آفتابنیوز : آفتاب: اگر امروز علایی روحی آکنده از حریّت و اعتماد به نفس دارد، چون او بر سر سفره ی احدی ننشسته است که وامدار کسی باشد و اگر چشم ِطمعی به میز و مسئولیت و مقام داشت این چنین علیه بدسگالی ها بر نمی آشفت و مظلومانه خود را مورد آماج بدترین کینه توزی ها قرار نمی داد.
نداف نویسنده وبلاگ یاران را چه شد نوشته است:
هنگامی که شعارهایی بر در و دیوار خانه ی دکتر علایی در آن رویداد تلخ و غیرقانونی روز اربعین حسینی نوشته بودند را دیدم، گریستم. هم بر مظلومیت این انسان پاک وخدمتگزار و هم بر مظلومیت جوانان ساده دل که بازیچه ی اغراض سیاسی شده، آخرت خود را برای دنیای دیگران فروختند. گریستم و دست به قلم بردم. حال با این قلم قاصر و بیان نارسا ولی بغض آلودم تلاش می کنم به معرفی چهره ی این سردار پرافتخار بپردازم. هم برای تسکین خودم و هم برای نسلی که باکری ها، همت ها و علایی ها را نمی شناسند. از تمام همرزمانی که در طول دفاع مقدس و یا پس از آن با سردار علایی همکاری داشته اند درخواست می کنم با گفتار و نوشتارشان حقّ او را أدا کنند چون بی شک او از خود هیچ گاه چیزی نخواهد گفت و گذشته ی پرافتخارش را همانند برخی در ویترین های سیاسی روز عرضه نخواهد کرد و این کارنامه ی سراسر حماسه را برای پست ها و مناصب دنیوی به حراج نخواهد گذاشت. این خصوصیت موجب می شود علاوه بر اینکه شخص او مانند بسیاری از سرداران دفاع مقدس ناشناخته و گمنام بماند، خاطرات شورانگیز زیادی از میدان های جنگ نیز به فراموشی سپرده شود. بی گمان نام بلند و پرافتخار علایی در کنار باکری ها و همت ها در برگ برگ زرین تاریخ دفاع مقدس جاودانه می ماند.
جانباز و آزاده ی دفاع مقدس سید محمد تقی طباطبایی- سوم بهمن90
حسین علایی فرزند مرحوم حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمود علایی، اصالتاً اراکی ولی در قم متولد شده است. پدر ایشان از شاگردان مرحوم آیت الله بروجردی، امام خمینی و آیت الله گلپایگانی بوده و در محله ی یخچال قاضی قم در همسایگی بیت امام خمینی زندگی می کردند. وی از دوران کودکی به منزل امام رفت و آمد کرده، خود می گوید از آن زمان بود که به آقا روح الله عشق و علاقه پیدا کردم. پدرش که سالها ریاست حوزه علمیه ی شهر ری را بر عهده داشت، پس از رحلت، در جوار حرم حضرت عبدالعظیم به خاک سپرده شد.
