کد خبر: ۴۵۸۷۵
تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱۳۸۵ - ۲۰:۱۸

جام نو و مي كهن؛ با آثاري از: گنون، شوان، نصر و...

آفتاب‌‌نیوز : از مقدمه كتاب
عمر بالنسبه كوتاه اما آكنده از فعاليت حكيمان سنتي عصر ما چنان وسعت و نفوذي داشته است كه تقريباً هيچ خطه ي شايان توجه را، در سراسر آفاق، ناگشوده باقي نگذاشته است. مراودات و مفاوضات با حكيمان و عالمان اسلامي و مسيحي و يهودي و بودايي و چيني و هندي در شرق و غرب، و تأليف و تصنيف در وحدت متعالي اديان و آشنايي با فلسفه ي اولي و مباحثه و مناظره با فيلسوفان معاصر و مبارزه بر ضد دعوت تجددگرايي و تقرير مقالات در دفع و ردّ تاليان آن و سعي در كشف رموز سنتي و بذل همت در جرح شبهات بعضي هنرمندان عصر در باب هنر و سياحت در بلاد سرخ پوستان و برهمنان و صحبت با مشايخ معاصر صوفيه در آفريقا، همه احاطه و وسعت آگاهي ايشان را از فرهنگ امروز و ديروز نشان مي دهد و از مساعي ايشان در عين حال مكتبي صاحب نظر، دعوتگر، منتقد، عارف و خوش تقرير و لطيف مي سازد كه تعليم عموم اهل اديان را با عرفان و در قالب «حكمت خالده» تلفيق كرده است. مسئله عرفان را اساس اديان تلقي كرده اند و همين مسئله است كه آنها را از تعصب خاص ارباب شريعت دور ساخته است و بدون آنكه بي برهان و از روي حب و بغض در تخطئه ي اهل مقال بكوشند از هر فرقه و نحله ي راست ديني آنچه را موجب تزكيه ي نفوس انساني مي پندارند، ستوده اند. بدين گونه تعليم آنها ناچار نمي تواند از جنبه ي عرفاني خالي باشد و خود آنها نيز به لزوم اين مطلب كه موجب معرفت حقيقت اديان و در عين حال استفاده از مواريث حكمت انبيا و حكماست تصريح دارند.

پس شكي نيست كه چنين تعليمي را با سابقه و ابعادي به وسعت تاريخ بشر نمي توان با مقياسهاي ناخوشي كه في المثل انديشه ي «پست مدرن» را با آنها مي سنجند در معرض داوري و شناخت آورد. خاصه كه در تمام اين ابعاد آنچه بيشتر مايه ي امتياز آنهاست اصالت كم نظيري است كه در آن كمتر نشان تصرف و بدعت پيداست و در كلام و بيان حكماي سنتي اين اصالت جلوه دارد. في الواقع ممكن نيست درباره ي جريان سنتي سخن در ميان افتد و ابعادي چون سازگاري جميع اديان و نقد تجددگرايي و الهي بودن عالم و دقايق رموز و سادگي باستاني – و نه آن سادگي حقيري كه زبان معاندان را در حق قدما دراز كند- به مثابه ي يك خط قاطع در تاريخ سير آن توجه محقق را جلب نكند. البته وراي اين اصول كه خود نوعي شورش بر ضد «علم پرومته اي» و نوعي گرايش به معارف نياكان شريف بوده است جريان سنتي از اشتغال به پاره اي جزويات هم باز نايستاده است. نه فقط تعاليم قرآن كريم و مزامير داودي تا انجيل و اوپانيشادها را سرلوحه ي كار خود ساخته بلكه آنچه را از آثار و اقوال افلاطون و بودا تا كنفوسيوس و مولانا باقي است هم در كار داشته است. حتي خود نيز از خلق آثار جديد در جهت نشر آن معارف بازنمانده و كتب ارجمندي چون مقدمه اي بر مطالعه ي آموزه هاي هندو، انسان و صيرورت او مطابق با ودانته، بحران دنياي متجدد، وحدت متعالي اديان، تبديل و دگرگوني طبيعت در هنر، رقص شيوا، مقامات حكمت، منطق و تعالي، اسلام و حكمت خالده، آينه ي عقل، انسان و طبيعت، باورهاي قديم و خرافه هاي جديد، ساعت يازدهم و جز اينها را در همين عصر حاضر عرضه كرده است.

