آفتابنیوز : آفتاب: دکتر عماد افروغ با حضور در دفتر سایت آینده و بازدید از این سایت با پرسشهای گوناگون تحریریه سایت درباره جامعهشناسی معترضان ۸۸، مفهوم ولایت فقیه، نحوه مدیریت بحران ۸۸، تقدم ملاکها و ارزشها و…. پاسخ گفت.
وی با بیان این که ”امام را کسی میدانم که میکوشید جناحی حذف نشود،” اظهار داشت: ما بهترین فرصت را داریم. هم برای طیف راست ما و هم برای طیف چپ ما، که از گذشته خود عبرت بگیرند، در گذشته خطا کردند، هر دو مدیریت حذفی و واگنی داشتند، هردو ازبالا تا پایین را سعی کردند حذف کنند، نمیدانستند که لازمه اداره صحیح جامعه وحدت در عین کثرت است، هردو از خط امام فاصله گرفتند، من امام را کسی میدانم که میکوشید جناحی حذف نشود، امام میگفتند حدود آزادی، عدم حذف دیگری است، میگفتند آزادی است به شرطی که باعث تخریب گروه دیگر نشود. امام خیلی مراقبت میکردند که گروهی حذف نشود به نظر من یک فرصت است که اینها بازنگری کنند.
وی در ادامه گفت: من روی این جمله خیلی تاکید دارم که اصرار لجوجانه روی گذشتهشان نداشته باشند، در گذشته خطا کردند، و اگر خطاهای گذشته نبود امروز فرصت در اختیار فرصت طلبان قرار نمی گرفت که از هرچیز حتی از امام زمان(عج) استفاده ابزاری کنند، حجتیهایهایی که دیروز مطرود بودند و به تعبیر امام، ولایتیهای دیروز و مدعیان امروز، در لباس جدید و در ظاهر جدید قدرت مانور پیدا کردند و اینها، آسیب خودشان را وارد میکنند و فرصتی پیدا کردهاند که کینهها و عقدههای خودشان را فروکش بکنند.
افروغ افزود: این بایستی انجام بشود و فرصت را از دست فرصت طلبانی که هم به امام زمان به مثابه یک فرصت نگاه می کنند هم به کوروش و امثال ذلک، گرفته شود. همه چیز برای اینها یک تاریخ مصرف دارد، چه اشخاص حقیقی، چه ارزشها، چه نهادها، همه چیز برای اینها متاسفانه حکم فرصت دارد و خوب به هرحال ما امروز با انواع و اقسام تهدیدات خارجی هم روبهرو هستیم، بایستی به گونه ای مسائل را پیش برد که پرداختن به مسائل داخلی ما را از توجه به مسائل خارجی محروم نکند و پرداختن به مسائل خارجی نیز ما را از رفع آسیبهای داخلی محروم نکند.
وی در ادامه داد: به هرحال ظاهرا توجهی نشد، و این اتفاق رخ داد و یکسری شبیهسازیهای تاریخی صورت گرفت که البته شبیهسازی مفهومی و جریانی اشکال ندارد، اما شبیهسازی مصداقی کار را خراب میکند، یکسری انگها و تهمتها زده شد که به نظر بنده هیچ کدام روا نبود. به هر حال ما میتوانستیم از این تهدید یک فرصت بسازیم، اما این کار را نکردیم و هنوز هم که هنوز است این کار را نمیکنیم.
ولی آرام آرام بارقهها و نمودهایی مشاهده میشود که به نظر میرسد بعضی به این نتیجه میرسند که فضا برای این که از این تهدید یک فرصت بسازند بیشتر فراهم است، یعنی عقلای قوم ظاهرا به این نتیجه رسیدهاند که دور هم جمع شوند و رصد کنند و مسائل را دستهبندی کرده و تبیین صحیح و راه حل درستی بدست دهند، اما به نظر میرسد همان قابلیت هایی که باعث شکل گیری انقلاب شد یک لایه رویینی از آن قابلیتها آمد و باعث نقض غرض شد. یعنی با انقلاب به جنگ انقلاب رفتند. مثل تز مذهب علیه مذهب شریعتی.
این استاد دانشگاه گفت: چطور میشود که کشور، بهویژه بخش سیاسی رسانه ملی آن در اختیار یک عده سوفسطاییمسلک عقدهای بیسواد و کمسواد و متوهم قرار میگیرد که هرگونه مانوری که بخواهند بدهند و هر القائی که اراده کنند به خورد ملت دهند و احساس قهرمانی ملی هم بکنند. اگر جنگ نرم از جنس آمریکائیش بد است، که بد است، در داخل هم نباید به اسم مقابله با جنگ نرم متمسک به همان شیوه امریکایی در مواجهه با مردم شد. برخی از دوستان به من میگویند تو خیلی شرایط را پیچیده و سخت ترسیم میکنی، اصلا داستان این است که یک دولت و یک رسانه ملی و عقبهای است که فعلا این رسانه را در اختیار خودشان گرفتهاند و برای حفظ یا رسیدن به قدرت بیشتر هرکاری میکنند و این تحلیلهای نظری هم در کار نیست. اما به هر حال متحیرم که چرا با این عظمت و پشتوانه و تاریخ و چهرههای فرهیخته و دستپرورده انقلاب، میدان در اختیار این افراد متملق، عوامفریب و سوفسطایی مسلک افتاده است.
