کد خبر: ۱۰۱۰۴۰
تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۸۹ - ۱۳:۰۵
در برنامه ديروز، امروز و فردا شبكه سه سيما اعلام شد

شمخاني: در پيش بيني، پيشگيري، كنترل و روش مقابله با حوادث پس از انتخابات دچار غافلگيري شديم

روش بنی صدر در جنگ با روش ما متفاوت بود
آفتاب‌‌نیوز : آفتاب- فروزان آصف نخعي: سردار شمخانی از فرماندهان دوران جنگ و وزير دفاع دولت خاتمي است. او در برنامه ديروز، امروز و فردا شبكه سه سيما شركت كرد. نظر به اهمیت مباحث مطرح شده، مشروح این گفت و گوی جذاب در اختیار خوانندگان قرار می گیرد.

يامين پور مجري در اين برنامه تلاش مي‌كند به قول شمخانی او را در امپاس قرارداده و او را به عنوان يك نظامي وارد سياست كند. اما شمخانی تاكيد دارد با توجه به تعهدي كه به امام دارد وارد اين حوزه نمي‌شود. مجري برنامه با پشتيبانان خود در استوديو تلاش دارد مديريت ميرحسين موسوي را در زمان جنگ به زير سوال ببرد و اين حرف را از زير زبان اين فرمانده جنگ بيرون بكشد كه بله دولت هم به جنگ كمك نكرد و امام به سوي اتخاذ تصميم براي پايان دادن به جنگ هدايت شد. 

مجري و گردانندگان در استوديو در اين مرحله نيز ناكام مي‌مانند. مجري برنامه سعي دارد كه در فراز بعدي گفت و گو جنگ 8 ساله را به جنگ نرم كنوني و حوادث پس ازانتخابات 22 خرداد را به مثابه جنگي بزرگتر از جنك صدام با ايران متصل كند. در اين باره آن ها باز هم ناموفق هستند. شمخانی تاكيد دارد كه در پيش بيني، پيشگيري، كنترل حادثه و روش مقابله با حوادث پس از انتخابات دچار غافلگيري شديم و بهتر از اين مي‌توانستيم عمل كنيم. او مي‌گويد كه حول دادن افراد به سوي شكستن مرزها با دشمن خطا است.

ولي نكته شگفت آور در اين گفت و گو آن است كه مجري برنامه هزينه‌هاي 22 ميليارد دلاري ايران و 180 ميليارد دلاري عراق در جنگ را 22 و 180 ميليارد تومان ذكر مي كند و اساسا به ذهن مجري محترم نمي رسد كه آيا برآورد او و همكارانش در باره هزينه هاي جنگ درست است يا خير؟و تاكيد دارد كه برآوردهاي مورد اشاره او صحيح است اما شمخانی مي‌گويد اين ارقام به دلار است و به تومان رقم قابل ملاحظه اي نيست.

شمخانی : از اين كه دزفولي هستي با توجه به نوع چالشي كه داري تعجب نكردم چون دزفولي‌ها اين طوري هستند.

مجري: چطوري‌اند؟

شمخانی: آدم هاي سفتي هستند.

مجري: حالا اين را مي‌گوييد كه ما امشب مقداري انعطاف پذيرتر باشيم.يا روشمان را ادامه بدهيم؟كدامش براي شما بهتر است آقاي شمخانی؟

شمخانی: فرقي نمي كند. مهم اين است كه غير از حق چيزي نگوييم.

مجري: ان شاءالله.

شمخانی: و يكطرفه نگوييم.

مجري: بازهم ان شاءالله. به نظر شما بني صدر خائن نبود ؟

شمخانی: توي جنگ؟

مجري: بله.

شمخانی:من از شما سوالي مي‌كنم.شما اگر بتوانيد با پيروزي در جنگ تهران را فتح بكنيد شكست در جنگ را مي‌پذيريد؟ خير. جنگ ابزاري براي گرفتن تهران بود. اين درست. اما به دليل همان نكته اولي كه در جلسه گفتيد چون نيت نامبارك است، روش ناصحيح و سنتي است، توي روش دشمن برتري دارد، خواب ناكامي حاصل مي‌شود.

مجري: آيا بني صدرمي‌خواست در سال اول جنگ برنده باشد؟

شمخانی: حتما. البته او اندیشه‌اش غلط بود. او می‌گفت باید زمین بدهیم و زمان بگیریم.

