آفتابنیوز : آفتاب: پس از ماجرای کشف اسلحه در مسجد الهادی که هادی غفاری امامجماعت آن را بر عهده دارد وی در گفتوگوی با اعتماد ماجرا را تشریح کردهاست. در این گفتوگو غفاری ضمن اینکه بار دیگر تاکید کردهاست که این اسلحهها مربوط به وی یا مسجد نبودهاست از عملکرد برخی رسانهها در اینباره انتقاد کردهاست.
صبا آذرپیک، فاطمه استیری - هادی غفاری را بسیاری با برخی خاطرات خاص می شناسند که زیاد ربطی به این روزها ندارد. شاید به خاطر همین خاطره جمعی بود که به قول خودش وقتی خبر آمد در زیرزمین مسجد الهادی که متعلق به اوست اسلحه پیدا شده برخی رسانه ها شیطنت کردند و وی را به دست داشتن در ترورهای اخیر متهم کردند. وقتی سراغش رفتیم بسیار عصبانی بود و در اوج عصبانیت به «حماقت» آنهایی که به قولش از هول حلیم به دیگ افتادهبودند میخندید و میگفت توی خانه کنار خانم والده نشسته و اصلاً دستگیر نشده و جالب اینکه به آقای مدیرمسوول معروف که زنگ زده باورش نمیشده که تیرشان به سنگ خورده و چه ماجراها داشتند تا فلانی باور کند هادی غفاری را که زندان نمیبرند. پس از آنکه در لابه لای این همه شایعه داستان واقعی اسلحه را به روایت خودش مطرح کرد .
-داستان مسجد «الهادی» چیست؟ آیا خبرهایی که طی این چند روز در مورد این مسجد مطرح شدهاست صحت دارد؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی مسجد الهادی به عنوان یکی از پایگاههای اصلی تحقق آرمانها و اهداف انقلاب مورد مراجعه تعداد زیادی از جوانان انقلابی تهران بود. بعد از اینکه جنگ شد این مسجد یکی از فعالترین مساجد تهران در امر اعزام نیرو به مناطق جنگی بود. در همان روزها و هفتههای اول جنگ به رغم عدم همکاری و مخالفت ابوالحسن بنیصدر رئیسجمهور وقت که فرمانده کل قوا هم بودند، خودم دو هزار نیرو را به جبهه بردم و در مناطق جنگی مستقر کردم و همه آنها هم مسلح بودند. آن زمان مسجد ابزارهای نظامی زیادی داشت که مقداری از آن از دوران پیروزی انقلاب در مسجد بود و مقداری هم از طریق دستگاه های حکومتی به مسجد داده شدهبود و مسوولان وقت در جریان این ابزارآلات نظامی بودند و میدانستند که این مسجد به عنوان یک پایگاه تقریباً شبه نظامی در زمینه اعزام نیرو به جبهه فعال است و حتی بیش از 54 نفر از افرادی که از این مسجد اعزام شده بودند به درجه شهادت نائل آمدند.
در سال های پایانی جنگ که مصادف با دوران نمایندگی من در مجلس شورای اسلامی بود، به دلیل مشغله زیاد کاری در مجلس چندان درگیر کارهای جبهه و بسیج و مسجد نبودم ولی بسیج مسجد همچنان فعال بود. حتی بعد از پایان جنگ هم به طور طبیعی به فعالیت خود ادامه می داد ولی 17 سال پیش به دلیل مشکلاتی که در درون بدنه بسیج مسجد به وجود آمد و بنده هم هیچ دخالتی در آن قضایا نداشتم بسیج منحل شد.
با تعطیل شدن مسجد ساختمان و انباری که در اختیار بسیج مسجد بود هم خالی شد و ما فکر میکردیم آنها وسایل خودشان را بردهاند و وسایل مسجد را هم تحویل دادهاند.
انبار بسیج یک اتاق کوچک زیرپله یی دو متر در دو متر بود که بعد از تخلیه شدن توسط بسیج، ما یک بار هم به آنجا نرفتیم چون بیرون از ساختمان مسجد قرار دارد.