حسین علایی دوران دانشجویی خود را در دانشگاه تبریز و همزمان با قیام مجدد مردم بر علیه رژیم استبدادی شاه در سال 1356 گذراند. وی از فعالان جنبش دانشجویی در خطه ی آذربایجان بود و به همراه برادران باکری برنامه ریزی حرکت های انقلابی در آن استان را سامان داد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و عضویت در سپاه پاسداران از آغازین روزهای جنگ تحمیلی در جبهه حضور یافت و از ابتدا نبوغ و استعداد خود را در اداره جنگ به نمایش گذاشت. مدیریت آمیخته با هوش و تدبیر، از علایی چهره ای برجسته و قابل اتکا ترسیم نمود به گونه ای که به اعتراف بسیاری از فرماندهان جنگ هر جا که او بود موجب آرامش و اطمینان خاطر دیگر فرماندهان می گردید (سردار اسدی). به گواه مراکز تحقیقاتی سپاه این سردار رشید اسلام از سوابق درخشانی بر خوردار است که قابل کتمان نیست :
او پس از گذشت سالهای اولیه جنگ با راه اندازی قرارگاه دریایی نوح، سنگ بنای نیروی دریایی سپاه را بنا نهاد. این سازمان رزمی که ابتدا با تجهیزات بسیار ابتدایی مانند قایق های تندرو وارد عرصه ی جنگ دریایی شد توانست تأثیر مثبت و غیرقابل انکار در حاکمیت ایران بر آب های نیلگون خلیج فارس و محروم نمودن عراق از راهیابی به آب های آزاد بگذارد. ابتکار خارق العاده ی او در جنگ های دریایی با بهره گیری از قایق های بسیار ساده و کم هزینه و نیروهای دلیر و جان بر کف موجب وحشت ناوگان های بیگانه که برای حمایت از صدام به خلیج فارس گسیل شده بودند گردید و اقتدار جمهوری اسلامی ایران را دردریا به اثبات رسانید و معادلات آنان را بر هم زد.
او در این سالها همزمان فرماندهی منطقه 9 سپاه شامل استانهای فارس، اصفهان، هرمزگان، بو شهر و کهگیلویه و بویراحمد را نیز به عهده داشت . پاسداران، بسیجیان رزمنده و مردم استان های یاد شده هنوز هم خاطراتی شیرین و فراموش ناشدنی از این پاسدار ساده زیست و فروتن نقل می کنند. او نماد پاسدارانی بود که آن زمان امام خمینی آرزو می کرد همانند آن ها باشد و بر دست وبازویشان بوسه بزند.
وی در سال 1364 پس از صدور فرمان امام خمینی مبنی بر تشکیل نیرو های سه گانه ی سپاه به فرماندهی نیروی دریایی منصوب شد. اگر امروز این نیرو به منزله قدرتمندترین ناوگان رزمی حوزه ی خلیج فارس به شمار می آید، می بایست آن را حاصل فرماندهی هوشمندانه و و آینده نگری خردمندانه حسین علایی دانست. پس از پایان جنگ نیز مسئولیت های متعددی از جمله مدیر عامل مصلای بزرگ امام خمینی، جانشین وزیر دفاع، ریاست ستاد مشترک سپاه، رئیس سازمان صنایع هوایی نیروهای مسلح و ... به ایشان واگذار شد. دکتر علایی که قبل از انقلاب اسلامی مقطع تحصیلی لیسانس خود را در رشته ی مهندسی مکانیک از دانشگاه تبریز به پایان رسانده بود، پس از جنگ تحمیلی با شرکت در کنکور سراسری مدرک کارشناسی ارشد و دکتریش را از دانشکده مدیریت دانشگاه تهران دریافت نمود. از این رو در چند ساله اخیر با تسلط کامل به دو زبان عربی و انگلیسی در دانشگاه ها و مراکز علمی کشور مشغول به تدریس است. اینجانب منهای دوران اسارتم در عراق، توفیق داشتم سالها از نزدیک با وی معاشرت و همکاری داشته باشم که همواره خدای را از این بابت شاکرم. باید اعتراف کنم او در میان سایر فرماندهان سپاه که توفیق همکاری با آنان را نیز داشته ام بدون هیچ مبالغه و گزافه بزرگمردی شایسته و از تمامی آنان به لحاظ فضایل اخلاقی متمایز است.
