آفتابنیوز : آفتاب-سودابه قیصری: در میان مجمو عه های تلویزیونی که به مناسبت عید نوروز پخش شد، مجموعه «مرد هزار چهره»از اقبال بیشتری نسبت به بقیه برخوردار بوده است.
شخصیت اصلی، مسعود شصت چی که یک کارمند ساده در ثبت احوال شیراز است، بر حسب اتفاق به عرصه ای رانده می شود که جریان زندگی عادی وی را به کلی دگرگون می سازد. شصت چی برای فرار از موقعیت هایی که دچار شده است به موقعیتی جدید و عرصه ای نا آشنا وارد می شود و در هر شخصیتی که قرار می گیرد با زبان طنز به انتقاد های درآن عرصه می پردازد.
شاید، نقد اگر به درستی بیان شود، مؤثرترین وسیله برای تغییر و اصلاح نا هماهنگی های جامعه باشد. اگر در این مجموعه به فعالیت گروهی از پزشکان نقدی وارد شده یا دیوانسالاری اداری با اغراق به تصویر کشیده شده و یا حتی حلقه های هنری و فعالیت هایشان با دیدی انتقادی به نمایش گذاشته شده ، نباید به دلیلی بر واکنش علیه آن تبدیل شود، زیرا که نه تمام این شغل ها و فعالیت هایشان، بلکه تنها مسائل خاص هر یک را با زبان طنز بیان کرده است.
محتوای مجموعه با نگاهی انتقادی و با گفتاری نغز به بررسی ناهمانگی های اجتماع می پردازد. طنز بیانی غیر مستقیم به ناهماهنگی هایست که در جامعه و بین رفتار و کنش مردم جامعه رواج دارد ؛ اما این ناهماهنگی نه در کل روابط بلکه روابط و اعمالی که تعجب آور و نا متعارف باشد و به بیان مسئله ای اجتماعی بپردازد ، طنز اجتماعی خوانده می شود و مسئله اجتماعی را که در فضای رسمی شاید نتوان به گونه ای که خوشایند عموم هم باشد مورد نقد صریح قرار داد ، مورد کنکاش و نقد قرار می دهد.
می توان گفت که در این مجموعه،جامعه به عنوان یک «داده اجتماعی» مورد توجه قرار گرفته و محتوای داستان و مناسبات اجتماعی آن، بنا بر سه فرضیه «میلتون آلبرشت» به عنوان بازتاب جامعه تلقی شده است، یعنی مناسبات اجتماعی و وضعیت جامعه در محتوای ادبی بازتاب پیدا می كند.این بار انتقادها به دیوانسالاری ادارارت ، کسب منافع مادی بیشتر برخی بیمارستانها ، ناهماهنگی های کادر نیروی انتظامی، فعالیت های هنری و ... بر خلاف مجموعه های دیگر مهران مدیری که از مکان ها و شهر های فرضی استفاده می شد،کاملا آشکار و مشخص است.
«لوئیس گلدمن» بر این باور است که اثر ادبی تنها بازتابی از آگاهی جمعی واقعی و موجود نیست. بلکه عبارت است از یک بیان عمیقا همبسته ای از تمایلات تصعید یافته که ویژه آگاهی گروهی خاص است. چنین آگاهی یک واقعیت پویاست که به سمت یک نقطه معین تعادلی جهت گیری شده است.
به زعم گلدمن می توان بیان کرد که انتقاد های فیلم نه فرد اجتماعی را به سوی کمال انسانی می رساند و نه وی را در قعر ناهماهنگی اجتماعی باقی می گذارد، بلکه با برجسته کردن برخی ناهنجاری های جامعه سعی در نشان دادن چهره نامطلوب آن در افکار عمومی و سوق به سوی بهبود روابط و بالاتر بردن کیفیت ارتباطات اجتماعی است و «هرچقدر آدم کمتر، جرم هم کمتر» از سوی سرهنگ غفاری (مسعود شصت چی) دقیقا تاکید بر این مسئله است که کیفیت روابط با کاهش کمیت روابط نسبت عکس ندارد.
به طور کلی می توان گفت که در این مجموعه نوروزی به سبک مدیریت و عدم هماهنگی بین تخصص و کارآمدی فرد و سابقه و شهرت وی،اشاره مستقیم شده است به طوری که در یکی از قسمت های فیلم ، «مسعود شصت چی» در دادگاه می گوید که «من قصد داشتم همه چیز رو خوب کنم ولی راهش رو بلد نبودم».
«آلبرشت» معتقد است که در بررسی ای كه ادبیات مناسبات اجتماعی را بازتاب میكند،مناسبات اجتماعی و وضعیت جامعه در محتوای ادبی بازتاب پیدا می كند. مطابق این فرضیه، ادبیات بیان مناسبات اجتماعی است و از دید او ادبیات منعكس كننده «روح زمانه» است.
در بررسی یک اثر باید به تولید کننده،واسطه و دریافت کننده اثر هم توجه شود. از دلایل موفقیت مجموعه می توان به پذیرش مردم از طریق تلویزیون ( واسطه ) اشاره کرد. هر یک از متفکرین دلایلی را برای راز شهرت یک اثر هنری بر شمرده اند؛ «هگل» بزرگی شاهکار ادبی را به نبوغ خالقان آنها نسبت می دهد،یعنی در دیدگاه هگل صرفا نبوغ «مدیری» و «قاسم خانی» ، دلیل شهرت مجموعه شده است، در حالی که «باغ مظفر» یا «جایزه بزرگ»این چنین نبوده اند.
باید توجه کرد که محتوا و سبکی که آنها برای طنز برگزیده اند از ویژگی های ممتاز اثر به شمار می آید، اما تنها دلیل نیست.یا سخن «سارتر» که توافق بین سبک و محتوا را به عنوان دلیل ارائه می کند، در صورتی که می توان گفت که در بین بسیاری از طنزهایی که در نوروز و یا قبل از آن پخش شده است ( در تلویزیون )،این مجموعه نوروزی سبک خاص خود را در بیان و توصیف مسائل دارد.
واقعيت اين است كه در مملكت ما همه تصور مي كنند مركز دنيا هستند و هيچ عيب و مشكلي ندارند و اگر عيبي هست از ديگران است از اين رو هيچگاه پذيراي كوچكترين نقدي نيستند و به محض اين كه بخشي از واقعيتهاي درونشان آشكار گردد به شدت لب به اعتراض مي گشايندو فرد منتقد را به انواع و اقسام اغراض و گناهان ناكرده محكوم مي نمايند. علت اين است كه در بين ما نوعي كمال گرايي نامطلوب وجود دارد كه ما خود را به آن متصف مي دانيم و اين ناشي از تربيت نسل ما در جامعه قبل از دوران مدرنيسم است دراين جامعه مديريت و مسئوليت داشتن به معناي تمام و كمال بودن است اگر به هسته هاي اين نوع جامعه نگاه كنيم مي بينيم مثلا دركي خانواده پدرسالاري مطلق وجود دارد وپدر كمال مطلق است. هيچ انتقادي از وي جايز نيست. حال ما با اين ساختار تربيتي مسئوليت گرفته ايم و مدير شده ايم. باتوجه به كمالي كه براي خود متصور هستيم نقش پدر را در هسته زندگي ماقبل مدرن در تشكيلات خود باززي ميكنيم و حاضر نيستيم هيچ نقدي را بپذيريم! همه مجرم هستند بغير از ما! همه گناهكارندغير از ما! اگرهم ايرادي دركار ما وجود دارد از ما نيستبلكه اين ديگران هستند كه آن را ايجاد نموده اند! در ضمن چقدر ديگران ايراد دارند!
تشكر مي كنم از آقاي پيمان قاسم خاني و آقاي مهران مديري به خاطر كار ارزشمندشان كه به نظر من به مفهوم واقعي كلمه طنز بوده و تنها برنامه اي است كه در نوروز با اشتياق به آن تماشا كرده و لذت مي برم. اما بيان نكاتي را هم لازم مي دانم:
1- اگرچه تحليل سايت شما سعي كرده است واقع بينانه به اين اثر نگاه كند اما به نظر مي رسد براي داوري و نقد اثر و همچنين نقد منتقدان آن اثر لازم است ابتدا كل اثر هنري مورد توجه قرار گيرد بنابر اين هم اكنون كه هنوز اين مجموعه در حال پخش است قدري براي داوري زود است.
