کد خبر: ۸۷۹۷۹
تاریخ انتشار : ۱۳ ارديبهشت ۱۳۸۸ - ۱۶:۱۸
در نامه‌ای سرگشاده به کروبی عنوان شد

زیباکلام: میان قوچانی و شریعتمداری، انصافاً دومی را انتخاب می‌کنم

آقای کروبی، بار کج به منزل نمی‌رسد!
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: دکتر صادق زیباکلام، استاد با سابقه علوم سیاسی دانشگاه تهران، در نامه‌ای سرگشاده به حجت‌الاسلام مهدی کروبی، ضمن اعتراض به نحوه پوشش یادداشت‌ها و گزارش‌های خود در روزنامه اعتماد ملی، در دوره سردبیری محمد قوچانی، نوشت: «این حق من است که میان ایشان و آقای حسین شریعتمداری، انصافاً دومی را انتخاب کنم».

به گزارش خبرنگار سیاسی آفتاب، متن کامل این نامه سرگشاده که از سوی دکتر صادق زیباکلام در اختیار آفتاب گذاشته شده است به شرح زیر است:

با نام و یاد حضرت حق
محضر با سعادت حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای شیخ مهدی کروبی دامت افاضاته

همان طور که مستحضرند کم و ییش قریب به سه سالی می‌شود که حقیر افتخار همکاری با روزنامه بالنسبه وزین اعتماد ملی را داشته‌ام.

در طی این مدت به طور متوسط هفته‌ای یک یادداشت در ستون "بدون خط خوردگی" آن روز نامه داشته‌ام. به عنوان نویسنده‌ای که در کشور ایران‌ امروز زندگی می‌کنم، ضمن آن که حرف‌هایم را در روزنامه زده‌ام، درعین حال هم همواره حدود و ثغور، ‌امکانات، فضای مطبوعاتی جامعه‌ام و شاید بالاتر از همه، حرمت، شأن و جایگاه دیگران اعم از مخالفین یا موافقین را هم سعی کرده‌ام رعایت نمایم. شاید چنین بوده و صد البته الطاف حضرت حق که ظرف مدت سه سال گذشته درد سری برای آن جریده شریفه را موجب نشدم.

دربهمن ماه بود که آقای سرگه بارسقیان که در طی این سه سال حلقه اتصال من با هیأت تحریریه بوده‌اند، گفتند که آقای محمد قوچانی -حفظه‌الله- سردبیر روزنامه شده‌اند. وقتی واکنش سرد و‌ اندوهگین بنده را دیدند متعجب شدند و گفتند چه‌طور؟ گفتم شما از بنده این را ناشنیده بگیرید،‌ اما‌ آمدن حضرت قوچانی به روزنامه در حقیقت آغاز پایان همکاری بنده با جناب کروبی و دوستان اعتماد ملی خواهد بود.

در برابر اصرار های آقای بارسقیان برای توضیح بیشتر سکوت کردم و گفتم که‌ امیدوارم اشتباه کنم و اینگونه نشود.

حضرت کروبی، بنا به دلایلی که هرگز برایم مکشوف نشد، احساس می‌کنم آقای قوچانی نسبت به افکار و ‌اندیشه ها و نوشته‌های اینجانب، بغض و کینه نهادینه شده‌ای دارند. یادم می‌آید نخستین بار که این احساس به من دست داد در سال های طلایی دوم خرداد بود.

آقای قوچانی آن زمان‌ها نوجوانی در گروه سیاسی روزنا مه‌های نشاط،، طوس و عصر آزادگان بودند و همانند ‌امروزشان هنوز سری در سرها در نیاورده بودند.

امروز با گذشت یک دهه از آن روزها، ایشان بحمد‌الله بزرگ شده و دیگر نوجوانی نبوده برای خودشان یلی شده‌اند. بعد‌ها که ایشان ضمیمه همشهری، شرق، هم‌میهن و شهروند را هم اداره می‌کردند همین احساس به نحو پررنگ‌تری برایم به وجود ‌آمد.

نوشته‌هایم در مطبوعاتی که مشارالیه مسئولیت داشتند علی الاغلب به تیر غیب گرفتار می‌شدند. هرگز هم نه به خودم توضیح داده می‌شد و نه هیچ کس دیگری می‌دانست که چرا این یا آن مطلب از بنده چاپ نشده.