مجري: خيلي تفاوت وجود دارد آقاي شمخانی.

شمخانی: بله من معتقدم كه بني صدر در عمليات 15 – 10 – 1359 ، عمليات نصر قصد داشت پيروز شود . شكست خورد.من آن جا بودم. وقتي بني صدر دستور عمليات مي‌داد همزمان با تهران صحبت مي‌كرد،‌ من خودم شاهد زنده اين كارم. مي‌گفت برويد بگوييد، چون دو روز اول ما پيروز شديم. ما وضع مناسبي داشتيم...

مجری: ماجرای عدم اجازه صدور مهمات و عدم تجهیز خط مقدم جبهه‌ها توسط بنی صدر چیست؟ خود شما هم شما نامه دارید در این باره.

شمخانی: نامه دارم . خيلي خوب.من نامه دارم.

مجري: آن نامه شما محتوايش چه بوده است؟

شمخانی: مي‌گويد مسلمين به داد ما برسيد. در حقيقت آن نامه تبيين شرايط آن زمان بود. درسته، بني صدر مخالف اين بود كه سپاه...

مجري: موضوعات ديگري هم درش بود.از جمله اين كه ليبرال‌ها نمي‌گذارند جنگ را پيش ببريم...

شمخانی:آره .درست است ولی حالا بگویم چرا؟ ما درجنگ 4 وضعیت داشتیم. یک دشمن داشتیم. یک مخالف داشتیم. یک رقیب داشتیم. ویکی هم خودمان بودیم. من از آن موضع این نامه را نوشتم. دشمن کی بود؟

مجری: بنی صدر جزو خودمان بود؟

شمخانی: نه مخالف ما بود بنی صدر. البته مخالف سپاه بود. ولی او حس می کرد که اگر سپاه باشد نمی‌تواند پیروزی را به نام خودش ثبت کند. می‌خواست پیروز مطلق این جنگ خودش باشد. زیرا با پیروزی در این جنگ می توانست قهرمان ملی شود.مدنی هم همینطور بود.خدا مدنی را بیامرزد. اذکرو امواتکم بالخیر.

مدنی در خوزستان به جریان و قائله‌ای به نام خلق عرب می‌دمید تا به عنوان قهرمان ملی سرکوب این قائله در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کند. بنی صدر به دنبال پیروزی در عملیات بود تا بتواند رقبای سیاسی‌اش را در تهران حذف و امام را مات کند. اما به دنبال شکست در جنگ نبود.حالا به چه روشی؟ اين نيت نيت پاكي نيست.روش بنی صدر روش غلطی بود. اگر من بخواهم همه تجربه جنگ را کپسولی بگویم براین باورم که ما چه حق باشیم و چه باطل، اگر در زمانی و زمینی و با ابزاری و روشی بجنگیم که در آن زمین و آن زمان و آن ابزار و روش دشمن مزیت نسبی داشته باشد شکست می‌خوریم. بنی صدر در این معادله عمل می کرد.

معادله جنگ زمانی تغییر پیدا کرد که این زمین و زمان و روش و ابزارتغییر پیدا کردند . بنی صدر به دنبال این بود که از پیروزی خودش در رزم، پیروزی های سیاسی را در تهران رقم بزند. من از این موضع هم پایین بیا نیستم. این حرف امروز من نیست. من همین حرف‌ها را در بعد از عملیات هویزه در مجلس شورای اسلامی آن زمان در سخنرانی‌ام گفتم . هنوز هم بر این باور هستم. حالا می‌خواهید ثابت کنید که بنی صدر خائن است؟ این که بنی صدر بعدها با منافقین یکی می شود، چون از آن طریق به نیت اش نمی رسد از طریق غلط دیگری می‌رود، بله. ولی این که تبانی با صدام کرده است؟ خیر.

مجری: چرا اختلاف نظری در این باره وجود دارد؟

شمخانی: هیچ اختلاف نظری در این باره وجود ندارد ما بین کسانی که در صحنه حضور دارند و مابین کسانی که تفسیربه رای می کنند مبتنی بر نیازمندهای سیاسی خودشان.

مجری: اما فرماندهانی مثل جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان در پاوه گفته بودند که وقتی بنی صدر می‌خواهد با هلی‌کوپتر این جا بنشیند برای مديريت جنگ من با آرپی جی هلی‌کوپترش را می‌زنمش.

