آفتابنیوز : آفتاب: حسین شمس از وقتی از جامجهانی بازگشت مبدل به یکی از چهرههای خاطرهانگیز ورزش ایران شد که مردم خاطرات خوشی را با او مرور میکنند. اگر چه تیمملی فوتسال ایران را نتوانست در عین شایستگی به دور نیمهنهایی برساند اما آنقدر تعصب و غیرت به خرج داد تا حالا هرکس او را میبیند به یاد روز حماسهای بیفتد که سرمربی از شدت هیجان در رهبری تیمش پشت پایش گرفت و مقابل دوربینهای زنده تلویزیونی به زمین خورد.
به گزارش آفتاب حسین شمس در بعد غیرت ملی وجهه دیگری هم دارد که تابحال رو نکرده اما اصرار خبرنگار آفتاب باعث مصاحبهای شد که خواندنش خالی از لطف نیست؛
شمس را بخواهید جور دیگری معرفی کنید چه میگویید؟ متولد سال 1339 در شهرستان ساوه. حدود پنج سالم بود که همراه خانواده به تهران مهاجرت کردیم. دیپلم را در دبیرستان فلسفی در خیابان پیروزی گرفتم جنگ شروع شد و به خدمت رفتم. 16 ماه از خدمت را در لشکر 21 حمزه بودم. بعد مجروح شدم و به تهران برگشتم. جزو افرادی بودم که هم خدمت کردیم، هم دوره احتیاط را گذراندیم.
پس جدای از فوتسال سرباز ملت در جبهه هم بودهاید؟ بله. من در کرخه و اندیمشک، در خط مقدم جبهه و گروه شناسایی خدمت میکردم.
چه وظیفهای در زمان جنگ داشتید؟ وظایف مختلف بود و به فراخور عملیات اما آن زمان ایران موشکی را از کره وارد کرد به نام والیودکا. ضد تانک بود. ایران از طرف آمریکا تحریم بود و باید مشابه آن را پیدا میکردیم. چون من دیپلم ریاضی داشتم، من را بردند و دوره دیدم. در عملیات فتحالمبین چند تانک عراقی را زدم. همانجا مجروح شدم و به تهران برگشتم.
چه مجروحیتی؟ ترکش خوردم. البته بعد از خدمت به عنوان بسیجی دوباره به جبهه رفتم که این بار در لشکر 63 خاتمالانبیا در عملیات بدر شیمیایی شدم. دوستان زیادی هم داشتم که با آنها رفته بودم که شهید شدند.
نرفتید دنبال درصد جانبازی؟ نه اصلا به دنبال این نبودم که درصد جانبازی بگیرم. اما فکر میکنم بعد از شیمیایی شدنم میتوانستم 25 درصدی جانبازی بگیرم.
به خاطر جانبازی مشکلی از نظر فیزیولوژی ندارید؟ نه. فقط یک مشکل تنفسی بعضی وقتها به سراغم میآید که احتمالا به خاطر همان شیمیایی جنگ است.
با دوستانی که از آن دوران باقی ماندهاند رابطه دارید یا الان رفقا همه فوتسالیاند؟ راستش هیاتی داریم که ماهی یکبار تشکیل میشود. برای تیپ 63 خاتم است. هر ماه به یک مناسبتی مثل دعای کمیل یا دعای ندبه دور هم جمع میشویم.
میگویند معلم ورزش هم هستید؟ بله. بعد از خدمت به دانشگاه رفتم. در رشته تربیت بدنی و لیسانس تربیت بدنی را در سال 68 گرفتم. همزمان با تحصیل در دانشگاه، در آموزش و پرورش به عنوان معلم ورزش استخدام شدم. الان هم بازنشسته آموزش و پرورش هستم.
چطور جذب فوتبال و فوتسال شدید؟ خب در محلهای زندگی میکردیم که فوتبالخیز بود. در عارف بودیم. خود به خود جذب فوتبال شدم. در تیم جوانان مجد و تهرانجوان بازی کردم. در دوران خدمت هم در تیم ستاد مشترک بازی میکردم. یک دوره در مسابقات نیروهای مسلح قهرمان شدیم. بعد از آن به تیم وحدت تهران رفتم که تیم محلهمان بود. همانجا شدم کمک آقای مجید جلالی.