بسياري از معاصران اين آثار را با نظر توقير و توجه نگريسته اند كه هيچ، سعي نويسندگان آنها در توضيح عرفان نظري و تحقير مظاهر تجدد را هم مورد طعن و سوءظن يافته اند. با اين همه در وارد بودن همه ي اين انتقادات بايد تأمل داشت. درست است كه عمده ي اين رسايل – لااقل آنها كه به بزرگان تعليم مربوط است- بس محكم و استوارند اما در بعضي آثار اخيرتر اقوال كم اعتباري هم هست كه دستاويز منتقدان است. شايد اينكه برخي نوشته هاي جديدتر آن اندازه قوتي را كه مثلاً در مقالات شوئون هست ندارند از آنجا باشد كه بعضي از كساني كه خود را سنتي مي خوانند از آن معني كه لازمه اش اخلاص واقعي و مراقبت قلبي است فقط نام مجرد دارند و به ديگر سخن جز نام محقق – و نه معتقد- را سزاوار نيستند. مانعي هم ندارد كه يك محقق به حد وسع خويش به التزام عقايد سنتي پايبند مانده باشد، ولي به سهو و نه به عمد رأيي ناساز با اعضاي جمعيت صادر نكند.

اينكه در اين كتب بيشتر به اصول كلي پرداخته اند هرچند معقول و حتي مقبول به نظر مي آيد ليكن قاعده ي تخلف ناپذير هم نيست و چنان كه به اشارت گفتيم در احوال و ظروف خاص و براي بحث در يك مسئله ناچيزِ مربوط به روز هم مقالاتي تحرير كرده اند.

اين ملاك هم كه مي گويند در بعضي از اين آثار زياده بر امر مافوق عقل تأكيد مي كنند برفرض كه درست باشد و قول ايشان را در باب قدرت كشف و شهود بتوان بدين گونه تعبير كرد، باز خود مانع از آن نيست كه در آنچه ايشان تصنيف كرده اند قدرت عقل جزوي يكسره به چشم نيايد. گرچه آن گونه كه خود مي گويند فهم حقايق سنت در گرو دست دادن آن عقل ديگر است- عقل عقل.

اين اعتراضات و اتهامات را سنتيان خود بيش و كم پاسخ گفته اند اما اين را كه در اين راه تا چه حد توفيق داشته اند بايد با احتياط تلقي كرد. گرچه يك دسته در هواداري ايشان افراط مي كنند و اگر بر خطايي از ايشان واقف شوند به اعتذار از آن در مي ايستند، يك دسته نيز در پنهان داشتن فضايل آنها و نشان دادن عيوب آنها گاه سعي سبك سرانه مي ورزند. مثلاً همين منتقدان در تحقيق «سرقات» مورد قدح بلكه ريشخند نيز هستند چه آن يكساني كه مي گويند از آن گونه معاني اي است كه بين همه ي اينها مشترك است و به عبارت ديگر تواردي است كه حتي ممكن است در لفظ نيز بيان يابد. ضعف بعضي از اين رسالات مورد انكار ما نيست. تعليم سنتي در معارضه با تجدد و طرح آرا ديگر نمي تواند به كلي از خطا خالي باشد اما آنچه آثار ايشان را از سقوط در خامي و اشتباه كاري محض بازمي دارد ايماني است كه در آنها موج مي زند – ايمان بي خلل و نزديك به يقين. عين حقيقت است كه نوشته هاي اخير ختي قطع نظر از نقدهاي نسبتاً بجا و قطع نظر از آنچه مكرر است، از لحاظ تنوع و خاصيت نقادانه اي كه دارد و هم استقرا در حقيقت اديان اهميت خاص دارد چه اين سنتيان نه فقط با آثار و مناظرات خويش بعضي اذهان و عقول متجدد را تشحيذ و تقويت نموده اند بلكه بحث در باب كتب مقدس و علو اساليب آنها نيز، آنها را به تحقيق عميق تر در مسائل مربوط به اديان راهنمون گشته است و البته در تفصيل آنها اينجا نمي توان وارد شد.