شمخانی: هلی کوپتر بنی صدر آمد نشست و شهید متوسلیان نافرمانی نکرد و آرپی جی هم به سوی هلی کوپتر شلیک نشد این یکی. اما نگاه کنید من در سینما ساحل اهواز که هنوز هم هست از شهید بهشتی دعوت کردم که درباره جنگ و جهاد در دیدگاه لیبرال‌ها و جهاد اسلامی سخنرانی کنند. در پایان آن سمینار ما درخیابان های اهواز ما شعار مرگ بر بنی صدر گفتیم.

این من شمخانی هستم‌ها که امروز دارم این را می‌گویم. برای این که بنی صدر جنگ را متوقف کرده بود. می‌گفت زمین بدهیم و زمان بگیریم. با این روش‌ها می‌خواست صدام را ساقط کند. امام از ما می‌خواست که حصر آبادان را بشکنیم، با این روش‌ها نمی‌توانستیم این کار را بکنیم. این خیانت نیست بلکه این روش نگاه است.

ولی تبانی نیست. بنی صدر اگر می‌توانست در عملیات هویزه توفیق پیدا کند، توفیق پیدا می کرد و با پیش روی تانک های رزمی اش به سمت جفیر و خرمشهر، تانک های سیاسی اش در تهران به سمت جماران حرکت می کرد. این واقعیتی است.

مجری: اگر اصلا نمی‌خواهید وارد بحث سیاسی شوید بگویید؟

شمخانی: من اصلا وارد بحث سیاسی با توجه به تعهدي كه به امام دارم نمی شوم اما ...

مجری: دهه شصت هم نشده بودید؟

شمخانی: دهه شصت ؟

مجری: چون آن نامه‌ای که 59 یا 60 نوشته اید سیاسی است این طور نیست؟

شمخانی: نه. جنگ است و درمقابل یک دشمن آشکار است.

مجری: الآن مگر جنگ نداریم؟

شمخانی: داخل كشور ؟ نه جنگ نداریم.

مجری: بله جنگ نرم. قبول نداريد؟

شمخانی: نسبت به كدام تهديد؟ تهديد خارجي ديگر؟ ما صاحب قدرت نرم هستيم.

مجري: اتفاقي كه در سال 88 در كشور ما افتاد اثرش كمتر از هجمه يك ارتش مثلا خارجي مثل عراق بود؟

شمخانی: حضور پرشكوه مردم را مي‌گوييد؟

مجري: نه آن چيزي كه اسمش فتنه مطرح شد اگر با اين كلمه موافق باشيد؟ موافق هستيد؟ به كار ببريم كلمه فتنه را؟

شمخانی: تغييري در ماهيت موضوع نمي‌كند با اين نامگذاري.ضمنا قرار نبود وارد مسايل سياسي شوم. شايد به مزاق شما خوش نيايد كه من پاسخ شفافي به اين موضوع ندهم. اجازه بدهيد برويم بر روي فرهنگ سوم خرداد.

مجري: ظاهرا شما در جايي يك چيزي گفتيد در باره اين ماجرا. ولي در واقع نمي خواهيد وارد مسايل سياسي شويد؟

شمخانی: چه بوده است؟

مجري: ظاهرا گفته‌ايد بي اعتمادي ميان نظام و مردم. و اين دو تلقي است از يك حادثه.حادثه‌اي كه در كشور اتفاق افتاده است.؟

شمخانی: نگاه كنيد من به عنوان يك عنصري كه نگاهم به مسايل امنيتي است و نه سياسي، ما در پيش بيني، در پيشگيري، در كنترل حادثه و روش مقابله با آن دچار غافلگيري شديم و بهتر از اين مي توانستيم عمل كنيم. و السلام.

مجري: فتنه بود يا نبود؟

شمخانی: شما مي‌خواهيد من را در مقابل چه كسي قرار بدهيد؟

مجري: شما در دهه 60 يك بسيجي بوديد.

شمخانی: بله هنوز هم هستم.

مجري: بسيجي هستيد؟ بسيجي يعني چي؟

شمخانی:بسيجي يعني حق‌گو، حق شنو و حق خواه.