سه سال در این تیم کمک آقای جلالی بودم. از آنجا رفتم به تیم بانک ملی تهران. در بانک ملی کمک آقای همایون شاهرخی بودم. تیم فتح مقصد بعدیام بود که با این تیم سه دوره قهرمان فوتسال جام رمضان تهران شدیم.
لابد از آن به بعد کمکم راهتان را انتخاب کردید و فوتسال را به عنوان رشته تخصصی ادامه دادید؟ آن موقع آقای صفایی فراهانی تصمیم گرفت یک فرد فوتسالی را بگذارد بالای سر تیم ملی فوتسال. با هشت نفر از مربیان بزرگ فوتسال صحبت کردند. در نهایت هم من انتخاب شدم. این انتخاب مسیر من را از فوتبال به فوتسال تغییر داد. سه سال سرمربی تیم ملی فوتسال بودم. بعد از آن سرمربی تیم ملی فوتسال بحرین شدم.
خاطرم هست که در برههای هم از تیم ملی ایران جدا شدید، چرا؟ در مسابقات جامجهانی گواتمالا که حذف شدیم، اختلاف سلیقهیی پیش آمد بین من و مسوول فدراسیون. من هم رفتم. بعد یک سال سرمربی بحرین شدم، سه سال هم در کویت بودم. البته در کویت تمام وقت نبودم و تنها دو یا سه ماه به این کشور میرفتم. به همین دلیل یک تیم ایرانی را هم در دست گرفته بودم. ابتدا با پاس قرارداد بستم که یک سال قهرمان و یک سال نایب قهرمان شدیم.
با شنسای ساوه هم قهرمان شدیم و با ارم کیش به نایب قهرمانی رسیدیم. بعد از چند سال جدایی از تیم ملی ایران، تیم با سابقه هفت سال قهرمانی در آسیا، با مربیگری جوراندیرو برزیلی قهرمانی را از دست داد و سوم شد.
و همین ناکامی بود که باعث شد شما دوباره به تیم ملی فوتسال برگردید... بله. بعد از این اتفاق سراغ من آمدند و از سال 2007 دوباره به سرمربیگری تیم ملی فوتسال منصوب شدم. دو دوره هم قهرمان شدیم. در سالهای2007 و 2008 باز هم قهرمان شدیم. در جام جهانی برزیل بعد از 16 سال به مرحله دوم صعود کردیم و پنجم شدیم. الان هم تیم چهارم رنکینگ فیفا هستیم. امیدوارم به زودی جایمان رابا ایتالیا که در رده سوم است عوض کنیم.
فوتسال و جنگ شباهتهایی با هم دارند. شما وقتی در جبهه بودید برای ایران میجنگیدید و حالا هم که سرمربی تیم ملی فوتسال هستید برای موفقیت ایران رقابت میکنید. اگر بخواهید شباهتی برای این دو مساله به زبان بیاورید چه میگویید؟ چیزی که من از جنگ یاد گرفتم ایثار و گذشت برای رسیدن به پیروزی و پیشرفت است. الان هم دوست دارم این صفات را داشته باشم و فکر میکنم با این ایثار میتوان قهرمان جهان هم شد. فکر میکنم شباهت جنگ و فوتسال هم در این است که در جنگ فرماندهان و سربازها ایثار میکنند و در فوتسال بازیکنان و مربیان.
به عنوان سرمربی تیمملی با شهرت فوتسال چه میکنید؟ واقعیت این است که شهرت حس شیرینی دارد. اینکه هر کجا میروی مورد توجه قرار میگیری حس شیرینی است. البته بعضی وقتها هم برای آدم مشکل درست میکند. مثلا وقتی با خانواده بیرون میروی دوست داری بیشتر در اختیار خانواده باشی. اما جمع شدن مردم مقداری اختلال در آزادی به وجود میآورد. با این حال باز هم شیرین است و باعث میشود زندگیام راحتتر طی شود.
