آفتابنیوز : آفتاب: در دوران پادشاهى تاریخ ایران بىشک «مرگ» عاقبت اکثر کسانى بوده که به «نقد» شاهان مىپرداختهاند. در دوره قاجار هم چونان دوران پیشین این عقوبت گریبانگیر بسیارى از رجال سرشناس و منتقد حکومت بوده است.
قائم مقام فراهانى، امیرکبیر و... از جمله کسانى هستند که در زمانهاى مختلف سر در راه نقد گذاشتند و آزادمردانه مرگ را به جان خریدند. در این میان اما زنان تقریباً بىنصیب مانده اند و این عدم توفیق به عدم حضور سیاسى و اجتماعى زنان در عرصه هاى مختلف بازمى گردد. زنان عموماً تریبونى در اختیار نداشتند تا بتوانند به وسیله آن آرا و عقاید خود را به گوش دیگران برسانند. پس اگر چنین نگاه نقادانهاى هم در میان آنان وجود داشت بیشتر به محافل زنانه و گپها و مراسم چاى و قلیان عصرگاهى خلاصه مىشد.
از مطرحترین زنان منتقد دوره قاجار مىتوان به تاج السلطنه دختر ناصرالدین شاه اشاره کرد. از تحصیلات تاج السلطنه اطلاع دقیقى در دست نیست. اما خاطراتى که از او باقى مانده حکایت از سطح آموزش و مطالعه او دارد. مطالعه آثار ویکتور هوگو و ژان ژاک روسو و آشنایى با افکار و عقاید بیسمارک باعث رشد فکرى او در حوزه هاى سیاسى- اجتماعى شده و به همین دلیل وى را تبدیل به یکى از منتقدین اصلى حکومت کرده است.
تاجالسلطنه در سال ۱۳۰۱ ق به دنیا آمد. مادرش توران السلطنه دختر عموى شاه زنى مومن و دیندار بود اما با وجود همه تعاریفى که تاجالسلطنه از او کرده وى اولین کسى است ک مورد نقد دخترش قرار مى گیرد. هر چند تاج السلطنه مقصر اصلى را مادر نمىداند و اخلاق حکومتى مىداند که راه سعادت را به روى همه زنان بسته و آنان را در جهل و بىاطلاعى نگاه داشته است. بىشک این نگاه تلخ تاجالسلطنه از رسم سپردن اطفال به دایه و دورى از مادر نشأت مىگیرد که شامل او نیز بوده است.
در واقع دم تیز قلم تاج السلطنه ابتدا متوجه مادر و زنان هم عصر خویش است. او مهمترین بدبختى زنان را در عدم شناخت و درک حقوق شان مى داند و گوشه خانه نشستن و خنده و حرافى را تنها هنر زنان هم نسل خود برمىشمرد. از این رو خاطرات تاج السلطنه بیشتر به نقد یک دوره پرانتقاد تاریخى به نام قاجار مىماند که حتى پدر- شاه هم از آن برى نیست.
اعمال و رفتار پدر همیشه زیر ذره بین دختر بوده و بخشهاى بسیارى از خاطرات وى به بررسى مسائل و مشکلات رفتارى و کردارى پدر اختصاص یافته است. او عمده مشکلات داخلى مملکت را در عدم کفایت شاه و پرداختن او به لذایذ دنیوى مىداند و تاکید دارد که اگر شاه چنین رفتار کودکانهاى نداشت وضع مملکت بهگونهاى دیگر بود. اما بیشترین انتقاد تاج السلطنه مربوط به حکومتدارى و رفتار برادرش مظفرالدین شاه است.
او برادر خود را فردى نالایق، بىخبر، بدون عزت نفس، نادان و عشرت طلب مىداند و هر کجا فرصتى دست داده شاه را مورد نکوهش قرار داده و مسافرتهاى بىمورد و وامهاى بىدلیل و پیشکاران نالایق و فرصتطلب مظفرالدین شاه را به باد انتقاد گرفته و از نسبت دادن بدترین القاب به نزدیکان شاه دریغ نکرده است.
تاجالسلطنه یکى از زیباترین توصیفات را درباره حکومت مظفرالدین شاه دارد که بسیار جالب توجه است: «صدراعظمى و وزارت در دوره سلطنت برادر عزیز من خیلى شبیه به تعزیه شده بود که دقیقه به دقیقه تعزیه خوان رفته، لباس عوض کرده برمىگردد. این برادر عزیز من به حرف یک بچه دوساله یک صدراعظمى را فوراً معزول و به حرف یک مقلدى یک وزیر را سرنگون مىکرد.»
وى همچنین درباره مشروطه نیز تعریف مهمى دارد: «معنى مشروطه عمل کردن به شرایط آزادى و ترقى یک ملتى بدون غرض و خیانت، تکلیف هر ملت ترقى خواهى استرداد حقوق او است. حقوق خود را به چه قسم مى تواند مسترد دارد؟ در موقعى که مملکت مشروطه در تحت یک «رگلمان» صحیحى باشد ترقى از چه تولید مىشود؟ از قانون. قانون در چه موقعى اجرا مىشود؟ در موقعى که این استبداد برچیده شود. پس از این روى مشروطه بهتر از استبداد است.»
تاجالسلطنه از کودکى به آموختن موسیقى، نقاشى، زبان فرانسه، مطالعات ادبیات، تاریخ و فلسفه دل بست و همواره از منتقدان عصر خود به شمار مىرفت.