بعضاً همکاران ایشان توضیح می‌دادند که "مطلب صلاح نبوده". تا اینجای کار ایراد نداشت. این حق سردبیر و مدیر مسئول است که مطلبی را که صلاح نمی‌داند و با سیاست کلی روزنامه منافات دارد یا ممکن است حساسیت مسئولین را برانگیزد آن را چاپ نکند. ( ضمن این که عرض کردم، خود بنده هرگز یادم نمی رود کجا دارم زندگی می‌کنم و مجموعه یادداشت‌های سه سال اخیر در اعتماد ملی مبین این معنا می‌باشد).

‌اما اشکال این بود که هفته بعدش یا چند روز دیگر فرد دیگری کم و بیش مشابه همان مطلب را در "شرق"، "ضمیمه همشهری"،"هم میهن" یا "شهروند" چاپ کرده بود. با این تفاوت که نویسنده از "دوستان" و "نزدیکان" و به تعبیری از "خودی"‌ها بودند. ایشان نه تنها حکم به چاپ مقاله داده بودند بلکه در صفحه اول روزنامه یا روی جلد "شهروند" هم مطلب و نویسنده معرفی شده بودند.

دوبار موضوع را خیلی صریح با خودشان در میان گذاردم که آقای قوچانی مشکل شما با من چیست؟ چرا مطالب من همیشه روی میز شما گیر می‌کند؟ و هر دو بارهم ایشان آن‌قدر قرص و محکم و با حالتی از تعجب با من برخورد کردند که من باورم شد دچار سوء تفاهم و توهم شده‌ام و مطلقا اینگونه نبوده. درعین حال آنقدرها هم زمان نمی گذشت که باز مورد مشابه دیگری اتفاق می‌افتاد.

اینکه من دچار سوء تفاهم بودم یا هستم و یا آنکه واقعاً آقای قوچانی ازمطالب من بنا به دلایلی که نمی‌دانم چیست خوششان نمی‌آید خیلی در نتیجه کار تفاوتی ایجاد نمی‌کند. چرا که در عمل هر کجا که ایشان از درب وارد می‌شدند و تکیه بر کرسی ریاست آنجا می‌زدند، بنده و نوشته‌هایم از پنجره به بیرون پرتاب می‌شدیم.

به همین خاطر بود که بنده آقای بارسقیان را شاهد و حجت گرفتم که با‌ آمدن آقای قوچانی آن‌قدر‌ها طول نخواهد کشید که یادداشت‌های بنده در اعتماد ملی تعطیل خواهد شد.

با اینکه چند هفته‌ای از حضور ایشان در اعتماد ملی نمی‌گذرد، تا همین جا دو تا از مطالب بنده با مشکل مواجه شدند. مطلب اول یادداشتی در خصوص خانم رکسانا صابری بود که ایشان در دقیقه نود و زمانی که مطلب حروفچینی هم شده بود آن را حذف می‌کنند. [+] من از آن مطلب هیچ گلایه‌ای ندارم. آن مطلب را هیچ روزنامه دیگری نیز حاضر نشد چاپ کند. به هر حال موضوع از حساسیت زیادی برخوردار بود و می‌توانست تبعات ناخوشایندی برای روزنامه در پی داشته باشد. ضمن آنکه چند روز بعدش یادداشت آقای بهمن قبادی درهمان خصوص چاپ شد. اگر مورد نخست را بشود به هر حال به نوعی فهمید، حکایت دوم دیگرواقعا توجیهی نداشت.

حدود دوهفته قبل، یعنی اواخر فروردین‌ماه، بنده یادداشتی در مورد اختلافات درونی اصولگرایان برسر آقای احمدی نژاد نوشتم و در آن نتیجه‌گیری کردم که این اختلافات ممکن است سبب شود تا جریانات مهم جناح راست همچون جامعتین یا موتلفه بدون آنکه از نامزد خاصی از جملـه از آقای احمدی‌نژاد حمایت نمایند وارد انتخابات شوند.

در طی مدتی که این یادداشت روی میز آقای قوچانی بود انبوهی یادداشت پیرامون انتخابات از "خودی"ها چاپ شد و آن یادداشت ماند که ماند.

ممکن است آقای قوچانی بر بنده منت گذارده و آن یادداشت را ظرف چند روز آینده چاپ کنند، ‌اما جناب کروبی، آیا دوستان و آشنایان آقای قوچانی هم که مطلب می‌دهند روی میز آقای قوچانی می‌ماند؟ آن هم مطلبی که نه باعث اخطار گرفتن روزنامه می‌شد؛ نه ‌امکان آن می‌رفت که کاری به دست روزنامه بدهد؛ نه ممکن بود اسباب تکدر خاطر برخی از صاحبان قدرت شود و نه هیچ دغدغه دیگری در مورد آن متصور نبود.

