دیاکو عزیزی- در آبانماه ۱۳۰۴، با پایان حکومت قاجار، فصل تازهای از تاریخ ایران آغاز شد؛ فصلی که با تمرکز قدرت، اصلاحات ظاهری و تلاش برای نوسازی همراه بود. قاجاریه در قرن نوزدهم نتوانست خود را با موج نوسازی جهانی همگام کند. ضعف ساختار سیاسی، نفوذ بیگانگان، فقر گسترده و بیثباتی داخلی، ایران را به کشوری فرسوده و وابسته تبدیل کرده بود. با این حال، همان دوران، نقطه آغاز بیداری ایرانیان نیز بود؛ از اصلاحات امیرکبیر تا انقلاب مشروطه، از مطبوعات نوپا تا مدرسههای جدید، همه نشان از میل جامعه به تغییر و پیشرفت داشت.
با روی کار آمدن پهلوی، کشور وارد مرحلهای از تمرکز اداری و توسعه زیرساختی شد. راهآهن، آموزش نوین، ارتش و گسترش شهرنشینی از نتایج این دوره بود. اما توسعه در فضایی بسته، از بالا به پایین و با اتکا به درآمد نفت شکل گرفت. فاصله میان دولت و مردم افزایش یافت، آزادیهای سیاسی محدود شد و وابستگی اقتصادی به غرب، نوسازی را شکننده ساخت.
انقلاب ۱۳۵۷، پاسخی به همین نارضایتیها بود. مردم به دنبال استقلال، عدالت و مشارکت بیشتر بودند. نظام جمهوری اسلامی با شعار اتکا به مردم و ارزشهای فرهنگی و دینی پا گرفت و در چهار دهه گذشته با مجموعهای از چالشها و دستاوردها روبهرو بوده است. از جنگ تحمیلی تا تحریمهای گسترده، از جهشهای علمی تا مشکلات مزمن اقتصادی، از پیشرفت در آموزش عالی تا مهاجرت گسترده نخبگان، ایران امروز ترکیبی از دستاورد و دغدغه است.
در این صد سال، جامعه ایرانی دگرگون شده است. جمعیت کشور چند برابر شده، سطح سواد و آگاهی بهطور چشمگیری افزایش یافته و نسل جوانی شکل گرفته که پرسشگر، تحصیلکرده و جهانینگر است. در عین حال، فشارهای اقتصادی، فاصله طبقاتی، ناکارآمدی مدیریتی و فرسایش اعتماد اجتماعی از چالشهای مهم پیش روی ایراناند.
اکنون، در آستانه قرن جدید، ایران بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازنگری در مسیر خود است. نه بازگشت به گذشته و نه غرق شدن در تقلید از دیگران، راهحل مشکلات امروز نیست. کشور برای عبور از تکرار تاریخی، به تصمیمهای شجاعانه، اصلاحات ساختاری، و گفتوگوی واقعی میان مردم و حاکمیت نیاز دارد.
آینده ایران در تداوم همین تجربه صدساله نهفته است: کشوری با ظرفیتهای عظیم طبیعی و انسانی، اما گرفتار در تناقض میان آرمان و عمل. اگر این شکاف با عقلانیت، شفافیت و مشارکت پر شود، میتوان امید داشت که قرن جدید، قرن بازتعریف ایران در جهان باشد؛ ایرانی متوازن، مستقل، پیشرفته و در عین حال واقعبین و مردممحور.
در نهایت، صد سال پس از پایان قاجار، ایران هنوز در مسیر ساختن خویش است؛ ملتی که از آزمونهای سخت عبور کرده، اما هنوز در جستوجوی الگویی پایدار برای توسعه و عدالت است — الگویی که تنها با اتکا به خرد جمعی، اعتماد اجتماعی و آیندهنگری ممکن خواهد شد.