در سالهای اخیر، شکلگیری و گسترش ساترا به عنوان نهاد ناظر بر محتوای شبکه نمایش خانگی یکی از مهمترین چالشها در ساختار سیاستگذاری رسانهای ایران بوده است. این نهاد که از دل صداوسیما برخاسته، با تکیه بر تفسیری گسترده از انحصار رسانهای تلاش کرده دامنه اختیار خود را از پخش تلویزیونی به فضای مجازی و پلتفرمهای خصوصی تسری دهد. از همان ابتدا، اما مشروعیت قانونی آن محل مناقشه بود؛ موضوعی که بعدها در مسیرهای قضایی نیز آشکار شد و صداوسیما را واداشت از ابزارهایی، چون استفساریهها، مصوبات فرهنگی و حتی قوانین بودجه برای تثبیت جایگاه ساترا بهره بگیرد. نتیجه این روند، شکلگیری نهادی بود که به جای گفتوگو و تدوین قواعد شفاف، رویکردی سختگیرانه، دستوری و مبتنی بر محدودسازی را در پیش گرفت.
دری که همچنان بر یک پاشنه میچرخد
در حالی که چند روز بیشتر از خبر توقیف اکران آنلاین «پیرپسرِ» اکتای براهنی توسط ساترا نمیگذرد، این بار شاهد ماجرایی تازه از سوی بازوی نظارتی صداوسیما هستیم. ماجراهای توقیف، سانسور و تعطیلی یک سریال در پرونده ساترا کم نبودهاند؛ از توقیف سریال «شبکه مخفی زنان» تا «غربت» و بعدتر «تاسیان» گرفته تا نقطه عطف این سیاست سختگیرانه، یعنی سریال «سووشون». این اثر به دلیل ادعای تخلف و عدم اعمال اصلاحات مدنظر ساترا، نه تنها با توقف پخش مواجه شد بلکه دامنه پلتفرم منتشرکننده آن نیز مسدود گشت؛ اقدامی که نشان داد در غیاب چارچوب دقیق حقوقی، ساترا آماده است از مسیرهای قضایی برای اعمال اراده خود استفاده کند. این تجربه نه تنها نشانگر ضعف در سازوکار گفتوگو با تولیدکنندگان بود، بلکه تصویری از نوع نگاه قدرتمحور ساترا به عرصه هنر و فرهنگ ارائه داد؛ نگاهی که تولیدکننده را نه «شریک»، که «تابع» میبیند.
تازهترین نمونه این رویکرد، ماجرای سریال «بامداد خمار» است. این سریال از ۲۸ مهر همراه با حاشیههایی منتشر شد که رفتهرفته شکل جدیتری یافت. ساترا در گام نخست، دستور به حذف نام نرگس آبیار (کارگردان) و محمدحسین قاسمی (تهیهکننده) از تبلیغات محیطی داد و سپس این الزام به تیتراژ سریال نیز تسری یافت. اما بحران به همینجا ختم نشد و در اقدامی بیسابقه، براساس نامه رسمی این نهاد، نام حسین کیانی، نویسنده اثر نیز از قسمت چهارم (۱۲ آبان) حذف شد؛ در حالی که نام او در سه قسمت نخست درج شده بود. این در حالی است که حسین کیانی نویسنده این اثر، در سریال «بامداد خمار» بازی هم میکند و نام او به عنوان بازیگر در تیتراژ هست، اما به عنوان نویسنده، نه. همین موضوع، سیاست یک بام و دو هوای ساترا را بیشازپیش نشان میدهد. حذف نام نویسنده از تیتراژ اثر موجب تقویت این گمان میشود که مداخله ساترا از سطح کنترل محتوایی فراتر رفته و به نقض مستقیم حقوق معنوی خالق اثر رسیده است؛ حقی که حتی در قوانین ایران و نیز در کنوانسیونهای بینالمللی حوزه حقوق مؤلف، غیرقابل واگذاری و حذف شناخته میشود.
اسناد منتشرشده نشان میدهد شرایط اولیه ساترا برای صدور مجوز شامل حذف نام کارگردان و تهیهکننده از بیلبوردها، عدم اعلام تاریخ دقیق پخش و درج برجسته محدودیت سنی +۱۵ بوده است. اما الزام اخیر به حذف نام نویسنده نشاندهنده عبور از مرز نظارت و ورود به حوزهای است که مستقیماً هویت اثر و خالق آن را هدف قرار میدهد. از این منظر، ماجرا دیگر اختلافی صنفی نیست؛ بلکه پرسشی حقوقی و فرهنگی درباره جایگاه خلق هنری و مرزهای قدرت نهاد نظارتی است.
در واکنش به این اقدام، محمدحسین قاسمی پیشتر این رفتار را تلاشی برای «بیهویتسازی هنر» دانسته و هشدار داده بود که حذف نام خالق، «پاککردن حافظه فرهنگی» است؛ نه نظارت و نه صیانت. او پیامد چنین مسیری را انزوای هنرمندان و مهاجرت آنان دانست؛ پدیدهای که نشانههای آن را میتوان در زیست فرهنگی سالهای اخیر مشاهده کرد. در مقابل، پلتفرم پخشکننده سریال ادعاهای قاسمی درباره همکاری رسمی را رد کرده و تأکید کرده تمامی اقداماتش مطابق الزامات ساترا انجام شده است.
حذف نام کارگردان و تهیهکننده در تجربه رسانهای ایران سابقه ندارد؛ و حالا حذف نام نویسنده ــ که اساس هویت ادبی و خلاقانه اثر است ــ اقدامی کمسابقه و حساس است. این پرسش اکنون جدیتر از همیشه مطرح است: آیا نهاد نظارتی میتواند نام خالق اثر را حذف کند؟
امروز در شرایطی که تلویزیون خود را با کمبود محتوای جذاب و مخاطب روبهرو میبیند، عقلانیت اقتضا میکند به جای تشدید محدودیتها، مسیر تعامل با سازندگان محتوا باز شود؛ چه بسا نزدیکتر شدن رسانهی به اصطلاح «ملی» به جریان تولید مستقل بتواند به بازسازی رابطه فرسودهی دو سوی این میدان کمک کند و اعتماد از دست رفته را تا حدی بازگرداند.