2- فكر مي كنم نويسنده مطالب بالا بيشتر نگران واكنش گروههاي مورد انتقاد اين برنامه طنز است تا اينكه قصد نقد اثر را داشته باشد كما اينكه در اولين روزهاي پخش اين مجموعه خبري مبني بر شكايت ثبت احوال شيراز از تهيه كنندگان آن انتشار يافت.
3-ويژگي بارز طنز برجسته كردن اغراق آميز تضادها است و سازندگان اين مجموعه و حتي به نظر من ديگر كارهاي آقاي مديري از اين ويژگي برخوردار است بنابر اين خوب است كه بتوانيم ظرفيت جامعه را در برابر اينگونه انتقادها هر چند گزنده باشند براي رفع اشكالات و كاستي ها بالا ببريم.
در پايان آرزوي موفقيت هنرمندان دلسوز كشور را دارم.
من به نوبه خودم از آقاي مديري بخاطر كارهاي موفقشان تشكر وقدرداني ميكنم .
ايشان بي ترديد در هنر طنز يك نابغه به تمام معني هستند وبايد قدر چنين افرادي را بدانيم بخصوص در روزگاري كه ديگر لبخندي بر لبان مردم نقش نمي بندد با كارهاي او ميخنديم ولااقل براي دقايقي غم از وجودمان رها ميشود
به به! عجب مرد «بی چهره» و هزار «لباس» خوبی
یک چهره و چند لباس و صد ادا و هزار شکلک
وقتی در جامعه ای که تنها در طی یک دهه، از شعار«توسعه سیاسی» و «اصلاحات خاتمی» به شعار «عدالت احمدی نژاد» رسیده و رئیس سازمان صدا و سیمای آن ضرغامی و وزیر فرهنگ و ارشادش صفار هرندی و چهره شاخص طنزش «مدیری» است، «پزشکان» متخصص و «ماموران» و «درجه داران» نیروی انتظامی، براحتی و بسادگی و بخاطر اشتباه در «تشخیص» یک «فرد»، چهره ای را جایگزین چهره ای کرده، خود خواسته، فریب یک کارمند «ساده» و «دست» و «پا چلفتی» را خورده و او را در قالب و قیافه «قهرمان» با «مدح» و «تمجید» به اوج رسانده، بعنوان متخصص جراح و سرهنگ کارکشته قبول و باور کرده و به اتاق عمل و ماموریت نظامی می فرستند، باید به تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، که بعد از انتخابات مجلس هشتم، برای مقابله با تهاجم فرهنگی، روی دست شبکه های خارجی و ماهواره ای بلند شده و اینگونه زود باوری و ساده انگاری اقشار تحصیل کرده جامعه امروز و آشفتگی «بیمارستانها» و «کلانتری ها» و «ادارات» و «بانکها» را در لباس طنز با لودگی بتصویر کشیده است، تبریک و خسته نباشید گفت، و منتظر تماشای ادامه جریان «مرد هزار چهره» ماند.
براستی! در آئینه ای که «مدیری ها» با «عینک» شبکه «ضرغامی» به آن نگاه می کنند، چه دیده می شود و چی می بینند و نشان می دهند!؟
آیا در ادامه تغییر لباس، شصتچی مدیری، که تابحال لباس «پزشکی» و «سرهنگی» را به تن نموده، برای خنداندن مردم، لباس مدیرمسئولی روزنامه و کارگردان و نویسنده و نماینده مجلس و شهردار و فرماندار و استاندار و وزیر را نیز به تن خواهد کرد!؟
محمد رضا شوق الشعراء 7/7/87 یزد
نكته اي كه در اين سريال است كه من بايد مي گفتم.البته اين يك نظر شخصي مي باشد.
شباهت بين مرد هزار چهره و دکتر احمدی نژاد
1- هر دو آدم هاي سالمي هستند.