بعضی وقتها شهرت زمینهساز غرور میشود. این اتفاق برای شما هم افتاده؟ همیشه از خدا خواستهام دچار غرور نشوم. همیشه تلاش کردهام جواب همه را بدهم و با همه برخورد خوبی داشته باشم. همهجا رفتهام و هر کسی هر خواستهیی از من داشته آن را انجام دادهام.
این غرور در رابطه شما با خانواده هم که دیده نمیشود؟ نه. من یک عمه دارم که در ساوه زندگی میکند. هر وقت که از ایران میروم، به محض برگشت به ایران با او تماس میگیرم. دوست ندارم اینطور برداشت شود که رفتارم عوض شده.
فوتسال چقدر در زندگی شما تاثیرگذار شده؟ اینطور جواب شما را میدهم که وقف مردم ایران شدهام. همیشه اعتراف کردهام که نتوانستهام زیاد در خدمت خانوادهام باشم. حتی یادم میآید امیر علی، پسر کوچکم زمانی که زبان باز کرد، نخستین کلماتی که یاد گرفت فدراسیون و اردو بود. آنقدر من در اردو و فدراسیون بودم که هر وقت از مادرش میپرسید بابا کجاست، یا میگفت فدراسیون است یا میگفت اردو.
تیمهای زیادی داشتید. کار کردن در تیمهای ملی کشورهای دیگر چه تفاوتی با کار کردن در تیم ملی ایران دارد؟ از نظر مالی و امکانات که تفاوت زیادی دارند. در کشورهای دیگر زمانی که قرارداد میبندی تمام مسائل مثل بلیت رفت و برگشت و آپارتمان و ماشین و لوازم خانه رابرای مربی تعیین میکنند. اما هیچ وقت نه بازیکنان آنجا من را راضی کردهاند و نه هوادارانشان. بنابراین فقط میتوانم فرق آن را در مادیات بدانم.
بگذریم، مهمترین خصوصیت شما چیست؟ اگر نخواهم غلو کنم، صداقت.
اما به نظر انضباط هم یکی از خصوصیات شماست. این را یکی از خصوصیات برجسته خود نمیدانید؟ این را اکثر مربیان دارند اما چیزی که باعث میشود من به مراحل بالاتر و درجات بهتر برسم همین صداقت است.
راستی الان خودتان هم فوتسال بازی میکنید؟ خیلی وقت است بازی نکردهام اما هر چند وقت یک بار با بچههای قدیمی بازی میکنیم.
تا حالا شده در مورد بازیهای تیم خود با افراد خانواده مشورت کنید؟ بله. بعد از هر بازی نخستین زنگی که میزنم به خانه است. نظر سه تا پسرم را میپرسم. امیرعلی پسر کوچکترم که فوقالعاده است چیزهایی را یادآوری میکند که باید یک آنالیزور حداقل چهاربار بازی راببیند تا بگوید. همسرم هم فوتسال را میفهمد. دوست دارم ببینم نظر آنها در مورد مسابقه چیست. چون خودم در زمان برگزاری مسابقه حواسم به همهجا هست و درست نمیتوانم بازی را آنالیز کنم.
اگر کاری نداشته باشید و بخواهید خودتان را سرگرم کنید چه کار میکنید؟ بیشتر با رایانه کار میکنم. بازیهایی که ندیدهام و گلهایی که زده شده را میبینم. الان من در رایانه خودم تمام گلهای زده و خورده ژاپن و تایلند را به عنوان حریف مستقیم تیم ملی ایران دارم.
میگویند رفیقباز فوقالعادهای هستید. انگار وقت زیادی هم برای رفقایتان میگذارید؟ دوستهای خوب که زیاد دارم. تعداد زیادی دوست در شهرهایی که کار کردهام دارم. سعی میکنم با همه دوست شوم و روابط را حفظ کنم.
رفیق ناباب داشتهاید؟
بله اما خیلی سریع رابطهام را با آنها قطع کردهام. این را اضافه کنم، دوستان خوبی که دارم نقش زیادی در موفقیتم داشتهاند.
