آفتابنیوز : آفتاب: مرکز تحقیقات استراتژیک روز دوشنبه شاهد برگزاری سمینار «اتحاد ملی؛ سیاستها و راهبردها» بود. سمیناری که در سالی که از سوی مقام معظم رهبری «اتحاد ملی و انسجام اسلامی» نامیده شده است با حضور صاحبنظران و کارشناسان به بررسی راهکارهای اجرایی ساختن این مهم پرداخت. آنچه در پی میآید چکیده مقالات ارائه شده در این سمینار است که از سوی دبیرخانه این سمینار در اختیار آفتاب قرار گرفته است.
اتحاد ملي: الزامات و سازوكارها
تقی آزاد ارمکی
در اين مقاله سعي بر آن است تا ضمن نقادي نگاه سياسي در مورد اتحاد ملي، بنیانهاي اجتماعي و فرهنگي اتحاد ملي به لحاظ جامعه شناختي مطرح شود؛ زيرا به نظر ميرسد اتحاد ملي به عنوان وضعيتي اجتماعي و فرهنگي است كه جوامع براي ايجاد شرايط تعادلي بين دو وضعيت شبيه شدن و معارض شدن، پيش ميگيرند. دو وضعيت معارض در جريان توسعه جامعه از وضعيت سنتي كه در آن ثبات و همساني وجود دارد به وضعيت مدرن كه در آن حركت و تمايزات بنيادي وجود دارد، ديده ميشود. اگر جامعه اي سنتي باشد، به دليل عدم تفاوت نياز به اتحاد ندارد. به طور طبيعي جامعه در حالت اتحاد ميباشد. اتحاد موجود ريشه در بي حركتي جامعه دارد. بدين لحاظ است كه اين جامعه كه داراي اتحادي طبيعي است ميتواند در جريان اولين حادثه اي كه همراه با بي تعادلي است، دچار فروپاشي شود. از طرف ديگر، در جامعه مدرن كه اساس حيات آن بر تمايز و تفاوت است، تبديل تمايزات و تفاوتها به تفارق يا يكساني ميتوان به فروپاشي بينجامد. بدين لحاظ است كه ضرورت اتحاد در سطوح ساختاري ضروري است. در نتيجه اتحاد در سطح ملي براي جلوگيري از فروپاشي اجتماعي و فرهنگي از يك سو و ارتقاء سطح تفاوتها و گوناگونيها در سطح ملي است. به عبارت ديگر، اتحاد در سطح ملي تسهيل كننده جريان ساختاري تفاوتها و تمايزات است. براي نشان دادن معني مورد ضمن تاثيرپذيري از پيش فرضهاي مفهومي و نظري سنت تقابلي از استدلاهاي جامعه شناختي ماركس، دوركيم، و بورديو استفاده خواهد شد.
نقش دولتها در وفاق ملي
محمدرضا تاجيك
ايران، به تعبير دلوز، سرزمين هويتهاي ريزوم در درازاي تاريخ ديرينه و پرفراز و نشيب خود، بارها در معرض هجمههاي بنيان برانداز خارجي و ستيزشهاي شالودهشكن داخلي قرار گرفته و هر بار همچون ققنوس از خاكستر خو برخاسته است. در هنگامه اين فرازها و فرودهاي تاريخي، حاكمين و حكومتهاي بسياري آمدهاند و رفتهاند، اما ايران و ايراني چه برنده بوده و چه بازنده، در هر حال تپنده بوده، ميرفته و بازميگشته، حركت مارپيچي ميكرده، دم فرو ميبسته و از نو به آوا ميآمده، صبر بسيار كرده و تب و تاب بسيار.
اگر روايت انسان و جامعه ايراني چنين بوده، پس مسئله وفاق و شقاق امروز، مسئله چه كسي يا كساني است؟ آيا روايت فصل و وصل، روايت جامعه مردمان امروز ما است يا حكايت جامعه نخبگان؟ چه كساني از اقتدار بيان گزاره جدي در مورد اين مفاهيم برخوردارند؟ چه كساني از اقتدار (تشخيص)، (تأكيد)، (تبليغ) و (تدبير) وضعيت شقاق در جامعه امروز ما برخوردارند؟ آيا اين تشخيص و تدبير برساخته نخبگان است يا فرآورده مردم؟ و آيا اين (هراسهاي اخلاقي) كه امروز پيرامون اين مقولات در فضاي گفتمان مسلط طنينانداز شدهاند، اساساً در فضاي خارج از آن هم پژواكي دارند؟ به بيان سادهتر، آيا مسئله شقاق و وفاق مسئله اكثريت آحاد جامعه امروز ماست و يا مسئله اقليتي خاص؟
مفروضهاي كه اين نوشتار بر بنيان آنان تقرير يافته، در اين گزاره خلاصه ميشود كه: مسئله (وحدت) در ايران امروز، مسئله جامعه نخبگان رسمي است و نه دلمشغولي جامعه بر مردمان.
ظرفيتهاي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
در اتحاد و همبستگي ملي
دکتر سيامک رهپيک
در اين مقاله رابطۀ قواعد و بنيانهاي حقوقي با حوزههاي مهم اجتماعي مورد توجه قرار گرفته و به کار ويژههاي حقوق از جمله برقراري نظم و تعادل، ساخت هويت مشترک و توليد قدرت نرم و تأثير آنها در موضوع همبستگي و اتحاد ملي اشاره شده است. اصول قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران ـ که مهمترين قواعد حقوقي ملي تلقي ميگردند ـ به اشکال گوناگون به مسأله اتحاد وهمبستگي ملي توجه نمودهاند. موضوعاتي مانند مشارکت و دخالت در سرنوشت، هويت مشترک و مؤلفههاي آن، پذيرش حقوق شهروندي و تأکيد بر توزيع مشترک و عادلانه از جمله شاخصهاي همبستگي و اتحاد ملي است که در قانون اساسي مطرح شدهاند. نوشتار حاضر شاخصهاي مذکور را ظرفيتهايي ميداند که سياستگذاران و مديران سياسي – اجتماعي را در جهت به فعليت رساندن آنها و ارتقاي اتحاد ملي راهنمايي ميکنند.
اتحاد ملي، هويت ملي و ضرورت بازسازي آن در ايران:
نگرش معرفت شناسی
دكتر حميد احمدي*
دست يابي به اتحاد ملي بدون وجود پيش شرايط عيني و ذهني سازنده آن امكان پذير نمي باشد. وجود شرايط و بنيادهاي اتحاد ملي نيز بدون دخالت عنصر آگاهي بخشي، خود به خود باعث شكلگيري و تبلور عيني اتحاد نميشود. اين عنصر آگاهي بخش است كه مجموعه شرايط عيني اتحاد ملي را به شكل هويت ملي در آورده و زمينههاي ذهني اتحاد و انسجام ملي را فراهم ميسازد. بدين ترتيب دست يابي به اتحاد ملي و تجلي آن، به آگاهي از هويت ملي و شناخت آن بستگي دارد. با اين همه، هويت ملي ايراني با وجود بر خورداري ازيك هسته محوري شكل گيرنده و نظام دهنده، امري شناور است و در طول زمان دچارچالش شده و به باز سازي و بهينه سازي و روزآمدي نيازمند است.
هدف اين پژوهش طرح ضرورت بازسازي گفتمان هويت ملي براي پاسخگويي به نيازهاي نوين جامعه ايراني است. در اين راستا، رابطه اتحاد با هويت ملي و كنكاش پيرامون هويت ملي ايراني از بعد معرفتشناسي مطرح ميشود. نويسنده ضمن بحث ماهيت هويت ملي در ايران و رهيافتهاي رايج معرفتشناسي آن، رهيافت معرفتشناسي مناسبي را كه شناخت واقع گرايانه تري از هويت ملي ايراني بدست ميدهد و در عين حال بهتر قادر به تحليل پويايي اين هويت در گستره تاريخي است ارائه ميدهد. پژوهش ضمن توجه با نارسايي دستگاه معرفتشناسي گفتمانهاي هويتي سنتي و مدرن به هويت ايراني در چاره جويي مشكلات كنوني جامعه ايران و پا سخگويي آنها به چالشهاي برآمده از عصر جهاني شدن، چگونگي پردازش به هويت ملي ايراني و بازسازي آن براي برآوردن نيازهاي نوين را با بهرهگيري از دستگاه معرفتشناسي مورد اشاره به بحث ميگذارد.
