آفتاب - سحربیاتی: دولت نهم با هدف کنترل قیمتها از سال 1384 درهای ایران را به روی واردات بیرویه باز کرد. در این میان چشم بادامیهای شرق آسیا بیشترین بهره را از بازارهای ایرانی بردند. بستری فراهم شد برای ورود بیرویه کالاهای مصرفی درجه دومی و سومی چینی و درپی ورود پوشاک، سیر، آبلیمو، گردو و ... از چین، دولت دهم موفق به واردات نیروی انسانی چشم بادامی نیز به کشور شده است.
برج بلندی در شمال تهران است، نه تابلو دارد نه نشانی که بدانی اینجا کجاست. اینجا یک شرکت بزرگ آسیای شرقی است که فقط در یکی از طبقات آن حداقل 30 چشم بادامی مشغول به کار هستند. بگذرید از کارخانجات تولیدی قطعه سازی نیروگاهها و مراکز پژوهشی.
مدیرعامل یک بنگاه صنعتی میگوید: پس از 30 سال خون دل خوردن در این صنعت حالا باید برای چشمبادامیها کارگری کنیم.
وی میافزاید: چند پروژه بزرگ را به یک شرکت آسیای شرقی واگذار کردهاند حالا آنها هم از ما خواستند تا پروژه را اجرا کنیم نمیدانم چرا از اول و مثل سالهای پیش به خود تعاونیها و بخشهای خصوصی دیگر پروژه ها واگذار نمیشود. واگذار هم که میشود برای رسیدن به پول توافقی درقرارداد باید خون دل بخوری.
وی که نمیخواهد نام شرکت و خودش را بگوید تا همین پروژه دست دوم هم از تعاونیاش دریغ نشود در پاسخ به این پرسش که چه توانمندی در این چشم بادامیها بود که ما در ایران نداشتیم؟ میگوید: تقریبا هیچ برتری در آنها نیست مواد اولیه کار ما را وارد میکنند که ما قبلا در چند کارخانه تولید میکردیم و الان متاسفانه آن کارخانهها هم تعطیل شده. نیروی مهندسی و فنی، کارشناس و ... هم کم نداریم که امروز یکی یکی بیکار شدهاند.
به گفته این صنعتگر در واقع در این پروژه شرکت آسیای شرقی فقط نقش واسطه را بازی میکند و بس ... بد نیست به مسئولان محترم بگوییم حالا که با واردات کالاها، شغل واسطهگری در کشور تنها شغل نان و آب دار باقی مانده است چرا همین را هم از ایرانیها دریغ کرده به چشمبادامیها میسپارید؟
درست در زمانی که رسانهها و مردم از بیکاری فریادشان به آسمان رفته، شرکتهای خدماتی، تولیدی، کشاورزی و ... یکی یکی تعطیل میشوند. تعاونیهای وطنی فقط با روابط پشتپرده موفق به گرفتن پروژههای دولتی میشوند و پس از موفق شدن و انجام پروژهها باید کفش آهنی به پا کرده تا برگههای قرارداد را به پول تبدیل کنند. این چشمبادامیها موفق شدهاند مدیریت پروژههای دولتی را به دست بگیرند.
اگر افغانهای پناهنده در ایران کارگری میکردند، چشمبادامیها با هدف مدیریت پروژهها آقایی میکنند. بد نیست بار دیگر خبرهای مربوط به بالا رفتن آمار بیکاری در کشور را مرور کنیم. نگاهی به آمار فارغالتحصیلان دانشکدهها بیندازیم که در همه رشتههای فنی و مهندسی و ... تعدادشان کم نیست و ببینیم چند درصد از آنها بر سر کار هستند و از همان تعداد فارغالتحصیلان شاغل چند درصد مشغول به کار در رشته تحصیلی خودشان هستند.
تا کی میشود چشمها را بست و دیدنیها را ندید؟ یکی از این دیدنیها آمار نیروهای انسانی مهاجر است، بد نیست آمار این سالهای اخیر را نگاهی بیندازیم؛ سرمایههای ارزشمندی که برای یافتن شغلی مناسب راهی دیار غربت میشوند و ما یکی یکی سرمایههایمان را هم چون بازار چینیسازی میکنیم.
گویا تاریخ استعمار ایران تمامی ندارد، روزی نوبت انگلستان و آمریکا بوده و امروز هم چینیها دست خود را حسابی در بازرگانی، صنعت و اقتصاد کشور دراز کردهاند و گویا در گسترش حوزههای فعالیت در عرض و طول هم مورد حمایت هستند؛ همیشه هم که پای روسیه در میان است؛ تا کی منافع ملی ما باید قربانی سوءمدیریت در حوزههای اقتصادی و سیاسی باشد؟ زندگی امروز ما را استعمارچینی بیش از گذشته تسخیر کرده از خوراکی تا پوشاک، ماشین تا کارفرما.
منابع انسانی، سرمایههای نامحسوس
در حالی که آمار و اطلاعات نشان میدهد حوزه منابع انسانی در ایران به سرعت به سمت رکود و مهاجرت پیش میرود اما این حوزه در دنیا به سرعت در حال رشد است و به یک حرفه تبدیل شده است. از این رو باید گفت ما برای مدیریت منابع انسانی همان راهی را در پیش گرفتیم که برای مدیریت بازار و کنترل قیمتها.
در اهمیت مدیریت این منابع عظیم انجمن منابع انسانی در 1958 در آمریکا تاسیس شد و متعاقب آن در سال 1976 فدراسیون جهانی انجمنهای مدیریت منابع انسانی راه اندازی شد.در حال حاضر 58 کشور دنیا عضو این فدراسیون هستند و این خود نشان دهنده این است که حوزه مدیریت منابع انسانی تمایل به حرفهای شدن دارد و سالهاست در راستای تجربه آن تلاش میکند.
یکی از وظایفی که امروز بسیاری از شرکتهای بینالمللی و صاحب نام برعهده حسابداران گذاشتهاند که کار بسیار دشواری هم به شمار می رود اندازه گیری و انعکاس داراییهای غیر مشهود است. سرمایههای فیزیکی خیلی راحت اندازهگیری میشوند، اما نکته جالب این است که بر اساس تحقیقات انجام شده امروزه در کشورهای پیشرفته، بهطور میانگین آنچه در دفاتر و حسابها در مورد ارزش شرکتها به صورت رقم بیان میشود بیش از15 درصد ارزش شرکتها را بیان نمیکند.
بنابراین به گفته محققان منشا ثروت و درآمدزایی ، سرمایههای انسانی است. در مجموع میتوان گفت یکی از معیارهایی که برای سرمایهداری یک جامعه مطرح میشود ارزشهای نیروی انسانی است که تداوم ، بقا و سودآوری و رشد بنگاه را تضمین میکند.
به طور اجمالی میتوان گفت، برنامه ریزی منابع انسانی، جذب منابع انسانی، توجیه و روانهسازی، آموزش و توسعه مهارتها، طراحی و اجرای سیستمهای پرداخت و جبران خدمات، طراحی و استقرار سیستم های ارزیابی عملکرد، تامین ایمنی بهداشت و سلامت کارکنان، مدیریت و ... از اصول مدیریت منابع انسانی هستند.
اما امروز در کشور گویا ظاهرا مدیریت منابع انسانی موضوعی فراموش شده است. ایرانیهایی که به فن آوری هستهایی دست یافتهاند، ماهواره به فضا فرستاده اند و بسیاری دیگر از این افتخاراتی که یکی یکی در کارنامهشان به اسم برگ زرینی از خدمت ثبت میشود چطور میشود که نتوانند در بخشهای سادهتر صنعت، کشاورزی و ...خودشان گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند که حالا این آسیای شرقیها دایه مهربانتر از مادر شدهاند؟
شعار جمهوری اسلامی «نه شرقی، نه غربی جمهوری اسلامی» بود؛ امروز آیا توانسته ایم با رویکرد سلیقه ای و نابودی سرمایههای ملی، آن را حفظ کنیم یا رویکرد به شرق، جایگاه نگاه ملی را گرفته است؟