کد خبر: ۱۲۸۳۲
تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱۳۸۴ - ۱۱:۰۸

هالیوود مقصر اصلی 11 سپتامبر!

آفتاب‌‌نیوز :  از زمان فروپاشی امپراتوری شوروی هم این زبان مشترک تنها در یک نقطه دیده می شود و آن جایی نیست جز "هالیوود". فیلم های با مارک هالیوود دیگر بر DNA مردم جهان حک شده اند و بخشی جدایی ناپذیر از شخصیت و ذات انسان ها محسوب می شوند. بنابراین، فرار مردم وحشت زده منهتن از مقابل گام های خطرناک گودزیلا، انفجار آسمانخراش ها و نطق های جنگ افروزانه "روز استقلال"، تأثیر عاشقانه "تایتانیک"، معصومیت زخم خورده "پرل هاربر" و جنون جهانشمول "تأثیر عمیق" همان دنیایی است که رولند امریش (سازنده فیلم "روز استقلال") در خدمت اهداف روپرت مرداک (غول رسانه ای جهان) کارگردانی کرده است.

روز یازدهم سپتامبر 2001 رؤیا به حقیقت تبدیل شد. اما این یعنی چه؟ زیگفرید کراکور، منتقد اجتماعی آلمانی، نخستین کسی بود که این بحث را مطرح کرد : "فیلم های یک ملت بازتابی از ذهنیت آن ملت است." او با تحلیل فیلم های محبوب جمهوری وایمار (حکومت آلمان بین سال های 1918 تا 1933) در سایه ظهور و اوج گیری نازی در قدرت، نوشت: "آلمان از همان روزهای نخست دقیقاً چیزی نشان داد که در سینمایش دیده بودیم. آلمان همانی بود که روی پرده نمایش داده می شد" .
"دقیقاً همان چیزی که انتظارش می رفت." آیا حملات تروریستی به نیویورک و واشنگتن هم یک فانتزی پیشگویانه بود که به حقیقت می پیوست؟ یا نوعی کامروایی گمراهانه؟ در بیش از نیم قرن گذشته ایالات متحده کشورهای مختلفی از ژاپن و ویتنام گرفته تا عراق و صربستان را بمباران کرد بدون اینکه حتی یک بمب روی خاک و شهرهای خودش بیفتد. اما فراتر از همه اینها، امریکا دنیا را با تصاویر خود هر آن بمباران می کند. برخی روحانیون و کشیش ها بلافاصله حملات یازده سپتامبر را به کیفر الهی ربط دادند. برخی دیگر آن را رویدادی برای تغییر سیاره زمین دانستند با این تفاوت که رویداد مذکور بسیار شبیه یک سوپرپروداکشن خارق العاده هالیوودی با هزینه ای چند صد میلیون دلاری سازماندهی شده بود. عده ای هم یازده سپتامبر را توطئه یهودی ها و به عبارت صحیح تر صهیونیست ها دانستند. 

پیتر هسلر در "نامه ای از چین" خود که در شماره 15 اکتبر 2001 نشریه معتبر نیویورکر منتشر شد، نسخه های دی وی دی حادثه یازده سپتامبر موجود در فروشگاههای شهر ونژو را چنین توصیف کرد: "من این دی وی دی ها را بین انبوهی از نسخه های "ژوراسیک پارک" و "سیاره میمون ها" پیدا کردم، با جلدی که عبارت "بزرگترین فاجعه قرن" روی آن حک و به واسطه یک شرکت دولتی منتشر شده بود. روی جلد علاوه بر تصویر برج های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در آتش، تصویر هر دو قهرمان این ماجرا هم دیده می شد : جرج واکر بوش و اسامه بن لادن که شاید بتوان او را پس از آدلف هیتلر بزرگترین شخصیت رسانه ای تاریخ لقب داد" . (دولت ایالات متحده که نگران کاریزمای بن لادن است، تمامی تصاویر او را از برنامه های خبری و تلویزیونی محو کرد، البته غیر از آنچه از برنامه "تحت تعقیب ترین های امریکا" از شبکه فوکس پخش می شد) .