استراتژي معاصر ايران: زمينههاي اجتماعي-ارتباطي اتحاد اجتماعي
دكتر حميد عبداللهيان*
اين مقاله درصدد روشن كردن مسئله اتحاد اجتماعي ايرانيان به عنوان يک امر استراتژيك در جهان معاصر است. مقاله بر آن است كه مسئله اتحاد اجتماعي در ايران معاصر و چالشهايي پيش روي آن قبل از آنكه براي ايرانيان در جهان معاصر يك مسئله سياسي باشد، يك مسئله اجتماعي (جامعهشناختي) و ارتباطاتي است. اجتماعي بودن آن به رابطه ميان الف) نهاد قدرت و حكومت (نهادهاي دولتي و غير دولتي در گير در فرآيند اعمال قدرت)،
ب) روشنفكران و ج) جامعه (تفاوتهاي نسلي، تفاوتهاي قومي، و تفاوتهاي جنسيتي) مربوط ميشود و ارتباطاتي بودن آن به نمادين بودن رابطه فرد و جامعه از یکسو و ارتباط آنها (فرد و جامعه) با جهان معاصراز سوی دیگر مربوط ميشود. اين مقاله ادعا ميكند كه مشاركت اجتماعي در فرآيند اتحاد استراتژيك در حال حاضر در حد مطلوب قرار ندارد و علت آن به گسست تاريخي ميان اركان سه گانه اجتماع ايران يعني حكومت، روشنفكران و جامعه بر ميگردد. از نظر نويسنده در حاليكه تفكر استراتژيك در نيروهاي نظامي ايران سبب يكپارچگي ميان اركان حكومتي و توليد و باز توليد قدرت بازدارندگي ايران شده است اما چنين تفكري در ميان روشنفكران و اجتماع بوجود نيامده است. اين مقاله ضمن تلاش براي پاسخ به اين پرسش كه چرا چنين تفكري بوجود نيامده است، درصدد يافتن زمينههايي است كه ميتواند اتحاد استراتژيك مورد نياز در ميان ايرانيان را بوجود آورد.
در همين راستا مقاله مدعي است كه تجربه غرب نشان ميدهد كه همين اتحاد استراتژيك ميان اركان حكومتي و اجتماعي سبب چرخش تمدني از شرق به غرب و سلطه استعماري آنها بر جهان در 5 قرن گذشته شده است. موقعيت نشناسي ايرانيان در زمان صفويه سبب از دست دادن وضعيت اقتصادي-سياسي و اجتماعي-فرهنگي در آن زمان شد و حاصل آن فروپاشيهاي مكرر و توسعه نيافتگيهاي پايدار در دوران پس از صفويه بوده است (فوران، 1993).
مفهوم چرخش فرهنگي و نظم نوين جهاني چامسكي چارچوب مناسبي است كه مقاله براي تبيين درك ضرورت اين اتحاد اجتماعي در زمان معاصر آن را به كار ميبرد.
نقش آموزش و پرورش در تقويت اتحاد ملي
دكتر علي اصغر فاني*
آموزش و پرورش بزرگترين فصل مشترك ملت و دولت است. اين نهاد فرهنگي – اجتماعي در كشور ما با در اختيار داشتن قريب به پانزده ميليون دانش آموز و بيش از يك ميليون معلم و كاركنان آموزش و پرورش، در بيش از يكصد و پنجاه هزار مدرسه عهده دار تربيت نسل آينده كشور ميباشد. آموزش و پرورش در هر كشور داراي كاركردهايي است كه با مطالعه در نظامهاي آموزشي در زمانها و مكانهاي مختلف به دست آمده است و اين كاركردها مكمل يكديگر بوده، اهميت و اولويت آنها با توجه به اهداف و شرايط اجتماعي، از جامعهاي به جامعه ديگر متفاوت ميباشد. به طور كلي، بعضي از كاركردهاي آموزش و پرورش نقش محافظه كارانه و بعضي ديگر نقش نوآورانه دارند. مهمترين كاركردهاي آموزش و پرورش عبارتند از: انتقال فرهنگ، جامعه پذيري، گزينش و تخصيص، نظارت اجتماعي، انسجام اجتماعي، نوآوري و تغيير، پرورش و رشد شخصي، كاركرد سرمايه گذاري و پرورش سياسي.
آموزش و پرورش از طرق مختلف و با بهكارگيري برنامههاي متنوع ميتواند در تقويت اتحاد ملي در آحاد ملت بهويژه در سنين كودكي و نوجواني – كه بيشترين اثربخشي و پايداري را دارد – ايفاء نقش كند. اين نهاد سرنوشت ساز در حوزة كتب درسي، برنامههاي درسي، تربيت معلم و تأمين منابع انساني، فعاليتهاي فوق برنامه و از طريق شوراي عالي آموزش و پرورش ميتواند كاركردهاي انسجام اجتماعي و اتحاد ملي، انتقال فرهنگ، پرورش سياسي، جامعه پذيري و... را تحقق سازد.
زبان، برنامهريزي زبان و همبستگي ملي: با نگاهي به ايران
نگار داوري اردكاني
هدف اين مقاله تبيين علمي رابطه تقويت زبان ملي و ايجاد همبستگي در ميان ملت با توجه به شرايط ويژه زبان فارسي ميباشد. به همين دليل، ابتدا نقش زبان در ايجاد همبستگي ملي از بعد نظري و با توجه به تجربه ساير كشورها بررسي شده و در اين ميان مفاهيمي چون چندزبانگي و تك زبانگي در سطح اجتماعي نيز مطرح ميگردد. به نظر ميرسد كه واسطه ايفاي نقش زبان به عنوان عامل همبستگي ملي يا به بيان ديگر آنچه باعث ميشود زبان عنصري اساسي در ايجاد اين مهم باشد، برنامهريزي زبان در اين سمت و سو است. به اين ترتيب، ميكوشيم در اين مختصر به ابعاد و فرايندهايي از برنامهريزي زبان كه موجد نقش وحدتبخشي در ميان يك ملت است توجه ويژه داشته باشيم. سپس به معرفي ابعاد مورد توجه در برنامهريزي زبان فارسي در ايران پرداخته و ميزان توجه به ايجاد همبستگي ملي در برنامههاي زبان فارسي را ارزيابي ميكنيم. دست آخر، راهكارهايي براي برنامهريزي زبان فارسي در جهت نيل به همبستگي ملي به دست خواهيم داد.
نقش ادبيات فارسي در اتحاد ملي در ايران
دكتر حسينعلي قبادي
ادبيات فارسي هم به دليل ماهيت و نحوه تكوين و هم به دليل چگونگي تحول و سير تاريخي و سرگذشتهايي كه پشت سر گذاشته و نقشي كه در ادوار گوناگون در حفظ هويت ايران داشته، همواره در جايگاه مقدس اركان و اساس اتحاد ملي در ايران نشسته و با توجه به گسترش شتابناك فرهنگها و ادبيات ملل جهان و ترويج بيرويه فناوري اطلاعات و ارتباطات در عصر جديد، نقش اين ادبيات كه حفظ و قوام اتحاد ملي آن در روزگار ما دو چندان گشته لذا صيانت از اين نقش و منزلت و تقويت كاركردهاي آن براي حفظ اتحاد ملي در ايران اهميتي دوچندان و ضرورتي تام دارد.
از جهت ماهيت و نحوه تكوين، ادبيات فارسي جامع تمام عناصر خردهفرهنگها و مظهر و آيينه تمامنماي ايرانيت بوده است چون دريايي است كه رودخانههاي گوناگون با شاخهها و شعبههاي خرد و كلان از تمامي نواحي ايران زمين از دل لهجههاي چون پهلوي جنوبي از مناطق مختلف سرزمينها مهاجرت كرده و در نواحي خراسان بزرگ استقرار يافته و خردهفرهنگهاي نواحي جنوب را با خود به ديار توسيان كشانده و پس از فربه شدن در آن ناحيت، به مرور زمان به نواحي مركزي ايران، سپس به نواحي غربي كشور به صورت رايت فكر، فرهنگ، ذوق و هنر ايرانيان به حركت درميآمده است. به تدريج به تأثر از ژرفاي فرهنگ و آموزههاي اسلامي، اين ادبيات مايهورتر و پربارتر شد و موجب گرديد تا شاخههاي مختلف ادبيات خود و فرهنگ ايراني غنيتر گرددد و نه تنها اساس هويت صفاريان و حكومتهايي چون سامانيان را رقم زده بلكه به دليل راهيابي به اعماق فرهنگ، اجتماع و سياست و تاريخ و تفكر اين سرزمين و پذيرش عمومي آن به وسيله طبع بلند و ذوقپرور همه مردم ايران، حتي حكومتگراني كه پس از حاكمان فارسي زباناني چون سامانيان در ايران حكومت كردند و با زباني غيرفارسي بر اين سرزمين حكم راندهاند، همانند غزنويان و سلجوقيان نيز مجذوب و مقهور جاذبههاي اين زبان و ادبيات شده و در سايه استمرار و امتداد و تلألوادبيات فارسي، حتي تمام امور ديواني خويش را نيز براساس فارسي شكل دادند و به پيش بردند و طولي نكشيد كه درخت تنومند ادبيات فارسي، سايه خود را به نواحي وسيعتر از ايران امروزي گستراند به نحوي كه ايران فرهنگي، شامل سرزمينهاي بسيار گستردهتر از ايران جغرافيايي است و هنوز براي تمام جهانيان پيام و جاذبه دارد.