جناب کروبی، عقل بنده این‌قدر می‌رسد که در شرایط فعلی و انتخابات پیش روی، برای جنابعالی هزار زیباکلام و سه سال قلم زدنش برای اعتماد ملی فدای یک تار موی زیبای آقای قوچانی.‌

اما جناب کروبی، شما بالای منبر به ما ‌آموختید که "بار کج به منزل نمی‌رسد". این البته حق و جزء اختیارات آقای قوچانی است که مطالب بنده را نگه دارند و در مقابل، مطالب دوستان و "خودی"ها را در روز معین و صفحه معین کار کنند.

‌اما این هم حق من است که میان ایشان و آقای حسین شریعتمداری، انصافاً دومی را انتخاب کنم. چون ظاهر و باطن، و پشت و روی آقای شریعتمداری یکی است. نه هرگز گفته طرفدار جامعه مدنی، حقوق شهروندی و قرائت هرمنوتیک از شریعت است و نه هرگز مدعی اصلاحات و اصلاح طلبی شده و نه گفته به جامعه چند صدایی تعلق خاطر دارد و نه طرفداری از پلورالیسم دینی کرده و نه هیچ یک از دیگر ادعاهای ظاهرالصلاح، دمکراتیک و آزادی‌خواهانه آقای قوچانی را کرده.

با آقای حسین شریعتمداری انسان دچار هیچ مشکلی نمی شود چون همواره تکلیف خودش را با او می‌داند. اشکال با کسانی به وجود می‌آید که وقتی به خلوت می‌روند "آن کار دیگر می‌کنند."

وقتی در جایی مختصر قدرتی پیدا می‌کنند همه ماسک های دگر‌اندیشی، دموکراسی‌خواهی و شعارهایشان در دفاع از آزادی قلم رنگ می‌بازد و از هر مستبد و تمامیت‌خواهی، مستبدانه‌تر و تمامیت‌خواهانه‌تر رفتار می‌کنند.

جناب کروبی تلخ است،‌ اما حکایت بسیاری از طرفداران آزادی در جامعه استبداد‌‌زده ما تکرار تراژدی "قلعه حیوانات" جورج اورول است.