خالقان دی وی دی "بزرگترین فاجعه قرن" با هوشیاری تمام از جری بروکهایمر (خالق "آرماگدون") به عنوان تهیه کننده این نسخه یاد کردند و تلفیقی از تصاویر تلویزیونی شبکه های امریکایی را با تحلیل و تفسیر چینی به مردم ارایه دادند؛ آن هم با موسیقی متن "آرواره ها"ی استیون اسپیلبرگ و روی تصویر آهسته سقوط برج شمالی سازمان تجارت جهانی. دیگر ویدئوهای چینی با عناوینی نظیر "حمله شگفت انگیز به امریکا" و "فاجعه امریکا: پرل هاربر قرن بیست و یکم" حتی کار به جایی رساندند که برای انتقال وحشت ناشی از یازده سپتامبر کلیپ هایی از فیلم های "وال استریت"، "گودزیلا" و "صخره" را بکار گرفتند.

آندره بازن، منتقد معروف سینما، دیدن تصاویر فاجعه یازده سپتامبر را به تجربه زیبایی شناسی تصاویر متحرک نسبت داد که از زمان پیدایش سینما تقریباً همپای فاجعه بوده است

آندره بازن، منتقد معروف سینما، دیدن تصاویر فاجعه یازده سپتامبر را به تجربه زیبایی شناسی تصاویر متحرک نسبت داد که از زمان پیدایش سینما تقریباً همپای فاجعه بوده و سوزان سانتاگ هم به این نکته اشاره کرد که فیلم ها ـ و البته حالا دیگر تلویزیون و بازی های ویدئویی ـ فانتزی زندگی به واسطه مرگ دیگران و یا مرگ شهرها و حتی نابودی انسان و انسانیت را به ما آموخته اند.

این حادثه تاریخی نامیمون، که برخی آن را پایان تاریخ می دانند، با تولید اکشن های پرهزینه، فیلم های پرآب و تاب ژانر فاجعه و دیگر محصولات بلندآوازه سینمایی از "توفان صحرا"ی جرج بوش گرفته تا "پرل هاربر" مایکل بی شناخته می شود. نشریه معتبر ورایتی یک بار در یکی از شماره های سال 1995 خود این تیتر را زد: "زمین برای هالیوود: شما برنده شدید". آنچه سوزان سانتاگ از آن به عنوان "تصویر فاجعه" یاد کرده، در طول زمان بارها کارآیی خود را نشان داده است. در حالی که "تایتانیک" (با آن تصاویر بی سابقه مرگ دسته جمعی ولی دیجیتالی) فیلمی همچون "جنگ های ستاره ای" را از مقام پرفروشترین فیلم تاریخ سینما به زیر کشید، محاکمه بیل کلینتون و وحشت ناشی از ورود به هزاره سوم چنان ترسی از رسیدن آخرالزمان به جان مردم انداخت که هرگز پیش از آن مشاهده نشده بود. علاوه بر حمله تروریستی به مرکز تجارت جهانی در سال 1993 و بمبگذاری در ساختمان فدرال اکلاهماسیتی دو سال پس از آن، فیلم هایی چون "گردباد"، "فهرست شیندلر"، "توفان یخ"، "تصادف"، "آخرت شیرین"، "نجات سرباز رایان"، "مگنولیا"، "سیزده روز" و "دانی دارکو" هم به نوعی به بحث تروریسم طبیعی دامن می زدند. 

در غیاب تهدید کمونیسم، دشمنان امریکا دیگر می توانستند همه جا باشند؛ در "جان سخت" تروریست اروپایی دشمن بود، در "جان سخت 2" تروریست های مواد مخدر، در "جان سخت با انتقام" تروریست های نئو نازی، در "در محاصره" تروریست های داخلی، در "در محاصره 2" تروریست های بین المللی، در "روز استقلال" تروریست های فرازمینی، در "شیوع" تروریست های میکروارگانیک، در "دنیای گمشده" تروریست های دایناسوری، در "هواپیمای رییس جمهوری" تروریست های روسی، در "صلح ساز" تروریست های بوسنیایی و در "دروغ های حقیقی"، "تصمیم اجرایی" و "محاصره" تروریست های اسلامی.