تواضع و فروتنی و پرهیز از تکبر و غرور او چنان بود که در زمان مسئولیت خطیر فرماندهی ستاد مشترک سپاه، پاسداران و حتی سربازان بدون هیچ ترس و لکنت زبانی با او ارتباط برقرار می کردند و هیچگاه درجه و جایگاه بالای وی مانعی نبود تا به راحتی با او سخن نگویند. او بدون اینکه اعضای دفتر و اطرافیان متوجه شوند در میان پاسداران و سربازان حضور می یافت و دردِ دل آنها را مستقیم می شنید. با این حال همگان آگاه بودند که او هر روز صبح مسیر یک کیلومتری منزل تا محل کار را تعمداً پیاده می آید تا اگر کسی بخواهد بتواند او را ببیند و در این فرصت درخواستش را با وی در میان بگذارد. درب اتاق او همواره بر روی مراجعه کنندگان باز بود و همیشه به مسئولان دفتر خود توصیه می نمود که مبادا برای مراجعه ی افراد مانعی ایجاد کنند. با کارکنان دفتر چنان صمیمی و بی آلایش رفتار می کرد که در مدت کوتاهی یکایک آنها به او عشق می ورزیدند.
او بر خلاف معمول صبح ها با اعضای دفتر و دیگر کارکنان ستاد مشترک به ورزش می پرداخت و ناهار را در یک فضای بسیار خودمانی با آنان صرف می کرد. لذا آنچنان در قلب آنان نفوذ کرده بود که روز تودیع سردار علایی گویا تلخ ترین روز زندگی آنها به شمار می رفت. یادم نمی رود که در آن روز اشک به کسی مجال سخن گفتن نمی داد. احساس تعهد و مسئولیت نسبت به مشکلات پاسداران و سربازان یکی از اصلی ترین وظایف او بود به خصوص او از توان خود و ظرفیت های سپاه و کشور برای نسل اول سپاه که بار سنگین جنگ را بر دوش داشته اند بهره می گرفت تا بتواند بخشی از مشکلات آنها را برطرف سازد. او با شکستن حصار بوروکراسی در سپاه هر جا که ایراد و اشکالی می دید و یا پیشنهاد سازنده ای به سمع و نظرش می رسید بدون در نظر گرفتن موانع دست و پا گیر و سیستم وقت گیر اداری خود به نگارش نامه می پرداخت و تا حصول نتیجه، مورد را پیگیری می کرد.
آزاد اندیشی و نگرش فراجناحی وی به جریان های سیاسی کشور اقتضا می کرد چتر حمایت خود را بر تمامی افراد جامعه و فعالان سیاسی که در چهارچوب قانون اساسی فعالیت می کنند بگستراند و تلاش می کرد سپاه به جانبداری از جناح خاصی متهم نشود. او تاکید داشت نباید پاسداران و بسیجیان مجبور شوند که روزنامه و نشریه ی خاصی را مطالعه کنند بلکه آنها که می خواهند از انقلاب پاسداری کنند باید تمامی نشریات را مطالعه کرده و از مسائل مختلف سیاسی و فرهنگی جامعه مطلع شوند و نمی بایست اطلاعات دریافتی آنان کانالیزه شود و همانند دوران ابتدایی تشکیل سپاه، یک پاسدار انقلاب باید با آگاهی و اختیار راه خود را انتخاب کند.
او با خود عهد بسته بود: که تا من هستم نباید پاسداری به دلایل نگرش های سیاسی از سپاه اخراج شود و نخواهم گذاشت انحراف تا بدانجا برسد که خطر عوامل خودسری که در سازمانی دیگر قتل های زنجیره ای به وجود آوردند سپاه را تهدید کند. اعتقاد داشت، سپاه می بایست خانه ی امید تمامی جریان های معتقد به قانون اساسی باشد تا آنها بتوانند به راحتی و بدون ترس در فرآیند ارتقاء سطح امنیت کشور مشارکت کنند. از این رو هنگامی که احساس کرد برخی تندروی ها در دوره ی اصلاحات ممکن است امنیت کشور را به مخاطره اندازد به رغم مخالفت های درون سپاه از بعضی فعالان سیاسی دعوت کرد تا تعامل صمیمانه با سپاه داشته باشند.