بنابراين مشاهده ميشود در تمام ادوار تاريخ ايران، ادبيات فارسي اركان تداوم اتحاد ملي ايران بوده و همچنان ميتواند علت بقيه آن بماند. اين پژوهش در چارچوب روش اسنادي اين نقش را بازكاوي ميكند و منابع را با رويكردي تحليلي استنباطي در مطالعه ميگيرد.
ضرورت نقد ادبيات سياسي قومي در مقوله اتحاد و همبستگي ملي
حجتالاسلام و المسلمين دكتر عاملي
ادبيات سازي قومي و خلق مفاهيم و اصطلاحاتي كه در حوزه اتحاد ملي چالشانگيز است، از جمله استراتژيهاي قومگرايان در ايجاد منازعه و چالش در كشور بوده است. اگر چه اجتماع ايران تنوع اجتماعي و خردهفرهنگي داشته اما عنصر فرهنگ ايراني، مذهب شيعه و نمادهاي تاريخ، زبان و الگوهاي عيني آن همچون ائمه اطهار (ع) عامل پيوند و همبستگي جامعه ايراني براي حفظ تاريخ درازمدت آن بوده است. در شرايط كنوني براي حفظ اتحاد و همبستگي ملي بايد به موضوعات مختلف و از جمله استراتژيهاي قومگرايان، حاميان آنها بيش از پيش توجه نشان داد. هدف اين مقاله بررسي عوامل مقوم اتحاد ملي و چالشهايي است كه قومگرايان در ايجاد تفرقه و مانعتراشي بر سر راه اتحاد ملي در كشور ايجاد ميشود.
ارزشهاي مشترك فرهنگي، عامل اتحاد ملي ايرانيان
حجتالاسلام و المسلمين دكتر علي يونسي
مدعاي اصلي اين مقاله آن است كه مردم ايران به صورت كاملاً طبيعي و در يك فرآيند تاريخي طولاني انسجام و وحدت داشتهاند و اتحاد خود را طي فراز و نشيبهاي تاريخي حفظ كرده و ارتقاء دادهاند. اين انسجام پايه و مايه فرهنگي داشته و عنصر اصلي مقوم آن ارزشها و باورهاي مشترك در بين آحاد اين ملت اعم از اقوام، اقشار و طبقات مختلف بوده است. علاوه بر ارزشهاي مشترك فرهنگي، پيوندها و تعاملات اجتماعي و ارتباطات و داد و ستدهاي در سطح ملي موجب پيوندهاي قوي اجتماعي شده است. بنابراين مؤلفههاي ارزشي مشترك و تعاملات و پيوندهاي اجتماعي موجب شده است اتحاد ملي ايرانيان در شرايط كاملاً طبيعي حفظ شود. اين نگرش - كه همبستگي اجتماعي ايرانيان را داراي بنمايه ارزشي – فرهنگي ميداند – را بايد در زمره رويكردهاي غير بر ساختگرا يا غيرطبيعي و سازهگرا هويت ملي ايراني در نظر گرفت.
نشانه اصلي چنين تلقي را بايد در طول تاريخ حيات ملي ايران جستجو كرد. ايرانيان در دوره قبل كه اسلام و ايران باستان از نظام ارزشي قوي برخوردار بودند و عليرغم نظام ناعادلانه سياسي در دوره قبل از اسلام و نيز حمله و تهاجم خارجي، از جمله حمله اسكندر مقدوني و تسلط دويست ساله سلوكيان توانستهاند فرهنگ ايراني را حفظ كنند و حتي بر آن اثر بگذارند. ورود اسلام در ايران نيز با توجه با تمايل قلبي ايرانيان به دين جديد، موجب اضمحلال فرهنگي ايران نشد؛ چرا كه ايرانيان بين ارزشهاي اصيل و بنيادي اسلام و هنجارها و عرفهاي سرزمين عربستان تفاوت قائل شده و عليرغم اينكه خود مدعيان جدي دين اسلام شدند اما غنا و اصالت فرهنگي خود را حفظ كردند و از آن پس فرهنگ و ارزشهاي اسلامي – ايراني را توليد و مكرراً بازتوليد كردهاند. به اين ترتيب فتح ايران توسط اعراب مسلمان موجب ضعف فرهنگ ايراني نشد. پس از آن و در دورههاي تسلط فرهنگهاي غيرايراني مانند غزنويان و حتي مغولها اين فرهنگ ايراني بود كه به سرعت احيا شد و حتي فرهنگ اقوام مسلط به لحاظ سياسي را در خود هضم كرده و آنان را مروج فرهنگ خود نمود و اين واقعيت پس از آن تاكنون نيز قابل مشاهده و اثبات است. جنبه ديگر اين موضوع و وجود ارزشهاي فرهنگي مشترك عملكرد و رفتار اقوام ايراني بوده است. در طول تاريخ مكرراً شاهد آن بودهايم كه هرگاه اقوام ايراني به قدرت سياسي دست يافتهاند هيچگاه تمايلات محلي، بومي و قومي را برجسته نساختهاند و از قضا دورانهاي شكوفايي را براي ملت ايران رقم زدهاند، از جمله يعقوب ليث صفاري يا پادشاهان صفويه كه آذري زبان بوده - كه اصفهان را مركز خود انتخاب كرده و هويت جديد ايراني را تعريف و توليد و گسترش دادند - و اين همه به زمينه قوي فرهنگي و ارزشي موجود در جامعه ايران بازميگردد كه موجب ماندگاري جامعه ايراني شده است.
بايد اضافه كرد كه خرده فرهنگهاي ايراني نيز طول تاريخ همواره مقوم و مؤثر در حفظ فرهنگ ايراني بودهاند و علاوه بر تلون و جذابيت بخشيدن به فرهنگ ايراني هيچگاه در صدد تضعيف آن برنيامدهاند.
حال بايد گفت از لحاظ راهبردي، تمامي عناصر مهم و بازيگران عرصه سياست در ايران اعم از رسمي و دولتي و نيز فعالان قومي بايد با درك اين وضعيت طبيعي و متعادل اقدامات و سياستهاي خود را به نحوي هماهنگ با اين شرايط نمايند و هيچگاه در صدد غلبه ارزشها، گرايشات و تمايلات محدود مذهبي، ارزشي، فرقهاي، قومي، محلي و ناحيهاي خود بر هويت متعادل و يكپارچه ايراني برنيايند؛ چرا كه تجربه تاريخي نشان از عدم توفيق اين سياست داشته و به سرعت، فرهنگ ايراني به شرايط متعادل، هماهنگ خود باز ميگردد، فرهنگي كه عنصر اصلي و مسلط در آن پرهيز از افراط و تفريط است.
همبستگی ملی: بررسی زمینههای شکلگیری و استمرار
دکتر فردین قریشی
همبستگی ملی استقرار وابستگی متقابل در میان افراد متعلق به یک ملت است و دستیابی به این ویژگی از جمله مهمترین شاخصهای توسعه سیاسی یک کشور به شمار میرود. بر همین اساس پرسش از زمینههای شکلگیری و استمرار همبستگی ملی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. این مقاله ضمن طرح این پرسش، در جستجوی آزمون این فرضیه بوده است که همبستگی ملی در مقام شکلگیری بیش از هر متغیر دیگری تحت تأثیر مناسبات قدرت است؛ اما در مقام استمرار، وابستگی در خور توجهی به میزان توفیق قدرت سیاسی مسلط در تبدیل همبستگی ملی به یک همبستگی اجتماعی جدید نشان میدهد.
این فرضیه با استفاده از دادههای تاریخی و شواهد عینی و با تکیه بر روش آزمون هم تغییری مورد بررسی قرار گرفته است و نتایج حاصله موید اعتبار آن است. برای استفاده بهینه ازاین یافته نظری، راهبردهایی نیز در جهت ارتقاء سطح همبستگی ملی طرح و مورد بحث واقع شده است.
گرايش قومي – مذهبي در خوزستان؛ تهديدي براي هويت ملي و انسجام اجتماعي در ايران
سيد عبدالامير نبوي
فعاليتها و اقدامات محدودی که پس از انقلاب اسلامي با هدف جداييطلبي يا هواداري از فدراليسم در استان خوزستان صورت گرفته، صرفاً رويكرد قومي داشته است، اما گسترش تبليغات سلفيگرايانه طي چند سال اخير موجب شده كه فعالان جديدي با رويكرد قومي – مذهبي در اين منطقه ظهور كنند. اين فعالان كوشيدهاند با استفاده از مشكلات و كاستيهاي موجود در مناطق حاشيهاي و فقيرنشين عرب استان، چه به لحاظ اقتصادي و چه به لحاظ فرهنگي، به تبليغ و ترويج انديشههاي خود بپردازند. نكته جديد اينجاست كه برخي از اين فعالان ميخواهند با در پيش گرفتن فعاليتهاي تخريبي – در قالب بمبگذاري و ترور – قدرتنمايي كنند. با توجه به آنكه اتخاذ راهبرد مناسب براي مقابله با اين گرايش نوظهور، ميتواند از تهديدات احتمالی براي هويت ملي و مذهبي بکاهد و بر انسجام اجتماعي كشور بیفزاید، مقاله حاضر ميكوشد با بررسي ابعاد چنين پديدهاي، در نهايت راهكارهايي را – در دو سطح منطقهاي و ملي – پيشنهاد كند.
رويكردهاي برنامههاي توسعه، سياستهاي كلي برنامه چهارم و اصل 44 قانون اساسي به اتحاد و همبستگي ملي
حجتالاسلام والمسلمين مجيد انصاري
سياستها و برنامههاي كلان كشور، به دليل ماهيت جايگاه و اثرگذاري آن در ابعاد مختلف اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي، همواره اهميت خاص دارند. رويكرد و جهتگيري اين سياستها و برنامهها خود ميتواند عامل توازن و تحكيم پيوندهاي همبستگي آفرين اجتماعي و فرهنگي باشد. فقدان جامعنگري در سياستها و برنامهها نيز ميتواند عامل عدم توازن و گاه حساسيت و منازعه گردد. در طول چند دهه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، برنامههاي كلاني براي پيشرفت و توسعه كشور طراحي و اجرا شد و يا در مرحله اجرا است. هدف اين مقاله بررسي رويكردهاي اين سياستها و برنامه به موضوع اتحاد و همبستگي ملي است و آثار و تبعات آن در اين زمينه را مورد بررسي قرار ميدهد.
نهادهاي نظام تدبير و اتحاد ملي در ايران
بايزيد مردوخي
اتحاد يا همبستگي ملي در مفهوم جديد در ايران از انقلاب مشروطه به بعد مطرح شد. جنبش و دولت برخاسته از آن با طرح سه مسئله اساسي مشروطيت يعني: ترقي و پيشرفت اجتماعي، انديشه قدرت مركزي و تمركز سياسي، و تحديد قدرت مطلقه دربار، راه را براي طرح مسئله همبستگي ملي هموار كرد.
ترقي اقتصادي، تمركز منابع قدرت و تحديدي قدرت استبدادي نيازمند حضور ملتي يكپارچه با هويتي واحد بود. در دوران پهلوي مسئله همبستگي ملي با ايدئولوژي مدرنيسم گره خورد كه توأم با پروژه نوسازي، مباني كثرتگرايي را در جامعه تضعيف ميكرد. نظام شه پدري (پاتريمونياليسم) سنتي، دغدغه همبستگي ملي و نيازي به مفهوم ملت و شهروند نداشت و براي مقاصد آن مفاهيمي چون رعايا كفايات ميكرد در حالي كه مدرنيسم هم نيازمند زمينهساز همبستگي به مفهوم مدرن آن بود.
اتحاد يا همبستگي ملي به معناي نهادينه شدن ارزشها و آرمانهاي مشترك جامعه در ساختار نظام اجتماعي است به گونهاي كه همه افراد و گروههاي جامعه ارزشها و آرمانهاي خود را در آن متجلي دانسته و هيچ گروهي براي ارزشها و آرمانهاي خود تهديدي احساس نكند.
اتحاد ملي ممكن است بر پايه محورهاي مختلفي در يك جامعه شكل بگيرد ولي به نظر ميرسد كه هيچ يك از اين محورها به تنهايي براي انسجام و پايداري اتحاد كافي نيست. اين محورها به طور عمده عبارتند از: جغرافيا، سرزمين مشترك، تاريخ مشترك، آينده مشترك، ايدئولوژي مشترك، آيين مشترك، فرصتها و تهديدهاي مشترك و چهرههاي فرهمند (كاريزماتيك).
جان كامنز اقتصاددان سياسي مشهور معتقد است: هر سيستم دربرگيرنده سه اصل بنيادي «تعارض»، «تقابل» و «نظم» است. به گفته او «نظام تدبير» وسيلهاي است كه هرگاه «تعارض» بالقوه فرصتهاي حصول به بازدههاي «متقابل را از بين ميبرد و يا دچار اختلال ميسازد، «نظم» را برقرار ميكند.
«نظام تدبير» محدوده گستردهاي، در برگيرنده قانون اساسي و قوانين رسمي تا سنتها و روابط غيررسمي، نهادهاي برقرار كننده آرامش اجتماعي، ايجاد كننده ضمانت اجرايي براي قانون، فراهم كننده شرايط لازم براي رشد اقتصادي و ارتقاء و.... و روابط بين نهادهاي ديواني و حكومتي و فرآيندهاي حكومت براي برآورده كردن نيازهاي شهروندان است. در اين مقاله به بررسي مفاهيم اتحاد و همبستگي ملي از ديدگاه قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و ديگر قوانين و همچنين ساير نهادهاي جامعه ايران و نقش و تأثير آنها در شكلگيري اتحاد ملي ميپردازيم و براي اين پرسش در حد توان پاسخهايي جستجو ميكنيم.
بايستگيهاي سياستگذاري در موضوع اتحاد ملي؛
الزامات، لوازم، راهكارها و راهبردها
نوراله قيصري
سياستگذاري ناظر بر مجموعهاي از اقداماتي است كه مقامات كشور براي حل و فصل معضلات و بهبود وضعيت در موضوعات و مقولات مختلف اتخاذ ميكنند و معمولاً در قالب قوانين، مقررات، تصميمات و ديگر رويهها و اقدامات دولت تجسم مييابد.
سياستگذاري در موضوع اتحاد ملي نيز همانند هر موضوع ديگر، نيازمند لوازم، الزامات، ساز و كارها و راهبردهاي كلان و اجرايي آن است. هدف اين مقاله، بررسي بايستگيهاي سياستگذاري كلان در موضوع اتحاد و همبستگي ملي و راهبردها و راهكارهاي آن در ايران با عنايت به وضعيت سياستگذاريهاي كلان برنامههاي توسعه و ديگر سياستهاي كلان كشور است.
