آفتاب - رضا ملاييان: آيا تاكنون به اين موضوع برخوردهايد به محض اينكه درباره فردي از ما نظر خواهی ميشود بلافاصله به نكته منفي با شكلي بسيار پر رنگ اشاره ميكنيم ولي از اين گونه قضاوتها درباره خودمان حسابي آشفته ميشويم؟
راستي هيچگاه به آه و نالههاي خلوت افرادي كه با بدگوئيهاي ما قرباني ميشوند گوش كردهايد؟ اصلاً ميتوانيم خود را جاي آنان قرار دهيم؟ شايد هم به خاطر همين موضوع است مقوله حقالناس و رعايت آن در آرمان دينيمان اينقدر توصيه شده است.
اگر فرد قرباني به نوعي به ما دسترسي بيابد به هزار و يك دليل موجه گونه و در اكثر موارد با چهرهاي حق به جانب به چنين عباراتي پناه ميبريم: "نه اين نيست"، "منظورم اين نبوده است"، "من چنين بياني نداشته ام".
در دنياي مدرن اين حربه با عنوان ترور شخصيت است منتهي اين حربه در حالت كاربردي آن امروز حتی براي برخی مسئولان رده بالاي كشوري ویا اشخاصی که پیش از این سمتی داشتهاند با حساسيت خاص بهكار ميرود.
كمترين پيامد اين موضوع، توسعه شايعه است با وجود اينكه هيچ پايه و اساسي ندارد بسياري از انسانها را به ورطه نابودي كشيده و میکشد. متأسفانه ناظرين بر اين كار هم بدون تحليل و علت يابي سادهترين راه را برميگزيند و اصطلاح" روزگار است كاري نميشود كرد" در صف باری به هر جهتها به دنبال تامین منافع خود هستند
و با شيوع اين روش از عاقبت آن غفلت میورزند و از منطق تحليلي علت معلولي ميگريزند، زیرا چو سيل به راه افتد نه تو ماني نه من. این سرنوشت کسانی که است که به جاي جانشينی خدا روي زمين، با روز مرگي و عدم استفاده از قدرت فكر و تعقل زندگی میگذرانند.
درست به مقوله سخن گفتن است تا زماني در اختيار توست كه صاحب آن هستي اما وقتي بيرون افتاد ديگر صاحب آن نيستي ( سخن و راز را تا زماني كه نگفته ائي اسير توست و هرگاه آنرا بگوئي تو اسير او مي شوي( حضرت علي)).
برای ظلم به شخصيت ديگران، چه پاسخي داريم قرآن خواندهايم، داغ مهر سجاده نيز بر پيشاني نهادهايم اما هيچ وقت به اين آيه ولا تنابزوا بالاالقاب بئس الاسم( يكديگر را به القاب بدي نسبت ندهيد.) " فكر و تعقل نكردهايم.
وگاه به تجسس در اسرار شخصي مردم اقدام كردهايم و اين آيه را نيز از ياد بردهايم " لاتجسسوا بالاسرار" غافل از اينكه اگر خود دچار اين رفتار شويم زمين و زمان را بد ميگوئيم گوئي ما بايد در حاشيه امن باشيم و اين ديگران هستند كه بايد قرباني شوند و از آن جا که در مقابل افراد كم ميآوريم و قادر به هماورد طلبي نيستم به غيبت كه آخرين تلاش ناتوانان است (امام علي) روي مي آوريم.
تا از اين طريق رقباي خود را از ميدان بدر كنيم. غافل از اينكه غيبت و دروغ، ابتدا، شخص راوی را به كام خود ميبرد. اما این دروغ میتواند به فجایع بزرگی نیز ختم شود؛مانند آن که اميركبير نیز قرباني توطئه دربار و مهد عليا مادر شاه شد.
حال نیز اينگونه است كه هزاران هزار ماهي كوچكي همچون اميركبير كه قصد دریا کردهاند در رودخانه حوادث نابحق برچسب سازي، دريا نديده سر به نيست ميشوند. اعراب جاهليت بخاطر زنده به گور كردن دختران مورد شماتت لعن و نفرين بودهاند.
اما نميدانيم خود هر روز و به سادگي و با قضاوت غير منطقي و به همراه حقد وحسادت بسياري از انسانها را زنده بگور مي كنيم و خوشحاليم از اينكه پيكره به ظاهر انساني ولي در هم كوبيدهشان روز بروز خمودهتر ميبينيم و دست آخر اينكه خداي من بقول نيما يوشيج به كجاي اين شب تاريك بياويزم قباي ژنده خويش.
اگر اين بود و مي شد بياويزم مولاي و مقتدايم در كربلا آنگونه جاودان نميشد و سرورم علي در محراب عبادت شهيد نميشد در حالي كه خيلي از عوام ميگفتند مگر علي نماز هم ميخواند و بهراستي كه به زودي اعمال ما آشكار و دامن ما را خواهد گرفت.