در کنار این انبار موتورخانه مسجد است که دو سال قبل نیمی از آن را که در حد 15 یا 16 متر میشد به یکی از افراد متدین و نمازگزار مسجد اجاره دادیم و از آنجا که ایشان اهل شمال هستند آنجا را تبدیل به برنج فروشی کردند.
ایشان آنقدر فقیر و تنگدست است که حتی اجاره هفت، هشت ماه اخیر را هم نتوانستهبود به مسجد بپردازد و تازه دو هفته پیش اجاره این چند ماه را یکجا به مسجد پرداخت کرد.
منظورم از گفتن این حرفها این است که ما هیچ خبری از وجود اسلحه در انبار مسجد نداشتیم. ساختمان قبلاً دست بسیج بودهاست و بعد از منحل شدن هم ما فکر میکردیم همه وسایل را با خودشان بردهاند و اطلاعی نداشتیم. اگر من از وجود اسلحه ها در انبار مسجد خبر داشتم یقیناً تاکنون تحویل مراجع و مقامات مسوول داده بودم. اگر قصد سوئی هم داشتم که آنقدر عاقل بودم که آنها را در مسجد و در ملاء عام جلوی برنج فروشی که محل رفت و آمد مردم است نگه ندارم. لااقل در بیابانی پنهان میکردم.
دیروز دوستی من را در خیابان دید و به شوخی گفت تو این همه اسلحه داشتی و خبر ندادی، به ما میدادی که کودتا میکردیم. یعنی این مساله آنقدر مضحک است که ایشان به طنز این حرف را به من میزدند. من واقعاً در جریان این انبار و اسلحههایی که از آن کشف شده نبوده و نیستم و نباید این گونه علیه من جنجال کنند. گله من از خبرگزاریهای رسمی کشور است که متاسفانه با این موضع گیریها و خبرهای کذبی که منتشر میکنند خودشان را بیاعتبار و بیحیثیت میکنند. از جمله خبرگزاری فارس و برنا که این خبر را منتشر کردند. البته خبرگزاری برنا، آبرومندانه تکذیبیه من را منتشر کرد ولی خبرگزاری فارس تکذیبیه را ناقص منتشر کرد.
روزنامه کیهان، جوان و رسالت با بی تقوایی کامل این خبر را با تیتر درشت چاپ کردند و به قول معروف از هول حلیم در دیگ افتادند. مثلاً کیهان تیتر زده بود که هادی غفاری دستگیر شد. بعد از چاپ این خبر خودم به آقای شریعتمداری تلفن زدم و گفتم آقای شریعتمداری اگر دستگیر شدهام پس چه جوری به شما تلفن زدهام. ایشان گفت نه، لابد شما از زندان به من تلفن زدهاید. به ایشان گفتم به شماره نگاه کنید. آیا این شماره زندان است؟ این شماره منزل من است. اما ایشان به شوخی یا جدی باور نکرد. من هم گوشی را به همسرم دادم و گفتم شما به ایشان بگویید من منزل هستم و دستگیر نشدهام. همسرم هم با پوزخندی به ایشان گفت من دستگیر نشدهام و در منزل هستم. بعد از این مکالمه ایشان قول داد تکذیبیه را چاپ کند ولی این کار را نکرد و دوباره که تماس گرفتم خودشان نبودند و مسوول دفترشان در پاسخ به سوال من که چرا تکذیبیه را برخلاف قولی که داده بودید چاپ نکردهاید، گفت شما دستگیر شده بودید و موقتاً آزاد شدهاید.
ما تاکنون دروغی به این بزرگی نشنیده بودیم که از کیهان شنیدیم. به آنها هم گفتم یقین بدانید من شب اول قبر یقه شما را خواهم گرفت. شما با حیثیت و آبروی روحانیت، تشیع و وفاداران به انقلاب اسلامی و این سرزمین به این راحتی بازی میکنید و حرمت و قداست لباس روحانیت را در حد یک قاچاقچی پایین میآورید.
