ایده گریختن پسری نوجوان از جنوبِ جنگزده و سردرآوردنش از شمال، ایدهای بود که در دوران جنگِ هشتسالهی عراق علیه ایران به ذهن سوسن تسلیمی رسید. او این ایده را با بهرام بیضایی در میان گذاشت و در پاسخ به این که «حتما توقیف خواهد شد!» پافشاری کرد که چنین نمیشود. سوسن تسلیمی عقیده داشت آنچه بر مبنای این ایده ساخته خواهد شد در مورد عشق و صلح است. در مورد این که کسانی بی آن که زبان یکدیگر را متوجه شوند با هم ارتباط برقرار کنند؛ ارتباطی ورای کلام.
«باشو، غریبه کوچک»، اما توقیف شد و آنطور که بهرام بیضایی میگوید، او نمیتواند این اثر را به یاد آورد جز با آنچه بر سر اثرش آمد. نیت او و آنچه میخواست با «باشو...» بگوید و گفت، این روزها برای همه قابل تشخیص است و بیضایی نمیداند چرا چنین نیتی چنان جهنمی پیش پای سازندگان اثر پدید آورد. بیضایی پدیدآورندگان این جهنم را پیش پای سازندگان «باشو...»، با زهرخند تحسین میکند. سازندگان «باشو...» عاشقانه و از سر حسن نیت برای ادای احترام به آوارگان جنگ دست به کار شدند، اما در برابر آن عشق توام با حسن نیت چنان دوزخی سربرآورد که «باشو...» را چهار سال و نیم در محاق توقیف فرو برد.
بهرام بیضایی هنوز هم به یاد دارد که اگر رضا براهنی را تصادفا در خیابان نمیدید، اگر براهنی تصادفا از کتابِ تازه از توقیف بیرون آمدهاش نمیگفت و اگر تصادفا از بیضایی نمیپرسید که این روزها چه میکند؟ اگر بیضایی تصادفا از توقیف سه اثری نمیگفت که پس از انقلاب ساخته بود و اگر براهنی تصادفا کنجکاو نمیشد و از کسی که کتاب خودش را از توقیف بیرون آورده بود نمیخواست که پادرمیانی کند، «باشو.» پس از چهار سال و نیم از توقیف بیرون نمیآمد. فیلمی که اگر به موقع خودش نشان داده میشد شاید زندگی خیلیها تغییر میکرد و شاید زندگی خیلیها بدتر از آنچه بود نمیشد.
باشو فیلمی درباره جنگ است، اما فیلمی جنگی نیست. بهرام بیضایی صحنههای جنگ را طی مقدمه کوتاه فیلم با چند برش کوتاه و بسیار سریع از انفجار بمبها و توپها و خمپارهها نشان میدهد. نیمه اول فیلم، مربوط به بمباران محل سکونت باشو در جنوب، مرگ خانواده او، فرارش با کامیون از دل آتش جنگ و رسیدن به شمال آرام و سرسبز است. در نیمه دوم که بخش اصلی فیلم را تشکیل میدهد، دیگر خبری از جنگ نیست و تنها با فلاشبک زدنهای ذهنی باشوسنت که به گذشته و لحظه بمباران خانه آنها و مرگ اعضای خانوادهاش ارجاع داده میشود.
«باشو، غریبه کوچک» چند ماه پس از پایان جنگ و در حاشیه هفتمین جشنواره فیلم فجر (بهمن ۶۷) بود که به نمایش درآمد و یک سال بعد، در فصل مرده نمایش فیلمها، در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۶۸ روی پرده رفت. با این وجود فروش فیلم قابل قبول بود. تا انتهای سال ۱۳۶۸، ۵۰۰ هزار قطعه بلیت برای این فیلم فروخته شده بود و در سال ۱۳۶۹، ۲۷۳ هزار مخاطب دیگر به این آمار اضافه شد. (به نقل از وبسایت معاونت توسعه فناوری و مطالعات سینمایی سازمان سینمایی کشور). بررسی واکنشهای نویسندگان سینمایی به «باشو...» نیز نشان میدهد که منتقدان بهسرعت متوجه جایگاه ویژه این فیلم شدند. در نظرسنجی ماهنامه فیلم برای انتخاب بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران، «باشو...» بهجز اولین دوره (که پیش از اکران فیلم برگزار شد) همواره در جمع ده فیلم محبوب منتقدان تاریخ سینمای ایران قرار گرفته است: رتبه ششم در دومین دوره نظرسنجی (سال ۱۳۷۸)، رتبه دوم در سومین دوره (۱۳۸۸) و رتبه سوم در چهارمین دوره (۱۳۹۸).
«باشو، غریبه کوچک» ساخته بهرام بیضایی، ۴۰ سال پس از ساخت و از سر گذراندن فراز و فرودهای بسیار، شامگاه گذشته بار دیگر از یک جشنواره بینالمللی جایزه گرفت و این بار نسخه ترمیم شده آن در بخش کلاسیکهای جشنواره معتبر ونیز جایزه بهترین فیلم را به خانه برد.