افرادی که زیاد جلوی دوربین عکاسان و تلویزیون هستند به ظاهر خود زیاد میرسند. شما هم اینطوری هستید؟ سعی میکنم تمیز بگردم. دنبال مد هم نیستم یعنی چون درآمدم کم است زیاد نمیتوانم دنبال مد باشم! تمیز گشتن چیز خوبی است اما گذشته از شوخی اینکه آدم هر لحظه دنبال لباس جدیدی بگردد را دوست ندارم. بیهوده است. شخصیت کسی با یک لباس عوض نمیشود. اصلا شخصیت ربطی به لباس ندارد.
واقعا هیچ وقت نشده دنبال یک مارک خاص بروید؟ نه. مگر اینکه فیفا یا کنفدراسیون فوتبال آسیا مجبورم بکنند. چون الان از طرف فیفا مجبورم فقط لباس آدیداس بپوشم.
به عنوان مربی تیم چه برخوردی با بازیکنان دارید که هم با آنها دوست باشید و هم اینکه حرفتان خریدار داشته باشد؟ البته بهتر است این را از خود بازیکنان بپرسید اما من سعی کردهام طوری برخورد کنم که هم فاصله سرمربی و بازیکن حفظ شود، هم اینکه اگر بازیکنی مشکلی داشت بیاید و آن را به من بگوید. فکر میکنم باید حتما بین مربی و بازیکن فاصلهیی باشد که حرمتها از بین نرود و مربی هم هر وقت خواست بتواند تیمش را جمع کند. البته باید یک رفاقتی هم بین مربی و بازیکن باشد.
در هر تیمی معمولا چند نفر هستند که عادتهای سرمربی را تقلید میکنند و ایرادهای کلامیاش ر امیگیرند. برای شما هم این اتفاق میافتد؟ خب، هر کسی در صحبتهایش ممکن است اشتباه کند. بچهها هم که خیلی باهوش هستند. این ایرادها را میگیرند و تقلید میکنند. البته جلوی من که جرات ندارند این کارها را بکنند اما پشت سرمان چرا.
البته برای بهتر شدن روحیه تیم بد هم نیست که چند نفر بقیه را بخندانند! بله. در تیم ما هم چند نفر هستند که این کارها را انجام میدهند. یکی وحید شمسایی است، یکی اصغر قهرمانی که در این کار هنرپیشه است. بابک معصومی هم اینقدر حرفهیی است که اگر کسی دنبال هنرپیشه میگردد باید بیاید دنبال معصومی.فوقالعاده است. تازگی هم مصطفی نظری به عنوان یک پدیده هنری در اردوی فوتسال معرفی شده. اما همه آتشها از زیر سر وحید شمسایی بلند میشود. برای خودشان تئاتر دارند. هر کدام یک نقش را میپذیرند، یکی مربی، یکی مدیر عامل، یکی بازیکن. بعد هم یک فیلم بازی میکنند.
شما اخبار فوتبال را هم دنبال میکنید؟ چون نتایج فوتبال تاثیر مستقیم در سرنوشت فوتسال دارد، طبیعی است که اخبار فوتبال را هم دنبال کنم. فدراسیون فوتبال مسوولیت فوتسال را هم بر عهده دارد. البته فدراسیون جدید سعی میکند فوتبال و فوتسال را از هم جدا نگه دارد.
فکر نمیکنید به نوعی فوتسال جورکش فوتبال است؟ حالا شرایط طوری شده که فوتسال نتایج خوبی میگیرد و فوتسال ضعیف ظاهر شده. اما همیشه اینطوری نیست.
به عنوان سئوال آخر اگر قرار باشد از بین بازیکنان تیم ملی پنج نفر را برای تیم ملی فوتسال انتخاب کنید، دست روی چه بازیکنانی میگذارید؟ (باخنده) ... اگر از شر بازیکنان کنونیام خلاصی پیدا کنم شاید علی کریمی، مسعود شجاعی، خلعتبری، مجتبی جباری و وحید طالب لو را به تیمملی دعوت کنم. فکر میکنم اینها میتوانند فوتسالیستهای خوبیباشند. البته که میدانید علی کریمی و وحید طالبلو در برههای شاگرد خودم بودند.