مجري: حق را در يك سال اخير گفته‌ايد؟

شمخانی: آره.هم مرزي با دشمن ، مرز شكني با دشمن، خطاي راهبردي است. اما حول دادن افراد به سمت شكستن مرزهاي با دشمن، آن هم خطا است. ما پتانسيلمان براي مقابله، با عزم غيرقابل برگشت است. يريدون ان يقاتلوكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعو اگر همه‌مان در كنار هم در مقابل قرار بگيريم باز هم كم هستيم. نبايد خطاي تحليلي پيدا كنيم و خدايي نكرده از كشتي انقلاب پياده شويم و نبايد هم كسي را از كشتي انقلاب بيرون انداخت.

مجري: اگر بعضي ها خودشان مصر باشند كه بيرون بروند بر اساس فرموده مقام معظم رهبري عرض مي كنم.

شمخانی: خواب ما تابع مقام معظم رهبري هستيم و در اين مورد هم تابع ايشان هستيم. ترديد نداريم.ايران بدون ولايت معنا ندارد و اين باور همه كساني است كه شما تعجب مي كنيد، و اگر اين ركن تضعيف شود گرگ هاي منطقه‌اي و جهاني هيچكسي را از دريدن در امان نخواند گذاشت.ابراز دائمي اين موضوع براي بعضي‌ها دكان است براي بعضي هاي عزت مداري را و نه به تنهايي با ابراز اين موضوع كه در اعمال منويات مي دانند.و من در اين چارچوب عمل مي كنم......
.... در زمان بعد از عمليات بيت المقدس هيچ اختلاف نظري در كشور نسبت به ادامه جنگ ما بين سياسي ها و نظامي ها وجود نداشت.
مجري: اين قبول است.

شمخانی: خواب حالا سوال چيست؟

مجري: 67.

شمخانی: كه چي؟

مجري: با پايان جنگ امام موافق بود؟ چه اتفاقي افتاد؟ از آن حيث كه امام مثلا از كلمه جام زهر استفاده كردند.؟

شمخانی: نگاه كنيد هيچ واژه‌اي قوي‌تراز اين نمي توانست ملت ايران را در صحنه درگيري با عراق زنده نگاه بدارد.

مجري: شما حرف‌هاي امام را تبليغاتي تفسير مي كنيد؟

شمخانی: نخير، نخير، حضرت امام تا لحظه آخرمعتقد به ادامه جنگ بود اما واقعا كشور ظرفيت ادامه جنگ را نداشت.دنبال مقصر هم نگرديد در اين موضوع.آقاي هاشمي فرمانده جنگ بودند خدمت امام گفت اجازه بدهيد من مسئوليت اين كار را به عهده بگيرم.يعني من مسئوليت پايان جنگ را به عهده بگيرم، با توجه به اين كه شما تا ديروز جنگ جنگ تا رفع فتنه را مي فرموديد من به عهده مي‌گيرم و بعد شما با من برخورد كنيد.انثارگري از اين بيشتر؟ امام فرمود نه من فرمانده جنگ هستم.امام اطلاعيه دادند و اين روش را قبول نكردند.

مجري: آقاي رضايي نظرشان چه بود؟

شمخانی: توي جنگ؟ مگر ما حرفي غير از حرف امام مي توانستيم بزنيم؟

مجري: نه، قبل از اين ماجرا؟ چون در باره پايان جنگ ميان آقاي هاشمي و آقاي رضايي اختلاف نظر بود.

شمخانی: من مي‌دانم شما به دنبال چه مي‌گرديد؟

مجري: نه من به دنبال چيزي نمي‌گردم سوالم اين است؟ شما يك كاركشته جنگ هستيد و من يك دانشجو هستم كه دارم به دنبال يك اتفاقاتي مي گردم، بين فرمانده سپاه و آقاي هاشمي يك اختلاف نظري در باره پايان جنگ وجود دارد شما در اختلاف ميان اين دو نفر نظر كداميك را به حقيقت نزديك تر مي دانيد؟

شمخانی: نگاه كنيد، سوال آقاي هاشمي اين بود: اگر بخواهيم جنگ را ادامه بدهيم شما چه نيازمندي‌هايي داريد؟ آقاي رضايي اين سوال را تبديل به نامه نيازمندي كرد.ولي واقعيت اين است كه ما در آن شرايط ( اين حرف من حرف امروزم نيست حرف همان زمان است كه مي گفتم) ما از گوني گرفته تا روي سنگر مشكل داشتيم.

مجري: چرا؟ آيا دولت خرج جنگ نمي كرد؟

شمخانی: پولي نداشت كه خرج كند.

