آفتابنیوز : آفتاب: مادر مختار میگوید: پس از تولد مختار، خواب دیدم کسی به من میگوید: این فرزند تو، پیش از آن که به سن بالا برسد، سرد و گرم زندگی را خواهد چشید و ترس او ریخته خواهد شد و پیروان زیادی پیدا خواهد کرد.
شیعیان در طول تاریخ مظلومیت خود با اتکا به اصول خدشهناپذیر اسلام هنگام حاکمیت ظلم با انگیزههای خداجویانه، جنبشهایی را سازمان داده و حوادثی را به وجود آوردند.
یکی از این جنبشها به رهبری مختار ثقفی به خونخواهی امام حسین(ع) اتفاق افتاد، او این حرکت را شب پنجشنبه ۱۴ ربیعالاول سال ۶۶ هجری با شعار «یا لثارات الحسین» آغاز کرد.
به گزارش فارس،با توجه به پخش سریال «مختارنامه» از شبکههای مختلف تلویزیون، بر آن شدیم در سلسله گزارشهایی به بررسی زندگانی مختار ثقفی بپردازیم. این مجموعه مطالب با استناد به کتاب «ماهیت قیام مختار» نوشته حجتالاسلام سید ابوفاضل رضوی ارائه میشود.
*مادر مختار
نام مادر مختار «دَوْمَه» و از زنان با شخصیت تاریخ اسلام است، درباره او گفتهاند: «مِنْ رَبّات الفَصاحَةِ وَلْبَلاغَةِ وَالْرَأی وَالْعَقل»، وی، از زنان سخنور و با تدبیر عاقله بود.
«ابوعبید»، پدر مختار، قبل از ازدواجش بسیار مشکل پسند و در پی همسری ایدهآل بود، او همسری میخواست که از نظر اصالت، نجابت، وجاهت، حسب و نسب، شایسته باشد و هر کسی که به او پیشنهاد میشد نمیپذیرفت، شبی در خواب میبیند که یک نفر به او میگوید: برو «دومه زیبا» را بگیر که پشیمانی ندارد و او همان است که میخواهی!
دومة، دختر «وهب بن عمر بن معیّب» بود و به خاطر وجاهت و دیگر محسناتش، او را «دومة الحسناء» لقب داده بودند.
او خواب خود را برای خانوادهاش تعریف کرد، آنان گفتند: این خواب اعتباری ندارد، ولی یکی از میان آنان گفت: این یک دستور است، تعجیل کن و با دَومه ازدواج کن! به این ترتیب، ابوعبید دل به دریا زد و با این دوشیزه که دل خواهش بود، ازدواج کرد و این خانم از شوهرش باردار شد.
دومه میگوید: هنگامی که حامله بودم؛ شبی خواب دیدم که گویندهای در عالم رویا، این سرود را برایم میخواند:
اَبشِری بالوَلَدِ/اَشَبَهُ شیءٍ باَلاَمة
اِذ الرِجالُ فی کَبَد/تقَاولَوا علَی لَبَد
کانَ لَهُ حظُّ الأَسَد
یعنی: مژده به یک پسر پسری مثل شیر در گرماگرم نبرد او بهره کاملی از شجاعت دارد و پس از چندی خداوند نوزادی پسر، به ابوعبید عطا فرمود و او نامش را «مختار» گذاشت و خداوند، چند فرزند دیگر نیز از همین خانم، به ابوعبید داد که عبارتند از: «جبر»، «اباجبر»، «ابوحکم»، «ابوامیّه»، «اسید» و «صفیه» که این دختر بعدها همسر عبدالله بن عمر شد.
مادر مختار تا شهادت او زنده و پیرزنی فرتوت بود که در جریان محاصره «دارالاماره» به دست نیروهای «مصعب بن زبیر» نیز حضور داشت و در محاصره بود.
«ابوعجین» میگوید: آن روز که تعدادی از یاران و نزدیکان مختار، در محاصره قصر کشته شد و مردم هزیمت شدند، من به مادر مختار پیشنهاد کردم که بیا تا تو را به دوش بگیرم و از معرکه نجات دهم، وی با شجاعت تمام این پیشنهاد را رد کرد و گفت: «به خدا قسم اگر دستگیرم کنند و اسیر شوم، بهتر از آن است که مرا به دوش بگیری و نجاتم دهی».