اگر "جان سخت با انتقام"، که تنها چند هفته پس از حادثه بمبگذاری در ساختمان فدرال اکلاهماسیتی اکران شد، ملهم از این حادثه بوده باشد، پس باید گفت که "جان سخت" واقعی با موضوع مبارزه بروس ویلیس (در نقش مأمور پلیس فدرال نیویورک سیتی) با تروریست های بین المللی در آسمانخراشی در لس آنجلس، به واقع نقشی اساسی در تکمیل سناریو حادثه انفجار در مرکز تجارت جهانی در سال 1993 داشته است

سیاستمداران جمهوری خواه و جهادگرایان امریکایی بر این نکته تأکید داشتند که دشمن واقعی خود هالیوود بوده و صنعت فیلمسازی یک دهه گذشته را صرف ترویج و تولید فیلم هایی با موضوع نوعی تروریسم ملایم کرده است. اگر "جان سخت با انتقام"، که تنها چند هفته پس از حادثه بمبگذاری در ساختمان فدرال اکلاهماسیتی اکران شد، ملهم از این حادثه بوده باشد، پس باید گفت که "جان سخت" واقعی با موضوع مبارزه بروس ویلیس (در نقش مأمور پلیس فدرال نیویورک سیتی) با تروریست های بین المللی در آسمانخراشی در لس آنجلس، به واقع نقشی اساسی در تکمیل سناریو حادثه انفجار در مرکز تجارت جهانی در سال 1993 داشته است. مردم ایده می گیرند. چه کسی به این زودی ها ویل اسمیت را در نقش ستاره فیلم "روز استقلال" فراموش می کند که در حال هدایت هواپیمای خود به سوی پایگاه مرکزی دشمنان است . . . . .
واکنش هالیوود به یازده سپتامبر شگفت انگیز بود؛ ضمن اینکه اصلاً اندیشه جادویی تمام آن چیزی است که در سینما ارزش دارد و فیلم ها به واسطه آن ساخته می شوند. در روزهای پس از حادثه یازده سپتامبر، استودیو برادران وارنر اکران "غرامت مضاعف" را به تأخیر انداخت، فیلمی که آرنولد شوارتزنگر در آن به انتقام از تروریست های قاتل زن و فزرندش در آسمانخراشی در لس آنجلی برمی خیزد. جالب اینجاست که در فیلمنامه اولیه تروریست های قاتل خانواده قهرمان داستان اعراب بودند و اندرو دیویس کارگردان بعدها هویت آنها را به قاچاقیان مواد مخدر منطقه امریکای جنوبی تغییر داد. حتی در این دوران پرآشوب فیلم های کمدی هم در امان نماندند و مجبور به پرداخت غرامتی مضاعف شدند. دیزنی نمایش عمومی "مشکل بزرگ" تیم آلن را با موضوع قاچاق بمبی اتمی با یک هواپیمای جت به تعویق انداخت و مترو گلدوین مه یر اساساً پروژه "خون دماغ" را با بازی جکی چان به بایگانی فرستاد. نمایش تلویزیونی فیلم های "پرونده ایکس" و "روز استقلال" هم با وجود اعلام قبلی کلاً منتفی شد .

آنچه مسلم است اینکه هالیوود در این حادثه احساس گناه می کرد. درست چند روز پس از سقوط برج های سازمان تجارت جهانی، استودیوهای بزرگ فیلمسازی با آب و تاب فراوان اعلام کردند که پلیس فدرال امریکا گفته احتمالاً هالیوود هدف بعدی تروریست هاست. 21 سپتامبر 2001 در لس آنجلس شایعه ای به سرعت برق و باد پیچید مبنی بر اینکه به زودی حمله ای به شهر انجام می شود. گرچه فیلم های هالیوودی نقشی اساسی در تربیت تروریست ها داشتند، اما همه هم به اندازه رابرت آلتمن آنقدر بی پرده و صریح نبودند که بگویند: "سینما زمینه را برای تروریست ها فراهم کرد و آنها دقیقاً از روی فیلم ها کپی کردند. هیچکس حتی فکر انجام چنین عمل وحشیانه ای را هم نمی کند مگر اینکه آن صحنه را در فیلمی دیده باشد . . . من معتقدم ما خودمان فضا را مساعد کرده و به آنها آموخته ایم چگونه این کار را بکنند" .

