آفتابنیوز : آقای عباس عبدی اخیرا گفته اند که دولت باید به جای تشکیل صندوق ذخیره ارزی، مازاد درآمد خود را در میان مردم توزیع می کرد. نظر شما در این رابطه چیست؟ باید دید مرادمان از توزیع درآمد نفتی چیست. آیا می خواهیم سهم مالکانه از مردم بگیریم؟ یا مثل بسیاری از کشورهای پیشرفته دولت بر روی درآمد مالیاتی تکیه کند؟
به هر حال آقای عبدی تشکیل صندوق ذخیره ارزی را یک اشتباه خوانده اند.
تشکیل صندوق ذخیره ارزی اشتباه نیست. تمامی کشورهایی که چنین منابع درآمدی بالایی دارند به نوعی منبعی برای ذخیره آن در نظر می گیرند. حالا یا به عنوان صندوق ذخیره ارزی یا حساب ذخیره و یا غیره. به هر حال تشکیل این صندوق فی نفسه کار اشتباهی نیست. اشتباه این است که از این صندوق برای هزینه های جاری استفاده کنیم.
اما لزوم وجود این صندوق چیست؟ صندوق ذخیره ارزی باید به نوعی نقش یک بالانس کننده را ایفا کند و برای توسعه سرمایه گزاری خصوصا در بخش خصوصی به صورت وام در اختیار این بخش قرار گیرد.
این یعنی ایجاد ثروت، بالا بردن ظرفیت تولید کشور و البته گردش مستمر مالی. تولید ناخالص ملی ما باید به بیش از 300 میلیارد دلار افزایش یابد که در حال حاضر تنها 165 میلیارد دلار است. راهکار رسیدن به این امر نیز توسعه بخش خصوصی ما است که باید تسهیلات مناسب و به موقعی در اختیار آن قرار داد.
اما آقای عبدی معتقد است وجود چنین صندوقی سبب ایجاد نوعی پوپولیسم می شود و عده ای با استناد به آن به شعارهای پوپولیستی روی می آورند.
این دیگر سوءمدیریت ما است. اگر سوءمدیریت وجود داشته باشد هر گونه تخلفی در کشور امکان وقوع دارد. یک موقع ما می گوییم که نیت و اساس تشکیل صندوق نادرست بود که گویا آقای عبدی هم از نظر اقتصادی اساس این صندوق را درست دانسته اند. اما یک موقع می گوییم که از این صندوق سوء استفاده می شود که این دیگر به سوءمدیریت ما مربوط می شود. با سوءمدیریت در هر سیستمی امکان سوءاستفاده وجود دارد. حتی اگر ما تمامی درآمد را بخواهیم میان مردم توزیع کنیم و در عوض بهره مالکانه بگیریم باز هم در صورت وجود سوء مدیریت کشور لطمه خواهد دید.
به هرحال در عمل وجود این صندوق با این حجم از درآمد، عده ای را وسوسه می کند که از آن استفاده کنند.
این صندوق برای توسعه کشور پدید آمده است. باید دید توسعه را برای یک سیستم مطلوب در نظر گرفته ایم و یا یک سیستم به هم ریخته؟ در تمامی دنیا برنامه ریزی برای سازمان های مطلوب صورت می گیرد. این که ما از هر برنامه ای سوءاستفاده می کنیم دلیل بر اشتباه بودن برنامه نیست. برای مثال دولت نهم قانون برنامه چهارم توسعه را رعایت نمی کند که این نوعی تخلف از قانون است. وقتی دولت قوانین را رعایت نمی کند طبیعتا هر تخلفی ممکن است روی بدهد.
آیا در صورت حذف صندوق، این برداشت های نا صحیح نیز پایان نمی یابند؟ نهاد صندوق ذخیره ارزی برای توسعه کشور قابل قبول است، اما در صورت برداشت ناصحیح و سوءاستفاده دیگر چه تفاوتی می کند که صندوق ذخیره ارزی داشته باشیم و یا درآمد نفتی را میان مردم توزیع کنیم؟
فکر نمی کنید اگر این پول را بین مردم توزیع کنیم احتمال سوءاستفاده نیز کاهش پیدا خواهد کرد؟
سرمایه را نباید توزیع کرد. سرمایه قابلیت توزیع ندارد. سرمایه باید به سرمایه تبدیل شود. هنگامی که ما نفت و طلا و مس و دیگر منابعمان را از زیر زمین بیرون می کشیم، به سرمایه ای دست یافته ایم که باید آن را به سرمایه های دیگر تبدیل کنیم. این مسئله که می گوییم نفت ما به نسل های آینده نیز تعلق دارد به این معنی نیست که باید آن را زیر زمین نگه داریم، بلکه باید آن را استخراج کرده و با برنامه ریزی های مناسب کاری کنیم که نسل های آینده نیز بتوانند از سرمایه گزاری های ما منتفع شوند.
آقای عبدی گفته اند که تشکیل این صندوق به ضرر اصلاحات تمام شد.
من قبول ندارم که دولت آقای خاتمی با ایجاد صندوق ذخیره ارزی به جریان اصلاحات لطمه زد. ایجاد صندوق ذخیره ارزی یک فرایند اقتصادی بود. هنگامی که شما مازاد درآمدی کسب می کنید، باید نوعی مکانیزم سرمایه گزاری برای آن تعریف کنید.