مجري: اگر داشت خرج مي كرد؟

شمخانی: آن چيزي را كه داشت به نظر مي آيد كه ابايي نداشت از خرج كردن.

مجري: شما آن زمان وزير سپاه بوديد؟

شمخانی: من در آن زمان توي جنگ بودم.

مجري: يعني شما از اين زاويه ناراحتي نداشتيد كه شما چيزي را از دولت مي خواستيد و دولت به شما تخصيص نمي داد.؟ و داشت و نمي داد؟ اين يك شائبه است ديگر؟

در آمارها هم هست كه دولت براي جنگ 22 ميليارد تومان هزينه پرداخت كرده است.كه 8 سال جنگ تحميلي دولت ايران از ابتدا يعني از سال 59 تا 67 هزينه اي بالغ بر 22 ميليارد تومان پرداخته است. در همين مدت عراق 180 ميليارد تومان هزينه جنگ كرده است.

شمخانی: شايد هم بيشتر.

مجري: حالا طبق برآوردهايي كه موجود است.

شمخانی: عراق 180 ميليارد دلار ( و نه تومان ) هزينه كرده است.

مجري: من به تومان محاسبه كرده ام.

شمخانی: 180 ميليارد تومان پولي نيست.

مجري: پس من اشتباه كرده ام.

شمخانی: نه اين كه پولي نيست و 180 ميليارد دلار صحيح است.و دولت ايران هم 22 ميليارد دلار هزينه كرده است. خواب ظرفيت اقتصادي ما هم همين بود. نه نفتمان را مي‌خريدند، قدرت توليد ملي ما اين بود، ما حامي منطقه‌اي نداشتيم، در عوض عراق بدون محدوديت از ظرفيت مالي كشورهاي عربي استفاده مي كرد.

در حوزه تكنولوژي مشكلي نداشت. ابزار به كار مي‌گرفت. در حوزه اطلاعات با او همكاري مي شد. اين را هم براي شما مايلم توضيح بدهم . ما يك مشكلي در ساختار داشتيم همانطور كه عرض كردم توي جنگ تعريفي نيست از اين كه چگونه سازمان ارتش و سپاه درحين جنگ كه يكي تحول و يكي تكامل را طي مي كرد صدام هم فرمانده جنگ بود هم وزير دفاع بود هم رييس جمهور بود هم نخست وزير بود هم توي خرمشهر كه وقتي حكم تير مي داد خودش در ميدان مقدم بود.

لذا يك ساختار واحدي مابين جنگ و اداره كشور در عراق ما مي بينيم.ما در كشور فاقد اين پتانسيل بوديم. ضمن اين كه صدام حامي هم داشت و اين امتياز دومش بود و امتياز سومش اين بود كه فرصت داشت اول ارتشش را ساخت و بعد به ما حمله كرد. ما حامي نداشتيم، محروميت هم داشتيم ساختار كشورمان هم دوگانه بود. يكسري مي‌جنگيدند و يك سري هم كشور را اداره مي كردند.

مجري: يك تلقي هست. من اين تلقي را عرض بكنم و سپس نظرتان را راجع به آن بپرسم.كساني معتقدند كه جنگ مي‌توانست ادامه پيدا كند.ولي مخالفان جنگ كه مديريت دولت را به عهده داشتند به جنگ نرسيدند و درواقع جام زهر را به امام نوشاندند و در واقع آن كساني كه جنگ را بايد اداره مي كردند كاري كردند كه امام قطعنامه را بپذيرد.در اصل امام را به اين تصميم رساندند و ما ظرفيت ادامه جنگ را داشتيم. آقاي رضايي فكر كنم معتقد بودند كه ظرفيت ادامه جنگ وجود داشت.؟

شمخانی: من نظرم اين نيست. اين كه شيميايي عليه نيروهاي شما به كار گرفت مي شود اين كه شهرهاي شما زير بمباران موشكي است اين كه در تامين پوتين و بند پوتين نيروها مشكل داريد چطور مي خواهيد جنگ را ادامه بدهيد؟ درتعريف جنگ مي گويند كه آزمايش آمادگي هاي قبلي است.چطور الآن شما نشسته ايد وفكر كرده ايد كه شمخانی را امپاس بكنم، و نتوانستي، در جنگ نيز همين وضعيت حاكم است.

