آفتابنیوز : آفتاب: سعید حجاریان از اعضای موسس جبهه مشارکت که روز سه شنبه به عنوان یکی از متهمان دادگاه حوادث اخیر حضور یافته بود، در متن دفاعیات خود استعفایش را از حزب مشارکت اعلام کرد و گفت که حزب را جایگاه مناسبی برای خود نمیدانم.
سعید حجاریان ساعت 10 و 20 دقیقه صبح سه شنبه در حالی که دو نفر زیر بازوان وی را گرفته بودند وارد چهارمین جلسه محاکمه متهمان به ایجاد آشوبهای اخیر در تهران شد.
ساعت 10 و 30 دقیقه پس از پایان بخش دیگری از کیفرخواست عمومی متهمان قاضی صلواتی رییس شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران که ریاست جلسه دادگاه را به عهده داشت پیش از آن که از نماینده دادستان بخواهد کیفرخواست انفرادی سعید حجاریان را قرائت کند از خود حجاریان خواست که خودش را معرفی کند در این هنگام حجاریان که روی صندلی اول در ردیف اول نشسته بود، میکروفنها را به جلویش آوردند و یکی دو میکروفن را نیز به لباسش چسباندند.
سپس حجاریان با لحنی شکسته شکسته خود را چنین معرفی کرد: «من سعید حجاریان کاشانی، فرزند علی محمد، متولد 1332، به شماره شناسنامه 42988، صادره از تهران هستم».
حجاریان گفت: «از محضر دادگاه تقاضا دارم متنی را که خودم تهیه کرده ام به دلیل آن که در تکلم مشکل و اختلال دارم، آقای سعید شریعتی آن را قرائت کند».
حجاریان سپس افزود که آقای صلاحی وکیل من نیز در موارد اتهامی از من دفاع خواهد کرد.
سپس قاضی جلسه از آقای سپهری نماینده دادستان خواست متن کیفرخواست انفرادی سعید حجاریان را قرائت کند.
به گفته نماینده دادستان حجاریان که با قرار تامین بازداشت موقت زندانی است از جمله اتهاماتش اقدام علیه امنیت کشور به وسیله تحریک مردم، ایجاد شبهه جعل و تقلب در انتخابات و مشارکت در تهیه و تدوین سند تعاملات راهبردی و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی است.
نماینده دادستان گفت: «ارتباط با عوامل بیگانه علیه امنیت کشور و ترغیب و تشویق اقشار جوان و دانشجو علیه انتخابات، تخریب دولت قانونی به وسیله سخنرانیهای مکتوب و همکاری با بی بی سی، توهین و اهانت به مسئولان نظام به ویژه مقام معظم رهبری از دیگر اتهامات سعید حجاریان است».
نماینده دادستان مکان دستگیری حجاریان را تهران یاد کرد و دلایل اتهامات را گزارش و تحقیقات قراردگاه ثارالله، اقاریر به ارتکار این بزهها بیان کرد.
سپهری افزود: «براساس گزارش معاونت اطلاعات قرارگاه ثارالله حجاریان از موثرترین افراد برای انجام اعمال غیرمتعارف و تخریب و تحریق اموال عمومی است. انتشار نامههای جعلی با هدف ایجاد جعل و شبهه در انتخابات و تهمتهای کذب به نهادهای نظام از جمله شورای نگهبان و به کار بردن الفاض زشت و رکیک علیه نهادها و نظام از دیگر دلایل اتهامات وی است».
نماینده دادستان اضافه کرد: «حجاریان دو بار با جان کین مغز متفکر انگلیسی که مرتبط با نهاد ام ای شش(سرویس جاسوسی انگلیس) است، ملاقات داشته است. جان کین در سال 1994 میلادی پروژه جامعه مدنی ایران در لندن را پایه گذاری کرد و از موثرترین عوامل در لندن بوده که ماموریتهای خارجی زیادی نیز داشته است. وی از موثرترین افراد در انگلیس بوده که ماموریتهای مهم خارجی نیز داشته است».
نماینده دادستان اظهار داشت: «حجاریان همچنین با یورگنهابرماس مشهورترین نظریه پرداز نافرمانی مدنی ارتباط داشته و با بنیاد سوروس که از طراحان انقلاب مخملی نیز است، در ارتباط بوده است».
سپهری افزود: «متهم در جهت ایجاد رعب و وحشت در مردم و ایجاد اغتشاش مردم را تحریک به ایجاد راهپیمایی در مقابل نهادها و سازمانها کرده و به رییس جمهوری، مقام معظم رهبری و مجلس خبرگان رهبری نیز توهینهایی کرده است».
نماینده دادستان با استناد به مواد 500، 609، 610، 618، 514، 697 و 698 قانون مجازات اسلامی مصوب 1370، به لحاظ اهمیت موضوع و خسارات وارده به کشور و همسویی متهم با رسانههای معاند نظام درخواست محاکمه و اشد مجازات را برای حجاریان کرد.
پس از قرائت کیفرخواست انفرادی حجاریان قاضی، سعید شریعتی یکی دیگر از متهمین این پرونده را که از اعضای جبهه مشارکت میباشد به جایگاه متهم فراخواند تا متن مکتوب حجاریان را قرائت کند.
متن مکتوب دفاعیات حجاریان به این شرح است:
"بسم الله الرحمن الرحیم
ریاست محترم دادگاه
در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و وقایع پس از آن متاسفانه حوادثی رخ دادکه قلب همه دلسوزان سرنوشت کشور را بدرد آورد. از شعارهای وهن آلود بگیر تا قانون شکنیهای اشکار وصدمه به اموال شخصی وعمومی وحتی قتل وجرح تا کنون در هیچ انتخاباتی سابقه نداشته وسایه کدورت خود را بر زلال چهل میلیون رای مردم افکند ودشمنان این مرز وبوم را به طمع خام انداخت که شاید بتوانند از این وضع گل آلود ماهی مراد را صید کنند.
من به شخصه خود را از این همه جور وعدوان که بر مردم ونظام اسلامی مان رفته بری میدارم وانزجار وتنفر خود را از کلیه تحرکات که امنیت کشور را به خطر انداخته ابراز میکنم. کشور عزیزمان ایران در منطقه پر تلاطمی قرار دارد ولااقل دو جنگ خانمان سوز در شرق وغرب کشورمان در جریان است.از سویی دیگر بسیاری از کشورها مدارج توسعه وپیشرفت را با شتاب طی میکنند ودریغ است ایران که از نعمت امنیت در این منطقه آشوب زده برخوردار است ، هم پای دیگران تعالی وترقی نیابد.
دشمنان با تحریمها وتحریکهای متعدد تلاش دارند مانع این روند شوند اما وظیفه ما حفظ وحدت وانسجام ملی است وباید هوشیارانه مانع رخنه در صفوف ملت شویم.
هر یک از ما اگر پا را از یک انتخابات سالم فراتر گذاشته ونعمت امنیت را که پشتوانه توسعه اقتصادی است متزلزل کنیم نزد وجدان خود و نسلهای آینده واز همه بالاتر پروردگار عالمیان باید انابه کنیم وطلب بخشایش نماییم.
من هم در این انتخابات با ارائه تحلیلهای ناصواب مرتکب خطاهای سهمگین شده ام که از آنها تبری میجویم چون قطعا مورد رضای محبوب عالمیان نیست وموجب ندامت است. من به خاطر این تحلیلهای ناصواب که مبنای بسیاری از اعمال نادرست قرار گرفته از ملت عزیز ایران عذر خواهی میکنم.
هرچه گفتیم غیر از صحبت دوست در همه عمر از آن پشیمانیم
امیدوارم این سخنان که از دل بر آمده بر دل بنشیند اما این کافی نیست ومن در تعاملات تنهایی خود ریشهها وعلل موضع گیریهای خود را واکاوی کرده ام که به طور اختصار به عرض میرسانم :
طی ده پانزده سال اخیر مقالاتی از من به چاپ رسیده که حاوی بعضی از نظریات نامربوط به شرایط کشورمان بوده که قصد دارم بعضی از مهم ترین آنها را درین مجال بشکافم وعلت انحراف این مواضع را تشریح کنم.
یکی از مهمترین این نظرات انطباق شرایط کشورمان با تئوری ماکسوبر در باره ی سلطانیسم است که معتقد است بر بسیاری از امپراطوریهای شرقی این شیوه از حکومت جاری بوده ویک حاکم پاتریمونیال تیولدار وتعدادی حامیان وی که هر کدام خیل عظیمی از تحت الحمایگان را یدک میکشیده اند نظام سلطه را در سراسر قلمرو سرزمین مستقر کرده بودند.
قبل از اینکه به نقد این نظریه در خصوص انطباق آن با شرایط ایران بپردازم لازم میدانم نکاتی را متذکر شوم:
1- متاسفانه در ایران با ضعف علوم انسانی بخصوص در رشتههای جامعه شناسی وعلوم سیاسی مواجه ایم وعلیرغم گسترش مراکز آموزشی عالی وکثرت دانشجو در رشتههای علوم انسانی ، متون آن از عمق چندانی بر خوردار نیست ومطالب با ترجمههای اغلب ناقص و بدون نقد در اختیار دانشجویان گذاشته میشود.