2-هر دو سابقه كار اجرايي بزرگ و قابل توجه را نداشتند.
3-هر دو دارای صداقت و صراحت لهجه و راستگو هستند.
4- هر دو دوست دارند كه امور تحت مسپوليت شان را اصلاح كنند تا مردم راحت تر باشند و حق به حقدار برسد.
5- ولي..........
نمي توانند از چه راهي.........چون تخصص و تجربه در آن زمينه ندارند.و كار را خراب تر مي كنند.
ولي اميد وارم دكتر احمدي نژاد را دستگير نكنند.
با تشكر
دكتر ارش قليان چي
هر دو تا اشتباها انتخاب شدند.
دکتر آرش قلیان چی
گلدمن و سارتر و.... هم بگذارید به وقتش ... فعلا روزگارشما و مسخرگی ست ـ آقای مدیری و شما هم باید جواب بدهید ... دیر و زود دارد؛ امّا سوخت و سوز ندارد. مطمئن باشید و باشند.
و خاک بر سرما که شما ها شده اید دلقک و خود نمی دانید داری حتا شأن دلقک را داریدخراب می کنید.
.......خاک برسرما...
باش تا صبح دولتت بدمد[ البته ظاهرا صبح شما که دمیده] یک کم صبر کنید ــ هم شما و هم رفیقتان وآقا مدیرتان .
اينجا ايران است... پس نقد صحيح مفهومي پيدا نمي كند... شخصيت ايراني نقد پذير نيست حتي اگر بالاترين درجات تحصيلي را هم داشته باشد.
تازه فهميده ام چرا ابراهيم گلستان اينگونه باديگران برخورد مي كند. بايد گستاخ بود نسبت به اين جماعت بددل.
ولي ممنون از مطلب شما... در اين سرزمين ذهنهاي كوچك و محدود ، مهران مديري و گروهش هميشه بهترين و متفاوت ترين ها را خلق كردند. آرزوي موفقيت برايشان دارم
واقعآ كه آقاي مديري خيانت خود را به اثبات رساندند.
اين برنامه نقد بسيار به جايي داشت از روزگاري كه در آن هستيم .
شايد كساني متوجه نشدند كه چه چيزهايي مورد نقد قرار گرفت .
مثلا وقتي در اداره دولتي كار شما گير مي كند ، يا بايد قدرتي داشته باشي ( مثل شخصيت سرهنگ غفاري ) و داد بزني سر كارمند تا سه سوته كارت را بيافته .
درسته در ادارات دولتي اصولا به زنگ خوردن تلفن اهميت نمي دن.
مجبوري كلي راه رو با ماشين و تاكسي و ... بري آخرش هم كارت راه نمي افته .
توي اغلب ادارات دولتي بي نظمي حاكمه .
كارمندها دل به كار نمي دن چون به شغلشون علاقه اي ندارند .
اينهايي كه مهران مديري در اين برنامه زير ذره بين گذاشت قسمت كوچكي از معضلات جامعه ي مريض ماست .
فقط كسي كه با اين مشكلات درگير بوده مي فهمد كه چيست.
واي........
ايا تا كنون پليس اشتباه نداشته ، ايا پزشك خطا كار و ساده انگار نداشته ايم و يا بايگاني و سيستمهاي اداري ما همه درست هستند ، ايا همه مسولين از سر لياقت و شايسته گي بر سر قدرت هستند و ايا همه حرفهايي كه در جامعه زده مي شود درست هستند ، بنظر من اين گونه طنزها ما را بيدار مي كنند تا يكبار ديگر باورها و فرمولهاي اراپه شده را بازنگري كنيم .
انتقاد خوبي بود . مي توانستي آن را ادامه دهي و تمام انتقادها
را به آنها مي گفتي
به راستي كدام يك از مواردي كه در اين سريال يا سريال هاي قبلي ايشان مطرح شد دروغ است؟.
"من از اول هم اشتباهی بودم"
منظور شخص شخیص احمدی نژاد است که از اول هم اشتباهی با ذوق و شوق و با تفکر اشتباه مردم از آنچه فکر می کردند انتخاب شد و رئیس جمهور شد و ...