*تولد و دوران کودکی مختار
او در سال اول هجرت، متولد شد، ابن اثیر میگوید: از نخستین نوزادان مسلمانی که در سال اول هجری به دنیا آمدند «مختار» و «زیاد بن ابیه» بودند.
آری، مختار در مدینه متولد شد، زیرا پدر او پس از اسلام آوردن به مدینه هجرت کرد. مادر مختار میگوید: «پس از تولد مختار، باز خواب دیدم کسی به من میگوید: این فرزند تو، پیش از آن که به سن بالا برسد، سرد و گرم زندگی را خواهد چشید و ترس او ریخته خواهد شد و پیروان زیادی پیدا خواهد کرد».
صاحب تاریخ فخری گوید: «مختار، با شرافت نفس و علو همت و بزرگواری پرورش یافت».
*شیربچه شجاع
او هنوز نوجوانی کم سن و سال بود و بیش از ۱۳ بهار از عمرش نگذشته بود که در جبهه جنگ بزرگی شرکت کرد، هنگامی که ارتش اسلام برای جنگ با ارتش کسری از مدینه به طرف سرحدات عراق و ایران حرکت کرد، فرماندهی این لشکر به دستور خلیفه دوم به پدر مختار (ابوعبید) واگذار شده بود.
ابوعبید فرزندش مختار را نیز برای جهاد در این بسیج شرکت داد و به این وسیله مختار ۱۳ ساله از جمله رزمندگان شد که برای اولین بار در جنگی عظیم شرکت میکرد.
این جنگ به واقعه «قسّ ناطف» معروف است که بین نیروهای اسلام و فُرس به وقوع پیوست.
همچنین «سعد بن مسعود»، عموی مختار که از شخصیتهای به نام اسلام و از یاران مخلص امیرمؤمنان و ائمه اطهار(ع) بود، نیز در این جنگ شرکت داشت، مختار، در این جبهه به شدت فعالیت میکرد که از چنگ پدر بگریزد و وارد خط مقدم درگیری با دشمن شود، اما عمویش «سعد بن مسعود» او را از این کار باز میداشت.
این تجربه عملی، برای نوجوانی که در قبیله شجاع «ثقیف» پرورش یافته بود، اثر به سزایی در پرورش شهامت و شجاعت او داشت: و به این ترتیب، او جنگجویی شجاع و بیپروا، از آب درآمد».
اشتباه از ما بود که عکس ماه را در خواب پیاله می دیدیم...
اشتباه از ما بود...
اشتباه از ما بود...
در مقابل مردم ایران نبوده اگر بود که این همه ایرانی جزو یاران او نبودن وبا او همکاری نمیکردن در مقابل کسانی جنگید که به اسم پادشاه بر این مردم حکومت میکردن و اونها رو از حقوقی مانند درس خواندن محروم کرده بودند ودرس خواندن فقط برای اشراف و بزرگان حکومت جایز بود و کسی که رعیت بود هفت پشت او رعیت باقی میماندند
ثانیا:حمله به ایران برای نجات مردم ایران از ظلم و ستم ساسانیان بود.ساسانیان مانع از تحصیل و ارشاد مردم و مانعی برای انتشار اسلام بودند و علاوه بر آن مردم را بسیار اذیت می کردند و اگر کمی مطالعه داشته باشید خواهید فهمید که اکثر ایرانیان با میل و علاقه خود مسلمان شدند.
ثالثا:بعضی از مطالب تاریخ طبری صحت ندارد و به مختار توهین نکنید.او نه تنها راهزن نبوده است بلکه دوستدار اهل بیت(ع)بود و ائمه(ع) از جمله امام سجاد(ع) و امام باقر(ع) برای او دعای خیر نموده اند.
رابعا:ابو عمره کیسان از یاران حضرت علی(ع) بود و به خاطر انتقام گیری از اعراب با مختار بیعت نکرد.برای انتقام گیری از دشمنان اهل بیت با مختار بیعت نمود.
خداوند مختار و یاران مخلص و باوفایش را رحمت کند.
امام باقر(ع) فرمودند:((به مختار ناسزا نگویید...)) و در جای دیگر برای او دعای خیر و نموده بودند.
برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به کتاب(ماهیت قیام مختار بن ابی عبید ثقفی نوشته سید ابو فاضل رضوی اردکانی)
خداوند هدایت کنه این نژاد پرستهای بی اطلاع را که فقط و بدون تحقیق کپی پیست میکنند.