میگویمبه این روشهای مدیریت توجه کردید؟ موج فزاینده عوامفریبی و تملق را دیدید؟ دیدید که هرکس نقد میکند، حذف میشود؟ هرکس که میخواهد پایبند به جمهوری اسلامی باشد و استقلال و آزادی و جمهوری اسلامی را دنبال کند و شجاع باشد و نقد کند حذف میشود؟ دیدید که هرکس که میخواهد ریاکارانه و متملقانه خودش را وصل بکند به نان و نوا میرسد؟ متاسفانه هنوز هم این جریان تملق و چاپلوسی و بیاخلاقی ادامه دارد که نمونهای از آن را چند روز پیش از سوی آقای نجابت شاهد بودم.
وی افزود: جامعهای که در این دنیا اختلاف نداشته باشد بدانید در آن نفاق حاکم است. خوب این به شیوه مدیریت برمیگردد و به اینکه ما هدف اصلی را فراموش کردهایم. به علاوه،در همین سالها بنده شاهد ماکیاولیزم بودم. در دوم خرداد هم ماکیاولیزم دیدیم و آنها کلید زدند، امایک تفاوت در این جا وجود دارد. آنجا ماکیاولیزم سکولار را دنبال میکردند، اینجا ماکیاولیزم مذهبی. یعنی ما باید به حفظ قدرت بیندیشیم و قدرت برای ما هدف اصلی است و برای رسیدن به این قدرت و حفظ قدرت هرکاری مباح است با توجیهات دینی. ماکیاولی همین را می گوید که هرکاری مباح است . می توان و باید مردم را فریب داد، اما دیگر به نام توجیه دینی اینکار را نمی کند به نام حفظ حکومت میکند، اینجا با توجیه دینی این کار انجام میشود که به دین و قلمرو آن در جامعه آسیب میزند.
خوب این ماکیاولیزم با چهره دینی آمد و باعث شد که اهداف غایی و مبتنیبر تقدم ارزشی ما فدای اهداف ابزاری و مبتنی بر تقدم رتبی ما شود. یعنی ما اخلاق و معنویت که وجه منحصر بهفرد انقلاب اسلامی است را به جای آنکه در جایگاه تقدم ارزشی بنشانیم و به قدرت تقدم رتبی دهیم(یعنی برای رسیدن به اخلاق و معنویت است که ما قدرت تشکیل میدهیم و قدرت فی نفسه هدف نیست و به تعبیر امام علی از آب بینی بز نیز کم ارزشتر است)رابطه را معکوس میکنیم. قدرت اولیت دارد اما اولویت ندارد، و چون اولویت ندارد همواره باید سایه اخلاق و معنویت روی آن باشد.
اینها میگفتند اقتصاد مملکت که حل بشود فرهنگ مملکت حل میشود. اتفاقا پراگماتیسمی که من در این دوره دیدم بیشباهت به پراگماتیسم بعد از جنگ نبود، یعنی من بین مشی حکومتی دولت فعلی با مشی حکومتی بعد از جنگ تفاوتی نمیبینم، با این تفاوت که در مشی حکومتی بعد از جنگ کمتر از مایههای دینی استفاده میشود اما در مشی حکومتی کنونی از مایههای دینی هم استفاده میشود.
بنابراین، اینکه شما میگویید بحث اقتصادی یا بحث دینی و … به هیچوجه اینگونه نیست و نمی توانیم بگوییم کسانی که معترض هستند دیندار نیستند، نه اصلا، خیلی از این معترضین دیندار بوده و هستند، تمام آداب و مناسک دینی را انجام میدهند، باورهای عمیق دینی دارند و انسانهای اخلاقمداری هستند، این جفا است که به آنها انگ بیدینی بزنیم، همانطور که به طیف مقابل هم نباید چنین انگی زد. اصلا سوال من این است که چرا شما مباحث انتخاباتی و اختلاف سلایق را به بحثهای صفر و یک، یعنی دیندار و غیردیندار و انقلابی و ضدانقلابی میبرید؟ این همان حرف من است، که 30سال از عمر انقلاب گذشته و دیگر این صفآراییها معنا ندارد.