ای مهان کشتیم ما خصم برون-ماند خصمی زان بتر در‌ اندرون

ایام به کام باد
صادق زیبا کلام
اواسط اردیبهشت ماه 1388

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
انتشار یافته: ۰
ناشناس
|
United Arab Emirates
|
۱۶:۳۹ - ۱۳۸۸/۰۲/۱۳
0
0
جالب تر از اين نمي شد ! آقاي دكتر بسان كودكان خردسالي كه در انتظار يك فرصت مي مانند تا عقده كتك خورده ، يا ناسزاي شنيده را در يك آن به تلافي شكستن شيشه اي با سنگ بدست بياورند به آقاي كروبي تاخته غافل از اينكه دعوا بر سر چيز ديگري است و فاعل معلوم كتك كاري ، يا ناسزا گفته معلوم كس ديگري است به جز شيخ . اگر نوجواني كه به تعبير دكتر زيباكلام و كلام زيبا به ساحت دكترگونه ايشان چنگ برمي كشد در اين دعواي بين شيخ و هتاك كيهان چه جاي برملا ساختن گله از نوجوان يل شده امروز ؟ ايكاش جناب دكتر بگونه اي ديگر و در فرصت و حال وهواي ديگري جز اين زمان زبان به گلايه از نوجوان يل شده مطبوعات مي گشود تا هم پختگي در شأن دكتر بودنش را مصداق باشد و هم در دعواي شيخ و هتاك ، همراهي و همدلي با هتاك نكرده باشد . امان از نفس اماره . التماس دعا . بي سواد زير خط فقر مانده .
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۹:۰۵ - ۱۳۸۸/۰۲/۱۳
0
0
اینکه مطلب نظر یاد شده از ان اقای قوچانی است شک ندارم .
ولی اقای زیبا کلام گاهی اوقات حرفهای حق ان قدر روشنند که نباید زد
اینکه وقتی ما به قدرت برسیم انچه اکنون هستیم نمی شویم از اشکار اشکار تر است
...
اصولا سیاست یعنی همین چیزی که نویسندگان و نظریه نویسان نمی فهمند
کتاب ماکیاول را در جیبت بگذار و انجیل را در دستت بگیر
مردم را فراخوان به انچه در دستت داری و عمل کن به انچه در جیب داری
قوچانی و قوچانی ها سیاست مدارند
اگر شریعت مداری سیاست کاری نمیکند بدان دلیل نیست که نمی داند بلکه در ان حدی از قدرت اسنت که لزومی نمی بیند
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۲۶ - ۱۳۸۸/۰۲/۱۳
0
0
آقای زیباکلام.ظاهرا شما روزنامه اعتماد ملی را نمی خوانید.همین امروز در صفحه 7 مطلب شما کار شده .بهتره روزنامه را بخوانید تا فراوانی مطلب خودتان دستتان بیاید.این هم لینکش برای قضاوت:
http://etemademeli.com/1388/2/13/EtemaadMelli/910/Page/7/
ناشناس
|
Tanzania, United Republic of
|
۰۱:۰۷ - ۱۳۸۸/۰۲/۱۴
0
0
گفتی وخوب درسخن سفتی ولی این حکایت همه مدعیان دموکراسی ،اصلاح طلبی و پلورالیسم دراین مملکت است ودلیل ان هم این است که اگرکسی به دین واخرت ایمان نداشته باشد به هیچ ارزشی پایبند نیست ودقیقا جهان بینی اش که همان دنیائی است به او حکم میکندکه این حرفها رادرعلن بگویدوچون به خلوت برود ان کاردیگرکند ازطلائع کاردوم خردادیها معلوم بود که اینها دکان است ودگرهیچ زیراعبدی که شعارچند صدائی درمیداد برصندلی نخوت می لمید ومیگفت به اقای مصباح چه که اظهارنظرمیکند ویا شعارمیدادند که روحانیون رابه سیاست ومجلس چه، انها متخصص نیستند ودرفقه غورکرده اند انگاه درانتخاب هیات رئیسه مجلس یک متخصص مجاری ....را نائب اول انتخاب میکردند ویا سروش که ازدخالت روحانیون درسیاست مینالید وشعاردین حداقلی میداد خودش که فلسفه خوانده بود درهمه ارکان سیاست نظرمیدادوقصه پرغصه هشت سال حاکمیت ننگین دین سوزان براین مرزوبوم رقم خورد برای توسعه واقتصاد این دیارکاری که صورت ندادند هیچ ،پایه های اعتقادی مردم رابه سستی کشاندند اقای زیبا کلام ان روزاگر فریادی میزدند خوب بود ولی اکنون بایدبربلندائی بایستد وبه قول جرج جرداق فریاد بزند که الا انی اکلت یوم اکل ثورالابیض
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۳۱ - ۱۳۸۸/۰۲/۱۴
0
0
جناب آقای دکتر زیبا کلام از خواندن مطلب شما بسیار ناراحت شدم. چون از شما که تقریبا دو برابر سن قوچانی دانشگاه دیده اید و شاگرد و سیاستمدار و عوام بعید بود چنین شکواییه ای علیه جوانی برومند و بسیار بی نظیر در میان نویسندگان حال حاضر ارائه دهید.
اینکه شما می فرمایید قوچانی تازه سری در میان سران درآورده یک اشتباه است.دکتر عزیز ایشان نبوغ فوق العاده ای در نویسندگی دارند که شما همه تجربه تا به پای ایشان نمی رسید. من نیز به سان شما برای نشریاتی که او کار می کرد قلم می زدم و ایشان با کمال ادب دلایل عدم انتشار نوشته هایم را بیان می کرد.
در باره توان نویسندگی قوچانی از همان ابتدای کار افراد صاحب نامی چون شمس الواعظین و مسعود بهنود باید نظر بدهند و نه شمای دانشگاهی که ملاحظاتی در نوشته هاتون لحاظ می کنید.
شاید 20 سالی از شما بزرگتر باشم ولی همیشه نوشته هاتو می خوانم و لذت می برم ولی نوشته های قوچانی به مراتب جذاب تر و تاثیر گذارتر است و موسسات علمی و دانشگاهی باید از توانمندی ایشان برای تربیت نسل جوان استفاده کند. اگر ما 100نویسنده مثل او می داشتیم قطعا هیچ ابرقدرتی توان مقابله با ایران با تمدن 7هزار ساله را نخواهد داشت.
به شما به عنوان یک استاد دانشگاه و مورد توجه محافل سیاسی پیشنهاد می کنم به صورت خصوصی از ایشان دلجویی فرمایید تا بتوان بیش از پیش توان خود را با قلمش به نمایش بگذارد.
خود و قلمت پاینده باد
افشاری
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین