آفتابنیوز : آفتاب: دکتر محمد جواد حقشناس عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی و مدیرمسئول روزنامه توقیف شده اعتماد ملی این روزها در کلاسهای درس و دانشگاه به جای دفتر حزب و روزنامه اعتماد ملی، سرگرم کار است.
وی که در دولت هشتم معاون وزارت کشور و سپس معاون وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بود، اکنون مسئول کمیته حقوقی خانه احزاب است. حقشناس در انتخایات 22 خرداد 88 از نزدیکترین مشاوران مهدی کروبی بود.
وی در گفتو گو با خبرگزاری "مهر" در پاسخ به پرسشی مبنیبر اینکه مهمترین دلایل حضور کمنظیر مردم در فعالیتهای انتخاباتی و مشارکت 40 میلیونی در 22 خرداد چه بود، گفت: با توجه به عنصر رقابت در فعالیتهای انتخاباتی، طبیعی است که نامزدهای انتخاباتی علاقمند به انتخابات تلاش بیشتری را برای به صحنه کشاندن رای دهندگان کنند و این موجب میشود حداکثر نیرهای طرفدار را قانع کنند تا پای صندوقهای رای بیایند.
یکی دیگر از دلایلی که به پرشور شدن دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری انجامید این بود که بخش قابل توجهی از مردم به دنبال نوعی تغییر، یا تحول در فضای سیاسی و اجرایی کشور بودند. این موجب شد تعداد قابل توجهی از آرا خاموش که به نوعی در گذشته با تعابیر دیگری به پای صندوق نمیآمدند، در انتخابات شرکت کنند.
حقشناس در مورد تاثیر تبلیغات بر مشارکت مردم در انتخابات، اظهار کرد: تغییرات در نظام تبلیغاتی بهویژه رویکرد صداو سیما در برپایی مناظرههای زنده تلویزیونی که یکی از پر بینندهترین برنامههای تلویزیونی سالهای اخیر نیز شد، به پر شور شدن فضای انتخاباتی که در خیابانها، میادین و ساعات شبانهروز شاهد بودیم، کمک کرد.
عضو حزب اعتماد ملی دربارهی جایگاه شبکههای اجتماعی در مشارکت مردم در انتخابات ریاستجمهوری، گفت: انتخابات پدیدهای است که با افکار عمومی سر و کار دارد و هدف از برگزاری آن این است که تغییر را از مسیر صندوقهای رای دنبال کنیم. طبیعی است با یک جمعیت متکثر و حدود 40 میلیونی که با آن روبرو بودیم و بخش زیادی را هم جوانان و دانشجویان تشکیل میدهند، راه گریزی از تکنولوژیهای نوین نیست.
اما این تاثیر روشهای نوین تبلیغاتی در عموم جامعه به دو بخش سنتی و مدرن تقسیم شد و در بخشهای سنتی، همچون شهرهای کوچک و روستاها شاهد بودیم که تبلغات به صورت حداکثری از طریق تریبونهای نمازجمعه، مساجد و سازمانهای شبه حزبی و ... به شدت پیگیری شد. حال آنکه در بخشهای استفاده از تکنولوژیهای نوین شاهد قطع اساماس، فیلتر شدن گسترده فضای مجازی و پارازیت در امواج ماهوارهای بودیم.
به هر حال شکافی را در این زمینه شاهد بودیم. ارزیابی من این است که جریانی با اعمال این رفتارها در بخشهایی با حذف و پاک کردن صورت مسأله از طریق بستن و فیلتر کردن، مسیر اثرگذاری بر بخشی از جامعه، سعی کردند نتیجه را به نفع خود رقم بزنند.
وی در پاسخ به پرسشی مبنیبر اینکه حضور چهرههای شاخص به عنوان نامزد انتخاباتی تا چه میزان در این انتخابات تاثیر داشت؟، تصریح کرد: رقابت جدی انتخاباتی در حوزه ریاست جمهوری در کشور ما پدیده ایست که 3 یا 4 بار با آن مواجه بودیم. برخلاف انتخاباتهای دور دوم، سوم ، چهارم و هفتم ریاست جمهوری که به نوعی در عرصه انتخابات معلوم بود که چه کسانی انتخاب میشوند، در چند دوره رقابت انتخاباتی کار واقعا رقابتی بود.
دور دوههای دوم و سوم انتخابات ریاست جمهوری که مقام معظم رهبری در آن زمان عهده دار آن بودند، رقیبی برای ایشان نبود. در دور سوم و چهارم انتخابات ریاست جمهوری نیز آقای هاشمی رفسنجانی بدون رقیب جدی در عرصه بودند و دور دوم حضور خاتمی نیز در انتخابات ریاست جمهوری، تقریبا قابل پیشبینی بود.
شاید برای اولین بار در کشور در 2 خرداد سال 76 انتخابات وضعیت رقابتی به خودگرفت و نتیجه هم غیرقابل پیشبینی شد. آن زمان بود که برخلاف تصور سمت و سوی انتخابات به ناطق نوری ختم نشد و عزم مردم برای جلوگیری از تحمیل اراده از سوی بخشی از برگزار کنندگان انتخابات و حوزههای سیاسی، موجب شکلگیری حماسه دوم خرداد شد.
در نهمین انتخابات ریاست جمهوری نیز شاهد این بودیم که برای اولین بار رقابتها به مرحله دوم رفت و پیشبینیها البته این بود که هر کسی در مرحله دوم رقیب هاشمی رفسنجانی شود، پیروز عرصه خواهد بود.
دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز که شاهد آن بودیم دیگر انتخابات رقابتی در کشور شکل گرفت و جناحهای سیاسی در آن سعی کردند تا از تمام ظرفیتهای خود در ان استفاده کنند و با استفاده از تجارب و تکیه بر نقاط ضعف رقیب نتیجه را به نفع خود تغییر دهند.
حقشناس در مورد دو قطبی شدن فضای انتخابات، با بیان اینکه اساسا مهمترین ویژگی دهمین انتخابات ریاست جمهوری دو قطبی شدن آن بود که میتوان آن را هم مثبت و هم منفی ارزیابی کرد، تصریح کرد: مهمترین اقدامی که از سوی احمدینژاد در این انتخابات رخ داد این بود که میخواست عرصه رقابت را به دو قطبی شدن بکشاند چون تحلیل مشاورانش بر این بود که در وضعیت دو قطبی موفق میشوند. بنابراین احمدینژاد تلاش کرد دو قطب را در مبارزات انتخاباتی خود تعریف کند. یک قطب، نماد حمایت از محرومان، اقشار پایین دست، مستضعفان و انقلابیان با موضوعاتی همچون عدالت طلبی و دوری از تفکر اشرافی قرار دارد و در قطب دیگر که به نوعی ضد ارزش محسوب میشد با نوعی اشرافیگری، فاصله گرفتن از ارزش های انقلاب و امام(ره) و تسلیم شده به حوزههای بیگانه و به نوعی وابسته به خارج از کشور جامعه مواجهه است.
این ترسیم دو قطبی بود که احمدینژاد عملا در مناظرههای تلویزیونی خود آن را رهبری کرد و عملا مبنا را بر این سمت پیش برد تا بتواند با ایجاد یک شکاف در طبقات سیاسی، اجتماعی و نخبگان جامعه، کل جریان های سیاسی، فرهنگی، و اجتماعی و نزدیک به اصولگرایان را مجبور کند پشت سر او باشند و راهی هم جز حمایت از وی نداشته باشند.
به نظر من اگر بخواهیم به این دو قطبی شدن انتخابات از منظر کوتاه مدت نگاه کنیم و فقط از موضع رسیدن به نتیجه در حوزه انتخابات، باید گفت در این مسیر بسیار موفق بودند.
وی در ادامه با اشاره به اینکه فضای باز با تکیه بر بحث رقابتی بودن انتخابات و رسیدن به حضور حداکثری، ایجاد شد اما فضای قبل و بعد از انتخابات به هیچ وجه قابل مقایسه نیست، گفت: قبل از برگزاری انتخابات اجازه میدهیم، رسانههای به خوبی فعالیت کنند و فضای مجازی نیز تا حدودی باز است حال آن که پس از انتخابات این فضا کاملا بسته میشود و دچار محدودیت و مضیقه جدی روبرو میشویم. این مسأله و دلایل و هزینههای آن تجربهای قابل مطالعه است.
این استاد دانشگاه درباره نقش و تاثیر شبکههای ماهوارهای در انتخابات ریاستجمهوری دهم، اظهار کرد: نگاه نظام نسبت به بیبیسی در مقایسه با رسانههای فارسی زبان خارج از کشور از ابتدا با دیده شک و تردید و به نوعی از منظر مداخلهجویی بوده است. چرا که در کشور ما یک بدبینی مفرطی نسبت به بیبیسی وجود دارد. این دیدگاه منفی نسبت به بیبیسی، به نوعی از قبل از انقلاب وجود داشته است و عده زیادی باور دارند که در تمامی تحرکات 100 سال اخیر دست انگلیسیها قابل مشاهده است. که اگر فکر کنیم بیبیسی به جای منافع انگلیس دنبال منافع ما است، اشتباه فاحشی کردهایم.
از این منظر وقتی بیبیسی تصمیم گرفت شبکه فارسی تاسیس کند، حساسیت زیادی در کشور بهوجود آمد. ضمن اینکه دیگر عصر دخالت کشورهای بزرگ در قالب رفتارهایی مثل کودتای 28 مرداد یا استفاده از حوزههای نظامی و عوامل اینچنینی به سر آمده و طبیعی است که سعی کنند با دهههای اخیر با استفاده از تکنیکهای جدید امکان تاثیرگذاری را حداکثری کنند.
نظام سیاسی غرب، امریکا، انگلیس و اروپا با آنچه درکشور میگذرد توافقی ندارند و طبیعی است برای رسیدن به وضع مطلوب خودشان از امکاناتی که دارند استفاده کنند. یکی از این امکانات که امروز مورد رضایت جامعه جهانی است استفاده از امواج رادیویی، تلویزیونی و فضای مجازی است.
با نگاهی از موضع انصاف و آسیب شناسی به مسائل رسانهای در کشور، خود ما هم شاهدیم که صدا و سیما برای صدور انقلاب و ارزشهای آن امروز اقدام به طراحی و راهاندازی 10ها شبکه رادیویی و تلویزیونی به زبانهای مختلف کرده است. اما آیا استفاده از این برنامهها به جز از طریق ماهواره برای ایرانیان داخل و خارج ممکن است؟
حالا که استفاده از ماهواره در ایران ممنوع است و امکان استفاده از این شبکهها برای مردم قانونا مهیا نیست، قضاوت کنید ما که معترض به سیاستهای دوگانه دیگر کشورها هستیم در این مورد خودمان پاسخی برای هموطنانمان داریم؟ چگونه میلیاردها تومان از اموال بیتالمال را برای گسترش افکارمان به خارج از مرزها به کار میگیریم اما حتی هموطنان خودمان در داخل کشور را از استفاده از همین تولیدات محروم میکنیم.
چرا برخورداری از شبکههای برون مرزی همچون سحر، جامجم 1و 2، پرستیوی و العالم و دهها شبکه رادیویی و تلویزیونی دیگر برای هموطنان داخلی به دلیل ممنوعیت استفاده از ماهواره یک جرم تلقی میشود. به نظر میرسد با توجه به گستردگی فناوری اطلاعات و آگاهی مردم و رسیدن به راهکارهای غیر قهرآمیز، بهتر است در پیگیری چنین سیاستهای محدودیتآور و غیر موثر تجدیدنظر کنیم.