2- حجم وسیعی کتاب بعد از انقلاب ترجمه شده که بسیاری از آنها جنبه ایدئولوژیک دارند ودر کنه آنها میتوان ردپای مکاتب مختلف از مارکسیسم ارتدوکس تا نئولیبرالیسم را مشاهده کرد واین کتب (وباید اضافه کرد مجلات را) به وفور دردسترس مشتاقان است.
3- علاوه بر این فارغ التحصیلان علوم انسانی (بخصوص در دانشگاههای خارج )که بعنوان اعضاء هیئت علمی استخدام میشوند ناخود آگاه حامل آخرین دستاوردهای این علوم به ایران هستند وهم اکنون میتوان مشاهده کرد که دیدگاههای پست استوراکتورالیسم ، پست مارکسیسم، فمینیسم و انواع مکاتب غربی تحت عنوان علم ترویج میشوند.
عوامل مذکور بعلاوه شرایط خاص من وضعی را پدید آورد که من هم بدون دیدگاه انتقادی بدام چاله این علوم انحرافی در غلطیدم.اما شرایط ویژه ای که من را به این سمت سوق داد عبارتاند از:
1- من بعد از ارتحال حضرت امام (ره) و آغاز دولت سازندگی به معاونت سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک برگزیده شدم در آنجا بود که فهمیدم برای هدایت پروژهها تجربه علمی سیاسی کار ساز نیست و لاجرم باید آموزش دانشگاهی هم داشته باشم لذا فوق لیسانس و دکترای خود را در علوم سیاسی اخذ کردم و انبوه نظریات وایدئولوژیهای سیاسی نادرست در ذهنم تلمبار شد بدون آنکه بازنگری و نقد آنها را داشته باشم.
2- با شروع موج اصلاحات وبخصوص تشکیل جبهه مشارکت که به تئوری راهنمای عمل نیاز داشت طبعا از من توقع میرفت که بعنوان نظریه پردار دست بکار شوم وتحلیلی علمی از شرایط جامعه ، دولت و نیروهای سیاسی عرضه کنم تا راهنمای عمل حزبی قرار گیرد با مقدمات فوق اکنون میتوانم توضیح دهم که چرا نظریه ماکسوبر نظریه پرداز آلمانی قرن گذشته که مبنای تحلیلهای ما قرار گرفت هیچ ربطی به شرایط ایران ندارد.
4- ماکسوبر تجربیات خود را عمدتا از امپراطوری عثمانی ، امپراطوری چین وامپرا طوری مغولهای هندگرفته بود ویک نظریه عمومی بنام پاتریمونیالیزم یا سلطانیزم وضع کرده بود وجه مشترک این کشورهای منطبق بر این نظریه به شرح زیر بود.
اولا) این کشورها بصورت امپراطوری وسلسلههای خاندانی بودند.
ثانیا) این امپراطوریها ماقبل مدرن بوده وهیچ قانونی حاکم بر آنها نبود و در راس آنها حکام خود کامه جلوس کرده بودند.
ثالثا) حکومت در این کشورها از راه خون و وراثت مستقر میشد وبه استلاح نظامهای موروثی بودند.
رابعا) مردم بعنوان رعایا از کلیه حقوق شهروندی محروم بودند وهمراه زمین خرید و فروش میشدند.
با این اوصاف انطباق نظریه ماکسوبر، بر شرایط کنونی ایران کاملا نا بجا.بی ربط است چون:
اولا) جمهوری اسلامی ایران، نظامی مابعد انقلابی است که مردمی رشید دارد تحت تربیت حضرت امام (ره) بخوبی به حقوق خود واقفند.
ثانیا) نظام ما دارای قانون اساسی مدونی است که در آن حق حاکمیت ملی به رسمیت شناخته شده ومسئولان آن بطور مستقیم یا غیر مستقیم از سوی مردم انتخاب میشوند لذا مردم ما شهروندند
نه رعیت.
ثالثا) حکومت در ایران موروثی نیست واز طریق خون منتقل نمی شود بلکه خبرگان مبعوث مردم هستند که در هر زمان اعلم اعدل واشجع مجتهدین را که مدیر ومدبر وآگاه به مسائل زمان است انتخاب میکنند.