مشکل روزنامه رسالت هم با من به سال های دور برمیگردد؛ آن زمان که آقای آذری قمی عضو هیات مرکزی روزنامه بودند و نظرات معاندی را علیه امام مطرح میکردند. این روزنامه از همان زمان نسبت به من کینه دارد. این روزنامه در حرکتی ناشیانه یک خبر را دو جور نقل کردهاست.
در صفحه اول با تیتر بزرگ آورده؛ «کشف سلاح در موسسه الهادی»، در حالی که موسسه الهادی با مسجد الهادی بیش از 300 متر فاصله دارد و این دو هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند.
در داخل خبر آمده موسسه و مسجد الهادی، اما در پایان خبر فقط مسجد الهادی آمدهاست.
یعنی اول موسسه بوده، بعد موسسه و مسجد شده و در انتها مسجد شده.
-سلاحها توسط چه نهاد یا چه کسانی کشف شدهاست؟
همان طور که گفتم در کنار این انبار یک اتاقی بود که تبدیل به برنج فروشی شدهبود. آنگونه که من شنیدم گویا افرادی از وزارت بازرگانی برای بازدید از این مغازه آمده بودند، حالا تحت عنوان احتکار یا هر چیز دیگری که اسلحهها را پیدا میکنند.
-واقعاً احتکاری صورت گرفته؟
کدام احتکار؟ در این مغازه 500 کیلو برنج بیشتر نبودهاست. من نمیدانم این افراد بر اساس کدام اصل و منطق 500 کیلو برنج را احتکار میدانند. در خانه خیلی از مردم 500 کیلو برنج پیدا میشود، آن وقت اینکه یک مغازهدار 500 کیلو برنج داشتهباشد احتکار است؟
-این احتمال هست که کسی اسلحهها را در انبار مسجد گذاشته باشد؟
من از ماجرا خبر ندارم چون در این انبار سالهاست که بسته بوده و خود من هم 17 سال است که به آن زیرزمین پا نگذاشتهام، اما فکر میکنم این اسلحهها از قدیم و از زمانی که بسیج مسجد فعال بوده در آنجا باقی ماندهاست.
-چند قبضه اسلحه بوده است؟
من اطلاع دقیقی ندارم. خودشان آمدند، پیدا کردند و صورتجلسه کردند. باید از روزنامه کیهان بپرسید. گویا 98 قبضه اسلحه بوده است.
-خودتان آنجا نبودید؟
نه، من هم در سایتها و روزنامهها خواندم.
-چه نوع سلاحی بوده؟
در روزنامه ها نوشته بودند تعدادی کلت، نارنجک، فشنگ و کلاشینکف بودهاست. من تا همین لحظه نرفتهام ببینم چون روز پنجشنبه که این آقایان به مسجد آمدند من خارج از تهران بودم. بعد هم که با داد و قال روزنامهها و سایتها روبهرو شدم. مثلاً روزنامه جوان با تیتر درشت چاپ کرده «رابطه کشف اسلحه و مهمات با ترورهای خاکستری». لابد ما قاتل ندا آقاسلطان و مسعود علیمحمدی و... هستیم. این بی اخلاقیها درست نیست. من همین الان مشغول نوشتن یک نامه هستم و به همسرم هم گفته ام بعد از مرگم این نامه را با من دفن کند تا روز قیامت حجتم کامل باشد.
-بعد از انتخابات صحبتهایی مطرح میشد مبنی بر اینکه بعضی از مساجد به اعضای مسجد و بسیجیها کلاه و باتوم و... دادهاند. در مسجد الهادی هم این مساله بود؟
بسیج مسجد الهادی 17 سال است که منحل شدهاست و هیچ نیروی بسیجی و نظامی ندارد.
-بعد از انتخابات هم چنین مسالهای مطرح نشد؟
خیر، هیچ نیرویی از مسجد له یا علیه هیچ فردی موضعگیری نکرد. در مسجد ما فقط نماز و منبر و ذکر مصیبت است و هیچ فعالیتی غیر از این مواردی که گفتم، ندارد.