كسي كه دو روز قبل به فكر امروزش بوده است امروز خوب مي تواند عمل كند كسي كه امروز مي خواهد به فكر امروز درجنگ باشد بازنده است ولو آن كه برحق هم باشد.ما اين وضعيت را داشتيم.ما استراتژي هاي مختلفي را در جنگ داشتيم منتها مطابق با ظرفيت هاي ملي مان. ما يك شعار داشتيم جنگ جنك تا رفع فتنه و اين سخنراني من است در عمليات كربلاي پنج.جنگ جنگ تا پيروزي، جنگ جنگ تا يك پيروزي. دشمن هاي ما هم مي گفتند جنگ جنگ تا انهدام.
مجري: ماجراي جنگ جنگ تا يك پيروزي چه بود؟

شمخانی: بله خوشت آمد هان؟ ببيني مي تواني دور بزني. درحالي كه حواس من جمع هست.نگاه كنيد ما همواره به دنبال صلح بوديم.

مجري: اين شعار شما بود؟

شمخانی: خير من توصيف وضعيت كردم. و شعار من هم نبود...درجنگ همه منابع ملي را بسيج مي كردند به شكل ناكامل و ناقص. بيشتر از اين هم نمي توانستند. ظرفيت‌هاي مديريتي كشورو ظرفيت هاي ملي و اقتصادي كشور و البته نه در رده هاي ملي شايد در رده هاي زير ملي انديشه هايي وجود داشت كه اين مسير، مسير غلطي است و اگر كارشكني نمي كردند اما همكاري هم نمي كردند.البته در مصاحبه بعضي از دوستان در آن زمان هم وجود دارد. اما سران كشورو متوليان جنگ هرگز چيزي فراتر از خواست امام يا اراده اي جز اراده امام را حتي در ذهنشان خطور نمي كرد. ببينيد آدم بسيار بزرگي است امام.

مجري: قبول است. پس بين نظر آقاي رضايي و آقاي هاشمي، شما نظر آقاي هاشمي را قبول داريد؟

شمخانی: نگاه نظرآقاي هاشمي و آقاي رضايي امروز نبايد توي بازي فوتبال سياسي قرار بگيرد.اما ضمن اين كه ما نيازمند تجهيزات خاصي براي ادامه جنگ بوديم، كه اين در نامه آقاي رضايي مستتر هست ، آن نامه هم نامه عدم جنگ نيست، نامه ادامه جنگ است ولي واقعيت اين است من با شناختي كه از كشور داشتم و وضعي كه از رزمندگان ديدم شرافتمندانه مي گويم از اولين فرماندهان بودم كه به آقاي هاشمي شخصا گفتم فكري بايد براي جنگ كرد.

مجري: شما مي دانيد با اين يك جمله اي كه گفتيد از فردا چقدر مورد انتقاد قرار مي گيريد؟

شمخانی: براي چي؟واقعيت صحنه جنگ اين بود.

مجري: آقاي عباسي تماسي تلفني گرفته اند به عنوان بيينده برنامه ما نكته اي را گفته اند. گفتند از آقاي شمخانی بپرسيد كه خواب اگر با اين استدلال اگر شيميايي زده‌اند ما هم جنگ را تمام كرديم خواب الان يك بمب اتمي مي زنند ما هم تسليم مي شويم و جنگ را تمام مي كنيم.

شمخانی: به نظر من اين مقايسه غلطي است.

مجري: اين يك منطق است ديگر.

شمخانی: نه اينطوري نيست . اول اين كه صدام دنبال بمب هسته اي هم بود. ضمنا ما هم تسليم نشديم بلكه ما صدام را شكست داديم. ما بعد از اين كه قطعنامه 598 را پذيرفتيم دو تا جنگ با صدام كرديم. صدام را شكست داديم و صدام با پذيرش شكست مجبور شد قطعنامه 598 را بپذيرد.لذا اين طور نيست كه چون شيميايي زدند ما تسليم شديم.

اصلا من چنين حرفي نزدم.اما به كارگيري سلاح هاي غيرمتعارف ،همكارهاي شديد اطلاعاتي با عراق، موثر بودند. نگاه كنيد عراق وقتي جنگ را شروع كرد 12 لشگر داشت و در پايان جنگ 62 لشگر داشت. سازمان ما روز اول جنگ چه بود و درآخرجنگ چه بود؟

جمعيت عراق 25 ميليون نفر بود و جمعيت ما 35، 40 تا 45 ميليون نفر در خلال جنگ بود.اصلا معادله قدرت به هم خورده بود. و چون افرادي مانند آقاي عباسي به جنگ نيامدند و عباسي هاي فراواني نيامدند و همان هايي كه نيامدند انتقاد مي كنند.