درآمدي بر مباني، اصول و استراتژيهاي عملي براي تحقق اتحاد ملي در ايران
ابراهيم حاجياني
اين مقاله در استقبال از ايده نامگذاري سال جاري به عنوان «اتحاد ملي و انسجام اسلامي» از سوي مقام معظم رهبري و در راستاي اهداف همايش «اتحاد ملي؛ راهبردها و سياستها» تدوين يافته و بر آن است تا نكات و ملاحظات اساسي و جدي را كه در پيگيري و تحقق «اتحاد ملي» بايد مورد توجه قرار گيرد، واكاوي نمايد. بر اين اساس، سؤالات راهبردي قابل بررسي در اين متن به قرار ذيل ميباشند:
ضرورتهاي طرح ايده وحدت ملي در شرايط كنوني كشور كدامند؟
پيشفرضها و مقدمات تئوريك براي برخورد مناسب نخبگان رسمي (مديران اجرايي) و نخبگان فعال عرصه مدني با اين مقوله كدامند؟
ايده اتحاد ملي در چه حوزهها يا قلمروهايي بايد دنبال شود؟
اهداف عملياتي مشخص و سياست فرهنگي كشور در پيگيري مسئله اتحاد ملي چه بايد باشند؟
راهكارهاي اصلي و روش اصولي براي تحقق وحدت ملي چيست؟
تحليل نقش رسانهها در اتحاد ملي و انسجام اسلامي
شهرود اميرانتخابي
هدف اصلي اين مقاله تحليل نقش رسانهها در دو مقوله «اتحاد ملي و انسجام اسلامي» است. مفروض بحث نيز بر اين پايه قرار دارد كه رسانهها نقش مهمي در ايجاد و تقويت اتحاد ملي و انسجام اسلامي دارند. به لحاظ آنكه مسأله اتحاد ملي و انسجام اسلامي در دو سطح داخلي (ملي) و خارجي (فراملي) مطرح است، به تبع آن تحليل نقش رسانهها نيز در دو بعد داخلي و خارجي مورد بررسي قرار خواهد گرفت. از منظر داخلي بررسي و تحليل نقش و كاركرد رسانهها در كاهش يا افزايش شكافهاي اجتماعي، مسأله قوميتها و استراتژي رسانه ملي در راستاي اصل اتحاد ملي مورد توجه قرار ميگيرد و در سطح خارج به بحث عدم تفكيكپذيري دو اصل اتحاد ملي و انسجام اسلامي در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، مقدورات كشور، موانع مطرح در انسجام اسلامي بين ملل اسلامي و در نهايت نقش رسانههاي جهاني شده و ديپلماسي رسانهاي در انسجام اسلامي پرداخته ميشود و اين سؤال مطرح ميشود كه اساساً رسانهها تا چه اندازه در سطح ملي به اتحاد ملي و در سطح فراملي به انسجام اسلامي كمك مينمايند.
انسجام: ضرورتي اجتنابناپذير
علي زمانيان
استمرار و پايداري حيات اجتماعي، سياسي و فرهنگي يك جامعه، در گرو انسجام و همبستگي بين اجزاء و عناصر سازنده ساختار اجتماعي است. انسجام، توافق در اهداف، ارزشها و نگرشهاست. انسجام در فرايندي اجتماعي متولد ميشود و محصول كنش عقلاني و مختارانه است. از سوي ديگر، انسجام، پديدهاي نيست كه يك بار براي هميشه ايجاد شود، بلكه نيازمند بازسازي و بازتوليد مستمر است. در پژوهش و بررسي در خصوص انسجام، دستكم سه سطح تحليلي را ميتوان از يكديگر تفكيك نمود: اول؛ سطح خرد (معطوف به افراد و شهروندان)، دوم؛ سطح مياني (در سطح خانواده، گروه و خردهفرهنگها) و سوم؛ سطح عالي (ساختارها و نهادها). تجزيه و تحليل و ارائه هرگونه راهحل، لاجرم بايد متناسب با هريك از سطوح سهگانه باشد و دست آخر آنكه، انسجام به معناي حذف و ناديده گرفتن تفاوتها نيست، بلكه چگونگي سازگاري بين جهان متكثر و تفاوتهاي حذفناشدني است.
نقش نهادهاي اجتماعي در همبستگي ملي در جامعه
داود غراياق زندي
پرسش اصلی مقاله از منظر کارکردگرایی آن است که نقش نهادهای اجتماعی در تحکیم همبستگی ملی چیست؟ فرضیه مقاله این است که نهادهای اجتماعی در دو وجه رفع نیازهای اجتماعی اعم از نیازهای رفتاری، احساسی و اخلاقی و نظارت اجتماعی میتوانند نقش مؤثری در ایجاد همبستگی ملی داشته باشند. مفروض مقاله نيز آن است که اساساً بدون ایجاد ارتباط و تعامل اجتماعی و وابستگی افراد جامعه به هم ضرورتی برای شکلگیری مباحث فرهنگی و بررسی نیروهای اجتماعی پدید نمیآید. به طبع انسانهایی که با هم ارتباط دارند احساسات بیشتری نسبت به هم دارند. این امر ناشی از وجود ارتباط اجتماعی است و یا کمک به افراد در شرایط سخت ناشی از این باور است که در مواقع مشابه دیگری نیز ممکن است همین کار ما را انجام دهد. در ميان افراد و گروههایی که با یکدیگر تعامل اجتماعی ندارند، این احساسات کمتر است و در شرایط تعامل اجتماعی بیشتر، شدت وابستگی بین آنها افزایش مییابد. نهادهای اجتماعی امکان مناسب تری برای تنظیم روابط افراد و گروههای اجتماعی جهت رفع نیازهای اجتماعی و نظارت بر انجام مناسب آن دارند به گونهای که وجوه رفتار احساسی و اخلاقی ماندگارتر و پایاتر مینماید. بر این اساس ابتدا به بحث در مورد نهادهای اجتماعی و پس از آن به واکاوی مفهوم پیچیده همبستگی اجتماعی و ملی و سپس به نقش و رابطه این دو متغییر مهم میپردازیم.
مشارکت اجتماعی، اقتدار و اتحاد ملی
بهروز رشیدی
در این مقاله تلاش شده به اهمیت نقش مشارکتهای اجتماعی در کلیه ابعاد آن و تأثیر فعالیتهای مردمی، نهادها، مؤسسات، سازمانها و احزاب در توسعه همه جانبه جوامع پرداخته شود. عصر کنونی حداقل با دو ویژگی و مشخصه از زمانهای قبل متمایز میگردد. این دو ویژگی عبارتند از ارتباطات و مشارکت گسترده اجتماعی در عصر اطلاعات و مشارکت علاوه بر آنکه در سطح بین المللی از دهکده جهانی صحبت میشود، در عرصه داخلی جوامع و کشورها نیز به دلیل ویژگیهای مذکور روابط افراد و نهادها به مثابه روابط در یک دهکده آنچنان تنگاتنگ و نزدیک شده است که برای حفظ و استمرار حیات اجتماعی، ارتقاء مشارکت اجتماعی و تعامل دولت – ملت نه تنها ضروری بلکه اجتناب ناپذیر میباشد. لذا تمرکز این نوشتار بر آن است تا با بیان اهمیت مشارکت اجتماعی در جوامع امروزی، تأثیر مشارکت افراد حقیقی و حقوقی در ارتقاء کارآئی، بهره برداری و استفاده بهینه از منابع و توانمندیهای اجتماعی تبیین شود. تنها در این صورت است که حداکثر ظرفیت و توانمندیهای یک جامعه در ابعاد مختلف آن بکار گرفته میشود و توانمندیهای نهفته و بالقوه نیز به فعل در خواهد آمد. در دنیای کنونی که حکومتها و دولتها نه فی نفسه به منزله ابزارهای سلطه، بلکه به عنوان نهادهای منتخب مردم به منظور نظارت و ساماندهی مشارکت اجتماعی برگزیده میشوند اهمیت روابط دولت – ملت به وضوح روشن میگردد. به همین دلیل در بخشی از این مقاله به بررسی رابطه تعاملی بین دولت و ملت و اهمیت مشارکتهای سیاسی پرداخته شده است. در این مفهوم آنچه موجب اقتدار اجتماعی، امنیت ملی و مشروعیت حکومتها و دولتها میشود همین رابطه تعاملی و مشارکتی است. امروزه مشارکت اجتماعی به عنوان قدرت نرم افزاری جوامع محسوب میگردد که اهمیت آن از توان سخت افزاری و از جمله قدرت نظامی کمتر نیست. در واقع همین قدرت است که به تأیید نظریه پردازان عامل اصلی « توسعه » محسوب میگردد و امروز اقتدار ملی جوامع و کشورها وابستگی مستقیم به میزان توسعه آنها دارد و توسعه هم امری است که با مشارکت اجتماعی میسر میگردد. بهرحال تلاش شده است تا اهمیت و نقش مشارکتهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در ایجاد اقتدار و امنیت ملی مورد مداقه قرار گیرد. نهایتاً باید گفت در دنیای امروزی اقتدار ملی جوامع امری نیست که به تنهایی توسط
حکومتها یا دولتها و یا اقلیتی از جامعه میسر باشد. اقتدار ملی مشارکت همه جانبه اجتماعی و مردمی را میطلبد.
ناهمگوني قومي و بحران فروپاشي ملي
مجيد فولاديان
زينب فاطمي امین
وسعت كشورایران همراه با تنوع اقليم و اختلاط نژادی و قومی با مردم مناطق ديگر در آسيا و خاورميانه در گذر تاريخ باعث شده تا مردمی را كه اصطلاحاً ايراني میناميم، از يك جمعيت يكپارچه برخوردار نباشد. وجود گرايشهای متنوع دينی- مذهبی، فرهنگی و... مويد اين مطلب است. بديهی است به ميزانی كه اين تنوع بيشتر باشد، مسائل اجتماعی جامعه ايرانی پيچيدهتر و حل آنها با دشواریهای بيشتری همراه است.
در دنیای امروز کمتر کشوری را میتوان سراغ گرفت که از تنوع قومی و جمعیتی برخوردار نباشد. یکی از دغدغههای اساسی کشورهای مزبور دستیابی به یکپارچگی سیاسی و وحدت سرزمینی است، که یکی از راههای دستیابی به یکپارچگی سیاسی، افزایش سطح مشارکت اقوام در مدیریت سیاسی کشور است. گفتمان برسرچالشهای قومی و ملی در سالهای اخیر به یکی از گفتمانهای پراز کشاکش سیاست ایران تبدیل شده است.
از نظر جامعه شناسی سياسی مبحث اقليتهای قومی و ملی و رابطه آنها با قدرت دولتی، مبحث مهمی است. عنوان اقليتهای ملی در مورد گروههای قومی و فرهنگی خاص به كار میرود كه در درون كشوری به سر میبرند كه دولت آن تحت سلطه قوم ديگری است. پيدايش مشكل اقليتهای قومی در درون كشورها حاصل پيدايش ناسيوناليسم نوين بوده است كه هم موجب تقويت اساس همبستگی قومی اقليتها شده و هم احساسات ناسيوناليستی قوم حاكم را تقويت كرده است.
بدین ترتیب از نظر جامعه شناسی، يك گروه قومی عبارت از مردمی است با ويژگیهای خاص دينی، نژادی، جغرافيايی و با عادات و رسوم ویژه كه در داخل يك مجموعه اجتماعی – فرهنگی گسترده جای گرفته است. از اين رو مطالعه اين اقوام از نظر ميزان تمايل به يكپارچه شدن با كل جامعه و يا مقاومت در جامعه و تشكيل خرده فرهنگهای خاص حائز اهميت میباشد. دراین ارتباط با استفاده از نظریاتی چون: نظريه استعمار داخلی و يكپارچگی سياسی، نظريه تكثرگرايی حامی برابری يا مساواتطلبانه، نظريه سياستهای ترجيحی قومی، نظريه رقابت بر سر منابع و نظريه رقابت نخبگان به طور مفصل به بحث در مورد گروههای قومی پرداخته شده است.
پژوهش حاضر با نگاه دقیق و موشکافانه، مسئله نابرابری اقليتهای قومی در ايران را مد نظر قرار داده و پس از تعريف اقليتهای قومی به مهم ترين اقليتها در ايران اشاره کرده است. نابرابریها در سه حيطه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مورد تحلیل واقع شده اند و چالشهاي پيرامون برابری اقليتها در ايران مورد توجه قرار گرفته اند. درادامه نابرابری سياسی اقوام ايرانی و ميزان مشاركت اقليتهای قومی در سطح كشور، همچنين موانع مشاركت آنها بررسی شده و با ارائه نتایج عملی و کاربردی در سطح کشور، راهكارهايی نیز پیشنهاد گردیده است.
نظریه کنش ارتباطی هابرماس و تحقق اتحاد ملی
مهدی عطائی
مقاله حاضر به بررسی و تحلیل چگونگی تحقق اتحاد ملی با توجه به گزارهای اصلی نظریه کنش ارتباطی یورگن هابرمارس میپردازد. هابرمارس در نظریه کنش ارتباطی خود هدف کنش ارتباطی را دستیابی به تفاهم ارتباطی میداند. بنابراین مقصود از کنش ارتباطی در نزد هابرماس، نوع خاصی از کنش و واکنش اجتماعی است که درآن کنشگران از یکدیگر توقع دارند اغراض و افعال متفاوتشان را از طریق کنش که محصول ارتباط و مفاهمه است، هماهنگ کند. بنابراین کنش متقابل بهترین راه برای رسید به تفاهم است. چنانچه این الگو در روابط میان فرهنگها اعمال گردد و گفتگو میان فرهنگهای گوناگون شکل گیرد، باعث تفاهم بین دارندگان فرهنگهای مختلف و در نهایت به اتحاد ملی منجر میشود. بنابراین بهترین راهکار برای تحقق اتحاد ملی در جامعه متکثر ایران، برقرای ارتباط و کنش متقابل میان خرده فرهنگهای گوناگون است که این الگو منجر به شکلگیری مدل وحدت در عین کثرت در جامعه ایران میگردد که در آن فرهنگهای گوناگون علی رغم حفظ هویت فروملی خود با تقویت پیوند و ارتباط خود با سایر خرده فرهنگها باعث شکلگیری و تقویت اتحاد ملی میشوند.
بررسی و تحلیل جایگاه مذهب و فرهنگ در اتحاد و همبستگی ایرانیان
محسن جان پرور
چکیده:
تکثر و تنوع قومی – مذهبی یکی از ویژگیهای جمعیتی ایران است که خود سبب شکلگیری عوامل متعددی در واگرایی و همگرایی این اقوام نسبت به یکدیگر در کشور شده است. از آنجا که وحدت و یکپارچگی کشور مرهون همزیستی اقوام مختلف است، بنابراین شناخت مشترکات اجتماعی اقوام، به ویژه خصوصیاتی که سبب تسهیل همزیستی و همگرایی آنان میشود؛ همواره اساسی بوده و در اتحاد و همبستگی ملی راه گشا بوده است. در این راستا مذهب و فرهنگ به عنوان دو عامل مهم در همگرایی اقوام در کشور، جایگاه خاصی دارا هستند که میتوان با تقویت و استفاده از نقش و جایگاه آنها در میان اقوام موجبات همبستگی و اتحاد ملی را فراهم ساخت.
آثار سياستهاي اصل 44 (آزادسازي اقتصادي) بر ارتقاء وحدت ملي
حسين حشمتي مولايي
اجراي موفق سياستهاي ابلاغيه اصل 44 نقش ضمني و غير مستقيم و نهايتاً تعيين كنندهاي بر ارتقاء وحدت ملي در كشور ايفا خواهد كرد. مديريت بنگاههاي دولتي در سيستم اقتصاد متمركز يا برنامهريزي شده، با مديريت بنگاه خصوصي در شرايط حركت به سمت اقتصاد باز مسلماً تفاوتهاي اساسي دارد. يكي از اقدامات متناسب در راستاي ابلاغيه اصل 44 ـ كه در واقع بعد از خصوصيسازي بنگاه بايد نقش اصلي را ايفا كند ـ تحول ساختار، مبتني بر روشهاي آموزشي و مديريت بنگاه است. به اين ترتيب مديران در شرايط جديد خود را در مقابل چالشهايي خواهند ديد كه بايد بر آن تفوق يابند. بعد از خصوصيسازي و اصلاحات اقتصادي ضروري خواهد بود كه مديران روش مديريت خود را هم در بخش خصوصي و هم در بخش دولتي براي هماهنگي با اقتصاد بازار تغيير دهند. بنابر اين براي موفقيت در شرايط اقتصاد رقابتي به تدريج استانداردهاي فضاي خصوصي و دولتي براي دريافت نظرات جديد و نو آورانه بايد مهيا شود.
ارائه مدل مفهومي براي مديريت تنوع قومي در سازمان با رويكرد اتحاد ملي
احمد علی خائف الهی
اسماعیل شاهطهماسبی
چکیده
اتحاد و هرگونه اجتماع همدلانه برای پایدار ماندن به یک نگاه استقرایی و از پایین به بالا نیاز دارد، به گونهای که تفاوتهای جزئی نیز برنامه ریزی شود و مورد توجه قرار گیرد؛ از این رو برای یک اتحاد ملی پایدار باید از ارکان گروهیِ کوچک در جامعه شروع کرد و با رواج نگرش برابری در این سطوح به شکل دهی زیر ساختهای مورد نیاز برای هدف اصلی که همان اتحاد ملی پایدار است، پرداخت. در این راستا در این مقاله به ساختار سازمان به عنوان یکی از مهمترین ارکانِ گروهی جامعه و مهمترین رکن بهره وری یک کشور میپردازیم و با ارائه مدلی مفهومی، تنوع قومی را که یکی از مهمترین شاخصههای حکومت ایران در سالهای دور و نزدیک بوده و همچنین شاخصهای دیگری که آینده بازار کار را متحول خواهد کرد - مثل جنسیت و مهاجرت- برای مدیریت و برنامه ریزی مورد توجه قرار میدهیم. بدین منظور ابتدا با تعریف تنوع و شاخهای آن شروع و سپس به سراغ قومیت و عوامل شکلگیری آن میرویم. شرایط تنوع قومی ایران و جهان، عوامل بحران قومی در ایران و همچنین رایجترین سیاستهای مقابله با این بحرانها از جمله اهداف این مقاله میباشند در پایان با توجه به مقدمه نظری مدل مدیریت تنوع که ترکیبی از سه مدل معروف در مدیریت رفتار سازمانی است بیان میشود.
مفاهيم، ابعاد و شاخصهاي اتحاد ملي در ايران
دكتر احمد رضايي
فرزين حاتمي
هويت ملي در عصر تنوع قومي، ناهمگني و مرزبنديهاي اجتماعي به عنوان يك عامل مؤثر در انسجام ملي و اتحاد اسلامي مطرح و قابل توجه ميباشد. هويت ملي مجموعهاي از گرايشهاي مثبت نسبت به عوامل، عناصر و الگوهاي هويتبخش يكپارچه در سطح يك كشور به عنوان يك واحد سياسي است. هويت ملي داراي عناصر سازنده گوناگوني چون ارزشهاي ملي، ديني، فرهنگي، اجتماعي و انساني و در ابعاد فرهنگي، اجتماعي، تاريخي، سياسي، جغرافيايي، زباني و غيره است. هويت ملي از نظر جامعهشناسي به مثابه نوعي احساس و تعهد و تعلق عاطفي نسبت به مجموعهاي از مشتركات ملي جامعه است كه موجب وحدت و انسجام ميشود و داراي ابعاد مختلف خردهفرهنگ ملي، ديني، جامعهاي و انساني است.
هدف اين مقاله ارزيابي مفاهيم، ابعاد و شاخصهاي اتحاد ملي در ايران ميباشد. روش تحقيق حاضر به صورت اسنادي – تحليلي و پيمايشي ميباشد و اطلاعات لازمه به صورت توزيع پرسشنامه در ميان افراد بالاي 20 سال در دو استان خوزستان و لرستان اخذ شده است. يافتههاي اين پژوهش نشان ميدهند كه حس هويت ملي در ميان افراد، بالا و قابل توجه ميباشد و متغيرهاي مؤثر بر هويت همواره عامل شكلدهي به اتحاد ملي و انسجام اسلامي در بين اين افراد ميباشد.
تقویت شاخصهای همگنی فضای جغرافیا یی، اساسیترین راهکار در دستیابی به اتحاد ملی
دکتر ناهید سجادیان
مهیار سجادیان
بر مبنای تفکر نظریه پرداز سلطه جوی غربی ( نظریه جنگ تمدنها) از اتحاد میان تمدنهای مخالف به ویژه اسلامی باید جلوگیری نمود. در سالهای اخیر به دنبال اجرای چنین نظریهای منطقه خاور میانه و خلیج فارس بشکل مستقیم و غیر مستقیم تحت تأثیر عملکرد آگاهانه بوده است. اکنون اساسیترین مسئله خاورمیانه و خلیج فارس بوده و نیز ایران به عنوان یکی از قطبهای قدرتمند منطقه، حرکتهای تفرقه انگیز از سوی بیگانگان است.
بنابرفرض این تحقیق یکی از چالشها و زمینههای مهم حرکتهای تفرقه انگیز در سطح فرو ملی و ملی و تضعف اتحاد ملی در حاشیه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و فیزیکی قرار گرفتن گروههایی از جمعیت در فضای مشترک زیستی است.
بر اساس دیدگاه و روش جامع نگری جغرافیایی این پژوهش ضرورت اتخاذ راهکارهای اساسی را در روش دو سطح منطقهای و ملی در شرایط تاریخی کنونی ضروری دانسته و بر مبنای نگرش سیستمی بر این باور است که هر گونه اتخاذ راه کار در جهت اتحاد و هویت ملی و اتحاد و هویت منطقهای بر یکدیگر تأثیر داشته و با توجه به زمینههای تاریخی و ساختار سیاسی کنونی منطقه (حاصل عملکرد سالهای کنونی بیگانگان در منطقه) اتخاذ هر سیاست نسنجیده راه را بر بعضی سوء استفادهها باز میگذارد. بر مبنای منابع و ادبیات جغرافیای سیاسی الگوی ستوه ساختار جغرافیایی سیاسی جهان از چهار سطح جهانی، منطقه ای، ملی و فرو ملی تشکیل میگردد. در بین سطوح مزبور سطح ملی یا کشوری به دلیل ویژگی استقلال و حاکمیت از اصالت قدرت بر خوردار است و نقش اصلی را در تشکیل دهی به سطوح دیگر ساختار ایفاء میکند. سطوح ملی همچنین رابطه ارگانیک و نظام یافته با سه سطح دیگر دارد و مستقیماً با سطوح مزبور در تعامل و کنش متقابل است. سطوح ملی به عنوان متغیر مستقل در تاسیس و تعریف رفتار سطوح دیگر، به عنوان کنشگر اولیه عمل میکند و سطوح دیگر با الزامات و متقضیات جدیدی که با ماهیت عملکرد آنها ارتباط دارد سطح ملی را متأثر میکند و این فرآیند کنش متقابل دائماً به تکامل ساختاری و کارکردی آنها کمک میکند.
بر مبنای اصالت قدرت ملی و ارتباطات سیستمی آن با سطوح بالاتر و پایینتر از خود این پژوهش دو گونه نقش و عملکرد را در سطوح منطقهای و در سطوح فرو ملی و داخلی توصیه مینماید و تأکید براشتراکات و همگنی از اصول اساسی علم جغرافیایی را در تعیین مناطق و نواحی جغرافیایی اساسیترین راه کار در انسجام و اتحاد دانسته و آن را نیرویی مقاوم در برابر تفکیک، تزلزل و تفرقه میداند. نتیجه حاصل از بررسی اتحاد در سطح ملی و فرو ملی در این پژوهش آن است که اگر چه تأکید بر ارزشهای مشترک درون مکانی، منافع مشترک ملی ومحلی، پیوندهای مکانی – اکولوژیکی و توجه به اقلیتها میتواند در جهت اتحاد ملی مؤثر باشد اما اقدامات زیر بنایی و اساسی و ماندگار در گرو تعدیل گروههای حاشیه ای، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و فیزیکی جمعیت خواهد بود.
مشارکت عمومی، انتخابات و اتحاد ملی
دکتر امیر حمزه سالارزایی
در علم جامعه شناسی دو ویژگی از ویژگیهای اساسی انسان عبارت است از: 1- مدنی بالطبع بودن و 2- مستخدم بالطبع بودن
در قلمرو حقوق اساسی عمومی، به دلالت التزامی از این دو مقوله بحث میشود.
مفاهیمی از قبیل دولت، ملت، حکومت، مشارکت و انتخابات از کلید واژههای مهم حقوق اساسی عمومی است، هارمونی این عناصر و اضلاع، یک شکل هندسی منظمی را پدید میآورد که میتوان اسم آن چند ضلعی منتظم را، اتحاد گذاشت. شکلگیری و پیوند مستحکم مفاهیم مذکور، اختصاص به کشور خاصی ندارد، بلکه مبتنی بر خرد جمعی جمعی دانایان جوامع مختلف است، به عبارت دیگر جزء محکمات حقوق اساسی عمومی است و از ارکان حقوق اساسی تطبیقی میباشد.
با کمی توسعه و تضییق دایره هر یک از از عناوین فوقالذکر، جزء مهمترین مباحث حقوق اساسی اختصاصی هر یک از کشورهای مستقل جهان از جمله نظام جمهوری اسلامی ایران است.
در این مقاله در پرتو عقل نظری به مقوله مهم مشارکت و انتخابات که تجلی اتحاد ملی است میپردازیم، هدف از شرح و بیان این نوشتار تبیین جایگاه مشارکت مردم و دین در تشکیل و راهبرد حاکمیت است.
در علم حقوق که یکی از شاخههای علوم اجتماعی است دو زیر گروه، بسیار مهم میباشد:
1- حقوق خصوصی است که روابط اشخاص بر مبنای اراده شخصی آنهاست میچرخد.
2- حقوق عمومی که عمدتاً روابط قوا و نهادهای سیاسی یک جامعه، بر مبنای اراده جمعی و تحت لوای قراردادها و قوانین مورد توافق عمومی میچرخد، میباشد. روابطی که در قلمرو حقوق تعریف میشود، عموماً ساده و روان است، اما روابط اصناف و طبقات اجتماعی پیچیده و عمیق میباشد. در اینجا برایند منافع و مضار جمعی و اقتدار ملی مطرح هست. از این رو توسعه و تضییق روابط خصوصی اشخاص سخت تابع حقوق عمومی است. به عبارت دیگر حقوق مدنی، حقوق تجارت به عنوان یک متغیر وابسته، تابع متغیر مستقل حقوق اساسی و حقوق اداری و مالی بوده و ضمانت اجرای هر دو بخش، قانون جزا میباشد.
بدیهی است که منافع و مصالح نسلهای حال و آینده، اصل حاکمیت اراده و آزادی افراد را در یک بافت جمعی جملی، تا حد قابل توجهی محدود میکند و احاد جامعه در یک تصویر کلی و با یک چشمانداز زیبا خود چنین محدودیتهای عقلانی و منطقی را با یک حسابگری، جامعه نگر، جامع نگر و آرمان نگر با قصد و رضا واراده، انتخاب میکنند.
بر اساس دو آیه «وشاورهم فی الامر» و «امرهم شور بینهم» دو مقوله 1- ولایت مطلقه نبوی و امامت عامه و ولایت فقها بر مبنای وحی الهی از جمله آیات «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» و همینطور و«ما کان لمؤمن ولا مؤمنه اذا قضی الله و رسوله امراً ان یکون لهم الخیره من امرهم»، 2- مشارکت مردم در تعیین حاکمیت - که بر حسب ظاهرو مسامحه عرفی ناسازگار است-، به دقت اجتهادی
(از باب قاعده الجمع مهما امکن اولی من الطرح) قابل جمع مقبول میباشد.
تأمین پنج حق اساسی یعنی حق حیات، حق آزادی، حق امنیت، حق اشتغال و حق آموزش و پرورش در پرتو مشارکت عمومی و اراده جمعی و تشکیل حاکمیت مبتنی بر قوانین عمیق و مستمر قابل اجراست.
چالشها و فرصتهاي پيش روي سطوح نظم ج. ا. ايران
حسين خجستهنيا
با بررسي مهمترين تغييرات نظم جهاني در سه سطح نظام بينالملل، منطقهاي و ملي و موضوعات مرتبط با تبيين وضعيت نظم كنوني جمهوري اسلامي ايران، نخست به شناختي از چالشها (محدوديتها و عوامل بازدارنده خارجي – تهديدها – و داخلي – آسيبها) به منظور رفع آنها و در بسترِ فرصتها به چگونگي امكان تغيير نظم در پي رسيدن به هدف كلان «نظم مناسب» ميپردازيم. در اين راستا، اهميت نخست را به عوامل محدوديتآور ناشي از نظام بينالملل و بُعد نظام فرعي منطقهاي سپس آسيبهاي داخلي داده و آنگاه به توانمنديهاي اين سطوح و موضوعات ذيربط در روند شناخت علمي نظم پرداخته تا نشان داده شود كه در پرتو تحولات بينالمللي جمهوري اسلامي تنگناهاي بسياري روبرو است؛ تا آنجا كه ممكن است بسياري از استعدادها و ظرفيتهاي سياسي – بينالمللي، اقتصادي، نظامي و فرهنگياش را از دست بدهد. از اين رو بايد هوشمندانه به منظور استقرار «نظم مطلوب» چارهانديشي شود. استقرار چنين نظمي يكي از ابعاد و ضرورتهاي مهم در مقوله اتحاد ملي است. اين مقاله تلاش ميكند تا نسبت سنجي ميان اين دو مقوله را مورد بررسي قرار دهد.
تحقق اتحاد ملي در سايه جهتگيري قرآني و سلوك نبوي
دكتر ناصر مهدوي
بحث از تحقق وحدت و دوري از تشتت و اختلاف از نكات مهمي است كه هم جهتگيري قرآني از آن حمايت ميكند و هم در سلوك پيامبر گرامي اسلام و امامان معصوم مشهود است. مسلماً وحدت به معني و مفهوم يكسان و يكنواختي در حوزه معرفت و يا سلوك اجتماعي نيست بلكه پرهيز از تزاحم و اختلافات ويرانگر است كه سبب ميگردد تا آدميان عليرغم سليقههاي مختلف و نگرش چندسويه به جوانب زندگي، چنان يا يكديگر زيست كنند و مدارا و تحمل خود را تجلي بخشند كه با فرصت از جنگ و تخاصم و هدر رفتن سرمايهها ستانده شود و زمينه رشد آرامش فردي و اجتماعي تحقق يابد.
بخش فراواني از آيات قرآن كريم توصيههايي است يا مستقيماً به پيامبر عزيز و يا به مؤمنان كه يكديگر را به هنگام دشواريها ياري نمايند و از خطاها و لغزشهاي رفتاري و اخلاقي يكديگر درگذرند و از سر صلح و شفقت به ساختن روزهاي بهتر همت نمايند.
«و اعف عنهم، و استغفر لكم و شاورهم في الامر»
همچنين خداوند جهنم را كه در سراسر قرآن كريم مؤمنان از آن پرهيز شدهاند را چنين توصيف ميفرمايد كه «ان في ذلك لحق تخاصم اهل النار»
يعني برجستهترين ويژگي جهنم و نار سوزان، اين است كه اهل آن دائماً در حال نزاع و كشمكش هستند و زندگي پر از تخاصم در دنيا نيز يك زندگي جهنمي و غير قابل تحمل است.
همچنين وصف بهشت در اسلام است؛ يعني عرصهاي كه آدميان با آرامش و شادماني زندگي ميكنند و به همين ترتيب جوامعي كه افراد و گروهها در عين داشتن تفاوت در انديشه و تكثر در سليقههاي متنوع باور ميكنند كه بايد به اهدافي بلند انديشه كنند و با رعايت احترام به افكار ديگران و با كمك يكديگر راه بهتر زندگي را پيدا نمايند.
چنين سياست مكي در سلوك پيامبر عزيز نيز قابل مشاهده بود و همواره تلاش كردهاند تا قدرت صبر و تحمل افراد را بالاتر برده، غرضها را از جانها پاك كرده و جانها را به يكديگر نزديكتر نمايند. صبر شگفتانگيز مولا علي (ع) و نيز مظلوميتي كه ساير امامان عزيز در زندگي تحمل فرمودند از يك سو به اين سبب بوده كه سرزميني اسلامي و پيام پر از شيريني و نور پيامبر عزيز دچار نابساماني و تشتت و اختلاف نگرديده، و از سوي ديگر جامعه ديني راه تكامل را بپيمايد.
آزادى ايجاد تشکلهاى مستقل معلمان, مسکن٬ رفاه اجتماعى, برابرى زن و مرد در تمام سطوح, استخدام رسمى معلمين حق التدريسى, يک نظام آموزشى آزاد و مدرن, معلم- دانش آموز- اتحاد عليه تبعيض معلمان کشور اتحاد اتحاد معلم ميرزمد٬ سازش نميپذيرد!
من اميدوارم تمام ملت ايران دست به دست هم دهيم و با استفاده از موقعيت دولت اصلاحات دهم ، كشور را به مسير خود هدايت نماييم . به اميد ربقراري دموكراسي واقعي در ايران عزيز !
مي خواهم معلم بمانم و خود را در خدمت ارتقاي انديشگي دانشجويان عزيز ميهن مان قرار دهم.
میخواهم معلم بمانم حتی اگر از گرسنگی بمیرم حاضر نیستم جوانان ما بیسواد بمانند. من خواهشی که از هموطنان عزیزم دارم اینه که حالا که انتخابات دوباره نزدیک است به یکیری بدهند که میلیونها همشهریهمون رو از فقر نجات بدهد این همه نفت تولید میکنیم و اینهمه بدبختیم میگن دورهٔ شاه هم همین رو میگفتند پس این انقلاب برای چیبود . من فکر میکنم نکنه ما ملت ایران یه گناهی کردیم که اینهمه جزاش رو اینهمه سال پس میدیم.
من کاری ندارم رئیس جمهور کیخواهد بود تنها دعا که دارم این است کهای کاش وضع ملت بهتر بشه و بجای اینکه اینقدر با دنیا در بیوفتیم به داد این ملت گرسنه که یک کیلو گوشت نمیتونن بخرند برسیم.
خودشون توی قصرها نشستند و مردم حتی نمیتونن اجارهٔ یه اتاق کوچک رو بدهند.آخه انصاف کجاست.
دوستان تو را بخدا من بد میگم، خوشحال میشم یه خط برام ایمیل بفرستین و من معلم خسته را یه صفای بدین.
فدای هموطن و به امید روزی که رهبران ما به فکر ما بیفتند.