در همین راستا عیادت و دلجویی وی به نمایندگی از سپاه از سعید حجاریان پس از آن ترور نافرجام بسیاری را به تعجب و حتی تشکیک واداشت. ولی او در نهایت صداقت و اعتماد به حرکت خود، در آن فضای مسموم مبادرت به این عمل انسانی کرد. اقدامی که پس از گذشت زمان و دلجویی دیگر سران نظام از حجاریان و خانواده ی او، معترضین را شرمسار خود ساخت. حساسیت نسبت به بیت المال و استفاده حداقلی از امکانات از دیگر ویژگی های ایشان بود. وی علی رغم اینکه می بایست محافظ و خودروی اسکورت داشته باشد لیکن هیچ گاه نپذیرفت که بیش از یک خودروی معمولی آن هم بدون راننده در اختیارش باشد.
علایی نسبت به مصلای بزرگ تهران نگاه ویژه ای داشت زیرا آن را یادگار امام خمینی می دانست و در آنجا با عشق و شور و انگیزه مثال زدنی به فعالیت می پرداخت.بطوریکه در طول سالها یک ریال حقوق از بابت مدیریت پروژه مصلی دریافت نکرد.دفتر بسیار ساده و بی آلایش او در مصلی گواه دیگری است بر اینکه علایی از بودجه مصلی حاضر نبود حتی استفاده مشروع و متعارف نماید. او عاشق خدمت در پروژه مصلی بود و همیشه می گفت من حاضر نیستم این مسئولیت را با هیچ پست و مقامی معاوضه کنم. خود شاهد بودم که او با چه خون و دلی بودجه مصلی را تامین می کرد و در نهایت دلسوزی بر پروژه ها نظارت می نمود. به همین دلیل قاطعانه می گویم هر چه کار اساسی در مصلای بزرگ تهران تاکنون صورت گرفته است مربوط به دوران مدیریت ایشان می باشد چرا که مدیران پس از او علی رغم برخورداری از بودجه ی هنگفت دولتی هنوز نتوانسته اند گام های چشمگیری در جهت تکمیل این پروژه ملی بردارند.
عجبا! طراحان و برنامه ریزان حرکت ناپسند و غیرقانونی اربعین حسینی و سیاست بازان بی تقوایی که عده ای جوان ناآگاه و پرشور را به عنوان پیاده نظام به این معرکه فضاحت بار منتقل کرده بودند، چه ناشیانه و بی خردانه، درخشان ترین نقطه قوت سردار علایی- همانا پاکدستی و سلامت مالی او- را هدف قرار داده، با رنگی سیاه برگرفته از دلهای سیاه و زنگار گرفته شان دیوار سفید خانه اش را آلوده کردند. اکنون فرصت بسیار مناسبی است: تمام آنهایی که این بازی کثیف را به راه انداختند، به همراه دیگر سرداران بزرگواری که در طول این سال ها چشم بر ظلم هایی که به مردم ستم دیده رفته و خیانت هایی که در حق این کشور صورت گرفته، بستند و زبان خود را در انتقاد به کوتوله هایی که بی نظیرترین فرصت تاریخی را در جهت پیشرفت و اعتلای میهن سوزاندند، نگشودند در رسانه ای تمام دارایی ها و مسئولیت هایی که آقازاده ها، دامادها و عروس هایشان به لطف انتساب به ایشان، به آنها داده شده است و نیز برخورداری از رانت ها و ...را اعلام کنند تا معلوم شود که آقای علایی باید پاسخگو باشد یا دیگران!
آری اگر امروز علایی روحی آکنده از حریّت و اعتماد به نفس دارد، چون او بر سر سفره ی احدی ننشسته است که وامدار کسی باشد و اگر چشم ِطمعی به میز و مسئولیت و مقام داشت این چنین علیه بدسگالی ها بر نمی آشفت و مظلومانه خود را مورد آماج بدترین کینه توزی ها قرار نمی داد.
*برگرفته از پیام امام خمینی در سال 1367 به مجمع بزرگ فرماندهان و مسئولان سپاه