کد خبر: ۱۳۴۱۰۳
تاریخ انتشار : ۱۵ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۶:۲۹

تقلید مرگ‌بار از سریال ماه رمضان

آفتاب‌‌نیوز : آفتاب: «می‌خواهم روح شوم و ببینم بابا و مامان راجع به من چه می‌گویند.» این آخرین جمله‌ای بود كه محمد مهدی قبل از شروع بازی مرگ‌بارش به زبان آورد. او سه‌شنبه هفته گذشته وقتی خودش و برادر 6 ساله‌اش را در خانه تنها دید، تصمیم گرفت همانند سریال مورد علاقه‌اش تبدیل به یک روح شود و به مكان‌های مورد علاقه‌اش سر بزند، غافل از اینكه بازی او سرنوشت شومی به‌دنبال خواهد داشت.

حالا 7 روز از حادثه‌ای كه برای پسربچه 12 ساله گذشته می‌گذرد. 7 روزی كه حاصل آن برای پدر و مادر محمدمهدی چیزی جز گریه و اندوه نبوده است. درست زمانی كه خیلی از ما مشغول مسافرت و استراحت در تعطیلات عید فطر بودیم، اعضای خانواده «كوهی» پله‌های بیمارستان سوم شعبان را دو تا یكی می‌كردند به امید اینكه شاید از زبان پزشكی بشنوند: «پسرتان به زندگی برگشته است.» اما 7روز گذشت و محمد مهدی نه تنها به هوش نیامد كه بنابر نظر قطعی پزشكان، دچار مرگ مغزی شد.

تقلید مرگ‌بار

«محمدمهدی علاقه زیادی به یكی از سریال‌های ماه رمضان داشت و جانش را هم سر تقلید از این سریال گذاشت.» این را پدر محمدمهدی می‌گوید. وی می‌افزاید: «پسرم بیش‌فعال بود و فیلم‌ها و سریال‌هایی را كه می‌دید، تاثیر زیادی در او می‌گذاشت. دست آخر هم تقلید از یكی از همین سریال‌ها كار دستش داد و ما را داغدار كرد.»

ماجرا چه بود؟

بعد از ظهر سه‌شنبه گذشته، هیچ‌گاه از یاد پدر محمدمهدی نخواهد رفت. زمانی كه او سر كار بود و وقتی همسرش برای خرید خانه را ترک كرد، بچه‌ها در خانه تنها ماندند. او توضیح می‌دهد: «محمدمهدی» و برادر 6 ساله‌اش مشغول بازی بودند كه پسر بزرگم ناگهان تصمیم گرفت، به تقلید یكی از سریال‌های ماه رمضان تبدیل به روح شود. او به برادر كوچكش گفت كه می‌خواهد وقتی روح شد، به محل كار من و نزد مادرش و همسایه‌ها برود و ببیند ما راجع به او و كارهایش چه می‌گوییم. برای همین به میله بارفیكسی كه برای ورزش كردن بچه‌ها در خانه نصب كرده بودیم، یک روسری را قلاب كرد و سرش را داخل آن قرار داد و ناگهان حلق‌آویز شد. چند ثانیه بعد هم روی زمین افتاد و از هوش رفت.»

محمدمهدی در حالی بازی مرگ‌بارش را شروع كرده بود كه برادر كوچكش شاهد همه این ماجرا بود. پسربچه 6 ساله چند ساعت بعد وقتی محمدمهدی به بیمارستان منتقل می‌شد، درباره حادثه به پدرش می‌گوید: «من به داداش گفتم كه این بازی را نكند اما خودش می‌خواست كه روح شود. اولش كه روسری را دور گردنش انداخت، داشت تاب می‌خورد اما یكدفعه چشم‌هایش را بست و روی زمین افتاد. من ترسیده بودم و گریه می‌كردم و همسایه‌ها پشت در جمع شده بودند اما مامان گفته بود كه در را روی كسی باز نكنم. بعد یكی از همسایه‌ها شماره تلفن بابا را از پشت در از من گرفت و به او زنگ زد.» پدر محمد مهدی وقتی از ماجرا باخبر شد با عجله خودش را به خانه رساند. خیلی زود پسربچه 12 ساله به بیمارستان سوم شعبان انتقال یافت و گرچه با انجام عملیات احیا، قلب او شروع به كار كرد اما مغزش از كار افتاده بود.

پدر داغدار می‌گوید: «ساعت حدود 4:30 بعد‌از‌ظهر سه‌شنبه بود كه پسرم را به بیمارستان رساندم و او تا یكشنبه‌شب هفته جاری در آنجا بستری بود. در این مدت خیلی‌ها امیدوارمان كردند كه او به زندگی بر می‌گردد اما دوشنبه، دكترش گفت كه داروهایی كه به او تزریق كرده‌اند جواب نداده و او دچار مرگ مغزی شده است. وقتی این خبر را به ما اعلام كردند، دنیا روی سرمان خراب شد. باورم نمی‌شد پسرم را به خاطر تقلید از یک سریال از دست داده باشم. پسری كه هنوز هم صدای خنده‌ها و شیطنت‌هایش در گوشم می‌پیچد.

با این حال او مرده بود و بهترین كار در آن لحظه اهدای اعضای بدنش بود. به همین دلیل با اهدای اعضای او موافقت كردیم و پسرم برای انجام آزمایش‌های نهایی درخصوص مرگ مغزی‌شدن و عمل پیوند اعضا به بیمارستان مسیح دانشوری انتقال یافت.

او ادامه می‌دهد: «در همه جای دنیا وقتی سریالی تخیلی و آمیخته با خرافات از تلویزیون پخش می‌شود قبل از آن هشدار داده می‌شود كه این سریال را مثلاً بچه‌های 12ساله و كمتر از آن تماشا نكنند اما متأسفانه در شب‌های ماه رمضان وقتی چنین سریالی از تلویزیون پخش می‌شد، هیچ هشداری به خانواده‌ها داده نمی‌شد و به همین دلیل قصد دارم از صدا و سیما و سازندگان این سریال شكایت كنم.»
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین