آفتابنیوز : آفتاب: نام اسدالله عسگراولادی این روزها خیلی سر زبانهاست. انتشار فهرست میلیاردرهای ایرانی باور برخی نامها را دشوار کرد اما هیچکس نبود که درمورد داراییهای حاج اسدالله عسگراولادی شک به دل خود راه دهد.
عسگراولادی که سابقهای طولانی درعضویت در اتاق بازرگانی تهران دارد، برخلاف برخی دوستانش از این که میلیاردر خطابش کنند، نه ناراحت میشود و نه تکذیب میکند.
در مورد اسدالله عسگراولادی داستانهای زیادی شنیدهایم. مردی که میگویند پولش از پارو بالا میرود. مردی که سلطان خشکبار است. مردی که ثروت رویایی دارد و از این دست داستانها که برای شما زیاد میگویند. این اسدالله عسگراولادی میلیاردر کیست؟ من متولد ۱۳۱۴ در تهران هستم. برادر حاجحبیبالله که او یکی از مشاهیر عرصه سیاست است و من از مشاهیر عرصه اقتصاد. او عضو حزب مؤتلفه اسلامیاست و من عضو اتاق بازرگانی تهران.
او همه فعالیتهایش را در سیاست متمرکز کرده و من در اقتصاد. بیش از ۵۵ سال است که کار بازرگانی و تجارت میکنم. آدم این روزها نیستم که کارم حساب و کتاب نداشته باشد. قدیمیهم فکر نمیکنم که فکر کنید توی دفترش چرتکه دارد و هنوز با مرکب نامه مینویسد. خودم را همیشه بهروز نگه میدارم و هرگز از تحولات جهانی عقب نمیمانم. پول هم دارم. دارایی هم دارم. میلیاردر هم هستم. حواسم به اخبار است و هرچه را که بتوانم میشنوم و میخوانم. خلاصه چیزی از شماها کم ندارم.
نمیدانم شما چند سال داریداما همین قدر بدانید که نخستین شرکت من متولد ۱۳۳۶ است. اولین شرکت تجاری من که هنوز «شرکت صادراتی حساس» نام دارد را در سال ۱۳۳۶ تاسیس کردم . این پیرمرد از ابتدا تاکنون کارش صادرات محصولات کشاورزی و خشکبار بوده است. با این پیرمرد کشمش صادر کردهام، پسته به خارجیها فروختهام، زیره به اروپا و آسیا وآمریکا بردهام وبرای کشورم ارزآفرینی کردهام.
افتخارم این است که هرگز چیزی وارد نکردهام و در تمام سالهای گذشته صادر کننده باقی ماندهام. یکی ازهمین روزنامهها به من لقب «حاجی ترانسفر» داده که این لقب به خاطر توجه ویژه من به صادرات به من داده شده اما من از آنها خواستم دیگر از این لقب استفاده نکنند. گفتم من حاج اسدالله عسگراولادی هستم و هیچ اسم دیگری را دوست ندارم. من اهل تهران هستم و به قول بعضیها بچه کف بازارم. کودکیهای من در چهار راه سیروس و در کوچهای حمام گلشن گذشته است.
بچه کف بازار هستم و از سال ۱۳۱۴ که به دنیا آمدم به یاد ندارم که از کسی کمک گرفته باشم. از سال ۱۳۳۶ که شرکت حساس را دایر کردم تا حالا کار صادرات کردهام.
پیش از انقلاب برخی سرمایهداران وجود داشتند که به دلیل نزدیکی به دربار به ثروت و سرمایه رسیدند. شما را هم متهم میکنند که به دلیل فعالیتهای سیاسی و نزدیکی به حاکمیت ثروتمند شدهاید.
کسی که ازسال ۱۳۳۶ دارد کار اقتصادی میکند و کارش تا حال ادامه پیدا کرده نمیتواند آدم بیلیاقتی باشد. حتما استعداد اینکار را داشته و حتما تلاش زیادی کرده بنابراین شما به این آدم نباید لقب رانتخوار بدهی و بخواهی گذشتهاش را و تلاشهایش را زیر سوال ببری.
من چنین جسارتی نکردم حاجآقا.
شمارا نمیگویم. اتفاقا سوال خوبی پرسیدی. من سابقه کار سیاسی دارم. زیاد هم دارم اما شما یک نمونه پیدا نمیکنید که از این سابقه سوءاستفاده شده باشد. من از بانکها وام نمیگیرم. صادرکنندهام تا واردکننده و در تمام ۳۰ سال گذشته حتی یک پست دولتی نداشتهام. من فکر و دغدغه سیاسی دارم اما کار سیاسی نمیکنم و مهمتر اینکه هرگز از رابطههای سیاسیام استفاده و سوءاستفاده نمیکنم.
برادرم حاجحبیبالله عسگراولادی سیاسی است اما من همیشه از ورود به سیاست بدم میآمد. پیش از انقلاب خیلی بیشتر کار سیاسی میکردم اما بعد ازانقلاب کلا این کار را رها کردم. در تمام سالهای گذشته هیچ پست و سمت دولتی نداشتهام به جز این که مدت کوتاهی مشاور شهید رجایی بودم و البته از ابتدای انقلاب هم در اتاق بازرگانی حضور دارم. میدانید که اتاق بازرگانی یک تشکل است و نه یک شرکت سهامیکه کار اقتصادی بکند.
خلاصه میخواهم این را بگویم که با همه بزرگان عرصه سیاست رفاقت دارم اما نه آنها را وارد کار خودم میکنم نه اجازه میدهم آنها وارد کار من شوند. اتفاقا در اتاق بازرگانی همیشه التماس دعای ما این است که سیاست به اقتصاد مجال نفس کشیدن بدهد.
شما و برادرتان حاج حبیبالله دو روی متفاوت هستید. چطور شد که تولید ثروت برای شما ارزش شناخته شد اما برای ایشان نه. فرق ما این است که او به سیاست علاقه دارد ومن به تجارت. موضوع ارزش هم نیست که بگویید برادرم برای تولید ثروت ارزش قائل نیست. ایشان هم برای تولید ثروت اعتبار قائل است اما اولویتش کارسیاسی است. البته برادرم کار اقتصادی نمیکند و به اشتباه میگویند او امپراتوراست. امپراتور من هستم و برادرم کار اقتصادی نمیکند.
اما شایع است که ایشان هم کار تجاری میکند. شایع است و من هم شنیدهام اما برادرم کار اقتصادی نمیکند. این حرفها را اول انقلاب همین چپها مطرح کردند و شایعهسازی کردند. برادرم نزدیکیهای انقلاب شرکتی داشت که در زمینه کارهای کشاورزی فعالیت میکرد اما بعد از انقلاب هیچ شرکتی ندارد و اصولا فرصت کار اقتصادی ندارد.
چطور شد که شما وارد کار تجارت شدید؟ علاقهاش در من وجود داشت و زمینه هم داشتم. مثلا از این که آزاد هستم و خودم را محدود به کار دولتی و کارمندی نکردهام فوقالعاده خوشحالم. از بچگی هم هیچگاه آرزو نداشتم که وارد دولت بشوم و حقوقبگیر دست و پا بسته باشم. به همه توصیه میکنم آرزوی کارمندی دولت را از ذهن خود بیرون کنند. چون هم دولت کارهایش محدود است و هم اینکه دارد خودش را کوچک میکند. یعنی چه جوان کار وتولید را تعطیل کند و برود کارمند دولت شود؟ من این کار را نکردم و فکر میکنم ضرر نکردهام. ازاین که نانم به فکر و تلاش خودم وابسته است خوشحالم و از این که آزادم خیلی خوشحالتر هستم.
آقای عسگراولادی نام شما در فهرست میلیاردرهای ایرانی منتشر شده است… . همین شماها هستید که این حاشیهها را به وجود میآورید. ما که نمیگوییم بنویسد صبح بیدار میشویم میبینیم نام ما را به عنوان میلیاردر گذاشتهاید توی روزنامهها.
خود همین موضوع هم بحث است. مگر شما واقعا میلیاردر نیستید؟
ببینید این بحث میلیاردر بودن همیشه در کشور ما به عنوان یک نقطه ضعف مطرح شده در حالی که در کشورهای دیگر این طوری نیست و طرف به این که میلیاردر باشد افتخار میکند. من به این که میلیاردر هستم افتخار میکنم به این دلیل که ذرهای از داراییهایم را با رانتو کار خلاف به دست نیاوردهام. حتی از گرفتن وام بانکی هم پرهیز میکنم و گفتم که حتی کار واردات هم نمیکنم. نه این که کار واردات را بد بدانم. نه بد نمیدانم اما من با خودم عهد کردهام کار صادرات بکنم.
وقتی میگویند حاج اسدالله عسگراولادی همان که صادرکننده نمونه است خوشحال میشوم و احساس غرور میکنم. این که بدنیست و من فکر نمیکنم آدمهای منصف از این که آدمی مثل من کالاهای کشورش را به دیگر کشورها صادر کند ناراحت شوند یا بدشان بیاید.
این که میبینید بعضیها در مورد ما افسانهسرایی میکنند ناشی از کارهای سیاسی است و واقعیت ندارد. در مورد برادرم میگویند او سلطان است و پدر بازار را درآورده و از سلاطین بازار است و هزاران میلیارد ثروت دارد و از این حرفها ولی میبینم من را با او اشتباه گرفتهاند.
البته من هم سلطان میلیاردرهای ایران نیستم. من درحد خودم کار اقتصادی میکنم و بارها گفتهام که کاسب جزء هستم. از من بزرگتر زیاد هستند و دارایی من در مقابل خیلیها مثل ارزن در برابر یک تپه است. زمینه افسانهسرایی در مورد داراییهای افراد را سیاسیون به وجود میآورند.
البته این حرفها مهم نیست و اهمیت ندارد که چه میگویند اما گفتن این حرفها از روی دشمنی خوب نیست اما اگر به عنوان پیروزی بگویند مثل مدالی میماند که به قهرمانان میدهند.
چه کسی گفته تولید ثروت بد است؟ چه کسی میگوید ثروت داشتن کراهت دارد؟ همه میگویند مراقب باشید پولی که به دست میآورید از راه نادرست نباشد و گرنه همه بزرگان توصیه میکنند که کار کنید و ثروت مشروع به دست آورید. در اسلام هم توصیه شده و بزرگان هم توصیه میکنند.
من به میلیاردر بودن خودم افتخار میکنم اما آنها که از روی بدجنسی به برخی آدمهای دیگر لقب میدهند باید خجالت بکشند.