باري، طبع و نشر اين مقالات پرشور اغلب به حوزه هاي سنتي در فرانسه و انگليس و آمريكا محدود است. قطعاً محيط اين كشورها كه ميدان مجادلات مكاتب نوخاسته و شكوفايي صنايع جديد بود در خاطر سنتيان تأثير مي كرد. آنها در شهري چون لندن مي ديدند كه سرنوشت سادگي آدم بازيچه اي شده است براي خيالات مشتي دلالان متجدد كه به قول خود از خرافه ابا مي كردند. نه آيا مشاهده ي چنين احوالي طبع حساس و جدي عارفي چون گنون را از هماهنگي با اين هوسها رنجور مي كرد؟ و نه آيا چون اويي را به جستن حقيقت در وراي اين خرافات عصر جديد برمي انگيخت؟

غير از كشورهاي مذكور، كانادا و هند و چند كشور ديگر هم صاحب كرسي اين تعليم هستند و علي الخصوص شور و علاقه ي فوق العاده ي بعضي محافل و انجمنهاي فلسفي درنشر و حفظ سنت مايه ي مزيد حيثيت و نفوذ سنتيان در كشور ايران گرديده است و چند تن از دانشمندان برجسته ي آنها به همين حلقه ي ايراني انتساب دارند. درست است كه بعضي از آنها نوسان فكري حقيقتاً غريبي داشته اند اما بايد پذيرفت حتي آنهايي هم كه گاه خود را به لباس اهل خير درآورده اند و گاه به جامه ي بزم و رزم، يك موجب قوي گسترش حكمت سنتي دست كم در ايران و در برهه اي خاص از زمان بوده اند. امروزه هم كه سخن از سنت جز در محفل فوق در ديگر جايها نيز رونق دارد، تعداد مفسران و مترجماني كه به چيزي كه «هيچ تعلقي به زمان حاضر ندارد» التفات يافته اند فزوني مي گيرد و استغراق در سنت را به جايي رسانده اند كه پر و بال عمل را كه غالباً بر هيجان عاري از اعتقاد مبتني است فرو مي بندد. بعضي بي هيچ توجه به آنچه گذشته است فرصت را اغتنام كرده اند و بي دغدغه ي قديم و جديد آنچه را مصلحت وقت مي دانند انجام مي دهند. همين نكته كه برخي انجمنهاي حكمي و فلسفي تعاليم سنتي را مي كاوند كار سترگي است كه طالب حقيقي از آن فايده ها مي گيرد. همين كه استادي حكمه الاشراق و تلويحات درس مي گويد يا يكي تمهيدات، خود به حد كفايت از زنده بودن جريان سنتي در ايران حكايت دارد. حاجت نيست كه حتماً از نوشته هاي امثال نيدلمن و برون و لوي و روژاك و ديگران، ترجمه هاي رنگارنگ در دست باشد. شگفت است كه شرطي هم براي ترجمه قائل نيستند و گمان مي برند توفيق در آن تنها وابسته به دانستن صرف و نحو است. ايمان به مطلب مورد ترجمه بماند، آشنايي با موضوع آن هم گويي هيچ شرط نيست. شايد هم مترجم محتشمي صاحب نفوذ است تا اگر در كار او نقصي باشد منتقدان به دليري از آن چشم بپوشند. مشكل البته منحصر به عقل معاش بعضي از اين مترجمان و اغراض بازرگاني بعضي ناشران نيست، اكنون گرايشهاي علمي بعضي داعيه داران ما علاقه دارد بدعت و تجدد را نقد كند و در ارج و قرب سنت تحسين و تبليغ؛ اما بعضي از اينها غافلند كه روح تازه اي به كالبد سنت نمي دمند تنها آن را تأويل فردي مي كنند. گرچه از شنعت زدن در حق سنت تحاشي دارند و نفي حرمت آن را هم نوعي جهل و ابرام جاهلانه مي يابند اما چوبي را كه براي ماليدن متجددان برداشته اند بر سر سنتيان هم فرود مي آورند.

در هر صورت اين اختلاف شروح و تفاسير كه ناچار اسباب گونه گون دارد براي كسي كه مي خواهد از مفاهيم سنتي نسخه ي منقحي تنظيم كند قدري دشواري دارد. البته خواننده ي علاقه مند مي تواند از مقالات و ترجمه هايي كه با قلم تواناي بسياري از نويسندگان در نشريات معتبر عرضه شده و يا كتب مهمي كه طبع شده و يا تحت طبع است بهره جويد. اما آرايي كه در اين مقالات هست وقتي مي تواند او را مدد دهد كه نقد مؤلف و مترجم آن را ساخته و پرداخته كرده باشد.