رابعا) مذهب غالب مردم ایران تشیع است ونظام ولایت فقیه مشروعیت خود را از ناحیه مقدسه امام زمان (عج) میگیرد وبدین لحاظ حکم ولی فقیه شعبه ای از ولایت رسول اکرم (ص) میباشد.
بنابر این ملاحضه میشود که نظریات ماکسوبر در ایران کنونی هیچ کاربردی ندارد ومن از سر غفلت بدون نگاه انتقادی به این نظرات آنها را به شرایط کشورمان تعمیم دادم.
ریاست محترم دادگاه
چنانچه ملاحضه فرمودید کار بسط نظریات نامنقّح و عدم تلاش برای یافتن تئوریهای بومی که با شرایط ایران انطباق داشته باشد میتواند چه نتایج سهمگینی را به بار آورد که این موضوع موجب عبرت جدّی برای تمام دوستان دانشگاهی وفعالان سیاسی است. وظیفه این عزیزان به عنوان نخبگان جامعه آن است که حربه نقد را علیه همه کس بکار ببرند ولو بزرگترین اندیشمندان شناخته شده جهان باشند و بسیار با احتیاط و هوشمند به بومی کردن نظریات بپردازند به صرف اینکه فلان استاد و یا فلان کتاب مرجع، مطلبی را نقد کرده است بسنده نکنند و تا یقین پیدا نکردهاند از این نظریات در عمل استفاده نکنند.
همچنین شورای انقلاب فرهنگی ومسئولان آموزش عالی کشور همه در این انحراف بیتقصیر نیستند. با اینکه مکرراً هشدار داده شده که علوم انسانی با علوم دقیقه تفاوت دارد و بسیاری از حربههای ایدئولوژیک در پوشش علوم انسانی عرضه میشوند متاسفانه شاهدیم بجای دقّت در کیفّیت این علوم هر ساله بر کمیت مراکز آموزشی عرضه کننده آن افزوده میشود، اوائل انقلاب شاید چهار پنج دانشگاه دولتی بیشتر نداشتیم که تا حّد اکثر در حد فوق لیسانس برای این علوم ، دانشجویان محدودی تربیت میکردند امّا امروزه در هر شهری دانشگاه دولتی وآزاد و پیام نور وخصوصی تا مدارج بالا تربیت دانشجو مشغولند بدون آنکه به محتوای نادرست عرضه شده توجهّی کنند.
گرچه این نظریات در قالبهای تنگ علمی و شبه علمی بیان شده است اما به هنگام بسط وگسترش بخصوص در مرحله عملیاتی شدن ضایعات وصدمات فراوانی به بار میآورد که یک نمونهاش را در تخریب وحدّت ملی در جریان انتخابات دهم دیدیم که به اموال عمومی وشخصی مردم خسارات فراوانی وارد شد ودها کشته وزخمی بجا گذاشت وطمع بیگانگان را بر انگیخت.
سیاسیون وفعالان سیاسی هم در این قضیه مسئولند این گروه هرچند در عرصه نظریه پردازی معمولا نقشی ندارند اما در جهت عملیاتی کردن و به اجراء در آوردن تئوریها نقشی بس مهم ایفا میکنند وسازمانهایی در جهت اهداف منبعث از تئوریها بجود آورده راهبری میکند واین امر خطیری است. چه بسا یک لغزش از آن به اضعاف مضاعف در جامعه بازتاب یابد چون اینان مرجع سیاسی بخشهایی از مردم هستند وهرگونه تزلزل موضع آنان در سطوحی بازتاب مییابد.
همانگونه که مراجع دینی لغزششان خطیر است و به قول معصوم (ع) "انکسار العالم کانکسار السفینه تغرق وتغرق " (شکستن دانشمن مانند شکستن کشتی است که هم خودش غرق میشود وهم عده ای را غرق میکند ) لذا سیاسیون باید متوجه تئوریهایی که منشاء استراتژی عمل سیاسی آنهاست باشند.
اما عدهای از فعالان سیاسی عالما عامدا با توجه به پیامدهای یک نظریه آنرا در سطح دانشگاه احزاب وجامعه اشاعه میدهند که اینجا بر مسئولین ذیربط است که با پیگیری شواهد و قرائن ردپای این گونه افراد را پیگیری کنند و قانون را در مورد آنها اجرا نمایند.
مثلا در حوادث اخیر شعارهایی سر داده شد که هر کس ذرهای عرق وطن پرستی ودغدغه وحدّت ملی وشرم از خون شهدا داشته باشد ونگران ترقی وتوسعه کشور باشد آنها را بر نمی تابد ومنزجر میشود.