وی در مورد ارزیابی خود از مناظرههای انتخاباتی، تصریح کرد: همانطور که گفتم برنامه انتخاباتی و هدف احمدینژاد از برگزاری مناظرهها مدیریت فرآیند قطبی شدن انتخابات و تعمیق شکافهای جدی در جامعه بود که در نتیجه آن شکاف جدی بین نخبگان بهوجود آمد. چرا که در این مناظرهها در یک سوی ماجرا، آقایان کروبی، موسوی و محسن رضایی بودند و در سوی دیگر احمدینژاد به عنوان رئیسجمهوری که دوباره نامزد شده و علاوه بر رقابت با این 3تن نامزدهای رقیب، با طرح اسامی بخشی از شخصیتها که دارای موقعیت شاخص در انقلاب بودند، همچون هاشمی رفسنجانی، ناطق نوری و سید محمد خاتمی، آگاهانه و عملا بر این شکاف دامن زد.
در این مناظرهها احمدینژاد سرمایهگذاری جدی برای این موضوع کرد. یعنی یک سوی ماجرا خودش را به عنوان فردی با 4 سال سابقه اداره کشور قرار داد و در سوی دیگر افرادی بودند همچون موسوی با 8 سال نخست وزیری، کروبی و ناطق نوری سالها سابقه اداره مجلس، خاتمی با 8 سال اداره قوه مجریه، هاشمی رفسنجانی با حدود 10 سال اداره مجلس، 8 سال اداره قوه مجریه و ریاست فعلی خبرگان رهبری و مجمع تشخیص مصلحت نظام و محسن رضایی با 8 سال اداره جنگ. عملا احمدینژاد با این اقدام میخواست به مردم بگوید که از نظر او 30 سال اداره کشور به دو دوره 4 ساله و 26 ساله تقسیم میشود.
بر این اساس احمدینژاد سعی زیادی کرد تا بتواند با قطبی کردن انتخابات هم از توان جریان اصولگرا به نفع خودش استفاده کند و هم اینکه طبقات فرودست و متوسط پایین شهری، جوامع شهرهای کوچک و جامعه روستایی را که مخاطبان اصلی رسانههای سنتی مثل صدا و سیما و تریبونهای نماز جمعه و متصل به تشکیلاتی همچون کمیته امداد و بهزیستی و شبکههای شبه حزبی و شبه سیاسی بودند را بسیج حداکثری کند و انگیزههای لازم را به آنان بدهد تا در یک انتخابات سرنوشتساز و به نوعی نماد تقابل اشرافیگری با سادهزیستی به نتیجه دلخواه خود برسد.
البته به نظر من مناظرهها در کنار تهییجی که باعث بالا رفتن مشارکت شد، قطعا در التهاب فضا هم تاثیرگذار بود.
حققشناس افزود: به نظر میرسد مقامات مسئول این اعتراضات را قبلا پیشبینی کرده بودند چرا که برای اولین بار در کشور مشاهده میکنیم که شب انتخابات خیابانهای منتهی به وزارت کشور در تهران محصور میشود و نوعی فضای امنیتی که احتمال عدم باور اجتماعی و پذیرش انتخابات را در پی دارد، ایجاد میشود.
شاید آنچه در برخورد با این اعتراضات قابل پیشبینی برای نیروهای کنترل کننده نبود، حجم بالای اعتراضات بود که این نیز ناشی از ناکارآمدی مجموعه مجریان و سیستم نظارتی است که به گونهای عمل کردند که نتیجه اعلامی با باور عمومی مردم همخوانی نداشت و موجب بروز اعتراضات شد و به باور عمومی در زمینه صحت کار لطمه زد.
از سوی دیگر شاهدیم که تغییرات وسیعی قبل از برگزاری انتخابات در وزارت کشور رخ میدهد حال آنکه در گذشته 6 ماه مانده به برگزاری انتخابات هیچ پست سیاسی در وزارت کشور دچار تغییر و تحول نمیشد. حتی حکم بخشداران و فرمانداران نیز برای جلوگیری از بروز شائبه در انتخابات تغییر نمیکرد.