ما اصلا مشكل اعزام نيرو پيدا كرديم.اما وقتي دوباره حمله كرد و امام دستور بسيج داد، امام فرمود اگر سپاه خرمشهر را باز پس نگيرد سپاه را منحل خواهم كرد.مقام معظم رهبري به جبهه تشريف آوردند و مردم به جبهه هجوم آوردند. و ما با پيروزي عراق شكست داديم. ما با پيروزي عراق را وادار كرديم كه قطعنامه 598 را بپذيرد. 598 در شرايط پيروزي رزمندگان اسلام صادر شد.

ما درعمليات كربلاي پنج به دروازه بصره رسيده بوديم.از اين رو به نظر من اين نيست والا درحال حاضر اسراييل هم 200 تا 400 بمب هسته اي دارد، ايالات متحده امريكا هم 5500 بمب هسته اي فعلا دارد. مگر ما در پي گيري حقوق حقه خودمان عقب نشيني كرديم.و مگر هسته اي پيروزي و ترس مي آورد. اگر هسته اي پيروزي مي آورد به تبع اسراييل در جنگ 33 روزه يا درجنگ با غزه پيروز مي شد. اسراييل حتي يك روز ما را در منطقه تحمل نمي كرد. هسته اي كه توانمندي و پيروزي نمي آورد. البته شيميايي با هسته اي متفاوت است.

مجري: دقايق پاياني برنامه است.

شمخانی: بگذار توضيحي بدهم در باره تاثير جنگ بر توانمندي فعلي ما.

مجري: من خيلي سوال دارم كه از شما بپرسم كه بخشي از آن هم سوال هاي غير جنگي است.

شمخانی: ببين سوم خرداد است و اين امر اوج وحدت ملي است. يك بار با لباس شخصي مي آيم كه صحبت سياسي با عدم ورود جناح هاي سياسي صحبت كنيم. به اين معنا كه صحبت از موضع امنيتي مي كنيم كه وحدت ملي، تفرقه ملي،چه پيامدهاي داخلي و خارجي دارد. چه دندان هايي را در داخل منطقه تيز مي كند؟ و ما چگونه مي توانيم اين دندان هاي تيز را گرد كنيم؟ روي اين بحث مي كنيم.

مجري: يك سوال شخصي بپرسم؟

شمخانی: ساعت 12 است ديگر حال شما هم ....

مجري: شما ممكن است دوباره كانديداي رياست جمهوري شويد؟

شمخانی:ممكن است دوباره كانديداي رياست جمهوري شوم.من مي خواستم ثابت كنم كه نظاميان از صندوق راي بايد بيرون بيايند. خواستم ثابت كنم كه ...

مجري: شما وزير دفاع دولت آقاي خاتمي بوديد.

شمخانی: بله من هم رقيب بودم وقتي كانديدا شدم و هم رفيق.

مجري: چه اعتراضي به مديريت آقاي خاتمي داشتيد كه در مقابل ايشان كانديداي رياست جمهوري شديد و به رقابت پرداختيد؟

شمخانی: ( خنده شمخانی) من گفتم اگر وارد نشويم اوضاع بدي در انتظار ما است.

مجري: مي خواهيد توضيح ندهيد؟

شمخانی: نه، اما رقابت را من توام با دشنام گويي دنبال نكردم بلكه با رفاقت دنبال كردم.و واقعيت اين است كه ....

مجري: البته اين يك جمله شما براي من خيلي خوب بود ....

شمخانی: مگر خاتمي پيامبر است؟ يا معصوم است؟ اشتباه مي كند ديگر.

مجري: ديگراني هم درجنگ بوده اند و حق اظهار نظر در باره جنگ دارند. چون اسم يك نفر را برديد كه در جنگ نبوده من نخواستم اسم ببرم.

شمخانی: براي اين كه من آدرس دقيق اش را مي شناسم.
بازدید از صفحه اول
ارسال به دوستان
نسخه چاپی
ذخیره
عضویت در خبرنامه
نظر شما
پرطرفدار ترین عناوین