نمی شد به جای این کار، یارانه ها را حذف کرد و بودجه را مستقیما در اختیار مردم قرار داد؟
حذف یارانه مسئله ای جدا از صندوق ذخیره ارزی است. ما می توانیم یارانه ها را حذف کرده و بودجه آن را مستقیما در اختیار طبقات آسیب پذیر قرار دهیم، یعنی از محل درآمدها ،به صورت حقوق و یا اشکال دیگر به طبقات آسیب پذیر کمک کنیم.
برای نمونه در هلند که یک کشور توسعه یافته است به افرادی که نمی توانند درآمدی داشته باشند ماهانه مبلغی در حدود 900 یورو تعلق می گیرد. ولی این مسئله به مازاد درآمد و درآمدهای نفتی مربوط نمی شود. آنجا مکانیزمی تعریف شده که در غالب تامین اجتماعی این امر صورت گیرد.
در کشور ما هم یارانه ها را می توان حذف کرد که با این کار از حیف و میل شدن میلیاردها دلار در سال جلوگیری می شود. چرا که در حال حاضر ما نه تولید بهینه داریم و نه مصرف بهینه. نه نیروگاه های ما برق را به صورت بهینه تولید می کنند و نه مردم ما آن را به صورت بهینه مصرف می کنند. در مورد بنزین هم به همین صورت است. اما باز هم این مسایل ربطی به پول نفت و مازاد درآمد ما ندارد.
مسئله دیگر در این زمینه وابستگی دولت به درآمد نفتی است که عواقب بدی را، چه در زمینه اقتصادی و چه در زمینه سیاسی در پی دارد. این مشکل، مشکل کشورهای تک محصولی است. در برخی کشورهای تک محصولی جهان سوم، حکومت ها این محصولات را در اختیار خود قرار می دهند و این محصولات به جای اینکه یک محصول ملی باشند به یک ابزار حکومتی بدل می شوند. مانند کشورهای زئیر، کنگو، مصر و ...
دلیل این مشکل این نیست که کشور یک منبع درآمد عمده دارد، مشکل در ضعف مدیریت است. دولت در این کشورها به جای اینکه در جهت توسعه کشور تلاش کند مدیریت خود را صرف در اختیار قرار گرفتن این محصول می کند.
در بودجه کشور ما هم سهم درآمدهای نفتی بیش از 60 درصد است. نفت به ابزار دولت بدل گشته و دولت نیز از این ابزار جهت ایجاد یک رابطه یک جانبه با مردم استفاده می کند. مشکل اساسی در این میان ،نبود یک رابطه دو جانبه است. یعنی دولت می گوید درآمد من وابسته به فعالیت مردم نیست و من رابطه ای دوجانبه با مردم ندارم که بخواهم پاسخگو باشم.
در هر صورت وجود در اختیار چنین درآمدی توسط دولت این مسائل را به وجود می آورد. خیر، اگر مشکل تنها درآمد نفتی بود که درآمد نفتی آمریکا از ما بیشتر است. اما آنها تمام نفتشان را خودشان مصرف می کنند ولی ما علی رغم وجود امکانات گسترده سخت افزاری در صنعت و بخش خصوصی، چون برای این بخش ها برنامه ریزی مناسب نداریم نمی توانیم آن ها را فعال کنیم.
ما چنین امکانی را داریم که بتوانیم تمامی نفت تولیدی خود را به مصرف برسانیم؟ امکانات سخت افزاری ما به مراتب بیش از ترکیه و حتی می توان گفت بیش از کره است. کافی است که شرایط را دگر گون کنیم و مثلا همان گونه که در برنامه چهارم توسعه آمده تا پایان این برنامه 60 درصد اقتصادمان را خصوصی کنیم و بعد هم با یک برنامه دیگر این سطح را تا 75 درصد افزایش دهیم. در آن صورت است که مردم می توانند حرف خود را اعمال کنند و نهادهای مردمی فعال و قدرتمند می شوند، اما حالا که 80 درصد اقتصاد ما دولتی است تمامی فرایندها برعکس خواهد شد.
یعنی با خصوصی سازی بنگاههای دولتی این مشکل حل می شود؟ البته معنای خصوصی سازی این نیست که ما دارایی های دولت را به بخش خصوصی واگذار کنیم. مشکل ما ساختار است. اگر شرکت های دولتی را هم واگذار کنیم اما زیر ساخت های ما و تفکر ما به این سمت حرکت نکند به جایی نخواهیم رسید. بخش خصوصی ما باید بتواند ایفای نقش کند.
برای نمونه ما 40 سال است که اتاق بازرگانی داریم، ولی در کدام زمینه این نهاد توانسته تاثیرگذاری لازم را داشته باشد. در زمینه کشاورزی که بیش از 97 درصد از فرآورده های آن به بخش خصوصی تعلق دارد کدام یک از فعالیت ها و تصمیم گیری های دولت به این بخش واگذار شده است. وقتی انجمن های مرتبط با این بخش خصوصی که 97 درصد تولید کشاورزی محصول کار آنهاست در فرآیند تصمیم گیری نقشی نداشته باشد چگونه خصوصی سازی میسر خواهد بود.