ما در رستوران نایب در مرکز تهران برای نهار رفتیم و پس از آن قرار ملاقات با مهدی هاشمی، فرزند یکی از کاندیداها و مسئول فعالیت های انتخاباتی او داشتیم. به نظر می رسید که او بیش از پاسخ به سوالات ما، علاقه مند به پیش بینی آنها باشد.
ما درباره موضوعات بسیاری از اهداف هسته ای ایران تا حقوق زنان صحبت کردیم و او تقریبا در همه موارد به این موضوع رجوع می کرد که «کاندیدا های شما کمتر از ما بودند » و سپس به سلاح های شیمیایی امریکا و استفاده از آن در عراق اشاره کرد که منجر به کشته شدن ده هزار نفر شد.
رفسنجانی جوان هم چنین آزاد کردن سرمایه های ایران را که ربع قرن است در امریکا بلوکه شده اند، نخستین گام درست امریکا در عادی سازی روابط با ایران دانست. او هم چنین وضعیت آزادی مطبوعات و حقوق بشر را در هر دو کشور امریکا و ایران یکسان می دانست.
من گفتم که مایل به ملاقات عباس عبدی، یکی از مخالفین زندانی که به نظر سنجی از ایرانیان در مورد روابط با امریکا پرداخته بود، هستم ولی شنیدم که به علت وضعیت نامشخص اکبر گنجی او حاضر به گفتگو نیست. اواخر همان روز، به دیدن یکی از ستادهای انتخاباتی هاشمی در منطقه الهیه رفتیم در آنجا سر زن پست ما نشسته بودند که برای گفتگو با ما ابراز تمایل کردند ولی علاقه ای به صحبت درباره انتخابات نداشتند و حتی قصد رای دادن هم نداشتند. این کار را از نظر آنها شرم آور بود. آنها کوچکترین امیدی به نتیجه انتخابات نداشتند و دلیل آن هم عدم تحقق وعده های خاتمی بود.
یکی دیگر از افرادی که آنجا بود به ما گفت که این کشور هنوز هم سوگوار جنگ با عراق است. اوگفت: ما یک نسل کامل از مردم خود را از دست دادیم و یک میلیون نفر کشته شدند. اگر می خواهید درک درستی از کشور ما داشته نمی توانید از آنها غلفت کنید.
صبح روز یک شنبه به بازار تهران رفتیم که کاملا شلوغ و پر سر و صدا بود. این مرکز در طول تاریخ همواره مرکز قدرتمند اقتصادی ایران بوده است. در سفر پیشین من به عراق آثار تحریم های امریکا کاملا در آن کشور مشهود بود ولی در مورد ایران به هیچ وجه اینطور نیست.
ایران کشور ثروتمندی است و تحریم های امریکا مانع از ورود کالاهای جهانی یا حتی امریکایی به این کشور نشده است. تنها می توانم بگویم که حتی الکل هم به راحتی در ایران یافت می شود و طعم آن هم کاملا مشابه به همان چیزی است که در امریکا وجود دارد!