اما در دولت نهم میبینیم که 6 ماه مانده به انتخابات وزیر کشور، مصطفی پورمحمدی بدون هیچ دلیلی عوض میشود، 4 رئیس ستاد انتخابات در دولت نهم در وزارت کشور جابهجا میشوند و انگاه که محصولی به عنوان سرپرست وزارت کشور به جای پورمحمدی مینشیند، بیش از 150 حکم فرمانداری جدید برای افراد صادر میشود و کامران دانشجو، استاندار وقت تهران که در جهتگیریهای جناحی کاملا دیدگاههای مشخصی دارد به عنوان معاون سیاسی و ستاد انتخابات، منصوب میشود. این تغییرات پیدر پی و انبوه قطعا برای سیستمی که میخواهد مجری رویدادی چون رقابت سیاسی باشد، منطقا صحیح نیست و این موضوع هم در هر صورت به شائبهها دامن میزد.
خوب، این رفتارها حتی اگر با انگیزه درست هم باشد، سوال و ابهام ایجاد میکند. حداقل نشان میدهد که دولت حتی هیچگونه ملاحظهای برای دوری از عرصه تهمت به عنوان دستور شرعی، اخلاقی و پیروی از نظرات معصومین علیهم السلام ندارد. ضمن اینکه متاسفانه تعداد زیادی از 12 عضو شورای نگهبان، از حمایت علنی از یکی از رقبا دریغ نمیکنند و موضع داوری و بیطرفی را در نزد اذهان عمومی تخریب میکنند. اینها فارغ از اینکه برنده چه کسی باشد، به اعتماد عمومی مردم لطمه میزند.
مسئولیت 3 عضو شورای نگهبان در مقامات اجرایی و دولتی علیرغم تاکید مجلس هفتم بر انتخاب یکی از کرسیهای شورای نگهبان و یا دولت، و اصرار آنان بر ماندن در هر دو مسئولیت، موجب میشود که همه اینها علامتهای بزرگی را در ذهن نامزدهای انتخاباتی و مردم به عنوان طرفدارانشان ایجاد کند.
در اعلام نتایج انتخابات نیز شاهدیم که برای اولین بار به جای اینکه فرمانداران نتیجه را اعلام کنند مستقیم به ستاد وزارت کشور نتیجه اعلام میشود و رئیس ستاد انتخابات وزارت کشور نیز این نتیجه را به صورت حجمی اعلام میکند و این ابهاماتی در اذهان عمومی را به دنبال دارد.
وی در پاسخ به پرسشی در مورد دلایل اصلی استمرار فضای ملتهب پس از انتخابات، گفت: وقتی در مناظرههای تلویزیونی نام افرادی که بیان اسم آنها شرعا و قانونا موضوعیت ندارد به میان میآید و به آن افراد هم اجازه داد نمیشود تا از همین تریبون از خودشان دفاع کنند و از سوی صداو سیما به صورت تبعیض آمیز و دور از عدالت با آنان برخورد میشود، معلوم است که فضا ملتهب میشود.
قطع دسترسی مردم به شبکههای اطلاعاتی و شناسنامه دار داخلی نیز از دیگر عواملی بود که به تشویش اذهان عمومی دامن زد و مردم را به سوی رسانههای بیگانه متمایل کرد. واقعیت این است که متاسفانه در وقایع پس از انتخابات برخی مسئولان به جای اینکه به اداره بحران توجه کنند، عملا دانسته یا نادانسته به گسترش بحران کمک کردند.
عضو حزب اعتماد ملی در ادامه اظهار کرد: یکی از اشتباهات طرف پیروز برگزاری تجمع میدان ولی عصر بود و آن جمله معروف "خس و خاشاک" که موجب جریحهدار شدن احساسات تعداد قابل توجهی از افکارعمومی شد. درست است که این موضوع بعدا توسط احمدینژاد تصحیح شد که منظور عموم معترضان نبودند، اما به نظر میرسد اخلاق برد هم در این زمینه رعایت نشد.
کسانی که به انتخابات اعتراض داشتند، اگر از روشهای قانونی و مسالمتجویانهتر استفاده میکردند شاید اینقدر هزینه به کشور تحمیل نمیشد.
این موضوع از یک سو و بیتجربگی مجموعهای که در وزارت کشور عهده دار امور بودند از سوی دیگر مشکلات جدی را پیش آورد و به جای کنترل بحران به صورت ناخواسته فضا را به سمت و سویی بردند که خوراک خبری برای رسانههای بیگانه شد. رسانههای بیگانه نیز بدشان نمیآید که به جای آب ریختن به آتش درون کشور بنزین به آن بپاشند.
در این ارتباط دولت نیز بهتر بود مجوزی برای برگزاری یک راهپیمایی محدود و قانونی را به معترضان میداد، تا با راهپیماییهای نامحدود و بدون مجوز روبرو نشود.
وی دربارهی پیشنهاد آشتی مطرح شده در جریان حوادث بعداز انتخابات، گفت: مهمترین موضوع در کشور، حفظ منافع ملی و امنیت و اقتدار سیاسی نظام و جایگاه آن در عرصه داخلی است، که این مهم به عهده تمامی بزرگان در کشور است. جامعه نیز انتظار دارد که بزرگان با تاکید بر اشتراکات، توجه حداقلی به خواستهای گروهی و شخصی و توجه حداکثری به منافع ملی و گذشتن از برخی حقوق خود فضای امنیت و ثبات را در کشور ایجاد کنند.
حقشناس در مورد میزان توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری درباره انتخابات و کاندیداها و حوادث پس از انتخابات، گفت: در کشوری با ویژگیهای جمهوری و اسلامی نیازمند یک بخش هستیم که بتواند به عنوان تمام کننده نقاط اختلاف و فصلالخطاب دعواها میان جناحهای سیاسی عمل کند، در این حوزه در بخشهایی که قانون سکوت کرده نیز راهکار داریم. نگاهها و دیدگاههایی که توسط رهبر انقلاب اعلام میشوند میتوانند اصلیترین عنصر تعیینکننده باشد.
عضو حزب اعتماد ملی با بیان اینکه احزاب به نوعی در یک فضا که رئیس جمهور اعلام میکند به حزب هیچ وابستگی ندارد، قرار گرفتهاند، تصریح کرد: در این میان در اظهارنظری عجیب میگویند احزاب حق دخالت در امور دولت و کشور را ندارند، حال آنکه وظیفه ذاتی احزاب اظهار نظر جدی و نقد کار دولت است.
با توجه به نظام حزبی تقنین شده در قانون اساسی که از افتخارات جمهوری اسلامی است، به نظر میرسد کشور در این زمینه نیازمند تغییر جدی در باورهای دولت در زمینه تحزب است و از طرف دیگر احزاب فعال نیز باید به قدر مشترک مناسبی برای تسهیل و تاثیرگذاری بیشتر در جامعه برسند.
وی در پاسخ به پرسشی مبنیبر اینکه آیا حذف اصلاحطلبان کلید خورده است، گفت: خیر، این اصلا شدنی نیست. چرا که اصلاحطلبی بخش جدی از هویت نظام سیاسی ماست و ریشه در تاریخ 100 سال اخیر دارد.
براساس این تفکر نخبگان و بخشی از جامعه که به دنبال تحول وضعیت موجود به سمت وضعیت مطلوب هستند و با محورهای تغییر از طریق خشونت و حرکت های براندازانه یا انقلابی، همراهی نمیکنند، از طریق تاثیرگذاری در افکار عمومی و توجه به آرا عمومی و ارزشهایی که در جامعه شناخته شده و با هزینه کم به دنبال اثرگذاری هستند.
طبیعتا با توجه به آگاهیها و دانشی که در جامعه وجود دارد حذف اصلاحطلبان غیر ممکن است.