معلوم است وقتی همه دلسوزان نظام از بعضی حرکات وسخنان وشعارها مشمئز میشوند لابد محرکین این ماجراها حرکتی دشمن شاد کن انجام داده اند اگر نگوئیم خود از دشمن دستور گرفتهاند.
*نتیجه گیری
از مجموعه مباحث پیش گفته شده میتوان استنتاج کرد که احساس رعب در نزد اندیشمندان غربی موجب ذلّت نفس و پذیرش بی قید وشرط نظریات آنان میشود وحضرت امام (ره) به ما آموختند که روی پای خود بایستسم ومقهور شرق وغرب نشویم ورمز توفیق ما تا کنون همین بوده است. البته ما در علوم تجربی و دقیقه این نکته را خوب یافتهایم و دانشمندان جوان، از زمان جنگ به این سو دستاوردهای چشمگیری داشته اند اما در زمینه علوم انسانی آنچنان که باید وشاید فعالیتی نکردهایم ویکی از روزنهها و رخنههای فرهنگ وارداتی و حّتی ضربات دشمنان از این ناحیه بوده است که به هر حال جزو آسیب پذیریهای نظام علمی کشور محسوب میشود. البته موضوع اگر فقط یک نقیصه علمی بود قابل تحمل مینمود اما خطر آنجاست که نظریات علوم انسانی حاوی حربههای ایدئولوژیک هستند و قادرند به استراتژی وتاکتیک تبدیل شوند ودر مقابل ایدئولوژی رسمی کشور صف آرایی کنند وآن را به چالش بکشند.
زمانی مارکسیسم به عنوان آخرین دستاورد علمی مبارزه در مقابل اسلام صف کشیده بود و امروزه نئولیبرالیسم ندای پایان تاریخ را سر میدهد وخود را بعنوان برترین دستاورد در تاریخ بشریت قالب میکند اگر بناست ما در مقابل این مدعیان سرخم کنیم چه احتیاجی به انقلاب و مقاومت هشت ساله در مقابل دشمن بعثی بود.
در ضمن اگر قرار است نظرات امثال پارسونز، ماکسوبر یاهابرماس آثاری از خود بجا بگذارد که در حوادث اخیر دیدیم که هم امنیت ملی را به خطر انداخت و هم در ارکان توسعه اقتصادی تزلزل ایجاد نمود قطعا باید تجدید نظری در راه طی شده انجام دهیم و نقاط اعوجاج و انحراف را شناسایی کنیم.
اگر این کارها صورت نگیرد با گردنههای صعب العبورتری روبرو وخدای ناکرده به فتنههائی دچار خواهیم شد که گرد وغبار آن اندکی اهل بصیرت همه را کور خواهد کرد فتنههایی که به تعبیر قرآن "واتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصه واعلموا ان الله شدید العقاب "(سوره انفال آیه 25) ویا به تعبیر دیگر "الفتنه اشد من القتل " (سوره بقره آیه 191).
در اینجا لازم میدانم دونکته را در انتهای عرایضم بعنوان تکمله ذکر کنم.
دوستان مطلعند که من از ابتدای تاسیس حزب مشارکت عضو شورای مرکزی آن بوده ام ودر کنگره یازدهم این حزب نیز عضویت داشته ام وشاید یکی از مراجع فکری ونظریه پردازان این حزب به شمار بروم از آنجا که نظرات و آراء من آثار خود را در مواضع حزب وبخصوص جزوه تاملات راهبردی (سیاسی - عقیدتی) بجای گذاشته ومن در تاملات تنهایی خود آن را منافی و مغایر با مشی حضرت امام (ره) و قانون اساسی و مرامنامه حزب یافتهام و همین امر را موجب انحراف حزب بخصوص در ایام انتخابات اخیر میدانم استعفای خود را از حزب مشارکت اعلام داشته ودیگر حزب را جایگاه مناسبی برای خود نمیبینم.
و نکته دوم آنکه لازم میدانم التزام عملی خود را به قانون اساسی و فرمایشات مقام معظم رهبری اعلام کرده و اگر از سر تقصیر یا قصور به ارکان نظام جسارتی روا داشتهام حلالیت بطلبم. و بار دیگر از ملّت بزرگ ایران که این انحرافات واشتباهات موجب وارد آمدن خسارات بزرگی به آنان گردید، بخواهم که همه ما را به بزرگواری خود ببخشند.
و از اینکه ریاست محترم دادگاه به اینجانب فرصت دادند که عرایضم را مطرح نمایم تشّکر وافر دارم.
و آخر دعوانا ان الحمد الله رب العالمین
سعید حجاریان"