همين جا ذكر اين نكته ضروري است كه مترجمان اين مجموعه اغلب از استادان اهل فن هستند. خواننده بدانند كه اگر هم دانشجوي جوان تري هست لااقل با موضوع آشناست و نزد همين اساتيد مشق كرده است. البته اينكه تعدادي مترجمان آشنا با موضوع را فرصت همكاري با اين گروه نبود در خور افسوس است اما مايه ي نوميدي نيست. زيرا خبرت و بصيرت بعضي اساتيد اين مجموعه و ترجمه هاي پرفروغشان چنان چشمگير است كه تنها به واسطه ي همينها مي توان از بعضي آراي سنتيان به درستي وقوف يافت. درمورد آن بقيه نيز به جرأت مي گويم كه از كژتابيها و بي رسميهاي معمول يكسره منزه اند ولي چون ترجمه در هر حال و به هر صورت كه باشد حكايت حال مترجم است و ناچار قدرت و تسلط شخص او همه را در آن مداخله هست، پس بهتر است كه خواننده نيز كيفيت آنها را با مطالعه ي آنها اندازه كند و اگر احتمالاً اعتراضي هست پاسخش را از شخص مترجم بخواهد، چه نگارنده را نه وسعت نظري هست كه به كشف همه ي اين دقايق قادر شود و نه رخصتي بود كه به بعضي سلايق ايراد كند.

فهرست
متافيزيك
آتما-مايا
فريتهيوف شوئون/ محمود بيناي مطلق
روح و عقل
رنه گنون/ بابك عاليخاني
مُثُل جاويد
رنه گنون/ سعيد بيناي مطلق
كلمه و سمبول
رنه گنون/ سعيد بيناي مطلق
فهم و اعتقاد
فريتهيوف شوئون/ حسين خندق آبادي
آيا مسئله شر وجود دارد؟
ماركو پاليس/ احمدرضا قائم مقامي
فلسفه ي جاودان در زمينه اي عمومي
رابرت كامينگ نويل/ امير مازيار
پاسخ به رابرت كامينگ نويل
سيد حسين نصر/ امير مازيا
نقد مدرنيته
پيوند پنهان علم و اسطوره
ولفگانگ اسميت/ حسن آذركار
حضور و قدرت تقدس
روژه دو پَسكيه/ مصطفي دهقان
سنت قدسي و نياز امروز
جاكوب نيدلمن/ مهرداد وحدتي دانشمند
شكواي زمين
گاي ايتُن/ مهدي زماني
آموزش و پرورش جامع
آلدوس هاكسلي/ حميد رضايي
رمزپردازي
معاني رمزي سه گانه ي رنگهاي اصلي
مارتين لينگز/ محسن قائم مقامي
معاني رمز آينه
تيتوس بوركهارت/ احمدرضا قائم مقامي
شمشير روح؛ ساختن يك تسبيح در سنت ارتُدكس
دي.ام.ديد/ امير يوسفي
هنر
چرا كارهاي هنري را به نمايش بگذاريم؟
آناندا كوماراسوامي/ امير حسين ذكرگو
فلسفه ي هنر مسيحي و شرقي، يا فلسفه ي راستين هنر
آناندا كوماراسوامي/ امير حسين ذكرگو
نقش و جهان شناسي
كيت كريچلو/ مهرداد قيومي بيدهندي
مراتب نمادپردازي در هنر اسلامي
تيتوس بوركهارت/ امير نصري
نكته اي در حقيقت، خوبي و زيبايي
لُرد نورثبورن/ ايرج داداشي
آيا زيبايي يك ساحت است؟
آناندا كوماراسوامي/ اميرحسين ذكرگو
دين و عرفان
حضرات پنج گانه ي الهي
فريتهيوف شوئون/ محمود بيناي مطلق
رمزپردازي
ويتال پِري/ مهرداد قيومي بيدهندي
پاره شدن پرده ي معبد
ژان بورلا/ سعيد بيناي مطلق
جهان مادي و مغاك كيهاني
لئو شايا/ محمودرضا اسفنديار
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پربحث ترین عناوین
پرطرفدار ترین عناوین