله موسوی خوئینیها به انحراف از خط امام متهم میشوند تا روزهای پایانی حیات امام جزو نزدیکان ایشان بودند. در صدر اسلام نیز ما شاهد کسانی بودیم که در کنار رسول گرامی اسلام(ص) جهاد میکردند اما برخی از آنها در زمان امام علی(ع) او را تنها گذاشتند و یا حتی به مخالفت با او برخاستند. من ایمان دارم که تعهد به اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه به عنوان شاخص خط امام در ارزیابی افراد و گروههای مدعی پایبندی به خط امام است. بنابراین خود شما میتوانید از آقای موسوی خوئینیها بپرسید که تا چه حد به این اصل مترقی معتقدند؟
آیا ملاکی هم برای اثبات انحراف دانشجویان پیرو خط امام از آرمانهای انقلاب وجود دارد یا نه؟ قطعا، مثلا ببینید آقای «سیدمحمدرضا خاتمی» که به عنوان معاون اول دکتر معین نامزد انتخابات گذشته ریاست جمهوری معرفی شده بود و به عنوان دبیرکل حزب مشارکت مورد حمایت این گروهها بود با صراحت عدم تبعیت خود از حکم حکومتی رهبری و ولایت فقیه را تبلیغ میکرد یا افرادی مانند حجاریان به دنبال جدایی دین از سیاست هستند. این مسائل ملاک مناسبی برای ارزیابی ادعاهای این آقایان هستند.