با وجودی که گفته می شد علاقه مردم به سینما رفتن پس از حادثه یازده سپتامبر کمتر شده، اما آمارهای رسمی نشان داد که حتی پیش از اکران نخستین "هری پاتر" هم فصل پاییز شاهد فروش فوق العاده برخی فیلم های روی پرده بود. در اواخر اکتبر نشریه ورایتی گزارشی به نقل از گروه تحقیقات ملی منتشر کرد که نشان می داد حدود شصت درصد از مردم، به ویژه آنها که اخبار حوادث را از تلویزیوین دنبال کرده اند، هیچ علاقه ای به سینما رفتن ندارند. اما مگر این تعداد همیشه به سینما می رفتند که حالا فقط به واسطه حادثه تروریستی یازده سپتامبر این عادت خود را کنار گذاشته باشند؟ حتی برخی استودیوها فیلم های جنگی نظیر "پشت خطوط دشمن" را روانه پرده کردند که در ماههای پس از آن حادثه هولناک با واکنش بسیار خوب سینماروها مواجه شد. البته فیلمی مثل "سقوط بلک هاوک" هم بود که برخی آن را بدترین فیلم فاجعه دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون می دانند. این فیلم جنگی ریدلی اسکات به دلیل نشان دادن سربازان امریکایی به عنوان مسئول مرگ هزاران سومالیایی در اوایل دهه نود چندان به مذاق هیأت حاکمه امریکایی خوش نیامد. 
با اینکه به نظر می رسید هالیوود به واسطه دخالت هر چند غیرمستقیم در حادثه تروریستی یازدهم سپتامبر تنبیه شده باشد، در عوض به فاصله چند روز از این حادثه انستیتو فناوری های خلاقانه دانشگاه کالیفرنیای جنوبی (تحت نظارت پنتاگون) جلساتی با چند فیلمساز هالیوودی از جمله استفن دی سوزا (نویسنده فیلمنامه های "جان سخت" و "جان سخت 2")، جوزف زیتو (کارگردان "دلتا فورس وان" و "گمشده در عملیات")، دیوید فینچر، اسپایک جونز و مری لمبرت تشکیل داد. موضوع جلسات هم، که به سرپرستی ژنرال کنت برگویست برگزار می شد، درباره ارایه فکری بکر برای فیلمنامه ای احتمالی تروریستی و سپس دادن راه حل بود. (چرا که نه؟ امریکا کشوری است که در آن از استیون اسپیلبرگ می خواهند دیدگاه خود را درباره جرم و جنایت در جامعه به نمایندگان کنگره ارایه بدهد و تام کلنسی نویسنده هم در شبکه خبری CNN به عنوان کارشناس تروریسم حضور پیدا می کند) .

برای نخستین بار از زمانی که رونالد ریگان کاخ سفید را ترک کرد، می توان به انتقاد از هالیوود پرداخت. پس از آنکه در اواخر سپتامبر جرج بوش از خانواده های امریکایی خواست با رفتن به دیزنی ورلد به مبارزه با تروریسم برخیزند، مایکل آیزنر در مقام مدیر این استودیو ای میلی به کاخ سفید فرستاد و در آن پیشنهاد خیره کننده رییس جمهور را ستایش کرد و او را آخرین سرکرده هواداران دیزنی نامید. (جالب اینجاست که دیزنی در پاسخ به محبت رییس جمهور فیلم "آلامو" را ساخت تا تکزاسی ها را به حمایت از جرج بوش فرابخواند. گرچه این فیلم در گیشه به سختی شکست خورد) .

حتی برخی از نمایندگان کنگره از هالیوود نشینان خواستند به کنگره بیایند و درباره نحوه ارتباط موفقیت آمیز با قلب و ذهن اعراب در فیلم های سینمایی با نمایندگان بحث کنند. دولت ایالات متحده که به هیچ وجه نمی تواند شباهت میان بنیادگرایی مذهبی خود را با اعراب انکار کند، حالا در پی یافتن راهی است برای تبلیغ ارزش های امریکایی مدارا و سرگرمی. طالبان در کنار سایر جنایت های خود، استفاده از تلویزوین را برای افغان های ممنوع اعلام کرد و حتی در ملاء عام این دستگاهها را به آتش کشید. بنابراین چاپ تصویری از گشایش نخستین سالن سینمای افغانستان در کابل در صفحه اول شماره روز 20 نوامبر روزنامه نیویورک تایمز را در کنار عبارت "گشایش سینمای کابل در میان شادی و هرج و مرج" به نوعی یک پدیده تلقی می شود. کابل هم پس از چند سال حکومت طالبان دوباره به تمدن ما پیوست!

بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین